یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
«گل های پژمرده» و «مرد گریزلی» به روایت «نیویوركر»
«بیل موری» مردی است با گونه های استخوانی برجسته، جعد مویی اشرافی و لب های باریكی كه برهم می فشارد تا اتكای به خود را برساند و نه رنجیدگی خاطر را. از آن لوده طنز های طعنه آمیز بیست سال پیش در «گل های پژمرده» فیلم جدید «جیم جارموش»، نشانی برجا نمانده؛ همچنان كه در «راشمور» و «سرگشته در غربت» نشانی از او نبود. موری در چهل وچهار سالگی ابهت بیشتری یافته- حالا می تواند دوربین را با اندك سوسویی از تبسم در چشمانش و تغییر كوچكی در تاكید و طنین صدایش معطوف به خود نگه دارد. او اكنون بازیگر بزرگی است، البته به شیوه خاص خود: خیلی خود را باز نمی كند و همین است كه به سختی می توان در ابتدای «گل های پژمرده» تصور كرد كه او قرار است چه چیزی باشد، یك دن ژوان سرسخت كه چندین دختر دل شكسته را به حال خود رها می كند. در آمریكا معمولاً مردان لبخند برلب و پرحرارت كه هرگز دست از خواستن برنمی دارند، مردان موفقی هستند كه همه چیز را به دست می آورند، اما موری در اینجا مغرورتر از آن است كه چیزی بخواهد. شخصیتی كه او نقش اش را بازی می كند و «دان جانستون» نام دارد، مرد گوشه گیری است كه كمتر چیزی بر زبان می آورد. هنگامی كه تازه ترین دوست اش (جولی دلپی) او را رها می كند و می رود، آرام و بی سروصدا روی كاناپه چرمی اتاق نشیمن بزرگش می نشیند، بعد دراز می كشد و غلتی می زند و به خواب می رود. تا آنجا كه ما می بینیم به هیچ كسی احتیاج ندارد؛ اصلاً هیچ چیز نمی خواهد. ارتباط و همكاری میان موری و جیم جارموش یعنی تلاقی میان دو شخصیت محشر و استثنایی و نتیجه این همكاری اثری است چشمگیر و وزین. با این حال حاصل كار آنها كاملاً هم رضایت بخش از آب درنیامده است. بدون شك «گل های پژمرده» بهترین اثری است كه جارموش از زمان كمدی های سرد اولیه اش، «عجیب تر از بهشت» (۱۹۸۴) و «زیر سلطه قانون» (۱۹۸۶) ساخته است، اما هنوز هم با زیبایی شناسی مینی مالیستی خودش سروكله می زند و اتفاقات دیمی و بدون علت مشخص همچنان بر داستان روی پرده سنگینی می كند. قصد نداریم سئوالاتی از این قبیل بپرسیم كه چرا یك معامله گر بازنشسته كامپیوتر مانند دان جانستون باید در جایی زندگی كند كه به نظر می رسد شهرك متروك و دلگیری در شمال نیویورك باشد؛ یا چرا هیچ سرگرمی و هیچ دوست و آشنایی غیر از یك همسایه فضول و وراج و خوش قلب به نام وینستون (جفری رایت) ندارد. اگر بخواهیم عبارات مرسوم در هالیوود را به كار ببریم، باید بگوییم دان هیچ گونه «پس زمینه داستانی» ندارد- یعنی بارقه هایی از زندگی بیرونی و درونی كه اعمال او را باورپذیر سازد. او انسانی توخالی، خنثی و از همه جا بریده است. البته كه همین طور است، اما مشكل اینجا است كه جارموش و موری به هم ملحق شده اند تا از این شخصیت یك فرد توخالی بسازند، بدون اینكه علتی برای وجود برهوت درونی او دست و پا كنند. واقعاً تا چه اندازه این فیلم متعهد به تصویر كردن یك شخصیت داستانی تازه بوده است و تا چه حد حاصل پرت افتادن این دو نفر از دنیای پیرامون شان؟
درست در همان روزی كه آخرین عشق دان تركش می كند، نامه ای بدون امضا به دست او می رسد، از جانب شخصی كه ادعا می كند یك دوست قدیمی او است و اطلاع می دهد كه بیست سال است پدر شده و فرزند پسری دارد. این دوست قدیمی كیست؟ آیا واقعاً پسری در كار هست؟ وینستون كه رگ پلیس مخفی بازی آماتوری اش گل كرده، دان را راهی می كند تا به دنبال چهار زنی بگردد كه بیست سال پیش با آنها معاشرت می كرده است. از آنجا كه نامه روی كاغذ صورتی رنگ نوشته شده، وینستون دان را مجاب می كند كه برای آن زنان گل های صورتی رنگ بخرد و در خانه هایشان به دنبال رنگ صورتی بگردد. جست وجوی بسیار عجیبی است و دان كه از یك سو كنجكاو شده تا بار دیگر آن زن را ببیند و از سوی دیگر معذب است كه چطور باید از آنها بپرسد. خود را مجهز می كند و فیلم به یك سفرنامه ابزورد تبدیل می شود. دان را می بینیم كه به نقشه ها نگاه می كند، در هواپیماها می خوابد، در چشم اندازهای روستایی و حومه شهری با یك اتومبیل اجاره ای رانندگی می كند- او خودش را یك «پرسه زن داخل [فورد] تاروس» می نامد- اما صحنه های مسافرت به همان اندازه قراردادی هستند كه حضور گروه كر در یك قطعه آوازی عاشقانه. دان گرفتار نگاه افسرده جارموش به آمریكا است: خانه های زنان - یك خانه ویلایی طبقه متوسط پائین، یك عمارت اربابی خشك و سترون، خانه ساده مدرنیستی در حومه شهر و آلونكی در جایی پرت- همه به یك اندازه غیرجذاب و تهی از زندگی هستند. فیلمبردار فردریك المز نوری یكنواخت و خاكستری به تصویر داده كه در عین دلنشین بودن به آن كیفیتی خنثی بخشیده، نوری كه تامل برانگیز و كمابیش تحمل ناپذیر است- گویای آن كه همه اینها مهملاتی آمریكایی بیش نیست. زنان جارموش كه در بند آن نیستند كه معركه به نظر برسند، همواره زنده تر از مردان او ظاهر شده اند. الن باركین در «زیر سلطه قانون» از كوره دررفتنی به یادماندنی را به نمایش گذاشت و كیت بلانشت با دو نقش در یكی از داستان های كوتاه «قهوه و سیگار»- یك ستاره نفرت انگیز و دخترعموی حسودش- نشان داد كه تا چه حد در زنده كردن نقش های دور از خود، آن هم در زمانی كوتاه، كاركشته است. جارموش محبوب های قدیمی دان را به شدت متفاوت با یكدیگر درآورده است و برخی از بازیگران زن او در زمان كوتاه حضور روی پرده بسیار خوب از عهده نقش شان برآمده اند؛ مخصوصاً شارون استون در قالب یك بلوند بدشانس كه چیز زیادی از زندگی نمی خواهد و جسیكا لانگ در نقش زن شیاد آهنین اراده ای كه «با حیوانات صحبت می كند.» جارموش با خلق حفره هایی از خاموشی و اضطراب، انتظار كشیدن در سكوتی كه در آن هر چیزی ممكن است اتفاق بیفتد، دشواری عشق گمشده و غم انگیز بودن انتظارات فروكش كرده را ماهرانه به تصویر می كشد: این زنان تا اینجا دوام آورده اند اما شادی و خلاقیت شان را از دست داده اند، و رودررویی دان به آنان یا آمیزه ای از تلخ و شیرین است و یا سراسر تلخ. آنها همه شیفته رنگ صورتی هستند- هر یك می تواند مادر بچه دان باشد. اما دان در ارتباط خود به سر تكان دادنی بسنده می كند و در پایان فیلم ما را حیران برجا می گذارد و این سئوال برای ما می ماند كه آیا خونسردی جارموش واقعاً از نوع ترسی معادل هراس دان از زندگی نیست؟ «گل های پژمرده» اثری یك دست و منسجم است. نگاهی به شدت مغرضانه و سبك فرم گرای شسته و رفته ای دارد، اما بدون انرژی یا شهامتی كه از این فیلم یك اثر هنری بسازد، نمی توان آن را یك اثر هنری به حساب آورد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست