سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
اقتدار کاریزمایی حضرت محمد صلی الله علیه و آله
● تیپشناسی معادل قرآنی
نویسنده در صدد است، با ملاک قرار دادن تیپشناسی اقتدار کاریزمایی وبر، تیپشناسی معادلی را در بافت اسلامی تدوین کند تا بتواند به طور خاص اقتدار کاریزمایی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را توصیف کند. وی ضمن ارائه چندین معیار، معتقد است، تنها مفهوم اسلامی معادل برای توصیف اقتدار کاریزمایی آن حضرت، مفهوم «رسالت» است نه «کرامت» یا «ولایت»، آنگونه که برخی پنداشتهاند.
«من شهادت میدهم که هیچ خدایی جز الله نیست و شهادت میدهم که محمد پیامبر او است» ـ (شهادت یک مسلمان به ایمان و اسلام). تیپشناسی اقتدار کاریزمایی وبر جهت کاربرد در باره [حضرت] محمد نیازمند توجهی دقیق بر این سبک از سلطه مشروع در بافت اسلامی (قرآنی) است. این فصل [از کتاب اقتدار در اسلام] به تدوین یک تیپشناسی معادل اسلامی میپردازد که به طور خاص اقتدار کاریزمایی پیامبر اسلام را توصیف کند.
گر چه «کاریزما» اساساً پدیدهای مسیحی است و مسیحی باقی خواهد ماند؛ اما طبقه بندی مفهومی وبر از «اقتدار کاریزمایی» به مثابه یک عنوان جامعهشناختی «خنثی» از سبک اقتدار، توجه انسان را به سایر نوعیتهای «مشابه» فرمان و اطاعت معطوف میسازد. این عطف توجه و استلزامات نظری آن، تنها توجیه برای مشخص کردن بافت اسلامی است که در آن، اقتدار [حضرت] محمد را، هم بر مریدان بلافصل خود و هم بر جامعه اسلامی بعدی میتوان کاریزمایی تلقی کرد. قصد این نامگذاری هرمنوتیک این نیست که به سادگی اظهار کند که اقتدار محمد کاریزمایی بوده است، بلکه هدف آن است که بررسی کنیم، از چه طریق خاص، آن اقتدار، کاریزمایی بوده و چه میزان آن طریق خاص، برای جریان تحولات فرهنگ سیاسی اسلام پس از محمد صلیاللهعلیهوآله ، حائز اهمیت بوده است. منحصر به فرد بودن اقتدار محوری محمد صلیاللهعلیهوآله و سبک خاص مشروعیت آن اقتدار، عاملی ضرور برای خودِ ماهیت و سازمان اقتدار در شکلگیری آینده فرهنگ سیاسی اسلام میباشد.
در بافت جامعه شناختی، کاریزما «به کیفیت خاص، از شخصیت یک فرد اطلاق میشود که به سبب آن، فرد مورد نظر، فوق العاده تلقی میگردد و تصور میشود که نیروها یا صفات فوق طبیعی، فوق انسانی یا دست کم به طور خاص استثنایی به او ارزانی شده است».
ایمان به این صفات از جانب پیروان، شبکه ارتباطی اقتدار ـ اطاعت را ایجاد میکند که درون آن، فرمانهای رهبر کاریزمایی چنان پیروی میشوند که گویی خواستهای پیروان است. برای این که این رابطه، عملی گردد، وبر آن را به دو شرط خاص «توجیه درونی» و «ابزار بیرونی» منوط کرده است.
«توجیه درونی» عبارت است از فرآیند ارتباطی میان رهبر و مریدان که از سبک سلطهای که اقتدار از طریق آن، مشروع تلقی میشود، جداشدنی نیست. «ابزار بیرونی» عبارت است از ابزار سیاسی سلطه که شخصیتهای اقتدار از آنِ خود میسازند.
یک عامل اصلی مشخص کننده این سبک اقتدار، از دو سبک دیگر (سنتی و عقلانی ـ قانونی) ایمان پیروان به «قدرتهای فوق طبیعی، فوق انسانی... یا استثنایی» است که تصور میشود، به رهبر کاریزمایی ارزانی شده است. هنگامی که اقتدار کاریزمایی به وجود میآید، روابط اجتماعی موجود، اعم از سنتی و عقلانی ـ قانونی، به طور بنیادی از سوی سبک «غیر عقلانی» روابط اجتماعی به مبارزه طلبیده میشود و از دور خارج میگردد. در نتیجه، رهبران کاریزمایی، به طور معمول جنبشی انقلابی برپا میکنند و میکوشند، وضع موجود را تغییر داده و نظامی جدید تأسیس کنند.
انقلاب کاریزمایی، گسستی اساسی اما نه کامل، با اقتدار گذشته از طریق عامل شخصیت کاریزمایی که همواره به طور همزمان در عین تخریب نظم قدیم، نظمی جدید را احداث میکند، ایجاد مینماید. ساختمان نظم جدید معمولاً آکنده از عناصر مشخص کننده نیرومندی از نظم گذشته است. جوامع از این شخصیتهای کاریزمایی پیروی میکنند، چرا که احساس میکنند، این صفات آنها «برای یک شخص عادی دستیافتنی نیست؛ بلکه دارای منشأ الاهی یا به عنوان اسوه تلقی میشوند».
«منشأ الاهی» سلطه کاریزمایی درون مایه مشترکی است که این شکل از اقتدار را مشروعیت میبخشد. به علاوه، هر معنایی که از این مفهوم در محیطهای گوناگون اجتماعی ـ دینی ممکن است، درک شود، ظاهراً منبع کاریزما را «خارج» از دسترس انسان القا میکند.
در نتیجه رهبر کاریزمایی اقتدار خود را از جامعهای که بر آن حکم میراند، یا از منصبی که اشغال میکند، کسب نمینماید، اقتدار او صرفاً اقتداری «شخصی» است؛ پیروان از او اطاعت میکنند، به دلیل آنچه او «شخصاً، دارا است؛ لکن این «شخصیت»، مقدر شده الاهی محسوب میشود. با اطاعت از رهبر کاریزمایی، «رستگاری»، به هر معنایی که این واژه ممکن است به یک جامعه دینی خاص بفهماند، تأمین میگردد.
اگر یک شخصیت کاریزمایی، به طور خاص اقتدار سیاسی را اعمال کند، مانند محمد صلیاللهعلیهوآله و بر خلاف بودا و موسی، آن گاه پذیرش مشروعیت او سؤال اطاعت از حاکم را موجب میگردد، این مطلب بخش مهم دیگر شبکه ارتباطی فرمان ـ اطاعت است. وبر خاطر نشان میدهد که «تصدیق از جانب کسانی که تحت سلطه اقتدار میباشند، برای اعتبار کاریزما تعیین کننده است».
همان گونه که وبر روشن ساخته است، رهبر کاریزمایی، اقتدار خود را از پیروانش کسب نمیکند. تنها منبع این اقتدار، منبع «متافیزیکی» است که فوق و ورای منبع اجتماعی ـ فیزیکی است. در واقع، ایمان پیروان به این منبع متافیزیکی است که اقتدار شخصیت کاریزمایی را مشروعیت میبخشد.
پیامبران در زمره شخصیتهای مهمی هستند که وبر آنان را در تیپشناسی اقتدار کاریزمایی خود جای میدهد. وی همچنین، در عرصه سیاست... نظامیان منتخب، حاکمان بر اساس همهپرسی، عوام فریب بزرگ، یا رهبر حزب سیاسی را در تیپشناسی خود میگنجاند. وبر میگوید:
«از دیدگاه جامعه شناختی، پیامبر کیست؟... بنا به درک ما «پیامبر» به معنای صرفاً یک فرد حامل کاریزما میباشد که به وسیله مأموریت خود یک مکتب دینی یا حکم الاهی را اعلام مینماید.»
او بار دیگر اضافه میکند: «ادعای پیامبر، مبتنی بر وحی شخصی و کاریزما میباشد». به طور خاصتر، وبر زرتشت، عیسی و محمد صلیاللهعلیهوآله را پیامبرانی میداند که پیروان، به دلیل شخصیت آنان یعنی اقتدار کاریزمایی آنان، جذب آنان شدهاند. او این سه پیامبر را که اقتدارشان شخصی بوده است، با بودا و پیامبران اسرائیل که پیروانشان به مکاتبی که عرضه کردند پیوستند، مقایسه کرده است.
ماهیت خاص اقتدار کاریزمایی پیامبر اسلام، یعنی شیوه کاریزمایی بودن اقتدار وی، برای تیپشناسی وبر موردی خاص را به منظور مشاهده عناصر سازنده یک جنبش کاریزمایی در حال ظهور، فراهم میسازد.
در بافت اسلامی، «کاریزمای» محمد صلیاللهعلیهوآله یا «اقتدار کاریزمایی» به وسیله دو اصطلاح شناخته میشود: کرامت و ولایت. اما هر دو مشکلاتی را به عنوان معادلهای «اقتدار کاریزمایی» پیامبر اسلام به وجود میآورند. توضیح این مشکلات همچنین باید محتوای اصلی مفهومی اسلامی را که به بهترین نحو به «اقتدار کاریزمایی محمد» مربوط میشود، روشن سازد. مک دونالد۱۱ در دائرة المعارف مختصر اسلام، نظر گاردت را درباره این که کرامت معادل مناسبی برای «کاریزما» میباشد، تأیید کرده است. گاردت میگوید: «در اصطلاحات فنی علوم دینی، کرامت... معنای کاریزما را به خود میگیرد، لطفی که توسط خداوند به طور کامل و آزادانه و به وفور ارزانی شده است». وی همچنین بیان کرده است:
«این کلمه به معنای «اعجازهای» ایجاد شده توسط «دوستان خدا»، «اولیا» میباشد... که خدا انجام آنها را به ایشان واگذار میکند. این اعجازها به طور معمول شامل اتفاقات اعجاب آور در جهان مادی یا پیشبینیهای آینده یا تفسیر اسرار قلوب و غیره میباشند.»
با در نظر گرفتن معنای فنی این اصطلاح اسلامی ـ عربی، به نظر میرسد که از نظر ریشه شناختی، ریشه این کلمه یکی بودن «کاریزما» و «کرامت» را اثبات میکند.
گاردت معتقد است: «کرامت» به احتمال زیاد از طریق همگون سازی آواشناختی با کلمه یونانی «×AEligszligethUumlxtx» که از نظر ریشه شناختی ریشه کلمه مسیحی «کاریزما» میباشد، پدید آمده است. مک دونالد، این شباهت ظاهری را بیشتر بسط داده است: این هماهنگی در صورت، ریشه و معنا میان این کرامت و کلمه «×AEligszligethUumlxtx» در کلیسای مسیحی اولیه (ICor.×II) بسیار درخور توجه است و به هیچ وجه نمیتواند تصادفی بوده باشد. پدیدههای دینی پشت سر هر دوی آنها یک چیز میباشد، اما ارتباط زبانی آنها روشن نیست؛ کلیسای سریانی کلمه «×AEligszligethUumlxtx» را که صرفاً به معنای «هدایا» میباشد Mauhebhatha نامید که به عربی مواهب گفته میشود و در واقع به همین معنا است؛ ممکن است، کلمه یونانی که به سریانی راه یافته است، برای استعمال کنندگان عربی، کلمه کرامت خود را القا کرده باشد.
کرامت هر قدر هم به عنوان معادل برای «کاریزما» مزیتهایی داشته باشد، در حفظ مقتضیات نظری مفهوم «اقتدار کاریزمایی» وبر دارای مشکلات جوهری است.
در بافت اسلامی هر اصطلاحی که اقتدار کاریزمایی محمد صلیاللهعلیهوآله را شناسایی میکند، باید به او مختص باشد، نه کسی دیگر. باید به خصوصیتی در خود ـ درکی محمد صلیاللهعلیهوآله اشاره کند که هیچ کس دیگر در محدودههای اجتماعی و کلامی اسلام در آن خصوصیت با وی شریک نباشد.
