دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

راهکار اسلامی شدن دانشگاهها


راهکار اسلامی شدن دانشگاهها

در مطلب حاضرشرایط و راههای عملی اسلامی شدن دانشگاهها و نیز راهکار صدور فرهنگ اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است

در مطلب حاضرشرایط و راههای عملی اسلامی شدن دانشگاهها و نیز راهکار صدور فرهنگ اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است.

قبل از اینکه به اصل مسأله دانشگاه و دانشگاهی و دانشجو و دانشور و دانشمند بپردازیم، یک بیان نورانی از امام هادی (ع) نقل کنیم که بحث کلیدی دانشگاهی را هم به همراه دارد. یکی از بیانات نورانی امام دهم، حضرت امام هادی این است که فرمود: خ یأ م ن الخ یر فاع له و اجمل م ن الجمیل قائ له و ارجح م ن الع لم عام له (۱). اینگونه از ذوات مقدّس چون خودشان انسان کاملند، حرمت انسانیّت را بیش از دیگران می دانند و حفظ می کنند. در عین حال که کار خوب، خوب است؛ در عین حال که حرف خوب، خوب است؛ در عین حال که علم صحیح خوب است؛ امّا صاحبان این اوصاف از این اوصاف بالاترند. در عین حال که دانشگاه خوب است، در عین حال که دانش خوب است، دانشمند از هر دو بالاتر است.در عین حال که حوزه علمیّه خوب است، در عین حال که فقه و اصول و فلسفه و تفسیر خوب است، عالم به این معارف از همه این معارف بالاتر است.

● سرّ برتری عالمان حقیقی از علم صحیح

سرّش آن است که انسان یک موجودی است ابدی. این موجود ابدی را ره توشه ابدی تأمین می کند. حوزه و دانشگاه آن مواد اوّلیه این زاد راه را فراهم می کنند. یک وقت است یک کسی خودش را نشناخت؛ درسی خواند، مدرکی گرفت و درسی گفت و بعد پوسید؛ چه از حوزه، چه از دانشگاه ! یک وقت است نه، یک کسی عالم شد؛ چه در حوزه و چه در دانشگاه از پوست به در آمد، نه پوسید ! نه به فکر مدرک بود، نه به فکر حقوق بود، نه به فکر باند بازی بود، نه به فکر جناح بازی؛ او انسان به دنیا آمد و انسان زیست و انسان مرد. بیان نورانی امام هادی (ع) این است که: از هر حوزه علمیّه ای،آن عالمانشان برترند. از هر دانشگاهی آن دانشگاهی و دانشور بالاتر است. خ یأ م ن الخ یر فاع له و اجمل م ن الجمیل قائ له و ارجح م ن الع لم عام له.

ریشه سخنان اینها در نهج البلاغه علوی (ع) است که فرمود: خ یأ م ن الخ یر فاع له و شرأ م ن الشّر فاع له (۲)، در هر دو طرف هست. از هر بدی بدتر آن بدکار است، از هر خوبی بهتر آن خوب کار است. برهان فلسفی این دو بیان نورانی آن است که هر علّتی بالاتر از معلول است. خیر داریم و خیّر، آن خیر اثر این خیّر است. اگریک مسجد ساز مسجد ساخت؛ مسجد ساز بالاتر از مسجد سازی است، برای اینکه مسجد سازی فعل اوست. یک عالم درس گفت، یک عالم بالاتر از تدریس است؛ چون تدریس فعل اوست، و هر عامل و فاعل و علّتی از اثر و فعل خود برتر است. این برهان نورانی، هم در فرمایشات حضرت امیر هست که در نهج البلاغه آمده، هم در بیانات نورانی حضرت هادی (ع).

ما حالا می خواهیم بفهمیم چرا دانشمندان دانشگاه از دانشگاه بالاترند، از همه علوم دانشگاهی بالاترند و چرا علمای حوزه از همه علوم بالاترند. برای اینکه علم، یک سلسله مفاهیمی است که در اذهان است؛ عالم، آن مفاهیم را فرا گرفت، یک. آنها را باور کرد، دو. برابر آنها متخلّق شد، سه. عمل کرد، چهار. به جامعه منتقل کرد و منتشر کرد، پنج. این عناصر پنج گانه از یکی یقیناً بیشتر است. آن علم، علم است؛ ولی عالم پنج تاست. همان را دارد، باور کرده، متخلّق شده، عمل کرده، رسالتش هم نشر بود، منتشر کرده.پس ما می توانیم از هر علمی بالاتر باشیم.

● مراد از اسلامی شدن دانشگاهها

مطلبی که به عهده همه دانشگاهیان، مخصوصاً دانشگاهیانی که پسوند اسلام و اسلامی را به همراه دارند این است که این دانشگاهها باید اسلامی بشود. از طلیعه انقلاب تا کنون مخصوصاً این سال های اخیر سخن از اسلامی شدن دانشگاه است. این بزرگان خیال می کردند وقتی می خواهند دانشگاه را اسلامی کنند؛ یعنی یک نمازخانه بزنند، یعنی شب جمعه دعای کمیل داشته باشند، روز جمعه دعای ندبه داشته باشند، شب چهارشنبه دعای توسل داشته باشند، کلاس های دختر و پسر از هم جدا باشد، با روسری و چادر بیایند؛ خیال کردند اسلامی شدن دانشگاه یعنی اینها !

اینها نمی دانند که مسلمان تربیت کردن یک مطلب است و آسان، علوم را اسلامی کردن مطلب دیگر است و دشوار ! ما باید علوم را اسلامی کنیم، یعنی فیزیک وشیمی و ریاضی و طب را اسلامی کنیم؛ دانش بشود اسلامی، نه دانشجو بشود مسلمان؛ آن، کار آسانی است ! خیلی ها برایشان روشن نشد که علم اسلامی است؛ می گویند: علم سکولار است. مگر فیزیک، زمین شناسی، جانور شناسی، دریا شناسی اسلامی و غیر اسلامی ندارد!! این رسالت دانشگاه است که باید متوجه بشود خیر؛ علوم ما اسلامی است و توضیح می خواهد. مسلمان تربیت کردن، دانشگاه را به سبک اسلامی، به سمت اسلامی بردن؛ اینها کار عوامانه است، اینها کار محقق نیست؛ از همه هم بر می آید ! فیزیک و زمین شناسی و آسمان شناسی و نجوم ودریا شناسی و زیر دریا شناسی را اسلامی کردن؛ آن هنر است !

● جهان معاصر، تشنه معارف توحیدی

اگر این ثابت شد، ایران حرفی برای گفتن دارد، غرب هم تشنه این کار است. آنها همه این کارها را تجربه کرده اند؛ امادر آنهامانده اند ! گاهی هم به عرفان بودا و هندو پناهنده می شوند.

در نشست هزاره ادیان (۳) که ما رفتیم، من دیدم که چندین طبل متوسط در سمت راست این جایگاه است و چندین طبل متوسط هم سمت چپ؛ یک طبل بزرگ هم وسط، یک عدّه جوانها هم برهنه فقط شلوار پایشان است و چوب به دست، ما نمی فهمیدیم برای چیست ! این در نشست هزاره ادیان در سال ۲۰۰۰. وقتی آن روز، یعنی بعد از ظهر روز سخنرانی و اینها نبود؛ افتتاحیه شان هم مناجات بود. این ۷۲ ملّت از شرق و غرب همه آنجا جمع بودند و افتتاحیه آنها این بود که مراسم دینی شان را در آن روز ارائه کنند. اوّلین گروه همین طبّال ها بودند؛ در سازمان ملل، در مهد تمدّن ! این دینی که افتتاحیه اش با طبل شروع می شود؛با بکوب، بکوب شروع شد ! بعد هم یک عدّه با ویلن آمدند، افتتاحیه مذهبشان را نشان دادند؛ هر کسی که آمد،حرف و کار خودش را می زد !

نوبت مسلمان ها که شد، یک مسلمانی آمد، اذان گفت، این اذان را به انگیسی ترجمه کرد؛ بعد یک عالم شیعی آمده، بخشی از صحیفه سجادیه را خواند، چند جمله را معنا کرد؛ یک عالمی هم از اهل سنّت آمد، بخشی از ادعیه نبوی (ص) را معنا کرد؛ این شده افتتاحیه ما مسلمان ها، آن هم شده افتتاحیه آنها. و دبیر این نشست هم کسی بود به نام دکتر باواجین، جزء همین هندوها و بودائی هابود؛ این در غرب است الآن! اینها به ستوه آمده اند و به یک امر ماوراء طبیعی تکیه می کنند. علومی هم که دارند، این علوم از دریا شناسی و زیر دریا شناسی؛ از آسمان شناسی و اوج آسمان شناسی و طرفین این علوم، هیچ جا سخن از خدا و قیامت نیست ! لاشه علوم در دانشگاهها تدریس می شود.

● شرط اسلامی شدن علوم تجربی و دانشگاهها

وقتی حرف اصلی دانشگاه را متون درسی می زند و این متون درسی هم لاشه علوم است، نه علم الهی؛ این دانشگاه اسلامی نخواهد بود ! دانشجو را می شود مسلمان تربیت کرد، امّا دانش اسلامی نیست !! و حرف اصلی دانشگاهها را هم دانش می زند، نه ارزش ! راه اسلامی کردن دانشگاهها این است که ما این علوم را اسلامی کنیم. علوم هم با قرارداد اسلامی نمی شود؛ ما از این به بعد بیاییم قرارداد ببندیم که فیزیکمان را اسلامی بکنیم، فیزیک را اسلامی بکنیم یعنی چه؟ زمین شناسی را اسلامی بکنیم یعنی چه؟ دریا شناسی را اسلامی بکنیم یعنی چه؟ یعنی این هم نظیر تفاهم است، نظیر امضاء است، نظیر تقابل است، نظیر تعامل است،نظیر قرار داد است؛ چه چیزرا مااسلامی بکنیم؟

مصادره ( معلوم )، ( علم ) و ( عالم ) توسط فرهنگ غرب

سرّش آن است که علم و دانش یک معلوم دارد، یک؛ علم دارد، دو؛ عالم دارد، سه؛ اینها اضلاع سه گانه مثلث دانشگاهند. آنچه که غرب به سر ( علم ) و ( عالم ) و ( معلوم ) آورد؛ اینها را غارت کرد، برهنه کرد؛ معلوم را غارت کرد، علم را مصادره کرد، عالم را خانه نشین کرد و لاشه علوم الآن در دانشگاهها تدریس می شود.

توضیح مطلب اینکه: در زمین شناسی چه بحث می شود؟ بحث می شود که این زمین در ۲ میلیون یا ۲ میلیارد یا هزار میلیارد سال قبل چنین بوده است، تطوراتی را پشت سر گذاشت و اکنون چنین است؛ پیش بینی می شود که در آینده نزدیک یا دور چنان بشود. زمین شناسی شان این است، دریا شناسی شان این است، معدن شناسی شان این است، ستاره شناسی شان این است و این لاشه علم است. امّا کی کرد، برای چه کرد؛ این بحثهاهمه غارت شده است !

امّا خلقت شناسی چطور؟ آن هم اسلامی و غیر اسلامی ندارد؟! همه اش سخن در این است که این دریا اینچنین بوده است، بعد اینچنین شده است، بعد آنچنان می شود. امّا هو الّذ ی فعل کذا، لامر کذا؛ هو الاوّل، هو الآخ ر، أرض مخلوق است، أرض آیت است؛ همه اینها غارت شده است. چرا تفسیر،علم اسلامی است؟ برای اینکه یک مفسّر می گوید: خدا گفت. زمین شناسی هم اسلامی است، برای اینکه یک زمین شناس محقق می گوید: خدا کرد،شما دارید کتاب خدا را تفسیر می کنید ! کتاب خدا گاهی تدوینی است، گاهی تکوینی. اگر تفسیر،علم اسلامی است، می گویید خدا گفت؛ زمین شناسی هم علم اسلامی است، ما اصلاً زمین شناسی غیر اسلامی نداریم ! دریا شناسی غیر اسلامی نداریم ! طب غیر اسلامی نداریم !

پس« معلوم » را غارت کردند، لخت کردند؛ یعنی هو الاوّل را گرفتند، هو الآخ ر را گرفتند، این جامه خلقت که به بدن زمین و زمان پوشانده بود، این را گرفتند؛ برهنه کردند، گفتند شما درباره این زمین بحث بکنید ! بله، معلوم می شود که زمین شناسی اسلامی و غیر اسلامی ندارد. می گوید کوه شناسی این است، درخت شناسی این است، دریا شناسی این است، معدن شناسی این است؛ این مال معلوم.

« علم » را هم آمدند غارت کردند؛ گفتند: اینها بشری است، بشر خودش می فهمد. بشری است یعنی چه؟ این بشری که براساس: الم یک نطفهً م ن منّی یمنی (۴)، یک نطفه بود؛ امروزبه این صورت در آمده،آیا این قدرت حرف دارد؟!آیا این علم مال بشر است؟ یا که و الله اخرجکم م ن بطون امّهات کم لا تعلمون ش یئاً و جعل لکم السّمع و الابصار و الافئ د ه (۵)؟!

● عواقب غارت « معلوم »، « علم » و « عالم »

آیا خدای سبحان بشر را بی سرمایه خلق کرد؛ یا فالهمها فجورها و تقواها (۶) به او داد، یا ف طرت الله الّت ی فطر النّاس عل یها (۷) به او داد؟! این دلمایه و سرمایه را در درون درون او ذخیره کرد، یک عدّه کارشناسان به نام انبیاء فرستاد که و یثیروا لهم دفائ ن العقول (۸)؛ از درون دل انسانها در بیاورد، بگوید تو این هستی ! هیچ فهمی نیست، مگر اینکه حجت خداست بین عبد و مولا، از زمین شناسی و دریا شناسی تا سپهر شناسی؛ علم و علمی.

● « علم »، بهترین راهنما و حجت الهی برای انسان

اگر کسی نماز صبح را عمداً آهسته بخواند، جهر نخواند؛ یا نماز صبح را ۳ رکعت بخواند، یا نماز مغرب را ۲ رکعت بخواند؛ این در قیامت عذاب می بیند، برای اینکه عمداً حرف خدا را مخالفت کرده. در قیامت می گویند که بر طبق فلان آیه، طبق فلان روایت ما گفتیم نماز صبح باید این جور باشد، چرا نکردی؟! حالا اگر یک زیر دریا ساز، یا یک سفینه فضائی ساز فهمید که اگر دست به فلان جای شاسی بزند، این خطر دارد. اگر دست زد در زیر دریا، به کسی آسیب رساند؛ یا فوق مریخ به کسی آسیب رساند، در قیامت جهنّم می رود یا نمی رود؟!

این می تواند بگوید: خدایا ! شما که در قرآن نگفتی وقتی رفتی مریخ، دست به آن شاسی نزن !! یا زیر دریا رفتی دست به آن شاسی نزن ! اما خدا به او می گوید: این فهمی که تو داری، من به تو دادم؛ این مثل صحیحه زراره است، این مثل فلان آیه است !آیا می شود یک چیزی را آدم بفهمد و حجه الله نباشد؟! یک طبیبی قلب را باز کرده و به جای اینکه درست ببندد، درست نبسته؛ آیا معذّب است یا نه؟ آیا می تواند بگوید خدایا ! شما که نه در قرآن گفتی، نه در روایت گفتی که وقتی قلب را باز کردی، آنجا را این جور بدوز !! اما خدا می فرماید: این فهمی که من به تو دادم، صحیحه زراره است ! مگر می شود علم، حجت نباشد، آن هم حجت شرعی؟! پس علم حجه الله است.

اینها اسلامی حرف می زنند، ولی قارونی فکر می کنند ! وقتی موسای کلیم (ع) به قارون گفت: لا تنس نصیبک م ن الدّنیا (۹)، احکام الهی را رعایت بکن، مال تهیه کردی حقوق الهی را بپرداز؛ گفت: من خودم زحمت کشیدم، بدست آوردم ! نّما اوت یته علی ع لم ع ند ی (۱۰). بسیاری از اینها اسلامی حرف می زنند، ولی قارونی فکر می کنند؛ می گویند: ما خودمان فهمیدیم. خودمان فهمیدیم یعنی چه؟ یعنی این علم مال ماست، هر جوری خواستیم مطابق آن عمل می کنیم؛ خیر، این علّم الا نسان ما لم یعلم (۱۱) است، مال بشر نیست، دیگری به تو داد، حجت خداست. من خودم زحمت کشیدم، پیدا کردم یعنی چه؟ چنین شخصی بر اساس افرایت من اتّخذ ا لهه هواه (۱۲) یک چنین حرفی می زند. بنابراین معلوم غارت شده است، علم غارت شده است، عالم مصادره شده است؛ آن وقت هیچ راهی ندارند برای اسلامی کردن دانشگاه !

الآن حداکثر تلاش شان این است که دانشگاه را اسلامی بکنند؛ عکس امام و رهبری (حفظهما الله) را بگذارند، اللّهمّ کن ل ولیک الفرج بگذارند، آرم جمهوری اسلامی را بگذارند در کتاب؛ خیال می کنند کتاب با این می شود اسلامی !! درحالی که علم باید اسلامی بشود.

● مهم ترین شرط برای اسلامی شدن دانشگاهها

اگر اینچنین شد؛ ما اصلاً فیزیک غیر اسلامی نداریم، ریاضی غیر اسلامی نداریم، دریا شناسی غیر اسلامی نداریم، صحرا شناسی غیر اسلامی نداریم ! چرا در حوزه های علمیّه به طلبه ها نمی گویند شما دخترها و پسرها در یک مسجد ننشینید، جدای هم بنشینید؟ چون او شب و روز دارد قال الله و قال رسول می خواند !

یک نصف سطر به عنوان ما کنّا معذّبین حتّی نبعث رسولاً (۱۳) در قرآن آمده، این همه معارف اصولی در برائت ازآن در آمده! الآن ۵۰ ـ ۶۰ جلد کتاب غیر تکراری عمیق علمی از یک خط لا تنقض الیقین ب الشّک (۱۴) در آوردند! این عبارت بیش از یک خط نیست!! اما۶۰ جلد کتاب عمیق علمی بی تکراردرباره آن نوشته شده؛ حالا آن تکرار که حسابش جداست؛ همه را از یک خط در آوردند! دهها برابر این خط، ما درباره خلقت آسمان و زمین حرف داریم، آیه داریم ! آن را اگر بحث بکنند،آیا اسلامی نمی شود؟! لغتش را معنا می کنند، عرفش را معنا می کنند، تطورات را بحث می کنند، پیشینه تاریخی را معنا می کنند؛ هر چه را که علم یا علمی شد به حساب اسلام می آورند و البتّه تحوّل پذیر هم هست، مثل اینکه درفقه و اصول ما خیلی از مطالب عوض می شود !

بنابراین رسالت دانشگاهها عموماً و دانشگاه آزاد اسلامی خصوصاً این است که کار کارشناسی بشود، ثابت بکنند که علوم اسلامی است و اصلاً محال است ما فیزیک غیر اسلامی داشته باشیم ! ما داریم فعل خدا را شرح می دهیم، آن وقت آیا اسلامی نیست؟! و به هر چه که فهمیدیم، مسئولیم مطابق آن عمل بکنیم؛ این اسلامی نیست؟!

بنابراین اساس کار بر این است که ما به خواست خدا به این سمت حرکت کنیم. مطمئن باشید غرب تشنه این حرف هاست ! گاهی که عدّه ای از آن معمّرینشان، کسانی که بین ۷۰ و ۸۰ سال سن دارند؛ می آیند، چهار تا حرف می شنوند؛ من می بینم دگرگون می شوند ! اینکه می بینید آنجا فقط سرزمین ارسطو و افلاطون است! ضریب هوش آنها هم کم نیست؛ آنها علم را جدّی می گیرند. اگر کافرند، مارکس و ا نگلس درآن در می آید که الآن تقریباً بیش از مسلمانها یا هم سطح مسلمانها اینها پیرو دارند !! اینها آدم های کوچکی هم نیستند !این چین به این عظمت، بخش وسیعی از ژاپن، بخش وسیعی از خود شوروی سابق؛ اینها را همین مارکس و ا نگلس ساختند! ارسطو و افلاطون هم که شهره آفاقند؛ آنها هم مال همین سرزمینند! اینها وقتی که می آیند، چهار تا حرف می شنوند؛ می بینید مثل یک طلبه ب فهم خیلی خضوع دارند !

● علّت نقصان قوانین در جهان غرب

ما اساس کارمان این است که بشویم « عالم ». بیان نورانی امام هادی (ع) این است که عالم از علم بالاتر است؛ آن وقت چیزی کم نداریم! آن وقت ما باید صادر بکنیم، صدور انقلاب راهش این است، فرهنگ را ما باید صادر بکنیم. اگر دانشگاه حرفی برای گفتن داشته باشد که دارد، غرب کاملاً می پذیرد. آنها در بخش محدود ی ازحسّ و تجربی، پیشرفت فراوانی کرده اند. امّا هر روز؛ چون پایگاه فکری ندارند، می گویند استقلال، می گویند آزادی، می گویند دموکراسی، می گویند حقوق بشر؛ امّا اینها را از کجا باید بگیرند؟ ما هم می گوئیم دموکراسی، آزادی، استقلال، حقوق بشر؛ امّا یک منابع فطری و وحیانی داریم ! آنان حمله به عراق و کشتار روزانه عراق را دموکراسی می دانند؛ آنها باور کرده اند این دموکراسی است و هنوز هم دست بردار نیستند !

هر کشوری بالأخره یک قانونی دارد! اسلام و ایران حرفی برای گفتن دارد. قوانین موادی اند مثل فقه، مواد قانونی مصوبه مجلس شورای اسلامی را اگراز مجلسیان سئوال بکنیم که پشتوانه این مواد شما چیست؛ می گویند: قانون اساسی است. اینها می شود مواد، قانون اساسی می شود مبانی؛! وقتی به سراغ مبانی می رویم که تو از کجا در آمدی، می گوید: من از آن منابع در آمدم؛! ما یک ( منبع ) داریم، یک ( مبنا ) داریم، یک ( ماده )؛ در فقه مان همین طور است! منبع داریم و مبنای شک ّ در مقتضی داریم و برائت استقلال داریم، از این مبنا این رساله عملیّه در می آید. این رساله عملیّه می شود مواد، آن مبانی اصولی، می شود مبانی، قرآن و عترت و عقل می شود منبع. در ایران حرفی برای گفتن هست؛ یعنی مصوبات مجلس می شود مواد، قانون اساسی می شود مبانی، قرآن و عترت می شود منبع و فطرت.

امّا در غرب؛ الآن حقوق بشر همینطور است ! شما به غرب سری بزنید، به کشورهای غیر الهی سری بزنید؛ آنها هم یک مواد، مجلس شورای ملّی دارند، مصوبات دارند. آن مصوباتشان به استناد چه پشتوانه ای است؟ به استناد قانون اساسی شان است. قانون اساسی شان را چه جور می گیرند؟ از سنّت مردم، فرهنگ و عادات و آداب و سنن و رسوم مردم؛ همین !و به جائی بند نیست !! مگر آداب مردم و سنن مردم می شود منبع قانون؟!

● آثار اسلامی شدن متون دانشگاهی

بنابراین ایران حرفی برای گفتن دارد و آن حرف را، هم حوزه ها باید ارائه کنند، هم دانشگاهها. اگر ن شآء الله متون درسی با نظر کارشناسی اسلامی شد، بهترین راه برای صدور انقلاب همین است، نجات دانشگاهها هم همین است. هر روز این دانشجو با وضو سر کلاس درس می آید؛ اگر قداست دانشگاه از این به بعد بیشتر از حوزه نباشد، کمتر از حوزه نیست. حوزه می گوید: خدا گفت، دانشگاه می گوید خدا چنین کرد. امّا الآن هیچ خبری نیست، الآن لاشه علوم است. با لاشه علوم هیچ پروازی ممکن نیست ! بله، می شود دانشجو را مسلمان تربیت کرد؛ امّا دانشگاه اسلامی نخواهد شد !

بیانات معظم له در دیدار با جمعی از مسئولان و اساتید دانشگاه آزاد اسلامی ـ دماوند ؛ تابستان ۱۳۸۷

آیت الله جوادی آملی

(۱) بحار الأنوار/ ۷۵/ ۳۷۰/ باب ۲۸؛مواع ظ أبی الحسن الثالث (ع) و حکمه ـ با تلخیص

(۲) نهج البلاغه/ حکمت ۳۲

(۳) اشاره به:اجلاس هزاره ادیان؛ شهریور ۱۳۷۹ ـ نیویورک، مقر سازمان ملل متّحد ؛ با حضور حضرت آیت الله جوادی آملی به عنوان نماینده اعزامی مقام معظّم رهبری از جمهوری اسلامی ایران

(۴) قیامه/ ۳۷

(۵) نحل/ ۷۸

(۶) شمس/ ۸

(۷) روم/ ۳۰

(۸) نهج البلاغه/ خ ۱/ بند ۳۷

(۹) قصص/ ۷۷

(۱۰) قصص/ ۷۸

(۱۱) علق/ ۴

(۱۲) جاثیه/ ۲۳

(۱۳) اسراء/ ۱۵

(۱۴) وسائل الشیعه/ ۱/ ۲۴۵