چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

لیگ ششم نسیم خوش حر فه ای شدن


لیگ ششم نسیم خوش حر فه ای شدن

لیگ ششم بسیار چسبید لیگی لذتبخش و به یاد ماندنی از خودم می پرسم چه چیزی این لیگ را اینقدر متفاوت می کرد لیگی که نه از لحاظ بی نظمی چیزی از دیگر همگنانش کم داشت و نه ستاره های بزرگی را به خود می دید

لیگ ششم بسیار چسبید. لیگی لذتبخش و به یاد ماندنی. از خودم می پرسم چه چیزی این لیگ را اینقدر متفاوت می کرد. لیگی که نه از لحاظ بی نظمی چیزی از دیگر همگنانش کم داشت و نه ستاره های بزرگی را به خود می دید. آیا این جذابیت را باید به حساب سایپا و قهرمانی اش گذاشت؟ اگرچه برخاستن دوباره علی دایی و سرکشی اش با تیمی متوسط می تواند شورانگیز و خیره کننده باشد.

اما چنین اتفاقی نه فراتر از قهرمانی فولاد با ستاره هایی خودساخته است و نه حتی برتر از قهرمانی سپاهان که با قهرمانی اش شاخ تیم های تهرانی را شکست. شیرینی لیگ این فصل حتی به رقابت تیم های صاحب نام هم برنمی گردد که چنین رقابتی را نیز پیش از این داشته ایم. اگرچه شاید هیچ وقت این همه قطب، شانه به شانه پیش نیامده اند؛ استقلال و پرسپولیس و آبی های اهواز و نارنجی های کرج. زردهای سپاهان را هم نباید از قلم انداخت؛ تیم حرفه ای ما در جام باشگاه های آسیا که حتی پنجمی در لیگ برتر چیزی از شایستگی هایش کم نکرد. تیمی با کیفیت و ترسناک که برای اثبات لیاقت هایش حتی نیازی به شکست دادن قرمزهای مغرور پایتخت نداشت.

پیروزی با چهارگل تا نشان بدهد که اصفهان را نباید دست کم گرفت. که صعود این تیم از مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا نه با بخت و اقبال که با تیمی ساخته شده حاصل شده است. پس زیبایی لیگ این فصل را به حساب چه کسی بگذاریم. به حساب انسجام تیمی سایپا که در دقیقه ۹۰ نجاتش داد به حساب کاریزمای فیروز کریمی که او را پس از سال ها حضور در لیگ یک و پایین جدول لیگ برتر، تبدیل به قهرمان کرد و تیمش را به جایگاهی رویایی رساند.

یا شاید زیبایی لیگ را به پای مصطفی دنیزلی بنویسیم؛ سرمربی دوست داشتنی پرسپولیس که با حضورش اعتبار فوتبال باشگاهی ما را بالاتر برده است، با ساختن تیمی که روی زمین تماشایی بازی می کرد و با نحوه بیانی منحصربه فرد که او را از تمام مربیان ایرانی متمایز می کرد. استقلال را هم نباید از خاطر برد. صمد مرفاوی را که ناگهان سر از نیمکتی طلایی درآورد و فصلی ملتهب را از سر گذراند. چه کسی فکر می کرد او تا آخرین هفته بتواند بر نیمکت استقلال دوام بیاورد و تیمی مدعی قهرمانی داشته باشد. اما آورد و داشت. او و استقلال نحیف شده اش در کنار پرسپولیس و دنیزلی، استقلال اهواز، سایپا و اصفهانی ها و مشهدی ها این فصل لیگی را رقم زدند که هیچ گمانش نمی رفت.

لیگی که تمام تعطیلی ها و شل کن و سفت کن ها و همچنین همه بحران های مدیریتی، داوری های پرحاشیه و سکوهای غیرقابل کنترل مانع از بالا ماندن حرارتش تا آخرین لحظه نشد. با این همه چه عواملی لیگ ششم را این همه هیجانی کرد. لیگی که برای بسیاری از هواداران فوتبال، برای طرفداران استقلال و پرسپولیس با شکست توام بود و لیگی که در غیاب دیدنی ترین ستاره های فوتبال ایران که در اروپا و امارات توپ می زنند، خالی تر از همیشه به نظر می رسید. شاید بهتر باشد تفاوت های این لیگ را ناشی از منافذی بدانیم که رو به آینده گشوده شده است. الزام های بین المللی برای پیشرفت فوتبال ایران و نزدیک شدن استانداردها به مرزهای لیگی حرفه ای. بله. حالا این طور احساس می شود که نسیم حرفه ای شدن وزیدن گرفته است و رایحه آن به مشام همه عوامل این فوتبال رسیده است.

فوتبالی که هرچه پیش می رود خود را بیشتر پیدا می کند. پس از چند سال حضور مربیان خارجی تاثیر خود را بر جای می گذارند و تصور اینکه در این فصل تفکراتی از کرواسی تا پرتغال و از ترکیه تا هلند به دنبال متحول کردن فوتبال ما بود، نشانگر حرکتی است که متوقف کردن آن نشدنی به نظر می رسد.

اما در این میان باشگاه های ما همچنان نهادهایی تعیین کننده اند. هسته هایی که اگر تاسیسات و امکانات لازم را داشته باشند و اگر تفکرات مدرن و حرفه ای بر آنها حاکم باشد به پیشرفت خواهند انجامید و اگر دچار تلاطم دائمی باشند، اگر از امکانات تهی باشند و مدیرانی شهرت طلب و جنجالی بر سرشان باشد فوتبال را به قعر خواهند برد. نگاهی به باشگاه های فوتبال ایران نشان می دهد که ما کجا هستیم، چه کرده ایم و کجا می خواهیم برویم. نگاهی به این باشگاه ها روشن می کند که چرا فوتبال ما رشدی چنین بطئی دارد و چرا فصلی چنین خاطره انگیز را پشت سر گذاشت.

● سایپا؛ کمی جاه طلبی

آنها دیر یا زود باید جامی را به دفتر باشگاه می بردند. مدیریتی که پی به ضعف هایش می برد و از محمد مایلی کهن به ورنر لورانت آلمانی می رسد آنقدر جاه طلب هست که سرانجام دستش به جام برسد. سایپا امروز برای بزرگی همه فاکتورها را دارد و ندارد. بازیکنانی مثل خلیلی و حسینی که در سطح تیم ملی بازی می کنند، سرمربی ای چون علی دایی که تنها نامش برای تحت تاثیر قرار دادن حریفان کافی است و سرمایه مادی و ساختاری که برای بقیه تیم ها غبطه برانگیز است. اما این چیزها می تواند سایپا را در آسیا به جایی برساند و در فصل آینده تیم کرجی را در کورس قهرمانی نگه دارد؟

بهتر است به این سوال با تردید بسیار پاسخ دهیم. مدیران سایپا در سال های متمادی نشان داده اند که پتانسیل بسیاری برای گرفتن تصمیمات انتحاری دارند. علی دایی بی هیچ وابستگی هویتی که به این باشگاه داشته باشد ممکن است به اولین چشمک پرسپولیس پاسخ مثبت بدهد و جمع بازیکنان به چشم برهم زدنی ممکن است متلاشی شود.

اگرچه از طرف دیگر تصور اینکه سایپایی ها پای یک مربی بزرگ دیگر را به ایران باز کنند، اصلاً دور از ذهن نیست. روابط صنعتی سایپا با فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی می تواند همیشه نوید یک انتقال فوق العاده را بدهد. یک مربی با کلاس جهانی و درخشش در جام آسیایی. این اتفاقی است که اگر از سایپا سر بزند هیچ کس تعجب نخواهد کرد. همان طور که فید شدن سایپایی ها در بازار نقل و انتقالات و از یاد رفتن شان در فصل بعد تعجبی را برنخواهد انگیخت. چنین وضعیت صفر و صدی به خودی خود برای هیجان انگیز کردن هر لیگی کافی است و این همان بلایی بود که سایپا بر سر لیگ ششم آورد.

