پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اخلاص


اخلاص

منظور از «اخلاص» همان خلوص نیت است, و منظور از خلوص نیت این است که انگیزه تصمیم گیری تنها خدا باشد و بس

منظور از «اخلاص» همان خلوص نیت است، و منظور از خلوص نیت این است که انگیزه تصمیم گیری تنها خدا باشد و بس.

ممکن است کسانی دارای اراده‏های محکم برای انجام مقاصدی باشند، ولی انگیزه آنها رسیدن به اهداف مادی باشد؛ اما سالکان راه خدا کسانی هستند که اراده نیرومند آنان آمیخته با خلوص نیت، و برخاسته از انگیزه‏های الهی است.

در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی، به کمتر چیزی به اندازه اخلاص نیت اهمیت داده شده است. در جای جای قرآن مجید و کلمات معصومین(ع) سخن از اخلاص نیت به میان آمده، و عامل اصلی پیروزی در دنیا و آخرت شمرده شده است؛ و اصولا از نظر اسلام هر عملی بدون اخلاص نیت بی‏ارزش است. این از یک‏سو.

از سوی دیگر، مساله اخلاص از مشکلترین کارها شمرده شده به گونه‏ای که تنها اولیاء الله و بندگان خاص خدا به اخلاص کامل می‏رسند، هر چند اخلاص در هر مرحله‏ای محبوب و مطلوب است.

بهتر است در اینجا نخست‏به سراغ قرآن مجید برویم و گوشه‏ای از آیات مربوط به اخلاص را که ویژگیهای خاصی دارد از نظر بگذرانیم:

در آیات متعددی از قرآن، سخن از مخلصین (خالصان) یا مخلصین (خالص شدگان!) به میان آمده، و آنها را با تعبیرات گوناگون و پرمعنی توصیف و تمجید می‏کند، از جمله:

۱) در آیه ۵ سوره بینه می‏خوانیم: «و ماامروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوهٔ و یؤتوا الزکوهٔ و ذلک دین القیمهٔ؛ به آنها دستوری داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالی که دین خود را خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین مستقیم و پایدار!»

با توجه به این که دین مفهوم گسترده‏ای دارد که عقاید و اعمال و درون و برون را همگی شامل می‏شود، و با توجه به این که ضمیر در «ما امروا» به همه پیروان مذاهب آسمانی برمی‏گردد، و با توجه به این که: اخلاص و نماز و زکات در آیه به عنوان تنها دستورهای الهی به همه آنها است، اهمیت این موضوع کاملا روشن می‏شود، این تعبیر نشان می‏دهد که همه دستورهای الهی از حقیقت توحید و اخلاص سرچشمه می‏گیرد.

۲) در جای دیگر همه مسلمانها را مخاطب ساخته و می‏فرماید: «فادعوا الله مخلصین له الدین و لو کره الکافرون؛ خداوند (یگانه) را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.» (سوره غافر، آیه ۱۴)

۳) در جای دیگر، شخص پیامبراسلام صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور می‏دهد: «قل انی امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین؛ بگو من مامورم خدا را پرستش کنم، در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم!» (سوره زمر، آیه ۱۱)

از این آیات و آیات متعدد دیگر که همین معنی را می‏رساند بخوبی استفاده می‏شود که اخلاص اساس دین و شالوده محکم و رکن رکین آن است.

درباره مخلصان (خالص شدگان) که تفاوت آن را مخلصین (خالصان) شرح خواهیم داد، تعبیراتی از این مهمتر دیده می‏شود:

۱) در آیه ۳۹ و ۴۰ سوره حجر می‏خوانیم که شیطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خیره سری عرض می‏کند: «و لاغوینهم اجمعین - الا عبادک منهم المخلصین؛ من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را!»

این تعبیر نشان می‏دهد که موقعیت بندگان مخلص آن چنان تثبیت‏شده است که حتی شیطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بریده است.

۲) در آیه ۳۹ و۴۰ سوره صافات، وعده پاداش فوق‏العاده‏ای که جز خدا از آن آگاه نیست به آنان داده شده، می‏فرماید: «و ما تجزون الا ما کنتم تعملون - الا عباد الله المخلصین؛ شما جز به آنچه انجام می‏دادید جزا داده نمی‏شوید، مگر بندگان مخلص خدا (که رابطه‏ای میان اعمال و جزای آنها نیست، و بر سرخوان نعت الهی بی‏حساب پاداش‏می‏گیرند).

۳) در آیه ۱۲۷ و ۱۲۸ همین سوره (صافات) مقام مخلصین را چنان والا شمرده که از حضور در دادگاه الهی در قیامت معافند (و یکسره به بهشت جاویدان پروردگار روانه می‏شوند!)

۴) در آیه ۱۵۹ و ۱۶۰ همین سوره تنها بیان و توصیف مخلصین را شایسته ذات پروردگار شمرده است، که نشان عمق واقعی معرفت آنان است؛ می‏فرماید: «سبحان الله عما یصفون - الا عباد الله المخلصین؛ منزه است‏خداوند از آنچه آنها توصیف می‏کنند، مگر (توصیف) بندگان مخلص خدا!»

۵) در آیه ۲۴ سوره یوسف، هنگامی که سخن از حمایت الهی در برابر وسوسه‏های خطرناک همسر عزیز مصر به میان می‏آورد، می‏فرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین؛ اینچنین کردیم، تا بدی و زشتی را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود».

در این که میان «مخلص» و «مخلص» («خالصان» و «خالص شدگان)» چه تفاوتی وجود دارد؟ سخنهایی گفته شده است؛ ولی شاید بهترین تفسیر در این زمینه این باشد که «مخلصان» کسانی هستند که خود در راه خالص سازی خویشتن از هرگونه آلودگی به شرک و انگیزه‏های غیر الهی، و رذائل اخلاقی گام می‏نهند، و تا آنجا که در توان دارند پیش می‏روند؛ اما «مخلصان» کسانی هستند که امدادهای الهی و عنایات ربانی، آخرین ناخالصیهای وجودشان از میان می‏برد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص می‏شوند.

توضیح این که: ناخالصیها در وجود انسان در واقع دو گونه است:

گونه‏ای از آن طوری است که انسان از آن آگاه می‏شود، و توان بر طرف ساختن آن را دارد، ودر این‏راه می‏کوشد و تلاش می‏کند و موفق به اخلاص نیت و عقیده و عمل می‏شود.

اما گونه‏ای دیگر از آن بقدری مخفی و مرموز است که انسان توانایی بر تشخیص، و در صورت تشخیص، توانایی بر پاکسازی آن ندارد؛ همان‏گونه که در روایت معروف نبوی وارده شده: «ان الشرک اخفی من دبیب النمل علی صفاهٔ سوداء فی لیلهٔ ظلماء؛ شرک (و نفوذ آن در اعمال) مخفی تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک!» [۲]

در این گونه موارد هرگاه لطف الهی شامل حال سالکان راه نشود، از این گذرگاه صعب‏العبور گذر نخواهند کرد، و در ناخالصیها می‏مانند؛ اما گویی خداوند جایزه کسانی را که در اخلاص خویش تا آخرین مرحله توان و قدرت می‏کوشند، این قرار داده که باقی مانده راه را تنها با عنایت او بپویند، و این مخلصان را مخلص کند.

هنگامی که انسان به این مرحله برسد دیگر در برابر وساوس شیاطین و هوای نفس بیمه خواهد شد، و طمع شیطان از او بریده می‏شود، و شیطان در برابر این افراد رسما اظهار عجز می‏کند.

اینجاست که از خوان نعمت الهی بی‏حساب بهره می‏گیرند، و توصیف آنها درباره صفات جلال و جمال پروردگار، رنگ توحید خالص به خود می‏گیرد، و طبیعی است که در قیامت نیز بدون حساب وارد بهشت می‏شوند چرا که حساب خود را در این جهان صاف کرده‏اند.

این همان است که امیرمؤمنان علی علیه السلام طبق بعضی از خطب نهج‏البلاغه بدان اشاره کرده، و در توصیف بندگان شایسته پروردگار می‏فرماید: «قد اخلص لله فاستخلص؛ یکی از صفات برجسته آنان این است که خویش را برای خدا خالص کرده، و خداوند خلوص او را پذیرفته (و به مرحله نهایی رسانیده است). [۳]

به همین دلیل درباره پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی چنین آمده است: «فعند ذلک استخلص الله عزوجل لنبوته و رسالته من الشجرهٔ المشرفهٔ الطیبهٔ ... محمدا صلی الله علیه و آله اختصه للنبوهٔ و اصطفاه بالرسالهٔ؛ در این هنگام خداوند بزرگ محمد صلی الله علیه و آله را برای نبوت و رسالتش از شجره پر ارزش پاک برگزید و خالص گردانید.» [۴]

و در حدیث دیگری که از بعضی معصومان: روایت شده می‏خوانیم: «وجدت ابن آدم بین الله و بین الشیطان فان احبه الله تقدست اسمائه، خلصه و استخلصه و الا خلی بینه و بین عدوه؛ فرزندم آدم را در میان خدا و شیطان می‏بینم، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و کوشش در راه اخلاص) دوست دارد، خالص و مخلصش می‏سازد، وگرنه او را در برابر شیطان، رها می‏سازد». [۵]

کوتاه سخن این که: مساله خلوص و اخلاص در نیت و اعتقاد و اخلاق و عمل، از مهمترین گامها و اساسی‏ترین پایه‏های تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است.

● اخلاص در روایات اسلامی

این معنی در روایات اسلامی نیز فوق‏العاده مورد بحث قرار گرفته است که گوشه‏هایی از آن را در ذیل از نظر می‏گذرانیم:

۱) در حدیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می‏خوانیم: «ثلات لایغ-ل علیهن قلب رجل مسلم اخلاص العمل لله عزوجل و النصیحهٔ لائمهٔ المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛ سه چیز است که قلب هیچ مسلمانی نباید درباره آن خیانت کند (و همه مسلمین باید آن را رعایت کنند): خالص کردن عمل برای خدا، و خیرخواهی برای پیشوایان اسلام و ملازمت جماعت مسلمین و جدا نشدن از آن». [۶]

۲) در حدیث دیگری از آن حضرت می‏خوانیم که اخلاص از اسرار الهی است: «الاخلاص سر من اسراری استودعه قلب من احببته من عبادی؛ اخلاص یکی زا اسرار من است و آن را در قلب هر کس از بندگانم را که دوست بدارم به ودیعه می‏گذارم». [۷]

۳) امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید: «الاخلاص اشرف نهایهٔ؛ اخلاص با ارزشترین مقامی است که انسان به آن می‏رسد». [۸]

۴) و در تعبیر بلند دیگر می‏فرماید: «الاخلاص اعلی الایمان؛ اخلاص برترین مقام ایمان است». [۹]

۵) و در تعبیر پرمعنای دیگری از همان امام می‏خوانیم: «فی اخلاص الاعمال تنافس اولوا النهی و الالباب؛ رقابت عاقلان و اندیشمندان با یکدیگر در اخلاص عمل است». [۱۰]

۶) این مساله تا آنجا اهمیت دارد که رسول‏اکرم صلی الله علیه و آله تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص می‏شمرد و می‏فرماید: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین». [۱۱]

۷) امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز آخرین مرحله یقین را اخلاص معرفی می‏کند و می‏فرماید: «غایهٔ الیقین الاخلاص». [۱۲]

۸) اخلاص بقدری اهمیت دارد که مقدار مختصری از عمل که با آن باشد سبب نجات انسان می‏گردد، چنان که در حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل». [۱۳]

۹) اخلاص تا آن حد اهمیت دارد که علی علیه السلام آن را عبادت مقربان درگاه خدا می‏شمرد، و می‏گوید: «الاخلاص عبادهٔ المقربین». [۱۴]

۱۰) این بحث دامنه‏دار را با حدیث جالب دیگری از علی علیه السلام به پایان می‏بریم که فرمود: «طوبی لمن اخلص لله العبادهٔ و الدعاء ولم یشغل قلبه بما تری عیناه، و لم ینس ذکر الله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطی غیره؛ خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند، و قلب خود را به آنچه می‏بیند مشغول ندارد، و یاد خدا را با آنچه می‏شنود، به فراموشی نسپرد، درونش به خاطر نعمتهایی که به دیگران داده شده است، غمگین نشود». [۱۵]

● حقیقت اخلاص

مرحوم فیض کاشانی در محجهٔالبیضاء در این زمینه چنین می‏نویسد: «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هرگونه شرک خفی و جلی پاک باشد»، قرآن مجید می‏فرماید: و ان لکم فی الانعام لعبرهٔ نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین؛ در وجود چهارپایان برای شما درسهای عبرتی است، چرا که از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می‏نوشانیم. [۱۶]

«شیر خالص آن است که نه رگه‏های خون در آن باشد، و نه اثری از آلودگی درون شکم و نه غیر آن، صاف و پاک و بدون غل و غش باشد؛ نیت و عمل خالص نیز همان‏گونه است، باید هیچ انگیزه‏ای جز انگیزه الهی بر آن حاکم نگردد». [۱۷]

در روایات اسلامی نیز تعبیرات بسیار لطیفی درباره حقیقت اخلاص و نشانه‏های مخلصین بیان شده که به بخشی از آن اشاره می‏کنیم:

۱) در حدیثی از رسول‏خدا صلی الله علیه و آله می‏خوانیم که فرمود: «ان لکل حق حقیقهٔ و مابلغ عبد حقیقهٔ الاخلاص حتی لا یحب ان یحمد علی شی‏ء من عمل لله؛ هر حقیقتی نشانه‏ای دارد، هیچ بنده‏ای به حقیقت اخلاص نمی‏رسد مگر زمانی که دوست نداشته باشد که او را به خاطر اعمال الهی‏اش بستانید». [۱۸]

۲) در حدیث دیگری از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اما علامهٔ المخلص فاربعهٔ؛ یسلم قلبه، و تسلم جوارحه، و بذل خیره و کف شره؛ اما علائم مخلص چهار چیز است: قلبش تسلیم خداست، همچنین اعضایش تسلیم فرمان اوست، خیر خود را در اختیار مردم می‏گذارد و شر خود را باز می‏دارد». [۱۹]

۳) در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام می‏خوانیم: «لایکون العبد عابدا لله حق عبادته حت-ی ینقطع عن الخلق کله الیه، فحینئذ یقول هذا خالص لی فی-تقبله بکرمه؛ هیچ عبادت کننده‏ای حق عبادت خدا را به جا نمی‏آورد، مگر این که از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجه او شود؛ در این هنگام، خداوند می‏فرماید: این برای من خالص شده است؛ پس به کرمش او را می‏پذیرد». [۲۰]

۴) و بالاخره امام صادق علیه السلام جان سخن را در یک جمله کوتاه خلاصه کرده، و درباره اخلاص می‏فرماید: «ما انعم الله عزوجل علی عبد اجل من ان لایکون فی قلبه مع الله غیره؛ خداوند متعال نعمتی بزرگتر از این به بنده‏ای نداده است که در قلبش با خدا، دیگری نباشد». [۲۱]

اکنون با توجه به اهمیت فوق‏العاده اخلاص، و تاثیر عمیق آن در پیمودن راه حق، و وصول به مقامات عالیه قرب الی الله، این سؤال پیش می‏آید که اخلاص را چگونه می‏توان به دست آورد؟

بی شک اخلاص نیت همیشه برخاسته از ایمان و یقین و عمق معارف الهیه است؛ هر قدر یقین انسان به توحید افعالی خدا بیشتر باشد و هیچ مؤثری را در عالم هستی، جز ذات پاک او نشناسد، و همه چیز را از او و از ناحیه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملی در عالم امکان وجود دارد، آن را نیز سر بر فرمان او ببیند چنین کسی اعمالش توام با خلوص است؛ زیرا جز خدا مبدا تاثیری نمی‏بیند که برای او کار کند.

این حقیقت در روایات اسلامی در عبادات کوتاه و پر معنایی منعکس است: امام علی‏بن ابیطالب علیهما السلام در حدیثی می‏فرماید: «الاخلاص ثمرهٔ الیقین؛ اخلاص میوه درخت یقین است». [۲۲]

و از آنجا که عبادت به مقتضای واعبد ربک حتی یاتیک الیقین یکی از اسباب یقین می‏باشد، در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است که «الاخلاص ثمرهٔ العبادهٔ؛ اخلاص میوه درخت عبادت است». [۲۳]

و نیز از آنجا که علم و معرفت یکی از سر چشمه‏های یقین است، و یقین چنان که گفتیم سرچشمه اخلاص است، در حدیثی از همان حضرت آمده است که فرمود: «ثمرهٔ العلم اخلاص العمل؛ میوه علم، اخلاص عمل است». [۲۴]

و بالاخره در گفتار جامعی از مولی علی علیه السلام به سرچشمه‏های اخلاص چنین اشاره شده است: «اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به، و کمال التصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له؛ سرآغاز دین معرفت خداست، و کمال معرفتش تصدیق ذات اوست، و کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگی او می‏باشد؛ و کمال توحید او اخلاص است». [۲۵]

● موانع اخلاص

بزرگان علم اخلاق در این زمینه اشارات روشن و دقیقی دارند، بعضی معتقدند اخلاص موانع و آفات آشکار و نهان دارد؛ بعضی بسیار قوی و خطرناک و بعضی ضعیفتر است، و شیطان و هوای نفس برای مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده کردن اعمال به ریا نهایت تلاش و کوشش را می‏کنند.

بعضی از مراحل ریا کاری و آلودگی نیت‏به قدری روشن است که هر کسی آن را در می‏یابد؛ مثل این که شیطان در نمازگزار نفوذ می‏کند و می‏گوید نماز را آرام و آهسته و با آداب و خشوع انجام ده، تا حاضران تو را انسانی مؤمن و صالح بدانند و هرگز به غیبت تو آلوده نشوند، این یک فریب آشکار از ناحیه شیطان است!

گاه این وسوسه‏های شیطانی به شکل مخفی‏تری صورت می‏گیرد، و در لباس اطاعت ظاهر می‏شود؛ مثلا، می‏گوید: تو انسان برجسته‏ای و مردم به تو نگاه می‏کنند، اگر نماز و اعمالت را زیبا سازی دیگران به تو اقتدا کرده و در ثواب آنها شریک خواهی شد، و انسان بی‏خبر گاه تسلیم چنین وسوسه‏ای می‏شود، و در دره هولناک ریا سقوط می‏کند.

گاه وسوسه‏های شیطان از این هم پیچیده‏تر و پنهان تر است؛ مثل این که به نماز گزار می‏گوید انسان مخلص کسی است که در خلوت و جلوت یکسان باشد، کسی که عبادتش در خلوات کمتر از جلوات باشد، ریا کار است، و به این ترتیب او را وادار می‏کند که در خلوت نماز خود را جالب و جاذب کند تا بتواند در بیرون و در مقابل مردم نیز چنین کند و به اهداف خود برسد این نیز یک نوع ریا کاری خفی است که ممکن است‏بسیاری از آن غافل شوند و از درک آن عاجز گردند. و همچنین مراحل مخفی‏تر و پنهان‏تر. [۲۶]

براستی موانع و آفات اخلاص به قدری زیاد و متنوع و پنهان است که هیچ انسانی جز از طریق پناه بردن به لطف الهی از آن رهایی نمی‏یابد.

در روایات اسلامی نیز هشدارهای مهمی درباره آفات اخلاص آمده است:

از جمله در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می‏خوانیم: «کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه الهوی؛ چگونه توانایی بر اخلاص دارد کسی که هوای نفس بر او غالب است؟» [۲۷]

در حقیقت، عمده‏ترین آفت اخلاص و مهمترین مانع آن در این حدیث شریف بیان شده است. آری! هوای نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره و تاریک می‏سازد.

در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار می‏خوانیم: «قلل الآمال تخلص لک الاعمال؛ آرزوها را کم کن (و دامنه آرزوهای دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!» [۲۸]

این نکته حائز اهمیت است که گاه انسان در این مورد، گرفتار وسواس می‏شود که آن خود یکی دیگر از نیرنگهای شیطان است، به او می‏گوید به نماز جماعت مرو، چرا که در آنجا ممکن است نیتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان، یا هنگامی که در میان جمعیت‏به نماز بر می‏خیزی مستحبات را ترک کن و نماز را بسیار سریع و دست و پا شکسته بخوان مبادا آلوده ریا گردی. و بسیار دیده‏ایم افرادی را که به خاطر همین گرفتاری از مستحبات مؤکدی که شرع، به آن دعوت کرده است باز مانده‏اند.

و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشکار هر دوکرده است. می‏فرماید:«الذین ینفقون اموالهم باللیل‏والنهار سرا و علانیهٔ فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون؛ آنها که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق می‏کنند مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‏شوند». [۲۹]

این بحث را با ذکر نکته دیگری پایان می‏دهیم و آن این‏که داشتن اخلاص در خلوت و تنهایی. چندان افتخار نیست، مهم آن است که انسان در جلوت و در میان مردم و در مرئی و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.

● آثار اخلاص

از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا می‏شود، آثار فوق‏العاده مهمی نیز دارد که در روایات اسلامی با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنی به آن اشاره شده است.

در حدیث معروفی از رسول‏خدا صلی الله علیه و آله می‏خوانیم: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمهٔ من قلبه علی لسانه؛ هیچ بنده‏ای از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمی‏سازد مگر این که چشمه‏های حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جاری می‏شود». [۳۰]

در حدیث دیگری از امام علی بن ابیطالب علیهما السلام می‏خوانیم: «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر؛ به هنگام تحقق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانی می‏شود». [۳۱]

در حدیث دیگری از همان حضرت می‏خوانیم: «فی اخلاص النیات نجاح الامور؛ در اخلاص‏نیت پیروزی در کارها است». [۳۲]

این نکته روشن است که هر قدر نیت خالصتر باشد به باطن کارها اهمیت بیشتری داده می‏شود تا به ظاهر کار، و به تعبیر دیگر، محکم کاری در حداعلی خواهد بود؛ به همین دلیل پیروزی در کار تضمین خواهد شد. و بعکس اگر نیت آلوده به ریا باشد به ظاهر بیش از باطن اهمیت داده می‏شود و کارها و برنامه‏ها توخالی می‏گردد و همین امر سبب شکست است.

و نیز به همین دلیل، در حدیث دیگری از همان امام علیه السلام می‏خوانیم: «لو خلصت النیات لزکت الاعمال؛ اگر نیات خالص شود اعمال پاکیزه خواهد شد». [۳۳]

● ریا کاری

نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامی از آن مذمت شده است و آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانه‏ای از نشانه‏های منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کرده‏اند.

ریاکاری تخریب کننده فضائل اخلاقی و عاملی برای پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکاری اعمال را تو خالی و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز می‏دارد.

ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسانهاست.

با این اشاره به آیات قرآن باز می‏گردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسی می‏کنیم.

۱) یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون علی شی‏ء مما کسبوا و الله لایهدی القوم الکافرین (سوره بقره، آیه ۲۶۴)

۲) فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادهٔ ربه اح-دا (سوره کهف، آیه ۱۱۰)

۳) ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوهٔ قاموا کسالی یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا (سوره نساء، آیه ۱۴۲)

۴) و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا (سوره نساء، آیه ۳۸)

۵) و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط (سوره انفال، آیه ۴۷)

۶) فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون (سوره ماعون، آیات ۴ تا۷)

▪ ترجمه:

۱) ای کسانی که ایمان آورده‏اید بخششهای خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‏کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمی‏آورد (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن (قشر نازکی از) خاک باشد (و بذرهائی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند، آنها از کاری که انجام داده‏اند چیزی به دست نمی‏آورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی‏کند!

۲) پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.

۳) منافقان می‏خواهند خدا را فریب دهند در حالی که او آنها را فریب می‏دهد و هنگامی که به نماز بر می‏خیزند با کسالت‏بر می‏خیزند و در برابر مردم ریا می‏کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‏نمایند.

۴) و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‏کنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسی که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینی دارد.

۵) و مانند کسانی نباشید که از روی هوا پرستی و غرور و خود نمائی در برابر مردم از سرزمین خود (به سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز می‏داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل می‏کنند احاطه (و آگاهی) دارد.

۶) پس وای بر نماز گزارانی که، در نماز خود سهل انگاری می‏کنند، همان کسانی که ریا می‏کنند، و دیگران را از وسائل ضروری زندگی منع می‏نمایند!

پی‏نوشتها:

[۱]. اخلاق در قرآن جلد اول صفحه ۲۶۹.

[۲]. بحارالانوار، جلد ۶۹، صفحه ۹۳.

[۳]. نهج‏البلاغه، خطبه ۸۷.

[۴]. بحار، جلد ۱۴، صفحه ۵۲۰.

[۵]. بحار، جلد ۵، صفحه ۵۵.

[۶]. محجهٔالبیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۲۵ - حدیث بطور کامل در خصال شیخ صدوق، باب الثلاثه، صفحه ۱۶۷، نیز آمده است.

[۷]. محجهٔالبیضاء، جلد ۸،صفحه ۱۲۵.

[۸]. تصنیف الغرر، صفحه ۱۹۷، رقم ۳۸۹۴.

[۹]. غرر الحکم، جلد ۱، صفحه ۳۰.

[۱۰]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه‏۵۱۳.

[۱۱]. میزان الحکمه، ماده خلص جلد ۱، صفحه ۷۵۴.

[۱۲]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۵۰۳.

[۱۳]. بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۷۵ ذیل حدیث ۱۵.

[۱۴]. غرر الحکم، جلد ۱، صفحه ۲۵ (رقم ۷۱۸).

[۱۵]. اصول کافی، جلد، صفحه ۱۶.

[۱۶]. سوره نحل، آیه ۶۶.

[۱۷]. المحجهٔالبیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۲۸ (باتلخیص).

[۱۸]. بحار، جلد۶۹، صفحه ۳۰۴.

[۱۹]. تحف العقول، صفحه ۱۶.

[۲۰]. مستدرک الوسائل، جلد ۱، صفحه ۱۰۱.

[۲۱]. همان مدرک.

[۲۲]. غرر الحکم جلد ۱، صفحه ۳۰ (شماره‏۹۰۳).

[۲۳]. غرر الحکم، جلد۱، صفحه ۱۷ (شماره ۴۴۴).

[۲۴]. غرر الحکم، جلد ۱، صفحه ۳۶۱ (شماره ۵۵).

[۲۵]. نهج البلاغه، خطبه ۱.

[۲۶]. محجهٔالبیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۳۳.

[۲۷]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۵۵۳، شماره ۴.

[۲۸]. غرر الحکم، حدیث ۲۹۰۶.

[۲۹]. سوره بقره، آیه ۲۷۴.

[۳۰]. عیون اخبار الرضا، جلد ۲، صفحه ۶۹؛ بحارالانوار، جلد ۶۷، صفحه ۲۴۲.

[۳۱]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۴۹۰، شماره ۱۲.

[۳۲]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۱۴، شماره ۶۸.

[۳۳]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه‏۶۰۳، شماره ۱۱.

[۳۴]. تفسیر قرطبی، جلد ۶، صفحه ۴۱۰۸، و ۴۱۰۹.

[۳۵]. تفسیر قرطبی، جلد ۶، صفحه ۴۱۰۸، و ۴۱۰۹.

[۳۶]. تفسیر قرطبی، جلد ۶، صفحه ۴۱۰۸، و ۴۱۰۹.

[۳۷]. الدر المنشور (طبق تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۴۰۷)

[۳۸]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.

[۳۹]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.

[۴۰]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.

[۴۱]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.

[۴۲]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۴۱.

[۴۳]. کافی، جلد۲، صفحه ۲۹۵.

[۴۴]. میزان الحکمه، جلد ۲، صفحه ۱۰۱۷، چاپ جدید.

[۴۵]. کافی، جلد ۲، صفحه ۲۹۶.

[۴۶]. همان مدرک، صفحه ۲۹۳.

[۴۷]. امالی صدوق، صفحه ۳۹۸ - غرر الحکم جلد ۱، صفحه ۶۰، شماره ۱۶۱۴.

[۴۸]. غرر الحکم، جلد ۲، صفحه ۷۴۹، شماره ۲۰۹.

[۴۹]. محجهٔالبیضاء، جلد ۶، صفحه ۲۰۰.

[۵۰]. تحف العقول، صفحه ۱۷.

[۵۱]. شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابی الحدید، جلد ۲، صفحه ۱۸۰.

[۵۲]. خصال (مطابق نقل میزان الحکمهٔ، جلد ۲، صفحه ۱۰۲۰ چاپ جدید).

[۵۳]. وسائل الشیعه، جلد ۱، ابواب مقدمهٔ العبادات، باب ۱۵، صفحه ۵۵.

[۵۴]. بقره - ۲۷۴؛ رعد - ۲۲؛ ابراهیم - ۳۱؛ نحل - ۷۵؛ فاطر -۲۹.

[۵۵]. سوره آل عمران، آیه‏۱۶۰.

[۵۶]. سوره نساء، آیه ۱۳۹.

[۵۷]. وسائل الشیعه، جلد ۱، صفحه ۵۵.

[۵۸]. وسائل الشیعه، جلد ۱، صفحه ۵۵.

[۵۹]. توجه داشته باشید استحباب تحت الحنک در نماز ثابت نیست، آنچه در روایات معتبر آمده است مربوط به تمام حالات است و آن نیز در شرایط فعلی شبهه لباس شهرت دارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.