جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
نزدیک ترین فرد به ناشناختنی
![نزدیک ترین فرد به ناشناختنی](/web/imgs/16/36/h76731.jpeg)
روزی شیوانا وارد روستایی شد که بیماری عجیبی مردم روستا را فراگرفته و هر روز عده زیادی از انسانها به خاطر این بیماری جان خود را از دست می دهند. مردم وقتی شنیدند شیوانا وارد دهکده آنها شده سراسیمه به حضورش شتافتند و از او خواستند تا دعایی کند و از خالق هستی بخواهد بیماری را از این دهکده دور سازد. شیوانا سری تکان داد و گفت: «این دهکده متعلق به شماست و بیماری نیز در دهکده شما شایع شده است. پس لاجرم باید کسی از اهالی همین دهکده که ارتباطش با خالق هستی بیشتر است این دعا را بخواند و البته من و شما هم در کنار او دست نیاز به سوی خالق دراز خواهیم کرد. پس بروید و نزدیک ترین فرد به ناشناختنی را نزد من بیاورید.»
مردم دور هم جمع شدند و پس از مدتی سه نفر را نزد شیوانا آوردند و گفتند که این سه نفر تمام سال لبشان به یاد ناشناختنی می جنبد و ذکر کلامشان آفریننده کاینات است. شیوانا از آنها خواست تا دعا کنند و بیماری از روستا برود. آن سه دعا کردند ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. شیوانا تبسمی کرد و گفت: «ارتباط این ها با ناشناختنی یک طرفه است. کسی را از اهالی این ده نزد من بیاورید که مستقیما با ناشناختنی هم کلام می شود!»
در این میان کودکی دست بلند کرد و گفت: «در نزدیکی دهکده چوپان پیری است که همیشه چوبش را سمت آسمان می گیرد و با ناشناختنی دعوا می کند! و آنقدر جدی حرف می زند که انگار دارد با یک موجود واقعی گفت و گو می کند! ما او را دیوانه می خوانیم و برای همین در جمع ما نیست!»
شیوانا پرسید: «آیا بیماری به او و اعضای خانواده اش سرایت کرده است؟»
پاسخ دادند: «خیر او در خارج دهکده است و در کمال سلامت به سر می برد.»
شیوانا از مردم خواست تا چوپان را نزد او آورند. چوپان وقتی مقابل شیوانا ایستاد با عصبانیت پرسید: «مرا برای چه به اینجا آوردید!؟»
شیوانا گفت: «ما در این دهکده در جست و جوی فردی بودیم که مستقیما با خالق هستی بی واسطه صحبت کند و تو را یافتیم. از تو می خواهیم که با همان شیوه ای که همیشه با حضرت دوست صحبت می کنی از اوبخواهی بیماری را از این دهکده دور سازد.»
چوپان لبخندی زد و از جا برخاست و جوبش را به سمت آسمان گرفت و گفت: «خدایا! مگر نمی بینی مردم دهکده از تو چه می خواهند!! خوب آن چه می خواهند را به ایشان بده!» و سپس سرش را پایین انداخت و رفت.
روز بعد همه بیماران به طرز عجیبی بهبود یافتند و هیچ نشانی از بیماری در دهکده نماند. مردم حیرت زده گرد شیوانا جمع شدند و با سردرگمی از او پرسیدند: «چگونه کلام عابدان اثری نکرد و جمله نه چندان مودبانه چوپان مقبول افتاد!؟»
شیوانا تبسمی کرد و گفت: عابدان با خدای ذهنی شان صحبت می کردند و این چوپان بی واسطه و مستقیم با خالق هستی صحبت می کرد. عابدان خدای ذهنی شان را باور ندارند و این چوپان نه تنها به وجود خالق اطمینان دارد بلکه شبانه روز با او همکلام می شود. شما اگر جای ناشناختنی بودید حرف کدام را گوش می کردید و خواهش کدام یک را می پذیرفتید!؟ او که مودب است ولی شما را قبول ندارد و یا او که شما را با تمام وجود پذیرفته است!؟ دور شدن بیماری از دهکده نشان می دهد که ناشناختنی کدام یک را می پذیرد!»
http://www.shivana۲۰۰۶.blogfa.com/۸۵۰۴.aspx
انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مسعود پزشکیان سعید جلیلی ایران انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ پزشکیان جلیلی انتخابات 1403 سیاست
تهران هواشناسی پلیس راهور شهرداری تهران اربعین پلیس قتل سلامت سازمان هواشناسی وزارت بهداشت حوادث آموزش و پرورش
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار سهام عدالت حقوق بازنشستگان بازنشستگان دولت سیزدهم مسکن دلار بازار خودرو قیمت سکه تورم
محرم الناز شاکردوست تلویزیون بازیگر سینما سینمای ایران تئاتر تخت جمشید کتاب
دانش بنیان ماهواره
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین غزه آمریکا روسیه جو بایدن دونالد ترامپ فرانسه حزب الله لبنان چین لبنان
فوتبال پرسپولیس علیرضا بیرانوند استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس سپاهان کریستیانو رونالدو ترکیه نقل و انتقالات لیگ برتر لیگ برتر باشگاه استقلال
خودرو اینترنت سامسونگ اینستاگرام هوش مصنوعی گوگل نمایشگاه الکامپ الکامپ وزیر ارتباطات دوربین
تب دنگی خواب دیابت قهوه میوه سرطان