● استقلال اهواز؛ تزلزل پایان ناپذیر

اهوازی ها آنقدر بالا و پایین داشته اند که همه را به یاد ماکوندو و صد سال تنهایی گابریل گارسیامارکز می اندازند. علی شفیع زاده با ثروت نامشخص اش تاکنون پای هرکسی را که خواسته به اهواز باز کرده؛ از ناصر حجازی تا احمدرضا عابدزاده. این از شانس شفیع زاده بود که این فصل را دور از اهواز به سر برد.

چرا که اگر بود شاید در همان نیم فصل اول فیروز کریمی را برکنار می کرد. اما شفیع زاده نبود، فیروزخان ماند و استقلال اهواز با بازیکنان معمولی اش تبدیل به مدعی مهارناپذیری شد. تیمی که حتی رقم درشتی برای ابراهیم میرزاپور پرداخته بود و کمترین استفاده ای از او نکرد. استقلالی های اهواز به خاطر حرف های معرکه فیروز کریمی و بازی های یکدست شان این فصل پشت سر قهرمان ایستادند. عنوانی چنان رویایی که انگار اینترمیلان در غیبت میلان و یووه قهرمان سری A شده باشد، اما استقلال اهواز مثل اینتر فوق العاده بود و در پایان فصل کار را به بهترین شکل تمام کرد.

اینکه فصل بعد چه بر سر آبی های اهواز خواهد آمد بستگی به اراده علی شفیع زاده دارد. او همان طور که بعضی اوقات شو داده اگر بخواهد می تواند روماریو یا هر که را که بخواهد به اهواز بکشاند. شفیع زاده همچنین می تواند تهدیدهایش را عملی کند و استقلال اهواز را به یک نهاد دولتی یا غیردولتی واگذار کند. چیزی که برای اهوازی ها قابل پیش بینی است بازگشتن به میانه های جدول و تلاش برای سقوط نکردن یا قهرمان شدن است. یک پارادوکس تمام عیار. حضور فیروز کریمی می تواند این پارادوکس را تکمیل کند. اگرچه با خواستگارانی که فیروزخان دارد و با این اعلام که او فصل بعد را در تهران خواهد گذراند، ماندن کریمی در استقلال اهواز بیش از حد خوش خیالانه به نظر می رسد.

● پرسپولیس؛ تردیدهایی در هر سو

قرمزها در کنار آبی ها دو معمای بزرگ برای فصل آینده اند. وضعیت این تیم می تواند از ماندن انصاری فرد و حفظ دنیزلی پاشا تا تغییر مدیرعامل و به کارگیری یک سرمربی داخلی یا خارجی در نوسان باشد. پرسپولیس اگر بتواند زوج انصاری فرد - دنیزلی را برای فصل بعد تثبیت کند، بیشترین فشارها را تجربه خواهد کرد. دنیزلی که این فصل را با بازی های نسبتاً قابل قبول و تیم غیرقابل قبول سر کرد، اگرچه بین بازیکنان محبوبیت دارد اما با از دست دادن جام حذفی در جمعه گذشته اقبال خود را نزد تماشاگران تا حد بسیار زیادی از دست رفته می بیند.

اگر انصاری فرد در پرسپولیس بماند نیمکت این تیم بدون تردید به دنیزلی یا یک مربی بزرگ خارجی تعلق خواهد داشت. اما اگر لابی های شورای شهر بتوانند تغییرات مورد نظر خود را در پرسپولیس اعمال کنند و صندلی را از زیرپای انصاری فرد بکشند باید به دنبال نام های ایرانی بود. حمید استیلی، فیروز کریمی و... در نهایت هیچ انتخابی مانند علی دایی نخواهد توانست التهاب هواداران را فرو بنشاند و برای مدت زیادی مدیران را گارانتی کند.

● استقلال؛ تشنه انقلاب

لابیرنت استقلالی ها از پرسپولریس هم پیچیده تر است. اگر پرسپولیس میان نگه داشتن انصاری فرد یا جایگزینی کاشانی مردد است، در استقلال همه چیز پیچیده در هاله ای از ابهام است. اینکه علی فتح الله زاده می ماند یا نه و اینکه اگر او برود چه کسی به جایش خواهد آمد.

استقلال که در این فصل با بخت بلند و در دوران نزول سایپا توانسته بود خود را تبدیل به شانس اول قهرمانی کند، طی دوسه هفته پایانی زندگی را از دست رفته دید. ورود علی فتح الله زاده به بازی استقلال اگر با یک قهرمانی همراه می شد او را بار دیگر تبدیل به مدیر ایده آل آبی ها می کرد. اما چنین نشد و مدیر اسبق نتوانست نمایشی را که تدارک دیده بود اجرا کند.

حرف های فتح الله زاده در روزهای اخیر کاملاً نشان از سردرگمی و فشارهایی داشت که از هر سو به او وارد می شود. فتح الله زاده می خواهد این بار در نقش بالانس ظاهر شده و بیشترین بخش از استقلالی ها را با خود همراه کند. این گفته او که یک مربی از خانواده استقلال را به تیم خواهد آورد و در غیر آن صورت یک مربی ایرانی روی نیمکت خواهد نشست، وقتی با این جمله تکمیل می شود که اگر لازم باشد حتی از آوردن یک مربی صاحب نام خارجی هم دریغ نمی شود کسی که ممکن است نامش هیتسفلد باشد، ثابت می کند که فهرست انتخابی مدیر موقت بی شمارند. درباره استقلال تنها حکم قطعی رفتن صمد مرفاوی است.

او که هیچ وقت نتوانسته بود سکوها را با خودش همراه کند در آخر فصل با یک مقام چهارم خداحافظی تلخی با استقلال داشت. در معادله آبی ها همچنین باید به نقش امیر قلعه نویی اشاره کرد. هر نتیجه ای که او با تیم ملی بگیرد جزیی از سرنوشت استقلال خواهد بود. شکست تیم ملی در بازی های آسیایی هم می تواند به معنای کنار رفتن سریع ژنرال و نزدیکی دوباره او به استقلال باشد. واقعاً کسی هست که از فردای استقلال خبر داشته باشد؟

● سپاهان؛ اصفهان، اصفهان باشکوه

بی هیچ اما و اگری سپاهان تیم موفق یک سال گذشته فوتبال ما بوده است. مدیریت بی حاشیه و یک انتخاب استثنایی به نام لوکا بوناچیچ، شادترین روزها را برای اصفهان به همراه داشت. اولین صعود به مرحله حذفی جام قهرمانان آسیا و رسیدن به فینال جام حذفی ایران برای سپاهانی ها کافی است تا بدانند که در این فصل پول های خود را دور نریخته اند.

سپاهان با تجهیز خود برای فصل بعد و بستن یک تیم کامل دیگر می تواند الگویی باشد که دیگر تیم ها برای حرفه ای شدن لازم دارند. سپاهانی ها فوتبال را خوب بازی می کنند و تماشاگران خود را از هیجان سیراب می کنند. آنچه سپاهان می خواهد بازسازی ورزشگاه خاک گرفته نقش جهان است. قطب فوتبال ایران برای عرضه توانایی هایش نیاز به ورزشگاهی شیک و تمیز دارد و نقش جهان چنین ورزشگاهی نیست. وضعیتی که ذوب آهن دارد در مقایسه با همتای اصفهانی تحقیرآمیز است. سبزپوش ها که از هیچ نظر امکاناتی کمتر از سپاهان نداشته اند در چند فصل اخیر همیشه در سایه همشهری مانده اند. تیم آقای آذری هم ورزشگاهی بهتر از سپاهان دارد و هم اغلب بازیکنانی شایسته داشته اما اینکه چرا نتوانسته به همان افتخاراتی برسد که سپاهان رسیده...

رسول کربکندی در آخرین فصل حضورش در ذوب آهن وضعیت متوسط تیم را حفظ کرد؛ نه کمتر و نه بیشتر. اما جاه طلبی های آذری به ادامه این شرایط رضایت نمی دهد. اینکه شنیده می شود او برای فصل بعد به دنبال یک مربی کروات یا یکی از بهترین مربیان ایرانی است، می تواند برای تیمی که از نظر ساختاری تیمی درخور تحسین است، خبری خوش باشد.

سیاوش باقی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید