شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
پیکاسو تصویرگر خشونت
پابلو پیکاسو نقاشی بود با طبعی آرام و ظریف که همواره سعی می کرد برای عشق معادلی بصری بیابد و از این لحاظ در عرصه هنر مدرن پدیده ای منحصر به فرد به شمار می رود. او نماد جهانی صلح، یعنی کبوتر را باب کرد و کودکان را با معصومیتی بی نظیر به تصویر کشید. و پیکاسو تابلوی "گوئرنیکا" را کشید که ترس و وحشت موجود در آن بیانگر تنفر و بیزاری اش از جنگ بود.
با این حال بزرگ ترین مضمون آثار پیکاسو خشونت بود. این که او دست کم به نظر من بزرگ ترین نقاش مدرن است به این دلیل نیست که در به کارگیری رنگ ها از ماتیس برتر است یا از مارسل دوشان باهوش تر و زیرک تر است. دلیل آن این است که آنها تا هزار سال دیگر هم نمی توانستند چیزی مثل "گوئرنیکا" خلق کنند.
پیکاسوی نقاش مورخ بزرگ دوره ای است که فیلیپ بابیت در کتاب خود با عنوان سپر آشیل آن را "نبرد طولانی" نام نهاده است که از سال ۱۹۱۴ تا سال ۱۹۹۰ به طول انجامید. پیکاسو تضادها و کشمکش های وحشیانه و خانمان برانداز قرن بیستم را به تصویر کشیده است- از آن جمله بمباران گوئرنیکا در خلال جنگ داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم که سبعیتش را او در آثاری چون "سر مرگ" جان بخشیده است، مجسمه ای برنزی که در سال ۱۹۴۳ با دشواری فراوان در پاریس تحت اشغال آلمان نازی خلق کرد. پیکاسو حتی در تابلوی "قتل عام در کره" (۱۹۵۱) تضادهای شگفتی را به تصویر کشیده است که زمینه ساز جنگ سرد بودند.
پیکاسو از خشونت متنفر بود، اما آن را از نزدیک می شناخت. از آن بیزار بود، اما دست کم روی بوم به آن نیاز داشت. و او به این دلیل می توانست چنین دقیق و باورپذیر جنگ را نفی کند که از خشونت خلاقه هنر آگاه بود و به آن اذعان داشت. خشونت در تاریخ هنر عالی اروپا امری حاشیه ای نیست، بلکه در بطن این سنت بزرگ قرار دارد.
اصلا تولد رنسانس توام با خشونت بود. در آغاز قرن پانزدهم، در شهر فلورانس برای انتخاب هنرمندی که درهای تعمیدگاه شهر را بسازد مسابقه ای برگزار شد. موضوع مسابقه قربانی کردن اسحاق به دست ابراهیم بود. اثر گیبرتی که برنده مسابقه شد و اکنون در موزه بارگلو نگه داری می شود به خوبی نشان می دهد که آن چه آن را از دیگر آثار شرکت کننده در این مسابقه متمایز می سازد خشونت فراگیرتر و قانع کننده تر آن است- حرکت خشونت آمیز دست ابراهیم هنگامی که چاقو را بر گلوی فرزندش می گذارد.
در حیطه سنت نقاشی و مجسمه سازی فیگوراتیو که در همین زمان آغاز شد و پیکاسو در اواخر قرن نوزدهم بر اساس همان در مدارس هنر اسپانیا تعلیم دید، خشونت اجتناب ناپذیر است. بهترین راه نمایش قدرت کنش توان فرسا و همراه با قاطعیت است، و بهترین راه نمایش زیبایی به اجبار قرار دادن بدن در حالتی سخت و پرتحرک.
"بررسی یک پیکره ناقص"، تابلویی که پیکاسو در سال ۱۸۹۳ یا ۹۴ در مدرسه هنر کورونا از روی مجسمه ای گچی کشید، نمونه کلاسیک این برداشت هاست: این پیکره سر و دست و پا ندارد، و پیکاسو در نقاشی خود شکل عمیق عضلات را به تصویر کشیده که محصول خشونت ناشی از فقدان اندام هاست. باقی مانده بازوهای پیکره بیننده را به یاد شاخ های مینوتور می اندازد، موجود اسطوره ای نیمی انسان و نیمی گاو که پیکاسو در دهه ۱۹۳۰ در تابلوهای خود آن را به یک شمایل بدل کرد. در عین حال او در این بررسی جوانانه کاری کرده است که هر هنر آموزی در قرن نوزدهم می کرد.
هنر نو و مدرنی هم که پیکاسو مدت کوتاهی بعد با آن آشنا شد این خشونت مرگبار سنت دانشگاهی آن زمان را نکوهش نمی کرد. خشونت در نقاشی های امپرسیونیستی و پست امپرسیونیستی به ندرت نفی شده است. با این حال تاکنون هیچ هنری این قدر بی پرده و با حرص از خشونت و فقدان عاطفه لذت نبرده است. هنر فرانسه در قرن نوزدهم با عناصر ماکابر و افراطی گره خورده بود. نقاشی های اولیه پل سزان مناظری گروتسک است از کشتار و سبعیت. تابلوی "قتل" که اکنون در گالری واکر در لیورپول نگه داری می شود ساحلی غمبار در دل شب را نشان می دهد که دو دیوانه قوی هیکل بی هیچ دلیل مشخصی با دشنه به جان قربانی خود افتاده اند.
شیوه ادگار دگا برای تصویر کردن زنان و نمایش همراه با لذت تمرین های توان فرسای بالرین ها در واقع پیش درآمد برداشت رادیکال پیکاسو از اندام انسان است. اما پیکاسو هرگز نتوانست تابلویی به دهشت باری تابلویی از دگا بکشد که در موزه دورسی است و شکارچیان قرون وسطایی را نشان می دهد که با لذتی حیوانی به شکار زنان پرداخته اند.
پیکاسوی جوان وقتی در سال ۱۹۰۰ در ایستگاه گاردورسی از قطار پیاده شد پا به درون توفان جنبش آوانگارد بودلر و هویسمان گذاشت که به خشونت شهوانی معتاد بودند. او در آن زمان تازه پا به نوزده سالگی گذاشته بود. در پایان سال ۱۹۰۳ در استودیویی در ساختمانی به نام باتو لاووار در محله مونمارتر سکنی گزید و در سال ۱۹۰۷ که تابلوی "دوشیزگان آوینیون" را کشید سردمدار تمام نقاشان مدرن شد و این مقام را تا سال مرگش در ۱۹۷۳ حفظ کرد.
پیکاسو طنز موجود در هنر مدرن فرانسه را وارونه کرد. نقاشی های دوره اولیه کارش همه سرشارند از عاطفه و احساساتی در حال غلیان. مردان و زنان، کودکان و نابینایان، و موسیقی دان ها همه قربانی اند و شایسته ترحم و دلسوزی. در واقع اصالت پیکاسو در ظرافتش بود، نه در خشونت و سبعیت. بر خلاف دگا که زنان را با فاصله تصویر می کرد [با زنان درگیری عاطفی نداشت]، تابلوی زیبای پیکاسو با نام "دختر پیراهن پوش" (۱۹۰۵) که در موزه تیت مادرن قرار دارد سرشار است از شور و صمیمیت.
برخی از عاطفی ترین و تاثیر گذار ترین آثار پیکاسو تا آخر عمرش در مجموعه شخصی اش باقی ماند و تنها پس از مرگش مردم از وجود آنها باخبر شدند. به زبان روزگار ما می توان تابلوی "خواندن نامه" (۱۹۲۱) را همجنس خواهانه و حاکی از صمیمیتی شدید [بین شخصیتهای نقاشی] توصیف کرد. دو مرد جوان و درشت هیکل با کت و شلوار در جاده ای روستایی ایستاده اند تا نامه ای را بخوانند. یکی از آنها بازوی خود را دور شانه دیگری انداخته است. این تابلو شاید اشاره ای باشد به مرگ دوست پیکاسو، آپولینر، که پس از زخمی شدنش در جنگ جهانی اول اتفاق افتاد. صلح، صلح. پیکاسو بیشتر نقش صلح را می کشید. در تابلوی "رقص در روستا" (۱۹۲۲) مرد و زنی عاشقانه و مطمئن به عشق خود می رقصند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست