دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
فلسفه تاریخ از دیدگاه ابوالفضل بیهقی
![فلسفه تاریخ از دیدگاه ابوالفضل بیهقی](/web/imgs/16/141/ghnsm1.jpeg)
تاریخ و نگارش آن در روزگار اسلامی، رشد فزایندهای پیدا کرد و البته این امر جز با همت تاریخنگارانی که بیشترین آنان ایرانیتبار بودند، میسر نشد. مورخان مسلمان رویدادهای تاریخی را مخلوق اراده و مشی پروردگار میدانستند. با این وصف نگرش این تاریخنویسان به تاریخ و دیدگاه فلسفی آنان، جدا از برخی نظرگاههای متفاوت آنان، از دو حالت خارج نبود؛ الف: انگارهای که مبین همگامی و همراهی تاریخ با رسالت دینی بود و تاریخ را فنی از فنون علم حدیث نبوی محسوب میداشت.
ب) انگارهای که تاریخ را سلسله تجارب برای آیندگان برمیشمرد و بدین روی بر ضرورت درک عقلانی رخدادها تاکید داشت.
اما براستی ابوالفضل بیهقی به عنوان یکی از برجستهترین تاریخنگاران تمامی ادوار ایران درباره تاریخ چگونه میاندیشید؟ از منظر او، اهمیت و فایده تاریخ چه بود؟ به باور وی، رسالت تاریخ را در چه مواردی باید جستجو کرد؟ در این کوتاهسخن، بنابر آن است تا پاسخی روشن بدین پرسشها و سوالاتی از این دست داده شود و بدین طریق از ذهن تاریخنگر این تاریخنگار پرآوازه، آگاهی بهتری یافت.
ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی که در سال ۳۸۵ هجری قمری در روستای حارثآباد از توابع بیهق (سبزوار) به دنیا آمد، نویسنده کتابی است به نام تاریخ بیهقی که اشتهار روزافزون او را در درازنای تاریخ فراهم آورده و شگفت آنجاست که بیهقی یکی از اهداف خویش از تالیف کتابی چنین را تدارکدیدن شهرت جاودانه برای کتاب برشمرده است: «غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنانم که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.»
اصل تاریخ بیهقی که به پارسی بلیغ و شیرین نگاشته شده و مشتمل بر شرح سلطنت سلسله غزنویان است، بالغ بر ۳۰ مجلد میشد؛ اما شوربختانه امروزه از این کتاب بجز بخش دوم جلد ششم و مجلدات هفتم، هشتم و بخشی از جلد دهم، چیزی در دست نیست. مطالبی از نخستین مجلدات از دسترفته تاریخ بیهقی را میتوان در کتاب زبدهالتواریخ، نویسنده نامدار سده هشتم هجری، حافظابرو یافت؛ اما از ۲۰مجلد آخر در هیچیک از آثار نویسندگان بعدی حتی نشانی نمیتوان جست.
آنچه روشن است همین اندک مجلدات باقیمانده تاریخ بیهقی نیز بر عظمت اندیشه و سترگی کار بیهقی گواهی میدهد. به تعبیر پرویز رجبی، تاریخپژوه نامآور، اهمیت تاریخ بیهقی که نثر زیبایش انعکاسی از درون زیبای نویسندهاش نیز است، بیشتر از ۲ جهت است:
الف) از جهت تاریخنگاری
ب) از لحاظ هنر نویسندگی
صاحب این قلم را در این مختصر به هنر نویسندگی ارزنده و والای بیهقی کاری نیست؛ اما تاریخنگاری و پیرو آن تاریخنگریش بشدت مورد توجه خواهد بود. آنچه واضح مینماید، بیهقی به این اصل کلی فلسفه تاریخ ایرانی ـ اسلامی معتقد بوده که مشیت الهی، هدف واقعی و معنای راستین تاریخ است. در حقیقت، او سررشته امور را در دست تقدیر میدید و بدین سبب در توصیف بسیاری از رخدادهای تاریخ بیان مینمود: «با قضا مغالبت نرود»، «قضای غالب با آن یار شد»، «با قضا چون برآمدی؟»، «قضا چنین بود و تا جهان است، چنین بوده است»، «چون قضا کرده بود... ناچار همه تدبیر خطا میافتاد»، «قضای بازآمده را باز نتوان گردید»، «ایزد عز ذکره را تقدیرهاست، چون شمشیر برنده که روش و برش آن نتوان دید و آنچه از آن پیدا خواهد شد، درنتوان یافت و از این است که عجز آدمی به وقتی ظاهر گردد که نتوان دانست در حال که از شب آبستن چه زاید» و «خردمند آن است که خویش را در قبضه تسلیم نهد و بر حول و قوت خویش و عدتی که دارد، اعتماد نکند و کارش به ایزد عز ذکره باز گذارد و خیر و شر و نصرت و خطر از وی داند که اگر یک لحظه از قبضه توکل بیرون آید و کبر و بطر را به خویشتن راه دهد، چیزی بیند که به هیچ خاطری نگذشته و اوهام بدان نارسیده و عاجز مانده آید.»
با تمام این اوصاف و بهرغم اعتقاد ابوالفضل بیهقی به تقدیر او را بیشتر میبایست در زمره هواداران تدبیرگرایی برشمرد تا اخباریگرایی. او به مانند طرفداران انگاره تدبیرگرایی و خردورزی، دانش تاریخ را برای آیندگان سودمند میشمرد:
«غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایدهای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید... و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه نگریست، نه بدان چشم که افسانه است.»
آنچه بر درستی گفتار فوق مهر تایید و تاکید میزند، آن است که بیهقی در نگارش کتاب خویش چندان به اخباری که تنها برهان و دلیل بر صدق آنها، زنجیرهای از راویان متعدد باشد، اعتنا نکرده؛ بلکه به طور معمول آنچه را خود به عینه دیده بود یا آنکه مجموعهای از براهین متقن را پشتوانه داشت، شایسته ذکر برشمرده است.
در فلسفه تاریخ ابوالفضل بیهقی، یکی از اهداف تاریخ، آموزاندن عبرت و آموختن عبرت است. وی کتاب خود را آینه عبرت میخواند، بر عبرتآموزی کتاب خود تکیه میکرد و دنیا را سربهسر حکمت و عبرت میشناخت و میگفت: «خردمندان را در این باب عبرت بسیار است.»
در نگرش تاریخی بیهقی، واقعیتگویی و راستگویی نیز جایگاهی ارزنده داشت. در حقیقت آنچه فلسفه تاریخ نوین برخاسته از اروپای پس از عصر رنسانس در باب ضرورت حقیقتگویی تاریخی تبلیغ میکند را بیهقی در ۱۰ قرن پیش مراعات میکرد و همواره بیان مینمود: «تا برجایم سخن حق ناچار بگویم... و محال است چیزی نبشتن که به ناراست ماند.»
اهمیت و ارزش صادق بودن بیهقی و صداقت نوشتههایش، آنگاه بیشتر شایان توجه میشود که باد نسیان باعث زدودن این نکته از خاطر نشود که او در دربار غزنویان میزیسته است. وی با آنکه در بارگاه غزنوی واجد اعتبار بود، به هنگام نگارش تاریخ به هیچوجه درصدد پنهانکردن معایب و مفاسد مقامات اداری و درباریان و اشتباهات سلاطین غزنوی برنیامد.
امیر نعمتی لیمائی
![](/imgs/no-img-200.png)
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان ایران دولت چهاردهم دولت سیزدهم پزشکیان دولت مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب مجلس محمدجواد ظریف رئیس جمهور انتخابات
تهران قتل قوه قضاییه شهرداری تهران هواشناسی پلیس تب دنگی سازمان هواشناسی شورای شهر تهران پشه آئدس گرمای هوا وزارت بهداشت
قیمت خودرو قیمت دلار خودرو یارانه حقوق بازنشستگان واردات خودرو بازار خودرو ایران خودرو مالیات برق قیمت طلا سایپا
سعید راد سینمای ایران دفاع مقدس فضای مجازی سینما مهران مدیری تلویزیون کربلا عاشورا محرم تئاتر موسیقی
دانشگاه هوش مصنوعی دانش بنیان شرکت دانش بنیان حوزه علمیه دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی
جو بایدن رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ کامالا هریس آمریکا یمن فلسطین غزه روسیه ترامپ جنگ غزه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نقل و انتقالات باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران المپیک 2024 پاریس نقل و انتقالات لیگ برتر باشگاه استقلال المپیک سپاهان
همستر کامبت سامسونگ فناوری مایکروسافت ایلان ماسک سرعت اینترنت گوگل تلفن همراه ویندوز
تغذیه فشار خون گرمازدگی خواب رژیم غذایی دیابت افسردگی ویتامین استرس سازمان نظام پزشکی چای