دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

موانع اصلاحات نظامی در عهد ناصری


موانع اصلاحات نظامی در عهد ناصری

نیاز به برنامه های اصلاحی در ایران از عرصه نظامی و احساس ضعف در توانمندیهای مورد نیاز آن, نمایان گردید و نخبگان كشور را متوجه آسیبها و چالشهای ناشی از عقب ماندگی ایران و قدرتمندی بیگانگان ــ خصوصاً در عرصه نظامی ــ كرد

نیاز به برنامه‌های اصلاحی در ایران از عرصه نظامی و احساس ضعف در توانمندیهای مورد نیاز آن، نمایان گردید و نخبگان كشور را متوجه آسیبها و چالشهای ناشی از عقب‌ماندگی ایران و قدرتمندی بیگانگان ــ خصوصاً در عرصه نظامی ــ كرد. اقدامات اصلاحی در زمینه سامان‌دهی قوای نظامی با موانع متعددی روبرو شد كه مهم‌ترین آنها، فقدان ظرفیت حكومت برای اصلاح و ارتقای قابلیتهای كشور در قلمروهای مختلف و از جمله كسب توان دفاعی بود. تصمیمات اصلاحی عمدتاً مبتنی بر دركی سطحی و ظاهربینانه از تحولات پیرامونی بودند. نویسنده در این مقاله، موانع اصلاحات نظامی را در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار بررسی کرده است.

ایل قاجار قرنها قبل از آنکه به رهبری آقامحمدخان به سلطنت دست یابد، همواره برای خود، نظامیان و جنگاورانی داشته است که تحت نظر و فرماندهی سرکردگان ایل به پیکار و دفاع می‌پرداختند.

حضور ایل قاجار در قشون عصر صفوی و شرکت آنان در جنگهای داخلی (بر ضد گردنکشان و مدعیان سلطنت) و جنگهای خارجی (بر ضد عثمانی و ازبکان) نشان‌دهنده توان بالای نظامی آنان است. همین توان نظامی سبب شد که قاجارها یکی از گروههای متشکل نظامی نام‌آور آن دوران گردند. این ایل ظاهرا در پهنه رقابتهای درونی مداخله نمی‌كردند، اما قدرت بالقوه آنان که از دو عامل فزونی نفرات و بی‌باکی و چابک‌سواری سرچشمه می‌گرفت، شاه‌عباس را آشفته‌خاطر می‌ساخت و به‌همین‌دلیل او به‌منظور تضعیف این ایل، آنها را در نقاط مختلف پراکنده کرد. با وجود این تفرقه، ایل قاجار همچنان از عشایر نیرومند به‌شمار می‌آمد و برخی از سران آن از شخصیتهای نظامی مشهور عصر صفوی بودند.[۱] بنابراین برای بررسی ریشه‌های پیدایش و شکل‌گیری نیروهای نظامی در دوره قاجار، می‌بایست عصر صفوی و تشکیل اتحادیه قزلباش را مدنظر قرار داد. قزلباشان و سایر نیروهای نظامی در دوره صفوی و ادوار پس از آن خاستگاه ایلیاتی داشتند. با توجه به این امر می‌توان قشون سنتی ایران را به‌طورکلی برخاسته از نیروهای ایلیاتی دانست. مجموعه نظامی قشون سنتی، نظم، نهاد، ابزار، روشها و اخلاقیات ویژه خود را داشت و در جدول ارزشهای حاکم بر جماعتهای سپاهی، رقابتها، کینه‌ها، نامردیها و دشمنی‌های خانگی از یک‌سو و شجاعتها، ازخودگذشتگی‌ها و مردانگی‌ها از سوی دیگر، حد و رسم پیدا می‌کرد.

قشون سنتی ایران با این توصیفاتی که شرح آن گذشت، در جنگ با قوای بیگانه و بر اثر ارتباط با آنان در معرض تحولاتی قرار داشت که پذیرش آنها به دگرگونی سازمان، وظایف و فنون نظامی منجر می‌شد. البته در به‌وجود آمدن این تحولات، شخصیت‌ فردی، اجتماعی و نظامی سرکردگان قشون و کارگزاران حکومتی نیز تاثیر داشته است.[۲]

وقوع برخی رویدادهای درون‌مرزی و برون‌مرزی در عصر قاجاریه از جمله آغاز جنبشهای مشروطه‌خواهی و استقلال‌جویی در نقاط مختلف جهان و ضعفهای درونی نظام قاجاریه به‌ویژه شکستهای نظامی پیاپی ایران (در اواخر سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم) موجبات توجه نخبگان فکری و حکومتی به مساله اصلاحات و نوسازی را فراهم ساخت. پیشروان نوخواهی دریافتند که پیشرفتهای علمی و فنی در جنگ و دیگر جنبه‌های زندگی برتری اروپاییان را سبب شده است و اگر ایران بخواهد به زندگی خود ادامه دهد، باید اقدامات اساسی در نوسازی، نظام اداری، ارتش، نظام مالیاتی، آموزش و پرورش و سایر نهادها انجام دهد.[۳]

اندیشه اصلاحات پس از جنگهای ایران و روس در تبریز جان می‌گیرد؛ شهری که به تعبیر قائم‌مقام، شعر و تاریخش، حرف توپ و سرباز است و آیه و حدیثش جهاد و غزای قزاق و صالدات. این سخنان اشاره‌ای است به مساله بحران‌خیز بودن تبریز، به‌ویژه در آن هنگامی که این شهر خط مقدم جبهه جنگ با قوای عثمانی و روسیه بود.[۴]

بدون‌شک جنگ عرصه‌ای برای آزمودن توانمندیها و پی بردن به نقاط ضعف و عوامل آسیب‌زاست، و این در تاریخ نظامی ایران بی‌سابقه نیست. برای نمونه در زمان صفویه، مواجهه لشکریان ایران با عثمانی به‌ویژه در نبرد چالدران، ضعف مفرط ایرانیان را در دسترسی نداشتن به سلاح آتشین نشان داد، به‌طوری که حکام صفوی درصدد برآمدند ارتش را مدرنیزه كنند. با افول خاندان صفوی مجدداً نیروی نظامی ایران رو به قهقرا رفت و هنگام سلطنت قاجاریان کاملاً به شکل سنتی خودش بازگشت.[۵]

هنگام رویارویی ایران و روسیه، ضعف شدید قوای نظامی ایران آشکار شد و اصلاح‌طلبان پیشگام، نظیر عباس‌میرزا، قائم‌مقام و امیرکبیر، در راه برطرف ساختن کاستی‌ها، اقدامات اصلاحی مهمی انجام دادند. اما مرگ عباس‌میرزا و سپس کشته شدن قائم‌مقام و امیرکبیر به دستور شاهان قاجار روند اصلاحات را با موانع جدی مواجه ساخت.

پیش از پرداختن به عوامل موثر در شکست اصلاحات و نابسامانی قشون در عهد قاجاریه، ضروری است در مورد ساختار نظامی ایران در این دوران مطالبی ذکر شود.

ساختار نظامی ارتش ایران در دوره قاجاریه بر سه بخش استوار بود: ۱ــ پیاده‌نظام ۲ــ نیروهای ایلیاتی که عمدتاً سواره‌نظام بودند ۳ــ توپخانه. پیاده‌نظام مهم‌ترین رکن ارتش بود و شکل سربازگیری آن به صورت بنیچه اعمال می‌شد. براساس این نظام هر روستا، بخش یا طایفه متعهد بود که متناسب با برآورد درآمد خود سرباز مورد نیاز پیاده نظام را تامین کند. لباس پیاده‌نظام معمولاً یک شکل بود و اگر دیر به دست سرباز می‌رسید، با حالت زشتی وصله و پینه می‌شد. سلسله‌مراتب نظامی در پیاده‌نظام از کمترین مقام به بالاترین مقام عبارت بود از: سرباز، سرجوخه، وکیل، طبال‌باشی، موذن‌باشی، شیپورچی‌باشی، مفتش، نایب بیراق‌دار، آجودان، سلطان، یاور دوم، یاور اول (سرگرد، ماژو)، سرهنگ (کلنل)، سرتیپ سوم، سرتیپ دوم، سرتیپ اول (میرپنج).[۶]

در میان واحدهای نظامی ایران در عصر قاجار توجه کمتری به نیروی دریایی شده است. در آغاز قرن ۱۳هـ .ق چند کشتی کوچک که مامور محافظت از کرانه‌های خلیج‌فارس بود، نیروی دریایی ایران را تشکیل می‌داد. همین چند کشتی نیز به علت اغتشاشات داخلی و موانع سیاسی خارجی از میان رفت. برای محافظت از کرانه‌های دریای خزر، به‌استثنای زمانی کوتاه، دولت ایران رسماً هیچ نوع کشتی‌ای در اختیار نداشت.[۷]

وضعیت ادارات مختلف نظام نیز رقت‌آور بود، فقدان انبار مخازن، سربازخانه، مریض‌خانه، ناآگاهی از فنون جنگی، فقدان مهندسان مبرّز همه از نابسامانی اوضاع قشون و ضرورت وقوع اصلاحات در آن روزگار حكایت می‌كرد.

یکی از جنبه‌های مهم ضعف نظام ایران، بی‌لیاقت صاحب‌منصبان و کارگزاران نظامی بود. در این زمینه سرهنگ شیل می‌نویسد: «به همان اندازه که سرباز ایرانی خوب است، صاحب‌منصبش مزخرف است. به جز افسران توپچی و عده محدودی که باقی‌مانده تعلیم‌یافتگان مشّاقان انگلیسی هستند، بقیه صاحب‌منصبان به یک پول سیاه نمی‌ارزند، خاصه خرجی و رشوه پایه ترفیعات لشکری را می‌سازد، کسی که چهل پنجاه سال عمرش را در امور غیرنظامی گذرانده، یکباره تغییر شکل می‌پذیرد و به مقام سرهنگی و سرتیپی و حتی سرلشکری می‌رسد و گاه به فرماندهی کل قشون منصوب می‌گردد.»[۸]

مجدالملک نیز در رساله مجدیه، علت نابسامانی امور نظامی را سوءمدیریت و تحمیلات ناگوار کارگزاران حکومتی می‌داند و از واگذاری امور مالی قشون به وزارت مالیه که مستوفی‌الممالک در راس آن قرار دارد، انتقاد می‌کند. وی به دلیل وضعیت اسفبار زندگی نظامیان، آنان را مظلوم‌ترین طبقات ایران به‌شمار می‌آورد و این امر را ناشی از گسترش فساد و تباهی در ارکان ارتش و شیوه‌های نادرست مدیریت صاحب‌منصبان نظامی می‌داند. گستره فساد در ارتش به‌حدی رسیده بود که فرد اصلاح‌طلبی چون مجدالملک هم امیدی به بهبود آن نداشت و صرف هزینه برای نگهداری از آن را، تلف‌کردن منابع مالی می‌دانست. دلایل این ناامیدی را می‌توان از عباراتی دریافت که وی در توصیف ارتش عصر ناصری می‌آورد. «در این وزارت [منظور وزارت جنگ است] هم مثل وزارت مالیه دزدان زبردست برای بردن حقوق نوکر تربیت شده، همه ماموریت دارند که آنچه به هر اسم و رسم از بابت مخارج قشونی به خرج ولایات آمده، به تمام ضبط کنند... تا وزارت جنگ ایران به این خسوف و کسوف مبتلاست، پادشاه ایران پول خود را به مصارف قشون و مهمات حربیه ضایع نکند، زیرا پول در خزینه سلطان بهتر که در دفینه صاحب‌منصبان.»[۹]

با این چشم‌اندازی که از اوضاع نظامی ایران ترسیم شد، دغدغه اصلاح‌طلبی پیشگامان اصلاحات و ارزشیابی اقدامات آنان بهتر درک خواهد شد.

بنیانگذار اصلاحات نظامی در ایران عباس‌میرزا و میرزابزرگ قائم‌مقام بودند. انگیزه این پیشگامان از اصلاحات، افزایش توان دفاعی ایران در مقابله با متجاوزان به‌ویژه روسها بود. فرانسه و انگلیس در مساله اصلاحات نظامی به یاری ایران آمدند، البته محرک آنان علایق و منافع سیاسی بود. هسته مرکزی نظام ایران به دست صاحب‌منصبان فرانسوی ایجاد شد، اما تحولات سیاسی اروپا آنها را از صحنه ایران خارج و انگلیسیها را جانشین آنها ساخت. هیاتهای انگلیسی به ایران آمدند و در پی آن اقدامات عمده‌ای در اصلاح نظام انجام شد. از جمله این اقدامات می‌توان به ورود سلاحهای جدید، برپایی کارخانه توپ‌ریزی و تفنگ‌سازی در آذربایجان، و انجام تغییراتی در لباس سربازی اشاره کرد.

در قشون ایران علاوه بر افسران انگلیسی، افراد فرانسوی و لهستانی و حتی روسی نیز خدمت می‌کردند. توجه عباس‌میرزا به استخدام صاحب‌منصبان لهستانی و اعتمادش به آنها به‌خاطر دشمنی لهستانی‌ها با روسها بود. یکی از آنان ژنرال بروسکی (Borowski) بود که در جنگ اول هرات کشته شد و در پی آن دولت ایران مستمری و تیول در حق فرزندانش برقرار كرد. پسر بروسکی نیز به خدمت ایران درآمد و معلم دارالفنون شد. اخلال و کارشکنیهای افسران انگلیسی در جنگ هرات، سبب شد دولت ایران نسبت به آنها بی‌اعتماد و بدبین شود. ازاین‌رو محمدشاه به استخدام صاحب‌منصبان فرانسوی رغبت بیشتری پیدا کرد. در مورد حضور افراد نظامی روسی در قشون ایران باید افزود که در زمان عباس‌میرزا نزدیک به هفتصد، هشتصد نفر سپاهی فراری روسی به ایران پناه جستند، که قسمت منظمی را تشکیل می‌دادند.[۱۰]

زهرا علیزاده بیرجندی

پی‌نوشت‌ها

[۱]ــ ناصر تکمیل همایون، تحولات قشون در تاریخ معاصر ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۶، ص۱۰۱

[۲]ــ همان، صص۱۳۱ــ۱۲۹

[۳]ــ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴، ص۱۱؛ نیز رک: رحیم رئیس‌نیا، ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم، ج۱، تهران، ستوده، ۱۳۷۴، ص۱۰

[۴]ــ جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران، مکتب تبریز و مقدمات تجددخواهی، تبریز، ستوده، ۱۳۸۴، ص۱۸۱

[۵]ــ جلال فرهمند، «قشون دولت علیه ایران»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س۹، ش۳۶، زمستان ۸۴، صص۲۹۴ــ۲۹۳

[۶]ــ همان، ص۲۹۵

[۷]ــ غلامرضا ورهرام، تاریخ سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجار، تهران، معین، ۱۳۶۹، ص۱۱۴

[۸]ــ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، چاپ هفتم، ۱۳۶۲، ص۲۸۷

[۹]ــ جواد طباطبایی، همان، ص۴۷۰ــ۴۶۸

[۱۰]ــ فریدون آدمیت، همان، ص۲۸۸

[۱۱]ــ همان منبع با تلخیص، صص۳۰۲ــ۲۸۹. در این زمینه، نیز رک: علی‌اکبر بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران از معاهده ترکمانچای تا عهدنامه صلح پاریس، ج ۲، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۸، صص۱۹۴ــ۱۹۲

[۱۲]ــ عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷، ص۳۱۴

[۱۳]ــ موریس دوکوتز بوئه، مسافرت به ایران، ترجمه: محمد هدایت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸، ص۱۰۵

[۱۴]ــ جواد طباطبایی، همان، ص۴۴۰؛ نیز رک: عباس امانت، قبله عالم، ص۴۸۰

[۱۵]ــ عباس امانت، قبله عالم، ص۴۶۸

[۱۶]ــ علیرضا علی‌بابایی، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، تهران، آشتیان، ۱۳۸۲، ص۷۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.