یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سوءاستفاده ی اپوزیسیون نظام از نمادهای ملی – مذهبی


سوءاستفاده ی اپوزیسیون نظام از نمادهای ملی – مذهبی

جشن های ۲۵۰۰ ساله ی محمدرضاشاه, شاید برای خانواده های پس مانده ی رژیم پهلوی, خاطرات خوشی را از عیشهای مستانه ی آن روزها تداعی کند, اما برای مردم ۴۰ هزار روستایی که در آن دوران تاریک و سیاه, از نعمت آب, برق, گاز, راه, جاده و ابتدایی ترین امکانات یک زندگی طبیعی هم بی بهره بودند, یادآور استبداد, بی عدالتی و نابرابری است

جشن‌های ۲۵۰۰ ساله‌ی محمدرضاشاه، شاید برای خانواده‌های پس‌مانده‌ی رژیم پهلوی، خاطرات خوشی را از عیشهای مستانه‌ی آن روزها تداعی کند، اما برای مردم ۴۰ هزار روستایی که در آن دوران تاریک و سیاه، از نعمت آب، برق، گاز، راه، جاده و ابتدایی‌ترین امکانات یک زندگی طبیعی هم بی‌بهره بودند، یادآور استبداد، بی‌عدالتی و نابرابری است.

در این جشنها، علاوه بر اینکه با صرف سالانه ۲۵۰ میلیون دلار (تصور کنید چنین رقمی در آن زمان، چگونه می‌توانست به طور کلی اقتصاد یک سرزمین را ۱۸۰ درجه متحول کند)، سرمایه‌های ملی یک ملت بر باد می‌رفت و یک خانواده‌ی فاسد به نام پهلوی منتفع می‌شد، بر دل هزاران ایرانی فقیر و گرسنه‌یی که بعدها حضرت امام (ره) انقلاب اسلامی را انقلاب پابرهنگان و مستمندان نامیدند، زخمه‌یی نابخشودنی می‌نهاد.

اما گذشته از همه‌ی این خیانتها، جشنهای ۲۵۰۰ ساله، خیانت به دو نماد باستانی ایران‌زمین محسوب می‌شوند. نمادهایی که برای ما ایرانیان، یادآور تمدن موحدانه، دینی و اخلاقی ۲۵۰۰ ساله هستند.

خیانت نخست این بود که مردی به فساد و کوته‌فکری محمدرضا، خود را با کوروش کبیر مقایسه می‌کرد و این جشنها را برپا می‌ساخت تا به نوعی خود را در کنار وی قرار دهد. این حرکت سفیهانه، ضمن بدبین کردن مردم نسبت به شخصی همانند کوروش، ارزش آن مرد تاریخی را نیز بسیار خدشه‌دار می‌کرد.

خیانت دوم، استفاده از مکانی به نام تخت جمشید بود که بیش از یک سازه‌ی حکومتی و پادشاهی، یک بنای توحیدی محسوب می‌شود و در درجه‌ی نخست، برپا گردید تا از پس ستایش یزدان پاک، به سپاسگزاری از شاه در آن بپردازند.

وقتی سایتهای اپوزیسیون را گشت می‌زنید که در یک صفحه‌ی ۲۰ کیلوبایتی‌اش، صدها عکس از تخت جمشید و آرامگاه فردوسی درج شده و آن‌وقت پرچم ایران را بدون نام مقدس پروردگار جهانیان ارایه کردند، حقیقتاً متاسف می‌شوید که ای کاش محمدرضاشاه هرگز فرصت نمی‌یافت آن جشنهای خوار و خفیف را برگزار کند.

این فاجعه تا جایی پیش می‌رود که خواننده‌های موسیقی زیرزمینی واردکننده‌ی مواد روانگردان به داخل کشور و برگزار کننده‌ی پارتی‌های مواد مخدر هم دم از تخت جمشید و کوروش می‌زنند تا ثابت کنند که گسترش فساد و بی‌بندوباری از سوی آنها، جنبه‌ی فرهنگی دارد! لیکن اگر بدانند تخت جمشید چیست و کوروش کیست که علامه‌ی جلیل‌القدر آیت‌ا... طباطبایی از او به عنوان ذوالقرنین و یک شخصیت قرآنی یاد می‌کند، یقیناً که بساط شیادی و کلاه برداری‌شان را جمع خواهند کرد، چرا که شخصیتهایی همانند کوروش هرچند معصوم و مقدس نیستند، اما چنان قدر و اعتباری دارند که هر فرومایه‌یی نباید یارای سخن گفتن از ایشان را به خود دهد.

متاسفانه سوءاستفاده‌های رژیم منحوس پهلوی از چنین نمادهایی، آنچنان افزایش پیدا کرد که امروزه اپوزیسیون و مخالفان رژیم، برای اثبات وطن‌دوستی و ملی‌گرایی خود، بلاانقطاع خود را به تخت جمشید و کوروش کبیر متصل می‌کنند و سنگ آنان را به سینه می‌زنند تا هم در مقابل دیانت مردم بایستند و هم به اصطلاح خودشان، نظام اسلامی را تضعیف کنند اما به این چند نکته‌ی مهم توجه ندارند:

۱) کوروش، یک فرد باورمند و موحد بود که همواره در امور کشوری، از موبدان زرتشتی کمک و پیشنهادهای اساسی می‌گرفت و چه بسا اگر دین مبین اسلام در زمان او ظهور می‌یافت، او یکی از مروجان اصلی این دین می‌شد. مردی که ملیت را بدون دیانت و اخلاقیات، به هیچ و پوچ می‌انگارید و آن را به رسمیت نمی‌شناخت.

با این حال، اقدامات دین‌مدارانه‌ی کوروش در زمان خود از جمله کمک به یهودیان برای اجرای مراسم دینی‌شان (هرچند که بعدها با قدرناشناسی و نامردمی این جماعت روبه‌رو شد) نشان می‌دهد که این مرد متفکر، ابداً ملیت را بدون دیانت نمی‌خواست و آن را پوچ می‌شمرد، چرا که اگر او قصد گسترش دین و عبادت پروردگار با آیینهای موحدانه و یکتاپرستانه را نداشت، آبروی خود را بر سر نجات یهودیان بابل نمی‌گذاشت.

به یکی دو جمله‌ی ابتدایی منشور حقوق بشر کوروش، فارغ از محتوای کلی آن توجه کنید: "اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد..."

او همه‌ی قدرت خود را از پروردگاری می‌داند که آن زمان به نام مزدا شناخته می‌شد و طبیعتاً می‌توانست در دوره‌ی اسلامی، این یگانه‌ی یکتا را به نام نامی الله خطاب کند. در منشور ۵۰۴ کلمه‌یی کوروش، ۵ بار کلمه‌ی مزدا به کار رفته آن هم در قسمتهای حساس و زمانی که کوروش می‌خواهد قدرت خود را برگرفته از لطف و عنایت یزدان بشمارد.

در نتیجه کوروش واقعی، آن کوروشی نیست که اپوزیسیون می‌خواهد و یا حداقل سعی دارد چشمش را بر روی آن ببندد...

۲) آنانی که در تلویزیونهای آن‌طرف آب می‌نشینند، کراوات می‌زنند، بر سبیل‌های خود تاب می‌دهند و پشت سرشان هم غالباً تصویری از نماد اهورامزدا، آرامگاه کوروش یا تخت جمشید قرار گرفته، مطمئناً به طور کلی معنای این تصاویر را نمی‌فهمند، در غیراینصورت اصلاً از آن هم استفاده نمی‌کردند.

تخت جمشید پیش از اینکه بنا و محلی برای پادشاهی باشد، بنا و محلی است برای عبادت و شکرگزاری مردم. که اگر خواسته باشید تاریخ را واقعاً بخوانید، مردم برای شکرگزاری به درگاه خداوند از بابت داشتن پادشاهی عدالت‌گستر همانند جمشید (در شاهنامه) و کوروش در دنیای واقعی، در این محل گرد می‌آیند.

در زمانی که ملتهای آشور و بابل و خاور دور مشغول تراشیدن بتهای پرشمار خود بودند، ایرانیان تنها ملت موحد جهان محسوب می‌شدند که یک خدا داشتند و یک پروردگار را عبادت می‌کردند، آن هم نه خدایی که به چشم دیدنی و با دست ساختنی است...

سید ایمان ضیابری

کوروش ضیابری