شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
زبان سینما
سینما مانند هرهنر دیگری زبان مخصوص به خود را دارد. یعنی قراردادهایی دارد که براساس آنها میفهمیم هر لحظه فیلم میخواهد چه بگوید. وقتی داریم یک فیلم را میبینیم، دائما داریم زبان آن را تجزیه و تحلیل میکنیم. فیلم مجموعهای از تصاویر آدمها، مکانها و موضوعات است. اینها مثل جملات یک متن هستند. باید جملات را بفهمیم و بعد بتوانیم همه آنها را کنار هم بگذاریم تا بفهمیم کل متن چه میگوید. وقتی قسمتی از یک چیز به ما نشان داده میشود، ذهن ما بقیه قسمتها را در ذهن میسازد به سخن دیگر خلاءموجود در بین تصاویر را پر میکند. ذهن ما کارهای دیگری هم میکند مثلا دائم پیشبینی میکند اینکه چه خواهدشد؟
به نظر میرسد یادگیری زبان فیلم راحتتر از حفظکردن معنای واژهها و دستور یک زبان است. اما این یادگیری هم زحمتهای خودش را دارد. مخصوصا وقتی یک فیلم جدی را میبینیم. فیلمی که همراه با سرگرمی و لذتبخشی، مفاهیم و اندیشههایی را در لابهلای قصه و تصاویر خود بیان میکند. در سینما که نمیشود سخنرانی کرد. سخنان فیلمساز به صورت قصه و تصاویر به تماشاگر عرضه میشود. هرچقدر زبان سینما را بیشتر بدانیم، از این زبان بیشتر لذت میبریم و بیشتر سخن فیلمساز را متوجه میشویم. حتما دیدهایم که قبل یا بعد فیلمهای سینمایی که از تلویزیون پخش میشود، کسانی مینشینند و درباره فیلم حرف میزنند. مثلا میگویند این صحنه این مفهوم را دارد؛ یا منظور آن چنان است. این منتقدان، دارند زبان سینما را به زبان کلمات تبدیل میکنند و به ما ارائه میدهند. کار آنها مثل مترجمهاست و البته هرچه شما زبان سینما را بیشتر بدانید، به مترجم کمتر نیاز دارید. بنابراین باید راه خود را به دنیای سینما پیدا کنید.
حالا کمی درباره زبان سینما صحبت کنیم. فیلمسازان با تقسیم تصویر به نماها و صحنهها اینکه چقدر نور به صحنه بدهند و از کدام طرف، طرز قاب گرفتن صحنه، ارتباط بین صدا و تصویر و... به زبان سینما حرف میزنند. اگر فیلمساز تصاویر و نور و صدا را به خوبی کنار هم نچیند؛ مانند کسی است که ادعای شاعری میکند اما کلمات شعر را بیحساب و کتاب پشت سر هم ادا میکند و قالب و وزن و قافیه را درست به کار نمیبرد. تصور کنید چه شعری از آب درخواهد آمد!
زاویه دوربین خودش بخش مهمی از زبان سینماست. مثلا اگر شخصی را از سطح پایین و نزدیک به زمین فیلمبرداری کنیم؛تماشاگر در آن شخص احساس قدرت میکند. برعکس وقتی از کسی از بالای صحنه فیلمبرداری شود، احساس میکنیم که او در نقطه ضعف و تحقیر قراردارد.
وقتی یک صحنه تمام میشود و مثلا از تصاویر داخل آپارتمان به صحنه خیابان میرویم، مانند آن است که فصلی از یک کتاب را خواندهایم و میخواهیم به سراغ فصل بعد برویم.
گفتیم که صدا بخشی از زبان سینماست. وقتی میگوییم صدا، منظورمان این نیست که روی تصویر باد، صدای باد بیاید یا وقتی کسی حرف میزند، صدای او را بشنویم. اینها که عادی است. ولی تصور کنید صحنهای داریم و در آن کسی در جمع دوستان است و دائم در حال بگوبخند است. بعد میبینید و میشنوید که صدای حرف و خندههای او و اطرافیان کم کم ضعیف میشود و سرانجام از بین میرود و ما صدای او را میشنویم که با ناراحتی درباره مشکلی که برایش پیش آمده سخن میگوید. این صحنه (یعنی تصویر خنده و صدای غمناک) معنای جدید به قصه فیلم میدهند.
در همین مثالی که زدیم، یعنی صحنه مهمانی، اینکه دوربین کجا باشد و از چه فاصلهای چه چیزی را نشان بدهد، معنای آن صحنه فیلم را عوض میکند. مثلا اگر تصویری عمومی از مهمانی را نشان بدهیم و یک مرتبه یک تصویر درشت از دست کسی را داشته باشیم که در جیبش فرو میرود و میخواهد هفت تیری را در بیاورد؛ و همین زمان هم موسیقی مرموزی بشنویم؛ دیگر از دیدن صحنه مهمانی احساس نمیکنیم که مشغول تماشای یک فضای شاد و صمیمی هستیم. برعکس گرفتار دلهره میشویم. به جای آنکه بگوییم چه مهمانی باصفایی! میگوییم یعنی او میخواهد چکار کند؟، آیا میخواهد به کسی شلیک کند، یا...
نوع حرکت یا ساکن بودن دوربین هم بخشی از زبان فیلم هستند. اگر دوربین دائم در حال حرکت و این طرف و آن طرف رفتن باشد؛ حس حرکت و هیجان را به شما القا میکند. برعکس اگر بخواهد فضای آرام یا کسالتباری را نشان دهد دوربین مدت زیادی بیحرکت خواهد بود. جلو و عقب رفتن دوربین هم بخشی دیگر از زبان فیلم است. وقتی دوربین به کسی یا چیزی نزدیک شود (به اصطلاح زوم کند) یعنی اینکه فیلمساز میخواهد بگوید تماشاگر عزیز)!( به این شی یا شخص بیشتر توجه کنید!از این به بعد وقتی فیلمی را میبینید به زبان سینما توجه کنید. به حرکات دوربین، قاببندی تصاویر، صداها، موسیقی و قطع و وصل تصاویر توجه کنید. اینها با شما حرف میزنند. اینها زبان سینما هستند. هرچقدر بیشتر زبان سینما را بدانیم، یک فیلم را بیشتر میفهمیم و لذت بیشتری هم میبریم. حتی اشتباهات فیلم را بیشتر درمییابیم. چون سواد سینمایی ما بیشتر شده است. مثل کسی که زبان فارسی را بیشتر میداند، در نتیجه از غزل حافظ بیشتر لذت میبرد و مضامین بیشتری درک میکند. آنها که سواد فارسی کمتری دارند؛ شاید حتی از روخواندن آن برایشان مشکل باشد. در نتیجه در استفاده از این نعمت بیبهره خواهند بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست