شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

رابطه اقتصاد و خوشبختی


رابطه اقتصاد و خوشبختی

تمام جنگ و جدال مکاتب فکری در ارتباط با سیستم های اقتصادی وسیاسی بر سر این است که طرحی درافکنده شود که مردم به احساس خوشبختی چون خوشبختی چیزی جز احساس خوشبختی نیست دست یابند

تمام جنگ و جدال مکاتب فکری در ارتباط با سیستم های اقتصادی وسیاسی بر سر این است که طرحی درافکنده شود که مردم به احساس خوشبختی (چون خوشبختی چیزی جز احساس خوشبختی نیست) دست یابند.

رابرت کندی کوتاه مدتی پیش از آنکه در سال ١۹۶۸ ترور شود گفت: "تولید ناخالص ملی نه نشان دهنده وضع سلامت کودکان ماست و نه نشانی از کیفیت آموزش و پرورش آنان دارد. نه از شادیهای کودکانه و لذت آنان از زندگی خبر می دهد، نه از زیبائی اشعار ما و نه از استحکام پیوند های زناشوئی در جامعه ما. تولید ناخالص ملی عنصریست بی تفاوت به وضعیت کارگران در کارخانه ها و امنیت مردم در خیابان شهرها. نه عشق ما و نه تعهد ما را به سربلندی کشورمان گزارش می کند. از همه چیز سخن می گوید الا آنچه که برای زیستن انسانها ارزش به شمار می رود".

ریچارد لیارد اقتصاددان انگلیسی مدیر "مرکز عملکرد اقتصادی" دانشگاه معتبر "مدرسه اقتصادی انگلیس" (LSE ) تحقیق گسترده و بسیار جالبی در زمینه "خوشبختی" با عنوان "اسرار خوشبختی" (Secrets of Happiness ) انجام داده است. London School of Economics LSE - طبق رده بندی QS در زمینه علوم اجتماعی در رده سوم دانشگاه های جهان قرار دارد).

لیارد در این گزارش می نویسد: "در قلب تمدن ما یک پارادکس نهفته است. افراد با تمام وجود درآمد بیشتری را طلب می کنند اما جامعه با ثروتمند شدن خوشبخت تر نشده است. ظرف ۵٠ سال گذشته ما توانسته ایم به خانه های بهتر، لباس های بیشتر و تعطیلات طولانی تری دست یابیم و از همه فراتر وضعیت سلامتی مان به مراتب بهتر شده است. اما مطالعات به روشنی نشان می دهد که احساس خوشبختی در آمریکا، ژاپن، قاره اروپا و بریتانیا بیشتر نشده است. (انگلیس ها حساب اروپا را معمولا از بریتانیا جدا می کنند!) او اضافه می کند "منظور من از خوشبختی، لذت بردن از زندگی و داشتن احساس شادی است".

لیارد در این گزارش مفصل پس از مراجعه به مطالعات متعدد به یک نتیجه جالب نیز دست می یابد. مردم متوسط بیش از گذشته غمگینند چرا که در مقابل چشمان آنها هستند کسانی که بسیار ثروتمندند.

او از جمله به یکی از عجیب ترین نتایجی که توسط فارغ التحصیلان هاروارد بدست آمده اشاره می کند. از این فارغ التحصیلان سئوال شده است از دو دنیای زیر کدامیک را انتخاب می کنید؟

ـ دنیائی که در آن درآمد شما۵۰,۰۰۰ دلار باشد و دیگران ٢۵,٠٠٠دلار

ـ دنیائی که درآمد شما ١٠٠,٠٠٠ دلار باشد اما دیگران ٢۵۰,۰۰۰ دلار

اکثر آنان دنیای اول را انتخاب می کنند که درآمد کمتری داشته باشند ولی نسبت به دیگران مرفه تر زندگی کنند. نتیجه حیرت انگیز مطالعات لیارد اینست که افرادی حتی در سطح فارغ التحصیلان هاروارد حاضرند خود به زندگی پست تری تن در دهند مشروط بر آنکه نسبت به افراد پیرامون خود برتری مالی داشته باشند. بعبارت دیگر بشر احساس رضایت و شادمانی را معمولا در مقایسه خود با دیگر افراد جامعه تعریف می کند. از این رو نظامهای اجتماعی که در آن اختلافات طبقاتی فاحش و چشمگیر باشد حتی اگر ثروت در جامعه مزبور موج بزند افرادی خوشبخت را در درون خود رشد نخواهد داد بلکه بالعکس شکاف های طبقاتی افرادی عصبی و خشن و کم تحمل را پرورش خواهد داد.

غرب علیرغم انفجار اقتصادی در دهه ١٩٩٠ نه تنها قادر به پرکردن فاصله درآمدها نگردید بلکه این شکاف عمیق تر شد و این دور از انتظار نیست که بطور کلی احساس خوشبختی در غرب کاهش یافته باشد چون اختلاف سطح زندگی در طبقات بالا و پائین جامعه بطور محسوسی بیشتر شده است. فراموش نکنیم که با ثروتمند شدن جامعه نیاز افراد و سطح توقعات آنان نیز افزایش می یابد. افزایش نجومی درآمد های طبقات بالا و قدرت خریدی که برای آنان به صورت خرید ماشین و خانه گران قیمت، پرداختن به تفریحات پرهزینه و دهها جنبه لوکس و تجملی زندگی دیگر میسر می شود، به غم پائینی ها می افزاید.

اصولا در زندگی بشر "چیزها" نیستند که موجبات شادی را فراهم می آورند بلکه "شرایط" اند که مایه شادمانی می شوند. صرف داشتن پول و دیگر جنبه های مادی نیست که به خوشحالی و خوشبختی منجر می شود بلکه شرایطی که بر اثر آن پدید می آید برای شخص مورد ارزیابی و قضاوت قرار می گیرد. فرضا اگر شما در یک صحرای بی آب و علف راه را گم کرده باشید و چمدانی پر از دلار در صندوق عقب اتوموبیل خود داشته باشید این امر به زدودن ترس و نگرانی شما کمک نخواهد کرد چه بسا که برعکس هم باشد و بر آن بیفزاید. مسیری که غرب چهار نعل در حال در نوردیدن است "چیزها" را فراهم می آورد اما "شرایط" را نه.

ـ اما پس چه کسی شاد است و احساس خوشبختی می کند؟

فکرانباره "بنیاد اقتصاد جدید"(New Economics Foundation ) که مرکز آن در انگلستان واقع است گزارش تحقیقی در سال ٢٠٠۶ در این زمینه منتشر کرد که با جار و جنجال مدافعان اقتصاد بازار و گلوبالیزیشن فاصله فاحشی داشت چرا که در غرب آنچه که هرگز مورد ارزیابی قرار نمی گیرد نابودی بیرحمانه طبیعت است که این امر روح انسان را بدون آنکه خود بداند دچار نوعی افسردگی مرموز میکند.

طبق این گزارش خوشبخت ترین مردم جهان نه در آمریکا زندگی می کردند، نه در فرانسه، نه اسپانیا و نه حتی در کشورهای اسکاندیناوی که معمولا به این امر شهره اند. در بین ١٧٨ کشور بهترین مقام را در بین کشورهای صنعتی ایتالیا بدست آورد که در رده ۶۶ قرار گرفت. آلمان جایگاه ٨١، ژاپن ٩۵، بریتانیا ١٠٨، کانادا ١١١، فرانسه ١٢٩ و آمریکا ١۵٠ را به خود اختصاص دادند در حالیکه اتیوپی در رده ١۴۴ قرار گرفت.

عنوان خوشبخت ترین مردم در میان ١٧٨ ملت جهان را ساکنین جزیره ای کوچک در اقیانوس آرام بنام "وانواتو" (Vanuatu ) به خود اختصاص دادند.گزارش بی بی سی را اینجا بخوانید.

بغیر از وانواتو این کشورها در رده های بعدی قرار گرفتند:

ـ کلمبیا

ـ کاستاریکا

ـ دومینیکا (با جمهوری دومینیکن اشتباه نشود)

ـ پاناما

ـ کوبا

ـ هندوراس

ـ گواتمالا

ـ ال سالوادور

ـ سنت وینسنت

جالب اینجاست که این ٩ کشور که جمعی از فقیرترین کشورهای جهان را تشکیل می دهند اکثرا در زمره کشورهای آمریکای لاتین هستند. حتما تا بحال مشتاق شده اید که بدانید ایران در چه مقامی جای گرفته است. ایران بلافاصله بعد از ایتالیا و در مقام ۶٧ قرار دارد. (لیست کامل را در اینجا ملاحظه فرمائید)

آنچه که نتایج این تحقیق نیز به آن اشاره دارد این است که برخلاف تصور عمومی این فقر نیست که با خود غم و اندوه ببار می آورد بلکه فقر نسبی و نابرابری است (هم چنانکه در گزارش لیارد دیدیم) که انسان را در زیر فشار یاس و نومیدی مدفون می کند.

در جامعه ای که همه فقیرند انتظارات بزرگ مفهومی ندارد اما در جامعه ای که نابرابری و فقر نسبی خود را نمایان سازد آرزوهای بزرگ مانند داشتن خانه ای زیبا، اتوموبیلی خوب، لباسهای شیک و مسافرت های پرخرج همه و همه زمینه رشد پیدا می کنند زیرا که فرد شاهد برخورداری بخشی از جامعه از این نعمت های مادی می باشد.

هم چنانکه لیارد به کرات به آن اشاره می کند این آرزوهای تحقق نیافته در جوامع غربی بخشی از زندگی فرد می گردد و فرد بر اثر احساس مداوم و مکرر این کمبودها نشاط خود را از دست داده و به عنصری مغموم مبدل می گردد.

www.shahirblog.com