چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

چند نمایش و یک سناریو


چند نمایش و یک سناریو

بررسی واقع بینانه گذشته و حال ایالات متحده آمریکا

در این گفتار سعی می شود تا با بررسی واقع بینانه گذشته و حال ایالات متحده آمریکا به تفاوت سیاست های اعلانی و سیاست های اعمالی این کشور، برخورد متعارضانه و استفاده از معیار های دوگانه در برابر دیگر کشورها پرداخته شود.

۱) در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تغییر در ساختار نظام بین‌الملل،رویکردهای آمریکایی- اروپایی با محوریت تأسیس هژمونی لیبرال- دموکراسی تکوین و توسعه می‌یابند.آنچه که در ورای روایتهای مختلف از برتری غربی نسبت به سایر تمدنها جلب توجه می‌نماید ضرورت حاکمیت بخشیدن فراگیر به دموکراسی بوسیله توجیه افکار عمومی جهان و یا حتی با اعمال زور است که بسیاری از اندیشمندان و نظریه‎‎پردازان غربی آن را دنبال می‌کنند.بدون شک در نظام جهانی امروز رسانه ها مهمترین نقش را در تبیین عقاید مشخص و توجیه افکار عمومی دارا هستند. غالبترین ابزار ارتباطی فرد با اجتماع در جوامع توده ای شبکه های اینترنتی در کنار ماهواره ها هستند که جایگزین سنت های ارتباط کلامی و رو در روی پیش خواهند شد.هرچند گسترش رسانه های جمعی فرصت ابزار نظر به تمام افراد،گروه ها و دولت ها را می دهد تا با استفاده از فضای محدود به تفسیر هویت خود بپردازند ولی این فرصت هرگز یکسان تقسیم نمی شود و همواره کشورهایی که صاحب تکنولوژی پیشرفته تر و ثروت بیشتر هستند قادرند واقعیت را از دریچه منافع خود تفسیر کنند و عده ی بسیار بیشتری را تحت تاثیر قرار دهند.آمریکا با سرمایه گذاری در بخش فرهنگ و رسانه سعی در صدور یا تولید فرهنگ دلخواه خود را دارد.راه اندازی سایت های خبری و شبکه های ماهواره ای ۲۴ ساعته به زبان بومی کشورهای کمتر توسعه یافته با بودجه های کلان امکان پذیر شده است.همچنین هزینه های مستقیم آمریکا در شرق از طریق کمک به شکل گیری انقلاب های مخملی،سازمان های حقوق بشری و امثالهم نیز بالاست.آمریکا با این کار از طرفی به توجیه رفتار خود در جامعه ی بین الملل می پردازد و از طرف دیگر افکار عمومی کشورهای مورد نظر را بر علیه دولت های غیر همسو با سیاست های خود،شستشو می دهد..در واقع رسانه ها در کنار صدها برنامه دیدنی به تبیین سیاست اعلانی آمریکا و کمک به اذهان ملت ها برای پذیرش آمریکا بعنوان کشوری خیرخواه و صلح دوست است.زمانی که نیکسون با زیرکی در سفر به چین قول ساختن سینماهای مجانی با بودجه سنگین به این کشور را داد بسیاری متوجه هدف او نشدند و به او اعتراض کردند.جالب آنکه بخشی از تزریق پول اخیر آمریکا نیز به هالیوود بود.در زمانی دیگر تصویر همسر کندی با آراستگی فراوان ظاهری ابتدا توجه خروشچف و بعد کمونیست ها را به خود جلب کرد و بدون شک دلیل عمده فروپاشی شوروی عدم حمایت بیشتر مردم و حب آمریکاییزه شدن آنها بود که البته سرابی بیش نبود.اما واقعیت این است که سیاست اعلانی و سیاست اعمالی کشورها بسیار متفاوت هستند و البته تعارض در سیاست های آمریکا بعنوان منادی نظم نوین جهانی به اوج رسیده است.مثلا وقتی دولت ریگان مشغول کشتار مردم و جنایات سیاسی در آمریکای لاتین بود رسانه های این کشور ساعتها نجات ۳ مار از یخ های آلاسکا را که مبلغ زیادی نیز صرف آن شد بطور زنده نمایش می دادند.

۲) تاریخ ۲۰۰ ساله آمریکا بهترین گواه جنگ افروزی های این کشور و نظامی گری در برابر مردمان ضعیف و بی دفاع است و پشت پرده این آمریکای دموکرات و صلح طلب چهره ای سیاه از هزاران جنایت در برابر ملت ها قرار دارد که بخشی از آن را در ادامه می خوانید:

۱) کشتار سرخ پوستان ووندنی یکصد سال پس از اعلامیه حقوق بشر آمریکا

۲) کشتار کودکان بیگناه ویتنامی در مدت ۱۴ سال جنگ علیه آن کشور و فرو ریخن بمب های شیمیایی حاوی ماده پرتقالی رنگ (اگنت اورنج)

۳) ایالات متحده حاضر شد تا سربازان خود را در پاناما به قتل برساند تا حتی مزدور دست نشانده خود ژنرال نوریه گا را کنار بگذارد.

۴) مزدوران آمریکا در عرض تنها چند ساعت ۳۰ هزار نفر را در السالوادور به قتل رساندند و کودکان را با چاقو پاره پاره کردند.

۵) آمریکا در ۱۹۷۳ ژنرال پینوشه را با کودتای نظامی در شیلی به قدرت رساند تا نشان دهد آراء مردم به ریاست جمهوری آلنده را نادیده می گیرد.

۶) شورش مزدوران آمریکا در خلیج خوک ها راز جان اف کندی در پناه دادن به قاتلان فجایع کوبا را فاش کرد.

۷) ریگان در پی کشتار فجیع مردم توسط نیروهای آمریکایی در گرانادا حتی به خبرنگاران خود تا دو هفته اجازه ورود به آن منطقه را نداد.

۸) آنجا که پارلمان کلمبیا تقاضای مبلغ بیشتری برای منطقه ی کیپ هورن را داد آمریکا بی رحمانه به جدا شدن قسمت شمالی این کشور از آن دامن زد.

۹) ایالات متحده با بمبهای هیدروژنی مردم جزیره ی بکینی را قتل عام کرد و مردم هیروشیما را در چند لحظه به بخار تبدیل کرد.

۱۰) در جنگ دوم خلیج فارس ۵۰ هزار موشک کروز و گلوله های حاوی اورانیوم ضعیف شده را همراه با ۸۸ هزار تن بر روی مردم عراق ریخت تا انبارهای آمریکا از زباله های هسته ای خالی شوند.

۱۱) پس از ۱۱ سپتامبر نیز ماشین جنگ افروزی ایالات متحده در خاور میانه به راه افتاد. ۱۱-۱) آنچه در سالهای اخیر در افغانستان پدید آمد نتیجه سرکشی بنیادگرایان القاعده که زمانی بهترین خادمان آمریکا محسوب میشدند بود.

۱۱-۲) جنایت هایی که در عراق امروز رخ می دهد عمدتا یا نتیجه جنگ های داخلی است که با رشد بنیادگرایی و جنگ مذاهب و فرقه هاست که آمریکا به آن دامن می زند و یا نتیجه دخالت مستقیم نیروهای امریکایی در آن کشور است.

۱۲)زندان های می لای ویتنام ، ابوغریب و گوانتانامو و اعمال ضد انسانی مدعیان حقوق بشر را هرگز نمی توان فراموش کرد.جنایت هایی که مردم گواتمالا، فیلیپین، سومالی و بسیاری از کشورها را به کام مرگ نشاند.البته موارد ذکر شده تنها ناظر بر دخالت های نظامی آمریکاست و نه شیوه های استعمار نو و بنیاد گرایی که حتی نو محافظه کاران متحد خود را نیز کنار می گذارد تا نشان دهد هرکه با ما نیست بر ماست.

۳ ) نظام بین الملل اساسا بازی قدرت است و خیرخواهی دولت های توسعه یافته در برابر ملت های کمتر توسعه یافته قصه ای بیش نیست.بطور منطقی هر کشوری اهداف مشخصی را دنبال می کند.با نگاهی اجمالی به سیاست های متناقض اتخاذ شده در برابر منطقه خاورمیانه این امر به روشنی دیده می شود.

با توجه به گزارش های سازمان های امریکایی-اروپایی نمره ی دموکراسی ایران با معیارهای غربی نیز نسبت به دیگر کشورهای خاورمیانه بالاتر است.در اکثر کشورهای خاورمیانه نه تنها حقوق اقلیت ها نادیده گرفته می شود بلکه به اکثریت نیز توجهی نمی شود.این کشورها به لحاظ ساختار سیاسی بسیار ضعیف هستند.برای نمونه نقاطی از خاورمیانه را مورد بررسی قرار می دهیم:

۱).در پاکستان طی ۴ دهه اخیر شاهد ۴ کودتای خونین بوده ایم.نظامیان پرقدرت ترین افراد و ارتش پر نفوذترین نهاد سیاسی است. شیعیان در این کشور توسط گروه های تروریستی و با کمک عوامل دولتی کشته می شوند.این در حالی ست که هسته ای بودن پاکستان با وجود نا امنی فراوان از دید غرب خطر جدی برای جامعه جهانی تلقی نمی شود.ترکیه نیز از دخالت نظامیان و بقایای خانسالاری رنج می برد و اتفاقات اخیر این کشور و مداخله ارتش در انتخابات و مصوبات مجلس گواه همین امر بود.

۲) اکثر کشورهای عربی نظام پادشاهی دارند و با در نظر گرفتن مبانی اولیه دموکراسی نظام آنها استبدادی است. در برخی از این کشورها زنان هنوز حق رای ندارند و نمی توانند رانندگی کنند.در عربستان کل نظام حکومتی ارث خاندان آل سعود است و کل منابع در دست ۴۰۰۰ نفر است،همچنین در ناحیه نجد این کشور شیعیان مورد آزار و اذیت فراوان قرار می گیرند. امارات کویت یک امیر نشین مشروطه سلطنتی موروثی است حمکرانی آن خاص خاندان الصباح است و زنان کویتی به تازگی حق رای یافتند.حکومت بحرین در دست خانواده آل خلیفه است که به صورت اتوکراسی حکومت می نمایند. در بحرین اقلیت سنی بر اکثریت شیعه حکومت می کنند و در اکثر این کشورها فعالیت احزاب مطلقا ممنوع است.در باقی کشورهای عربی نیز سیستم مشابه وجود دارد که می توان در مقاله ای دیگر مفصلا به آن پرداخت.

۳) در آسیای مرکزی و قفقاز هم که شاهد انقلاب های مخملی دلخواه سیاستمداران ایالات متحده بوده ایم ثبات سیاسی بسیار کمتر از ایران است. علاوه بر اینکه منافع روسیه،چین و آمریکا در این کشورها گره خورده است،ثبات و امنیت در آسیای مرکزی در گرو چالش های سهمگین داخلی است که ناشی از فقدان دموکراسی در کشورهای منطقه است.در اغلب این کشورها مردان آهنین اهرم هدایت را در دست دارند و کشور را در باتلاق سوء مدیریت و فساد گسترده فرو برده اند.تاکنون تقریباً همه تلاش های اصلاحی در منطقه عقیم مانده است.

از این دست مثال ها بسیارند.ولی نکته قابل توجه اینست که با وجود نقاط مشترک فراوان مبنی عقب ماندگی سیاسی این کشورها و رفتار متعارض آمریکا با متحدان خودی و غیر خودی هاست.تقریبا هیچکدام از این کشورها مانند ایران به بهانه حقوق بشر و دموکراسی مورد هجوم لفظی و تحریم عملی واقع نشده اند و کمتر رسانه خصوصی یا دولتی در غرب به ساختار حکومتی کشورهای فوق بیش از ایران توجه کرده است.حال آنکه افتخار جمهوری اسلامی این است که حتی در ۸ سال جنگ با بیگانگان نیز نظامیان بر کشور حاکم نشدند،ایران دارای یک سیستم حکومتی با مبانی دموکراتیک بر اساس قانون اساسی مدون است.تقریبا تمام حکومتگران نهایتا با یک انتخابات دو درجه ای انتخاب می شوند و معدل مشارکت مردم در انتخابات در مقایسه با معیارهای جهانی بسیار بالاست.بسیاری از کشورها بعد از استقلال یا سرنگونی حکومت های پیشین سالها یا چند دهه قانون اساسی ننوشتند ولی ایران تنها چند ماه پس از انقلاب قانون اساسی را به تایید مردم رساند. حتی با پذیرش نقاط ضعف بسیار باید پذیرفت که در ایران یک نظام حکومتی مبتنی بر آراء مردم وجود دارد. ولی سوال اصلی اینست که چرا بیشترین کشوری که از جانب آمریکا تهدید می شود ایران است و بهترین متحدان این کشور صاحبان استبدادی ترین حکومت ها (با تعاریف خودشان) در منطقه هستند؟ بدون شک غرب بر اساس منافع خود خواستار ایجاد حکومتی همسو با سیاست های تحمیلی خود در ایران است. البته در صورت تداوم هژمونی آمریکا بدون شک روزی که درجه ی بحران تغییر کند یا فضای دیگری برای این کشور حاصل شود میزان تعهد آمریکا به هر یک از این کشورها نیز تغییر خواهد کرد.

۴) بعد از ۱۱ سپنامبر آمریکا جنگ با افراد گروه ها و ایدئولوژی ها را نوید داد.دولت ایالات متحده اعلام کرد این کشور آماده هدف قرار دادن ۶۰ کشور دیگر و جنبش های تروریستی آنها است.در زمان به قدرت رسیدن بوش بودجه ی اصلی پنتاگون ۳۰۰ میلیارد دلار بود که این رقم برای سال مالی ۲۰۰۹ حدود۵۴۱ میلیارد دلاریعنی تقریبا دو برابر میزان قبلی براورد شده است. جالب آنکه این رقم بدون احتساب هزینه های مستقیم جنگ در عراق و افغانستان است و با این حال بودجه ی دفاعی ۳ برابر شده است.هزینه های جنگ تا سال ۲۰۰۹ یک تریلیون دلار است که تازه در قالب بودجه نظامی سالانه قرار نمی گیرد و در سال بصورت متمم خواسته شده است.بودجه ی نظامی آمریکا ۳۰ برابر کل بودجه ی جاری وزارت خارجه و کمک های غیر نظامی است. همچنین ایالات متحده به تنهایی نیمی از معادلات جنگ افزار در جهان به ارزش ۱۴ میلیارد دلار را به خود اختصاص داده است.پس از آمریکا روسیه با یک سوم آمریکا در رده دوم قرار دارد و سومین رتبه ازان انگلیس با فروش ۳/۳ میلیارد است. روی هم رفته ۸۵% فروش اسلحه ی دنیا از این سه کشور است که ۷۰% صادرات آن به کشورهای در حال توسعه صادر می شود.امروزه تصور کردن نقطه ای که آمریکا در آن پایگاه نظامی نداشته باشد بسیار دشوار است.با تاسیس ستاد فرماندهی شمال و تاسیس فرماندهی آفریقا نقاط خالی جهان را از سربازان این کشور پر گشت.در طی مدت کوتاهی کمک های نظامی به آفریقا دو برابر شد و شمار دریافت کننده های کمک از ۲ کشور به ۱۴ کشور رسید.همینطور کمک به آموزش نظامی در این قاره نیز ۳۵% افزایش یافت و در حال حاضر ارتش ۴۷ کشور آفریقایی از آموزش نظامی آمریکا برخورداند. سناریو کثیف دیگر آمریکا استفاده ی مقطعی از گروه های تروریستی برای پیشبرد منافع سیاست خارجی بر علیه کشورهای مورد هدف است. برای مثال آمریکا به تازگی برای ۱۴ نفر از اعضای گروهک منافقین که مسئولیت ۱۲۰۰۰ هزار ترور در ایران را بر عهده گرفته اند ویزا صادر کرد و همانطور که گفته شد در آمریکای لاتین مزدوران بسیاری را استخدام کرد. همچنین آمریکا در شکل گیری و بقای گروه های تروریستی نقش موثری داشته است. بنیاد گراهای مذهبی مثل القاعده که روزگاری آمریکا برای جلوگیری از صدور انقلاب ایران از آنها استفاده میکرد چندی پیش گریبانگیر امنیت داخلی این کشور نیز شدند و حتی احتمال ارتباط تروریست های اخیر پاکستانی در هند با دستورات مقام های امریکایی برای بر هم زدن امنیت هند امری محتمل است. همینطور از جمله قراردادهای سال ۲۰۰۶ یک معامله پنج میلیارد دلاری برای فروش هواپیمای جنگی به پاکستان و یک قرارداد شش میلیاردی برای تجهیز نیروی امنیت داخلی عربستان است.در این سالها وجهه ی آمریکا بسیار نظامی تر شده است.این امر با بررسی افزایش تعداد کارمندان پنتاگون نیز قابل تشخیص است.بوش بیشترین سخنرانی های خود را در جمع دانشجویان نظامی انجام داده است و پنتاگون در ۸ سال اخیر به یک غول بی شاخ و دم بودجه خوار تبدیل شده است.البته اولین آسیب متوجه خود ایالات متحده است زیرا بدون شک سیستم کنترل و موازنه قدرت در آمریکا به هم خورده است و با کشیده شدن پای پنتاگون به کاخ سفید نباید به تغییر ریاست جمهوری امید چندانی بست.

نادرگنجی