شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
نمایش ساده مخاطب گسترده دارد

ماهزدگان اثری تماشاگر محور است. شالوده ساختاری و محتوایی خود را براساس سلیقه مخاطب عمومی بنیان نهاده و در این راه سعی دارد مخاطب را از سالن شاد به منزل بدرقه کند. این اثر در ژانر تولیدات طنز چندین موتیف موازی را همراه با دستمایههای طنز مطرح میکند. یکی از این موتیفها تنهایی انسان است. این تنهایی در هر سه کاراکتر داستان رخ مینماید. با این حال توصیف تنهایی در این اثر از نوع شخصیتپردازی عمیق و پررنگ نیست، نوعی تنهایی ذهنی در ناخودآگاه نویسنده اثر است که بیشک متأثر از آثاری است که در این زمینه شنیده، دیده، خوانده و مطالعه کرده است. با این حال نمایش سعی دارد با استفاده از ویژگیهای خلاقه بازیگران و استفاده از دستمایههای طنز اثر، مخاطب را در مدت زمان اجرایی کار (حدود یک ساعت) شاد نگه دارد. ماهزدگان پیش از این در جشنواره سراسری (تئاتر ماه) جوایز خاصی را کسب کرده است. جایزه اول کارگردانی، جایزه اول بازیگری و جایزه طراحی صحنه از جمله جوایز نمایش «ماه زدگان» در جشنواره یاد شده است. با این حال پرداختن به همه این زوایا قابلتأمل است و درخور بحثی ساختاری است.
● قصه
مهمترین ویژگی قصه شکلگیری آن در موقعیتی ناگهانی است؛ موقعیتی که برای مخاطب برآورد نمیشود. بیشک تکنیکهای نویسندگی در روزگار ما رشد عجیب و غریبی داشتهاند. خلق موقعیتهای داستانی چنان با شگردهای خاصی روبهرو است که بارها تکنیک توانسته است، زیبایی غیرقابل تصوری را توصیف کند. خیلی از منتقدان در توصیف موقعیتهای داستانی مثالهایی از شروعهای «همینگوی وار» میآورند، در اینگونه آغازهای داستانی به یک مرتبه، قصه از نیمه داستان شروع میشود؛ دقیقاً عین نقاشیهای امپرسیونیستی که گویی اشیا و اشکال ناقص ترسیم شدهاند. وقتی با لیوانی در این نقاشیها روبهرو میشویم انگار نیمه لیوان تکهای از حجم آن شیء مورد نظر نقاشی است. چنین آغازهایی بسیار در تئاتر تأثیر گذاشته است. از سوی دیگر موقعیتهایی هم هست که خود به خود کیفیت دراماتیک و نمایشی را به وجود میآورد. باز هم بسیاری از این موقعیتها متأثر از ادبیات است.
در بسیاری از موارد شاهد حضور شخصیتی هستیم که یا برحسب شانس و بخت و اقبال یا برحسب معادلات محیط در موقعیتی گرفتار میآید که تصور آن را نداشته است. اتفاقاً این رویکرد دوم در درام نمایشی «ماهزدگان» بیشتر برجسته است. این درام البته چندین قصه موازی با هم را روایت میکند. از یک طرف شخصیتی به دنبال برادر خود میگردد. از طرف دیگر سر از مسافرخانهای درمیآورد که انتظار آن را نداشته است. این در حالی است که قصه زندگی خود آدمهای ساکن در مسافرخانه هم نوعی روایتی دیگر است. موقعیت پیش آمده برای فرد مسافر در مسافرخانه البته دستمایهای طنز دارد. با این حال همزمان با این روایت طنز، نمایش بار روانشناسی هم دارد و همه این موارد به نحوی عجیب و غریب درهم تنیده میشوند.
● کارگردانی
شاید به دلیل همین تعدد و تکثر موتیفها و رشته رویدادهای موازی با هم کارگردانی اثر دشوار شده است یا لااقل باید بگوییم که کارگردان شیوه بیانی خاصی برای پرداختن به همه این موارد ندارد. انگار او درگیر تصاویری است که نشان دادن همه آنها دریک تابلو سخت است. کارگردانی روالی تخت به خود میگیرد. صحنههای ابتدایی نمایش به شدت طولانی میشوند و به همین دلیل تنها بازی طنز بازیگران به کمک کارگردان میشتابد.
آغاز نمایش تقریباً کلیشهای است. نمایش در نور خاموش و سکوت آغاز میشود. این شروع بارها در نمایشهای مختلف رخ داده است و در هر حال رویکردی کلیشهای به خود میگیرد. بیان دراماتیک درگیر روالی خطی است. پازل نمادها و نشانههای نمایش روال دو، دو تا چهارتایی دارد و در اکثر موارد منطبق بر بازدهی تماشاگر است. این امر از یک سو به دلیل ژانر اثر طنز قابل توجیه است، اما از سوی دیگر در هر حال هر اثر هنری نیازمند گونهای متفاوتگویی و رویکرد بکر و تازه است. این رویکرد بکر و تازه در نمایش «ماهزدگان» اتفاق نمیافتد. این امر هم دلایل متعددی دارد. از شیوه پرداخت به سوژه گرفته تا دیگر موتیفها و درونمایههای متعدد را در برمیگیرد. معمولاً بسیار سخت است که کارگردان هم بتواند بار طنز داستان را به بیانی فنی و تکنیکی نزدیک کند؛ هم جوهر روانشناختی اثر را به زیبایی ترسیم نماید. این است که نمایش یاد شده در مرزهای ژانرها به سوی خلق تکصحنهها و موقعیتهای زیبا و قابل قبول برای مخاطب است این در حالی است که حتی به لحاظ زبانشناسی هم، ایجاز، بریدهگویی و گزیدهگویی و پرداختن به نکتهای پرنغز و سریع کمتر اتفاق میافتد.
● زبان
زبان نمایش به سمت اتفاقهای بیانی خاصی نمیرود. تکیه بر طنز مهمترین حرکت ساختاری نمایش است اما این طنز وقتی در زبان، دیالوگها و بار بیانی نمایش بررسی میشود، رشد عرضی را طی میکند. کشمکش و گفتوگوی بیانی روال دوسویه، سریع، صعودی و طولی ندارد بلکه بیشترین تأکیدش بر حرکت عرضی است. دیالوگها حالتی ممتد و طولانی پیدا میکند که بویژه در بازی، تکیهکلامها و تأکید بر جملات طولانی و کشدار از جانب بهنام تشکر یکی از سه شخصیت محوری نمایش نمود پیدا میکند. درست برعکس این مسئله هروقت بازیگران به سمت بیان حرکتی میروند، ریتم نمایش حالتی تند و سریع به خود میگیرد، طنز افزایش مییابد، جنبه سرگرمی و ارتباط گستردهتر مخاطب و حتی واکنش او در قالب لبخند و تأمل بر اتمسفر صحنه بیشتر میشود.
نمونهاش صحنههایی است که بازیگر یاد شده تمام کف صحنه را «تی» میکشد. او آنقدر سریع و برقآسا به کشیدن کف صحنه که درواقع ترسیم فضای مسافرخانه است، میپردازد که تماشاگر را به خنده وامیدارد. در بسیاری از صحنههای دیگر این بیان حرکتی تکرار میشود و عملاً نمایش را از حالت یکنواخت خود به سوی سیالیت روایتی هدایت میکند. شاید بتوان این صحنهها را به لحاظ تئوریک نوعی گذار از بیان طنز گفتاری به سوی طنز پراکتیک و عملی خواند. حتی شلوغ کردنهای بازیگران هم در همین بحث تعریف میشود. اگرچه در برخی موارد و بیشتر از جانب بهنام تشکر این حرکت آگاه به سوی اغراق میرود و ویژگیهای تکنیکی بازی این بازیگر راه را بر ایفای نقش راحت و باورپذیر میبندد.
گاهی هم همین طنزهای بیانی و حرکتی با هم ترکیب میشوند و به لحاظ روایت نمایشی حالتی کاملاً خلاقه را به وجود میآورند. اینجا دیگر استفاده از اصوات است که بر بار روایتی داستان میافزاید، طنز را وسعت میبخشد و حتی بر جنبه سرگرم کنندگیها میافزاید.
● طراحی صحنه
طراحی صحنه کار نکات مثبت، نمادین و نشانه شناختی فراوانی دارد. ۵ در به صحنه باز و بسته میشوند. خود تصویر این درها در نگاه اول توصیف موقعیت و زیبایی شناسی صحنه را بسط داده است؛ اگرچه همیشه تصور داریم که درها به علامت حضور بازیگران است و قرار است ۵ شخصیت در صحنه حضور یابند اما این اتفاق هیچ وقت رخ نمیدهد. گاهی حتی تصور میکنیم که درهایی که به صحنه باز و بسته میشوند، صرفاً از نوع نگاه تصویرسازی در ذهن مخاطبان و کاربردی فرامتنی به خود میگیرند. در هر حال توصیف عمق صحنه از دکور صحنه همواره در ذهن مخاطب قرار دارد. توصیف دیگر اتمسفر اجرای صحنه نیز با ظرافت صورت گرفته است. میزی که با طراحی چوب در وسط صحنه است، به شکلی هنرمندانه طراحی شده است. دیگر اشیا هم در هماهنگی و تعامل خاص با بازی بازیگرانند.
با این حال طراحی نور هم رویکردی کاربردی به خود گرفته است. هر وقت داستان نمایش رو به نقطه اوج و بحران میرود، نور خاموش میشود. شاید در چنین صحنههایی تصور میکنیم که بازیگران از موقعیت میگریزند، یا کارگردان قصد دارد زمان و لحظه دیگری از نمایش را آغاز کند.
با این حال نورپردازی هم در جای خود به نکات تکنیکی کار کمک شایانی کرده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست