یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
پروژه ناتمام مدرنیته

در نگاه پست مدرن هیچ طرح مثبت و نگاه صحیحی پیرامون اخلاق وجود ندارد. برای مثال ریچارد رورتی در سودای آن بود که حساب چیزهای مورد علاقه خود را از چیزهایی که سست و متزلزل به نظر میآید، جدا کند
اساسیترین نقدی که بر تمدن امروز وارد است، نقد تنزل منزلت انسان و غروب اخلاق و معنویت در مدرنیته است
مقدمه: یکی از مهمترین بحرانهایی که امروزه دامنگیر مدرنیته شده است، مسئله بحران هویت، اخلاق و رفتار انسانی است. به عبارت دیگر از جمله مسائل اصلی مدرنیته مسئله از خود بیگانگی در اخلاق است، هرچند عنوان از خودبیگانگی و بحران هویت مانند هر واژه و اصطلاح علوم انسانی به اشکال مختلف تعریف شده و هر متفکر براساس جهان بینی خاص خود با تکیه بر تصور خاصی که از انسان دارد، این واژه را متناسب با آن تصور و انتظار خاص تعریف و تفسیر کرده است. اگر در غرب و دوران مدرنیته نیهیلیسم و بحرانهای اخلاقیای که به وجود میآورد را بپذیریم، باید گفت که اگر بشر براثر این نحوه نگاه و رفتار خود را نابود نکند و بتواند این دوران را پشت سر بگذارد، شاید نظام اخلاقی دیگری پیدا شود که جهانگیر باشد.
یکی از مفاهیم مهمی که مدرنیته با خود به همراه دارد مفهوم بشریت )Humanite( است؛ پیش از آنکه مفهوم انسان و انسانیت به حوزههای فرهنگی، قومی محدود بود یعنی هر قوم و قبیلهای فرهنگ خاص خودر ا مصداق انسانیت میدید و بقیه انسانها را از این مصداق بیرون میدانست، برای مثال دنیای مسیحی خود را مصداق کامل مفهوم انسانیت و تنها مخاطب خداوند میدید، چرا که مسیحی بود. جهانهای فرهنگی دیگر نیز اینگونه هستند. امروزه یکی از مشکلات تاریخ جدید غرب این است که معنای اخلاق در آنها گم شده است.
همه فیلسوفان غربی در پی نوشتن اخلاق بودند، دکارت میخواست کتاب اخلاق بنویسد و ننوشت. حتی اسپینوزا اسم کتاب مابعدالطبیعه خود را اخلاق گذاشت و سودای تدوین اخلاق او را رها نمیکرد، چنانکه این سودا دکارت را نیز رها نکرده بود. البته کانت که در زمره بزرگترین فیلسوفان دنیای غرب است، کتاب اخلاق نوشت. وی در کتاب نقد عقل عملیدر واقع ایده آل بشر متجدد و بشر ایدهآل تجدد را وصف نموده است. پس از کانت کسانی که کتب اخلاقی نوشتند، نسبتا زیاد بودند اما هیچ یک از آنها چیزی که از حد کتاب کانت فراتر بود، ننوشتند و این از عمق محتوای کتب ایشان آشکار است. البته پیروان سن توماس یا تومیستها و بعضی از فیلسوفان اخلاق، کانت را نقد کردهاند. بنابراین در غرب یک کتاب اساسی اخلاق وجود دارد که آن هم متضمن وصف بشر ایدهآل مدرن است؛ این همان کتاب است که مقدمه طرح روان مطلق هگل شد. آنچه میتوان به صراحت بیان کرد این است که با دائرمدار شدن آدمی مرجع اخلاق نیز آنچنان که در کانت هم دیده میشود، باید بشر باشد ولی از سوی دیگر مراجع و میزان خیرعین خیر است و بشر را نمیتوان عین خیر دانست. در حقیقت مشکل اخلاق غرب در اومانیسم و سوبژکتیویته است؛ یعنی وقتی بشر میزان خوب و بد و درست و نادرست میشود مشکل به وجود میآید.
بنابراین قول، اخلاق در تاریخ غرب، همچنان دستخوش بحران بوده است. شاید در بحران به آینده بشر توجه شده باشد اما هنوز نمیتوان گفت که در آینده اخلاق چه خواهد شد؟
امروزه پست مدرن و حتی مدرنیته در وصف بشر متجدد و اخلاق جدید بیشتر نظر منفی دارند. اصولا نظر پست مدرن نظر منفی است، زیرا این تفکر نقد تفکر و تاریخ غربی است. قهرا آنها اخلاق غربی را نیز وقتی تفسیر میکنند که آن را به اصولی که در تاریخ غرب وجود دارد بر میگردانند. وقتی کسی مانند میشل فوکو، زندان، حبس و بیمارستان را نشانه قدرت و وسیلهای برای اعمال قدرت میبیند، همه چیز در نظر او به آن باطن یعنی قدرت باز میگردد.
بنابراین در نگاه پست مدرن هیچ طرح مثبت و نگاه صحیحی پیرامون اخلاق وجود ندارد. برای مثال ریچارد رورتی در سودای آن بود که حساب چیزهای مورد علاقه خود را از چیزهایی که سست و متزلزل به نظر میآید، جدا کند؛ وی با توجه به اینکه بنیادهای فلسفی عالم جدید سست شده است دموکراسی را از آن بنیاد جدا میکند. تمام این بحران هویت و از خود بیگانگی که حاصل عدم تبیین صحیح گفتارهای انسانی در جامعه غربی است، حاصل نگاه انسان محوری و حاکمیت لیبرالیسم بر اندیشههای آنهاست.
مدرنیته یا نسبیت گرایی مادی:بنابراین اساسیترین نقدی که بر تمدن امروز وارد است، نقد تنزل منزلت انسان و غروب اخلاق و معنویت در مدرنیته است که موضوع بحث این نوشتار را در بر میگیرد.
مدرنیته دارای یک دستگاه تولید، یک دستگاه توزیع و یک دستگاه مصرف است.
نظام مفاهیم یا نظام تولید در مدرنیته: دستگاه تولید در مدرنیته نظام مفاهیماست که آن هم عمدتا براساس روش علوم میچرخد. روش علوم در مدرنیته حسی است و پیشفرضها و راندمان را نیز حسی لحاظ میکند لذا مدرنیته با قوانین عالم محسوس سروکار دارد. براین اساس مفاهیم آن نیز مفاهیمی کاربردی است که کارآمدی آن مفاهیم هرچند در یک منطقه منسجم قابل تعریف عرضه نمیشود، لکن دارای طبقهبندی منطقی نسبی و دارای تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از یکدیگر هستند؛ برای مثال علوم پایه نسبت به علوم انسانی کهس طرح مسائل و حل آنها را به عهده دارد، نقش فروع اعتقادات را ایفا میکند. بنابراین علوم انسانی نسبت به علوم تجربی در جایگاه تبعی قرار میگیردیعنی اگر ما علوم پایه را متناظر با اصل قرار دهیم، علوم انسانی متناظر با علوم تجربی کاربرد فروع در مسائل یعنی در جزئیات دارد؛ یعنی در علوم تجربی انسان دقیقا مادی تعریف شده و میگوییم که انسان موجودی است که به فلان مقدار کالری نیاز دارد که این مقدار کالری اگردر محیط جذب دفع و رشد سلولی مناسب در ارتباط با سایر ناهنجاریها باشد جذب نشده و به درد کلیه، معده و... مبتلا میشود؛ یعنی شیمی حیاتی، حیات را به عنوان حیات قابل کنترل مادی میشناسد. پیدایش معنویت، هوش و حافظه و تقویت و تضعیف آنها و به طور کلی تعصبات و... را کاملا مادی تعریف میکند و در نهایت برای آن نیز قاعده و قاعدهمندی طرح کرده و به بخش علوم انسانی ارائه میدهد. مهمتر از همه کارهایی که انجام میدهد این است که برای محاسبه حرکت خود دهههایی را تعیین میکنند و پس از یک مقطع لازم میبیند که برای امور متعدد داد و ستد، بازار مصرف، بازار تولید و... نظام آموزشی واحدی را که شامل یک طبقه بندی و مرتبه بندی اطلاعات درست میکنند، یعنی میگویند باید نظام مفاهیم ما معلوم باشد تا براساس آن بدانیم که در هر مرحله چه نحو ترکیبی از چه نوع اطلاعاتی لازم است انجام گیرد و چه موقع به آن اطلاعات عمومی و چه موقع اطلاعات کارشناسی و چه موقع اطلاعات تخصصی گفته میشود. حال این نظام مفاهیم که طبقه بندی عمومی آنها انجام پذیرفته، مورد پذیرش جهانی قرار گرفته است، به نحوی که اگر کسی درس بخواند و صاحب مدرک دیپلم یا فوق دیپلم، لیسانس یا فوق لیسانس و یا دکترا شود، در هر جای دنیا مدرک و مرتبه تحصیلی او مورد پذیرش است. از طرف دیگر به وسیله شاخصههای خاص، موسسات آموزشی جهان ارزش گذاری میشود که براساس آن مشخص میشود که شخص در کدام دانشگاه و در کدام کشور درس خوانده و چه علوم و فنونی را دیده، همه این شاخصهها به صورت رسمی ثبت شده است، به طوری که اکنون بریعموم مراکز علمی جهان قابل تعریف است که فردی از فلان دانشگاه و در فلان سطح از چه مقدار کارآمدی و توانایی برخوردار است؟ همه این موضوعات نظام مفاهیم یا نظام تولید در مدرنیته را در بر میگیرد.
ساختار اجتماعی یا نظام توزیع مدرنیته: نظام توزیع در مدرنیته ساختارهای اجتماعی است، بدین معنی که انسانها بر طبق مرتبهای که اطلاع یافتهاند، منصب واگذار شده و توزیع اختیار میشود؛ یعنی به آنها حق تصمیم سازی و تصمیمگیری داده میشود و از این طریق هماهنگی ارتباطات انسانی را به عهده میگیرند. نظام توزیع، سرپرست و عهدهدار نظام روابط انسانی در عینیت است؛ یعنی رفتار انسانها در شئون مختلف، اعمال حق و اختیار تحقیر و تجلیل و تشخیص درباره آنها زیر بلیت نظام توزیع یا ساختارهای اجتماعی قرار میگیرد. به عبارت دیگر در نظام توزیع مدرنیته، انسان در انجام رفتارهای شخصی آزاد است، میتواند هرقدر که بخواهد نماز بخواند، روزه بگیرد، قرآن تلاوت کند، اما در انجام یا عدم انجام اعمال اجتماعی آزاد نیست؛ یعنی فرد اگر مصرف کننده برق است باید فیش برق را به نحوی که مقرر کردهاند، بپردازد واگر در کار مدیریت برق مشغول است، روزه باشد یا نباشد، قرآن بخواند یا نخواند، باید با مشتریهای اداره برق به همان گونه که مقرر شده سلوک نماید و اگر از مهندسین تولید برق است باید قواعد فنی و تخصصی را در کار خود رعایت کند. بنابراین هرگونه رفتار فرد در گردش ارتباطات و رفتار اجتماعی باید در قالبهای تعیین شده قرار بگیرد. پس میتوانیم بگوییم که بخش تولید برای بخشهای توزیع،انسانهای کارآمد تولید میکند و از طریق اختیار و وظیفه اجتماعی توزیع میگردد. حال این سوال مطرح است که اعمال این وظیفه و اختیار چه ثمره واثراتی دارد؟
نیاز و ارضای جدید یا نظام مصرف در مدرنیته: این نظام توزیع، تولید، امکان ارضا و تولید محصول را در پی دارد، البته نه فقط محصول بلکه نیاز و ارضا هر دو را تولید میکند. حال نیاز و ارضا اگر به صورت اجتماعی تولید شد، ممکن است در ابتدا تخلف از آن ممکن باشد، ولی به تدریج تخلف از آن مشکل میشود به طوری که کم کم تخلف ناپذیر میگردد؛ یعنی ضرورت و امتناع عینی را لااقل برای گرایش غالب ۷۰درصد ایجاد میکند واحیانا در برخی از موارد مخالفت عملا ممکن نیست؛ یعنی اکنون اگر اصرار بورزیم که فاصله منزل تا اداره را از ماشین استفاده نکنیم و یا اینکه بگوییم معلوم نیست که این جادهها غصب نباشند و از این جادهها عبور نکنیم، کار هرگز انجام نمیپذیرد و یا وقتی انجام میپذیرد که زمان آن گذشته است. مدل شهرسازی، زندگی و ارتباطات اجتماعی اکنون به گونهای است که انسان را مجبور میکند از مدرنترین وسایل برای پیشبرد کار خود استفاده کند. این بدان معنی است که در حرکت مدرنیته زبان اجتماعی عوض میشود و ادبیات جامعه و ارتباطات تغییر میکند، وقتی زبان اجتماعی تغییر کرد، مفهوم مجاری حس و مجاری سنجش نیز تغییر مییابد. آنگاه قلب واخلاق در بستری زندگی کرده و پرورش مییابد که تحریکات، سنجشها و محاسبات آن کاملا مادی است.
سید رضا علوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست