دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

خشم آدمی, نشانه تسلط شیطان


خشم آدمی, نشانه تسلط شیطان

خشم و غضب در انسان, هیجانی نفسانی است که به سبب علل و عوامل ظاهری پدید می آید و انتقام را در انسان برمی انگیزد اما خشم در خداوند به معنای عقاب و انتقام الهی است

خشم و غضب در انسان، هیجانی نفسانی است که به سبب علل و عوامل ظاهری پدید می آید و انتقام را در انسان برمی انگیزد. اما خشم در خداوند به معنای عقاب و انتقام الهی است.

نویسنده در این مطلب با تحلیل انواع و اقسام خشم در انسان براساس آموزه های وحیانی اسلام، تاثیر و نقش منفی خشم را در خشم گیرنده و نیز جامعه مورد بررسی قرار داده است.

● ماهیت خشم و غضب

غضب که در فارسی از آن به خشم تعبیر می شود، (لغت نامه، دهخدا، ذیل واژه غضب) یک حالت نفسانی در انسان است که مبدأ آن اراده انتقام است. (جامع السعادات، نراقی، ج۱، ص ۳۲۱-۳۲۲)

آنچه که در علم اخلاق به عنوان قوه غضب در انسان به آن اشاره می شود، قوه ای تحریک کننده برای دفاع از خود و دفع ضرر و زیان از نفس، مال و عرض است. بنابراین، هر کسی متعرض جان و مال و آبروی آدمی شود، این قوه، شخص را تحریک می کند تا آن را دفع کند و درصدد انتقام برآید.

انسان در حالت خشم، پرخاشگر و تندخو می شود و خون در قلب به هیجان و غلیان درمی آید و شخص برای انتقام وارد عمل می شود. حرکت برخاسته از خشم پرخاشگرانه، تند و شدید و همراه با بازتاب های هیجانی در چهره و رفتار و کردار است و نفس خشمگین انسان به منظور غلبه و شکست دادن و خرد کردن کسی یا چیزی که عامل خشم بوده وارد عمل می شود.

غضب و خشم برای خداوند نیز به کار می رود و در آیات و روایات از خشم خداوند بسیار سخن به میان آمده و انسان را از آن پرهیز داده است؛ اما هیچ تردیدی نیست که مراد از غضب در خداوند همان معنای گفته شده و مصطلح در انسان نیست؛ زیرا برای خداوند حالات هیجانی و نفسانی نیست؛ بنابراین مراد از غضب در خداوند، همان انتقام (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۰۸، ذیل واژه «غضب») و یا عقاب الهی (لسان العرب، ج۱۰، ص ۷۸، «غضب») است. این معنای دوم ازاحادیث اهل بیت(ع) برای خداوند وارد شده است.

● اقسام و مراتب خشم

غضب و خشم اصطلاحی در انسان دارای اقسام و مراتب چندی است که در علم اخلاق به آن توجه داده شده است. مرحوم نراقی غضب را با سه حالت افراط، تفریط و اعتدال همراه دانسته است.

۱- مرتبه افراط: این غضب نابجا و ناپسند و مذموم است؛ چرا که آن حالتی است که غضب بر انسان غلبه کرده و حاکم بر او شود، بگونه ای که از حدود عقل و شرع بگذرد و از موازین آنها تجاوز نماید.

در این موارد، شخص هنگام برخورد با مسائل و مواجهه با بعضی برخوردها از حالت عادی خارج شده و هیجانات نفسانی، او را بی اختیار می سازد. خشم و انتقام به او هجوم آورده و آتش انتقام در درونش شعله ور می شود و تمام وجودش را می گیرد. در این حالت شخص تحت سیطره هیجانات نفسانی قرار دارد. این مرتبه از افراط به دو گونه رخ می نماید:

الف- به مقتضای برخی جهات و علل در باطن می ماند و در عمل به ظهور نمی رسد.

ب- علاوه بر غلبه سخت بر باطن در عمل و گفتار نیز ظاهر گشته موجبات جنایات و گناهان بزرگ و تبعات ناشی از آنها می شود. گاه چنان است که شقاوت ابدی انسان را رقم می زند؛ چرا که در این حالت عقل و فکر و تمام قوای روحی و جسمی شخص تحت تأثیر غضب، مغلوب گشته و نوعی دیوانگی دفعی بر شخص غضب کننده عارض می شود و در این حالت فرمان عقل و حدود شرع تعطیل می گردد و شخص بیرون از دایره عقل و شریعت عمل می کند.

پس می توان این نوع از غضب را همان جنون و دیوانگی لحظه ای دانست؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: الحده ضرب من الجنون لان صاحبها یندم فان لم یندم مجنونه مستحکم؛ تندی و زود به خشم آمدن نوعی جنون است؛ زیرا صاحب آن از کار خود پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود جنون او بسیار ریشه دار و محکم است. (جامع السعادات ج۱ ص ۹۸۲)

۲- مرتبه تفریط: در این مرتبه شخص نه تنها فاقد غضب نابجا و مذموم است؛ بلکه فاقد غضب ممدوح و بجا هم هست، در جایی که عقل و شرع حکم به غضب می کنند شخص غضب نمی کند و بی تفاوت می ماند؛ مانند غضب در برابر کفار، معاندین، مشرکین، ستمگران، مفسدین، اهل طغیان و کسانی که حرمات الهی را هتک می کنند. برای چنین شخصی جنگ بین ایمان و کفر، مؤمن و کافر، صالح و طالع و نظایر این، معنا و مفهومی ندارد. این مرتبه را باید نوعی جبن، ترس و سستی دانست که از رذائل اخلاق انسانی است.

۳- مرتبه اعتدال غضب: این مرتبه عبارتست از غضب داشتن در جای غضب و اجتناب نمودن و پاک بودن از غضب نابجا. به عبارتی دیگر در جایی که شرعا و عقلا باید غضب داشت، غضب می کند و در جایی که شرع و عقل از آن منع می کند، خود را حفظ می کند. این نوع غضب نه تنها رذیله و پست از نظر اخلاق نیست؛ بلکه از فضائل، خصال کریم و از علائم ایمان و توحید و نیز نشانه صدق و اخلاق در عبودیت و همچنین از لوازم حب خداوند متعال است؛ از مصادیق این نوع غضب می تواند به خشم و غضب حضرات معصومین علیهم السلام در جنگها و درمقابل ظالمین و مفسدین اشاره کرد.

خداوند درباره این غضب معتدل عقلی و شرعی، می فرماید: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود؛ محمد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی درحالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. (فتح، آیه ۹۲)

پس در یک جمع بندی می توان غضب انسانی را به سه قسم تقسیم کرد که هر کدام از آنها احکام خاصی را از خوب و بد و شایسته و ناشایست به دنبال خواهد داشت. پس درحالت افراط غضب، انسان از پیروی عقل و شرع خارج می شود و غضب بد و ناشایست است؛ درحالت تفریط، شخص در موردی که باید شرعاً و عقلاً خشم کند، غضبی از خود نشان نمی دهد و این نیز یک رذیله اخلاقی چون ترس و جبن است؛ و درحالت اعتدال، انسان هر جا سزاوار است خشم کرده، و نیز هرجا سزاوار نیست خشم نمی کند که این از خشم های پسندیده و اخلاقی است. (جامع السعادات، ج ۱، ص ۱۳۲-۲۲۳)

● قوه غضب، از صفات و لوازم انسانیت

با دقت و تحلیل در آنچه مرحوم نراقی از اقسام و مراتب خشم و غضب بیان کرده روشن می شود که نمی تواند بیش از دو حالت داشته باشد؛ زیرا نوع تفریطی آن اصلا خشم و غضب نیست؛ چرا که صاحب نفس در این حالت، اصولاً از قوه غضبی بی بهره است و هیچ واکنش هیجانی نسبت به علل و عوامل خشم برانگیز از خود بروز نمی دهد؛ بلکه دچار نوعی فقدان قوه غضب و بیماری است و از حالت طبیعی خارج است؛ زیرا چنین شخصی قوه دافعه نداشته و نمی تواند از خود و مواضع وحقوق و اعتقادات خود دفاع کند.

پس باید گفت که دارنده قوه غضبی اجازه تسلط به هیجانات نفسانی داده یا آن را کنترل و مدیریت کرده است که در این صورت همان حالت های افراطی و اعتدالی خواهد بود و اما قسم تفریط به معنای فقدان قوه غضبی در شخص و بیانگر نوعی بیماری روانی در چنین شخصی است.

براساس آموزه های اسلامی، خشم معتدل امری مثبت و ارزشی است و اینکه انسان اصلا خشم نمی گیرد. یک امر منفی و ضد ارزشی تلقی می شود؛ پس نمی توان گفت که خشم مطلقا خوب یا بد است؛ زیرا با توجه به متعلق و نوع عملکرد صاحب خشم می بایست درباره ارزش بودن و ضد ارزشی بودن آن قضاوت کرد.

پیامبر (ص) با توجه به نوع تسلط انسان بر غضب یا غضب بر انسان به داوری درباره خشم و جایگاه ارزشی ضد ارزشی آن می پردازد و می فرماید:الا ان خیر الرجال من کان بطی الغضب سریع الرضا؛ بدانید که بهترین انسان ها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند. (نهج الفصاحه، ح ۹۶۴)

این بدان معناست که اصل خشم گرفتن یک امر طبیعی و از صفات ذاتی انسان و از لوازم انسانیت است؛ چنانکه داشتن قوه شهوانی نیز از صفات و لوازم انسان است و هیچ کس نمی تواند آن را سرکوب کند؛ زیرا سرکوب قوای طبیعی انسان از جمله غضب و شهوت به معنای خروج از انسانیت و ماهیت انسانی است و آثار و تبعات بسیار زیانباری متوجه شخص می کند و این افراد فاقد یا سرکوب کننده را باید بیمار دانست که از سلامت و تعادل شخصیتی رنج می برند.

از سویی دیگر، اصولا داشتن قوه غضبی برای انسان ضروری است و اگر انسانی از این قوه بی بهره باشد، دچار نوعی اختلال شخصیتی و بیماری روحی و روانی است که باید درمان شود.

● خشم های شیطانی

با نگاهی به آنچه گذشت به روشنی می توان از دو قسم خشم و غضب یاد شده، فهمید که کدام یک خشم شیطانی است که به سبب تسلط هواهای نفسانی پدید آمده و انسان را از حالت اعتدال خارج کرده و به سمت اقدامات جنون آمیز و خشونت بار می کشاند.

پیامبر(ص) در تبیین این معنا، این نوع خروج قوای شهوانی و عفتی از حالت اعتدال را به معنای ولایت شیطان می داند؛ چرا که هواهای نفسانی یعنی خروج از اعتدال نفس و تسلط قوا بر بدن، همان خواسته ابلیس است و انسان شهوتران و زود خشم که کنترل بر نفس خود ندارد، تحت ولایت شیطان است. پیامبر می فرماید: خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود، پس هرگاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد. (نهج الفصاحه، ح ۰۶۶)

خشم پاره ای از آتش است و چنانکه گفته شد ابلیس نیز از آتش است و گرایش این صفت در انسان به سمت شیطانی شدن بسیار است. پس باید کاری کرد که این آتش در دل های ما راه نیابد و جان ما به آتش شیطانی نسوزد. پیامبر(ص) می فرماید: بدانید که خشم، پاره آتشی در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ های گردنش را [هنگام خشم] ندیده اید. هر کس چنین احساسی پیدا کرد، روی زمین بنشیند. (سنن الترمذی، ج ۳، ص ۸۲۳، ح ۲۲۸۶)

باز پیامبر(ص) فرموده: ما تجرع عبد جرعه افضل عندالله من جرعه غیظ کظمها ابتغاء وجه الله؛ انسان هیچ جرعه ای ننوشید که نزد خدا از جرعه خشمی که برای رضای خدا فرو خورد بهتر باشد. (نهج الفصاحه، ح ۸۲۶۲)

خشم، آدمی را از دایره اعتدال بیرون برده و خوبی های او را می پوشاند و زشتی هایش را آشکار می سازد؛ زیرا این چنین خشمی ریشه در ولایت شیطان دارد. همانگونه که شیطان بدترین همنشین برای آدمی است. (نساء، آیه ۸۳) غضب شیطانی نیز این گونه است؛ چنان که امام علی(ع) می فرماید: بئس القرین الغضب: یبدی المعائب ویدنی الشر و یباعد الخیر؛ خشم، همنشین بسیار بدی است: عیب ها را آشکار، بدی ها را نزدیک و خوبی ها را دور می کند. (غررالحکم، ج۳، ص۷۲۵، ح۷۱۴۴)

● ضرورت مدیریت خشم

انسان باید به تربیت خشم خود بپردازد؛ زیرا اگر کسی می خواهد با ادب باشد نمی تواند با خشم، ادب داشته باشد، پس برای اینکه ادب داشته باشیم می بایست غضب را از خود دور سازیم؛ چرا که غضب موجب می شود که رفتارهای غیرمتعادل و غیرعقلانی داشته باشیم.

غضب و شهوت که از قوای انسانی هستند به طور طبیعی بر انسان نوعی تسلط دارند، پس انسان نباید کاری کند که این سلطه، تقویت و کامل شود و انسان به خشم دایمی و زودخشمی گرفتار شود و از مدیریت آن توسط عقل و فطرت ناتوان شود. امیرمؤمنان امام علی(ع) به انسان ها در این باره هشدار می دهد و می فرماید: هرگز در خشم گرفتن شتاب مکن؛ چرا که به صورت عادت بر تو مسلط می شود. (غررالحکم، ح۷۸۶)

کسی که بر نفس خود تسلط نداشته و عقلش بر وجودش حاکم نیست، با همه صفات خوبی که دارد، با زود خشمی خویش به همه آن صفات خوب و پسندیده اخلاقی اش آسیب وارد می کند. از این رو گام مهم تقوا، مدیریت قوای نفسانی از جمله قوای شهوانی و غضبی و مانند آن است.

هر کس خردمندتر و در مراتب عقل بالاتر باشد، مدیریت وجودش از سوی عقل کامل تر خواهد بود. پس کمال عقل را می بایست در مدیریت قوای نفسانی اش جست وجو کرد. در تحلیل قرآنی تقوا مبنای سنجش و ارزیابی کرامت و بزرگی آدمی است. (حجرات، آیه۳۱) همچنان که تقوا چیزی جز مدیریت و کنترل وجود انسان از سوی عقل نیست. پس هر کسی در مراتب عقلی به کمال نزدیک تر باشد، باتقواتر و بزرگوارتر خواهد بود. بر این اساس، در مراتب و مقامات انسان ها می بایست به این میزان و ترازو سنجش توجه کرد. از این رو از نظر قرآن، حتی پیامبران با همه ارج و قربی که در پیشگاه خداوند دارند، نمی توانند بیرون از دایره عقل و تقوا رفتار کنند. هر چه عقل و تقوای فرد بالاتر و قوی تر باشد، در نزد خداوند کریم تر و بزرگوارتر است. از این رو اهل بیت(ع) که در کمال در هر چیزی به تمامیت رسیده اند، مالک خشم خود هستند و هرگز خشم، ایشان را از دایره حق و حقیقت بیرون نمی برد و خارج از عقل و فطرت گام برنمی دارند. امام صادق(ع) درباره اهل بیت(ع) و شیعیان واقعی خود، اینگونه می فرماید: لیس منا من لم یملک نفسه عند غضبه؛ کسی که هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نیست. (کافی، ج۲، ص۷۶۳، ح۲)

خشم شیعه نیز می بایست مانند خشم اهل بیت(ع) مدیریت شده و بر مدار حق باشد. امام علی(ع) درباره صفات شیعیان می فرماید: شیعتنا المتباذلون فی ولابتنا، المتحابون فی مودتنا المتز اورون فی احیاء امرنا الذین ان غضبوا لم یظلموا و ان رضوا لم یسرفوا، برکه علی من جاوروا سلم لمن خالطوا؛ شیعیان ما کسانی اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش می کنند، در راه دوستی ما به یکدیگر محبت می نمایند، در راه زنده نگه داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم می روند. چون خشمگین شوند، ظلم نمی کنند و چون راضی شوند، زیاده روی نمی کنند، برای همسایگانشان مایه برکتند و نسبت به همنشینان خود در صلح و آرامش هستند. (کافی، ج۲، ص۶۲۳، ح۴۲)

خداوند به پیامبران خویش هشدار می دهد که اجازه ندهند حتی برای امر خیر و الهی، مدیریت عقل تزلزل یابد و انسان از دایره تقوا بیرون رود. به سخن دیگر، هدف، وسیله را توجیه نمی کند؛ و شخص نمی تواند به صرف اینکه برای خدا و خیر است، اجازه تسلط قوا بر عقل را بدهد که نشانه های آن زود خشم گیری و عجله بر اساس خشم زودهنگام است. از این رو، خداوند به پیامبر(ص) از شتاب درغضب نسبت به مردم، همچون یونس (ع) هشدار می دهد (قلم، آیات ۴۸ و ۹۴؛ روح المعالی، ج۶۱، جز۲۹، ص۲۶) چرا که غضب زودهنگام و شتاب آلوده حضرت یونس(ع) موجب شد تا از سوی خداوند تنبیه و مجازات شود و در شکم نهنگی عظیم چهل شبانه روز زندانی و اسیر شود تا به ذکر معروف یونسیه و توسل نجات یابد. (انبیاء، آیه۷۸)

برای اینکه انسان به تقوا دست یابد و نفس او پاکیزه گردد می بایست بر قوای نفسانی خویش از جمله غضب چیره شود و آن را با عقل مدیریت کند. از این رو امیرمؤمنان علی(ع) خواهان مدیریت شهوت و غضب از طریق عقل می شود که نشانه کمال عقل انسانی نیز است؛ جاهد شهوتک و غالب غضبک و خالف سوءعادتک، تزک نفسک و یکمل عقلک و تستکمل ثواب ربک؛ با هوا و هوس خود جهادکن؛ برخشمت مسلط شو و با عادتهای بد خود مخالفت کن تا نفست پاکیزه شود، عقلت به کمال برسد و از پاداش پروردگارت بهره کامل ببری. (غررالحکم، ج۳، ص۵۳۶، ح۰۶۷۴)

حلیم کسی است که عقل او به کمال باشد و انسان های عاقل دارای صفت کمالی حلم و بردباری هستند. از این رو نشانه های کمال عقل را در حلم و شناخت افراد بردبار را درمدیریت خشم و هنگام خشم بروز آن می دانند. امام صادق(ع) می فرمایند: ثلاثه لاتعرف الا فی ثلاث مواطن: لایعرف الحلیم الا عندالغضب ولا الشجاع الا عند الحرب ولا اخ الا عند الحاجه ؛ سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند؛ بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و دوست و برادر جز در هنگام نیازمندی. (بحارالانوار، ج۷۸، ص ۲۲۹، ح۹)

از این آیات و روایات به دست می آید که انسان خشمگین تسلطی بر اندیشه و رفتار و کردار خود ندارد؛ از این جهت است که امیرمؤمنان علی(ع) به مردمان هشدار می دهد که از زودخشمی پرهیز کنند؛ چرا که افکار و رفتار آدمی را تحت تأثیر شدید خود قرار می دهد و مدیریت انسان بر پندار و گفتار و کردارش را از دست می دهد، چرا که انسان خشمگین، ناتوان در تصمیم گیری درست است. اما کسی که برخشم خویش مسلط است، همواره تصمیم های درست و رفتارهای مناسب خواهد داشت. امام علی(ع) در این باره می فرماید: اقدرالناس علی الصواب من لم یغضب؛ تواناترین مردم در تشخیص درست، کسی است که خشمگین نشود. (غررالحکم، ج۲، ص ۸۴۰، ح ۷۴۰۳)

● آثار و درمان خشم

حسادت از صفات شیطانی است. از این رو حسود زود خشم می گیرد. پس می بایست ریشه خشم و حسادت را سوزاند و بدانیم که این صفات شیطانی مانع از رشد و اعتدال انسان است. امام علی(ع) در بیان صفات شیطانی حسادت و خشم می فرماید: «الحسود سریع الوثبه، بطی العطفه؛ حسود زود خشمگین می شود و دیر کینه از دلش می رود. (بحارالانوار، ج ۷۳، ص۶۲۵، ح ۹۲)

از آثار خشم شیطانی، سلطه شیطان بر خروج از ولایت الهی است. کسی که خشم برادر مؤمن خود را برمی انگیزد بداند که تبعات و آثار زیانباری دارد که از جمله آن جدایی از دوست مؤمن و برادر ایمانی است.

از نظر اسلام شجاع ترین مردم کسی است که بر خشم خویش مسلط باشد و همچنین بهترین مردم از نظر اسلام کسی است که هنگام خشم مقاومت کند و اجازه ندهد که خشم بر او مسلط شود. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: خیرالناس من ان اغضب حلم و ان ظلم غفر و ان اسیء الیه احسن؛ بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و چنانچه به او ظلم شود؛ ببخشاید و چون به او بدی شود، خوبی کند. (غررالحکم، ج۳، ص۴۳۰، ح۰۰۰۵)

کسی که دوست دارد محل رحمت الهی قرارگیرد و در قیامت به او خشم گرفته نشود، می بایست در دنیا خودش را از خشم نسبت به دیگران نگه دارد تا پاداش بازداشتن از خشم خود را در قیامت، اینگونه به دست آورد. امام باقر (ع) دراین باره می فرماید: من کف غضبه عن الناس کف الله عنه عذاب یوم القیامه ؛ کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد. (جهاد النفس، ح ۲۳۵)

انسان نواقص و عیوب بسیاری دارد که می توان آن را با خوش خویی نهان داشت، اما اگر اجازه بدهیم که خشم و غضب بر ما مسلط شود همه نواقص نهان آشکار می شود و آدمی رسوا می گردد. حالت هیجانی در نفس به سبب خروج از اعتدال و تعادل، آدمی را در فضای آسیب زا قرار می دهد و پوشش های طبیعی را برمی دارد و نواقص را آشکار می سازد. از این رو سفارش می شود که با کاهش خشم، نواقص را بپوشانیم و خود را رسوا نسازیم. امام صادق (ع) دراین باره می فرماید: من کف غضبه ستر الله عورته؛ کسی که جلوی خشمش را بگیرد خداوند نقص ها و کاستی های او را می پوشاند. (جهاد النفس، ح ۸۲۵)

کسی که جاهل است و خواهان علم حصولی و شهودی است، می بایست شهوات خود را مدیریت کند و تقوا پیشه گیرد که تقواپیشگی درهای علم شهود را به روی آدمی گشاید. (بقره، آیه ۲۸۲) از این رو درپندهای پیامبر (ص) آمده کسانی که خواهان تعلیم الهی هستند، باید به مدیریت قوای نفسانی مانند خشم مبادرت ورزند. امام صادق (ع) از پیامبر(ص) نقل می کند که:مردی به پیامبر (ص) عرض کرد: ای رسول خدا چیزی به من بیاموز، حضرت فرمود: برو و خشمگین مشو. (جهاد النفس، ح ۴۲۵)، این چیزی که حضرت (ص) به ایشان آموخته است خود نه تنها گره های کور درزندگی او را می گشاید بلکه درهای علم و دانش شهودی را برای این شخص می گشاید.

خداوند از کسانی که خشم خویش را مهارکنند، به محسن یاد می کند. درحقیقت مهار خشم و عفو از دیگران و رفتارهای آنان،نوعی احسان است و آدمی را به مقام احسان می رساند.(آل عمران، آیه ۴۳۱).

مدیریت خشم در اسلام بسیار مهم و ارزشمند دانسته شده است؛ چرا که خشم عامل بسیاری از مشکلات برای فرد و جامعه است. از این رو یکی از معیارهای انتخاب دوست در اسلام، اعتدال در خشم دانسته شده است؛ به این معنا که شخص بتواند خشم خود را مدیریت کند و مغلوب خشم نشود. برای رسیدن به این معنا می بایست چند بار فرد را آزمود تا دانست که در مدیریت خشم چگونه است تا او را به عنوان دوست برگزید؛ زیرا چنان که آیات و روایات بیان کرده اند، خشم و شیطان دوستان یکدیگرند و کسی که با انسان زود خشم رفاقت می کند، قرین بدی از جنس شیطان برای خود برگزیده است. امام صادق(ع) می فرماید: من غضب علیک ثلاث مرات و لم یقل فیک سوءاً افاتخذ لنفسک خلیلا؛ هر کس سه بار بر تو خشم گرفت ولی به تو بد نگفت، او را برای خود به دوستی انتخاب کن. (معدن الجواهر، ص۴۳)

این مدیریت می بایست نسبت به همگان باشد، ولی نسبت به نزدیکان و دوستان و خویشان و زیردستان مهم تر است. از این رو اگر اصل زودخشمی ناپسند است، نسبت به این گروه ها بدتر و زشت تر و در این میان نسبت به زیردستان بدترین است.

راه های بسیاری برای مدیریت و مهار نفس بیان شده است که یکی از این راه ها، مصافحه و دست دادن است که مانع خشم می شود. امام رضا(ع) می فرماید: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۷۴۳)

امام علی(ع) نیز داروی خشم را بردباری و حلم عقلانی می داند و می فرماید: الحلم یطفی نار الغضب والحده توجج احراقه؛ بردباری، آتش خشم را فرو می نشاند و تندی آن را شعله ورتر می کند. (غررالحکم، ج۲، ص۱۲۳، ح۳۶۰۲)

از جمله راهکارهای مدیریت خشم، وضو گرفتن و آب زدن است. پیامبر(ص) در تعلیل این عمل و تأثیر آن می فرماید: خشم از شیطان و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود، پس هرگاه یکی از شما به خشم آمد، وضو بگیرد. (نهج الفصاحه، ح۰۶۶)

فرشته محیطی