این اصل از تصریح وبر مبنی بر این که اقتدار کاریزمایی یک ویژگی «شخصی» است درک میشود. وبر، خاطر نشان ساخته است که «رهبران طبیعی در لحظات اندوه و گرفتاری... حاملان موهبتهای جسمی و فکری هستند که فوق طبیعی تلقی میشوند (بدین معنا که هر فردی نمیتواند به آنها دست بیابد). افزون بر این، وی در تعریف اقتدار کاریزمایی گفته است:
«اقتداری خارق العاده و هدیه شخصی فیض الاهی (کاریزما) وجود دارد، سرسپردگی کاملاً شخصی و اطمینان شخصی به وحی، قهرمانیگری یا سایر ویژگیهای رهبری فردی.»
ضرور است که اصطلاح اسلامی، چیزی را مختص محمد صلیاللهعلیهوآله و نه کس دیگر تعیین کند. اگر اصطلاح انتخاب شده، به طور مساوی بر سایر شخصیتهای دینی و معنوی در اسلام از قبیل عالمان و متصوفه اطلاق شود، آن گاه ماهیت بینظیر و شخصی اقتدار محمد صلیاللهعلیهوآله شناخته و مشخص نمیشود. بر اساس همین استدلال، اگر بنا باشد، اقتدار کاریزمایی علی شناسایی شود، باید صرفاً درباره علی و تصور جامعه شیعیان علی از او کار برد داشته باشد. نمیتوان به محمد صلیاللهعلیهوآله ، برای مثال، شیخ (رئیس) یا سید (آقا) را نسبت داد، چرا که اینها جایگاهی هستند که بسیاری از رهبران عرب پیش از اسلام در آن شریک بودند؛ در نتیجه هیچ عامل تمیزدهندهای که اقتدار کاریزمایی محمد صلیاللهعلیهوآله را ایجاد کند، وجود نمیداشت؛ اما از شروط وبر برمیآید که اصطلاح اسلامی باید در باره محمد صلیاللهعلیهوآله در بافت اسلامی قابل اعمال باشد.
«کرامت» این ویژگی را ارضا نمیکند، چرا که ممکن است، به لحاظ نظری تقریباً به همه مسلمانان (تا آن جا که از جانب خدا برکت دریافت میکنند) گسترش یابد. «کرامت» به عنوان «موهبتی الاهی» حق انحصاری پیامبر اسلام نیست. هر مسلمان درستکار و صالحی ممکن است، به درجهای از تقوا برسد و این مقام را کسب کند.
هنوز مشکلی دیگر، درباره کرامت به عنوان مفهومی که اقتدار کاریزمایی پیامبر اسلام را شناسایی میکند، وجود دارد. در نظریه وبر در باب اقتدار، مسأله «سلطه» و «جامعه سیاسی» چه در شکل ابتدایی (خویش و قوم) و چه در شکل مدرن (دولت) با یکدیگر ارتباط دارند. در حقیقت وبر «دولت» را بر حسب «سلطه» تعریف کرده است:
دولت مانند نهادهای سیاسی که به لحاظ تاریخی بر آن مقدم بودند، عبارت است، از رابطه انسانهایی که بر انسانها سلطه دارند، رابطهای که به وسیله خشونت مشروع (یعنی خشونتی که مشروع تلقی میشود) حمایت میگردد. اگر دولت، میخواهد وجود داشته باشد، افراد تحت سلطه باید از اقتدار مورد ادعای قدرتهای موجود پیروی کنند.
مسأله «اقتدار» یا «سلطه» از «دولت» و کاربرد «خشونت مشروع» تفکیکناپذیر است. هر دو اصطلاح، ترجمه Herrschaft هستند. جمله اصلی وبر که با شدتی بیشتر با «اقتدار» و کاربرد «خشونت مشروع» ارتباط دارد، چنین است:
Verbaumlnde, ein auf das Mittel der legitimen (das heisst: als legitim angesehenen)
Gewaltsamkeit gestütztes Herrschaftsverhaumlltnis von Menschen über Menschen.
Damit er bestehe. müssen sich also die beherrschten Menschen der beans pruchten Autoritat der jeweils herrschenden fügen.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست