دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تعامل دین و سیاست از منظر امام خمینی


تعامل دین و سیاست از منظر امام خمینی

بدون شك اسلام سیاسی ترین دین از ادیان توحیدی است البته این ادعا مبتنی بر اصیل ترین متون اسلامی یعنی كتاب قرآن و احادیث نبوی از یك طرف و سیره و روش عملی رهبران اسلام در طول تاریخ بوده است

در این مقاله به رابطه دین و سیاست از منظر امام خمینی خواهیم پرداخت. در ابتدا بحث نظری راجع به امتزاج دین و سیاست و تئوری‌های مطرح در جهان اسلام و در نزد حكمای اسلامی پرداخته می‌شود:

●امتزاج دین و سیاست

بدون شك اسلام سیاسی‌ترین دین از ادیان توحیدی است. البته این ادعا مبتنی بر اصیل‌ترین متون اسلامی یعنی كتاب قرآن و احادیث نبوی از یك طرف و سیره و روش عملی رهبران اسلام در طول تاریخ بوده است.

حمید عنایت در زمینهٔ سیاسی بودن دین اسلام و مسلمانان می‌نویسد:

«در دل و درون مسلمانان گرایش خاصی نسبت به سیاست نهفته است كه مستقیماً از روح تعالیم اسلام نشأت می‌گیرد ولی این گرایش كه غالباً در پس و پشت حالتی از تسلیم و سر براهی یا بی‌حسی و بی‌اعتنایی سیاسی یا هر دو نهفته است...» ۱

پیشاپیش لازم است به سوءتفاهمی كه در زمینهٔ پیوند دین و سیاست در فرهنگ اسلامی وجود دارد اشاره كنیم. منشأ این سوءتفاهم آن است كه اكثر مسلمانان در بخش زیادی از تاریخ خود تحت حكومت رژیم‌هایی به سر برده‌اند كه قانون شریعت را فقط تا حدّی رعایت می‌كرده‌اند و به قول حمید عنایت رعایت قانون شریعت از طرف حكومت‌های اسلامی و حاكمان آنها فقط به این علّت بود كه: «قدرت آنان را در چشم مؤمنان مشروع جلوه دهد.» ۲

تقدیس حاكمان اسلامی از طرف مسلمانان تا آنجا كه آنان را به «ظلّ الله» توصیف نموده‌اند به این جنبه از رفتار حكومت‌های اسلامی برمی‌گردد و الاّ در تاریخ اسلامی، حاكمان اسلامی نه قانون‌دان شریعت بودند و نه خود را صددرصد ملزم به رعایت قوانین شریعت می‌دانستند.

●عناصر نظری یا بالقوهٔ سیاسی شدن ذهن مسلمانان

حمید عنایت در این‌باره به عناصری می‌پردازد كه آنها را عناصر نظری یا بالقوه سیاسی شدن ذهن مسلمانان می‌نامد. ما در اینجا به علت وجود این عناصر در اندیشه سیاسی امام خمینی به آنها می‌پردازیم. آن عناصر را حمید عنایت چنان برمی‌شمارد كه تصور می‌شود با توجه به بیانات امام خمینی تئوری‌پردازی كرده است:

۱. قرآن از مؤمنان می‌خواهد كه از سرمشق والا یا به اصطلاح اسوهٔ حسنهٔ حضرت محمد(ص) پیروی كنند. ۳

۲. از آنجا كه توفیق اصلی پیامبر در بنا نهادن حكومتی بر مبنای تعالیم اسلام بود، مسلمانان هم وظیفه دارند از سرمشق او در این زمینه پیروی كند.

۳. دلیل ساده‌تری هم برای همبستگی اسلام با سیاست به عنوان هنر حكومت وجود دارد: اجرای تعدادی از وظایف جمعی یا امور واجب كفایی مسلمانان كه بهتر از همه «امر به معروف و نهی از منكر» است.

۴. دفاع از دارالاسلام فقط در سایه حكومتی ممكن است كه اگر سراپا متعهد به اسلام نیست، لااقل نسبت به اهداف آن علاقه و هواخواهی نشان دهد. بدین ترتیب هر مسلمان كه در تحت حكومت رژیم متعهد یا متمایل به اسلام به سر می‌برد باید فعالانه برای بقای آن بكوشد.

و برعكس هر مسلمانی كه تحت حكومت رژیم متخاصم با اسلام به سر می‌برد باید هر وقت كه فرصت مناسب دست می‌دهد در برانداختن آن مبارزه كند.

۵ ـ بحث اینكه «كی باید حكومت كند؟ و چرا ما باید از حكّام اطاعت كنیم اساس سیاست است.»۶ـ اگر جان و جوهر سیاست همان هنر زیستن و كار كردن با دیگران است در این صورت از هر پنج ركن اسلام (نماز، روزه، زكات، حج، و شهادتین) [شهادت به وحدانیت خدا و نبوت محمد(ص)] چهار ركن مناسب با اعتلای روحیهٔ همكاری و انسجام گروهی در میان پیروان آن است.

۷ـ جهاد كه بعضی از مسلمانان ششمین ركن می‌شمارندش، نیروی نهفتهٔ بیشتری برای ایجاد همان روح و روحیه در خود دارد. ۴یواخیم واخ، در تلاش برای طبقه‌بندی ادیان جهانی، اذعان می‌نماید كه اسلام یك دین سیاسی بی‌همانند است. گیت هم اعتقاد دارد كه از نظر پیامبر اسلام، غرض عمده از بعثت انبیاء همین تشكیل دولت دینی بوده است. ۵

از پیوند دین و سیاست در اسلام، نتایجی به بار می‌نشیند كه این دین را در حوزه اندیشه و نظر و در عرصهٔ عملی، و همچنین در عرصهٔ میدان‌های فردی و اجتماعی از سایر ادیان توحیدی متمایز می‌سازد.

▪بعضی از این ویژگی‌ها عبارتند از:

۱ـ در مقابل تمایز و تغایر دین و سیاست در سنت مسیحی، پیوند دین و سیاست در اسلام یك پیش‌فرض مسلم دینی است. تعبیر به پیوند دین و سیاست همان سیاسی بودن اسلام است كه عناصر نظری و بالقوهٔ سیاسی شدن آن بیان شد. در دنیای مسیحیت جدایی انگاری امور لاهوتی از ناسوتی یك تعهد دوگانه و در عین حال دین‌دارانه در اندیشه و عمل فرد مسیحی است و مسأله جداناپذیری این دو در اسلام یك نوع اعتقاد الزامی است كه سرپیچی از آن تخطی از نوامیس الهی قلمداد می‌شود و از این ادغام و آمیختگی نوع خاص از سیاست شكل می‌گیرد كه نه فقط التزام عملی بلكه نوعی خلوص و حتی شهادت را در راه آن طلب می‌كند.

●فعالگری سیاسی و جداماندگی از سیاست۶

این نوع سیاست خاص موجب دو رویكرد كاملاً متضاد در میان مسلمانان شده است. یكی رویكرد فعالگری سیاسی و دیگری رویكرد جداماندگی از سیاست است، این دو رویكرد را می‌توان در بیانات امام خمینی جستجو كرد. تعبیر به اسلام ناب، اسلام آمریكایی، اسلام مرفهین بی‌درد، و اسلام سرمایه‌داری،... و حتی به تعبیر دكتر علی شریعتی، تشیع علوی در مقابل تشیع صفوی، یا اسلام ابوذری و اسلام كعب الاحبار، نشان از این دو رویكرد در بین مسلمانان دارد.

با ظهور این دو رویكرد در عالم اسلام، دو مشرب فكری ـ كلامی در اندیشه سیاسی شكل گرفت كه در سیر حوادث و تحولات تاریخی و ضرورت‌های اجتماعی در قالب دو گرایش مذهبی متعارض متبلور گردید. این دو مذهب و گرایش كلامی به تدوین و تكوین مبانی معرفت‌شناسی دو رویكرد «فعال‌گرایی سیاسی» و «جداماندگی از سیاست» انجامید. این دو مذهب به اشعری و معتزله یا عدلیه معروف هستند.

در ادامه به تئوری‌های مطرح در تعامل دین و سیاست پرداخت می‌شود.

●تعامل دین و سیاست در نزد مسلمانان

یكی از اسناد بجای مانده از دورهٔ ساسانیان دربارهٔ مسائل اجتماعی و سیاسی نامه «تنسر» است كه، اعلام می‌كند:

«تعجب نكنید كه رفاه جهان فانی را پیش شرطی برای تقویت و ماندگاری احكام مذهبی تلقی می‌كنم. مذهب و حكومت توأمان متولد می‌شوند و هرگز از یكدیگر جدا نخواهند شد».۷

●سه تئوری در پیوند دین و سیاست

با كنكاش در متون اسلامی و بویژه در آثار بجا مانده از فلاسفه و حكمای مسلمانان در رابطه با تعامل و پیوند دین و سیاست، سه تئوری مورد توجه است. در یك تقسیم‌بندی می‌تواند چنین نوشت:

۱ـ تئوری اول: مبنای استقلال عقل و شرع در سیاست.

۲ـ تئوری دوم: مبنای شرعی سیاست / دولت.

۳ـ تئوری سوم: جدایی دین و سیاست / دین و دولت. ۸

نظریه اول منسوب به فارابی (متوفای ۹/۲۵۷ هـ . ق.) و فلاسفه غرب اسلامی بخصوص ابن رشد (متوفای ۵۹۴ هـ . ق.) می‌باشد. این دو اندیشه‌مند مسلمان معتقد به راه‌های «دوگانه حقیقت» هستند.

تئوری دوم از ابن سینا شروع می‌شود و بعد از او به جهان اسلام سرایت كرده و دانشمندان و فلاسفه و فقیهان بزرگی همچون امام محمد غزالی و صدرالمتألهین و امام خمینی آن را اقتفاء نموده‌اند.

این گروه از اندیشه‌مندان سعی نموده‌اند كه بین نبوت و سیاست تعامل ایجاد نمایند و در نظر آنان اندماج سیاست با نبوت (شرع) امری جداناپذیر تلقی شده است.

مبنای شرعی سیاست / دولت در نظریهٔ امام خمینی

جایگاه سیاست در طبقه‌بندی علوم از نظر امام خمینی

امام خمینی با تمسك به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام علوم را به سه قسم دسته‌بندی می‌كند:

«انما العلم ثلاثهٔ: آیهٔ محكمهٔ، او فریضهٔ عادلهٔ، او سنّهٌٔ قائمهٔ، و ما خلاهنّ فهو فضل»۹ «همانا علم منحصر است به سه چیز: آیه محكمه، یا فرضیه عادله، با سنت قائمه (نشانه استوار یا واجب راست یا سنت پابرجا) و غیر از اینها زیادت است».

اشاره به این نكته ضروری است كه امام خمینی انسان را دارای سه نشئه، و صاحب سه مقام می‌داند۱۰ و به نحوی این سه مقام را با آن سه نوع علم تطبیق می‌دهد كه در ادامه به آن پرداخته می‌شود.

دفاع از دارالاسلام فقط در سایه حكومتی ممكن است كه اگر سراپا متعهد به اسلام نیست، لااقل نسبت به اهداف آن علاقه و هواخواهی نشان دهد

البته امام خمینی در تقسیم‌بندی دیگری علوم را به سه دسته، (علوم نافع، علوم مضر، علوم نه مضر و نافع) ۱۱ تقسیم می‌كند و با توجه به این تقسیم‌بندی، علوم مورد اشاره در حدیث پیامبر گرامی اسلام(ص) را جز علوم نافعه می‌داند.

«كلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم، یعنی علمی كه راجع است به كمالات عقلیه و وظایف روحیه علمی كه راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است، و علمی كه راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس است».۱۲

اما علومی كه تقویت و تربیت عالم و روحانیت و عقل مجرد را كند، علم و ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، و علم به عوالم غیبیهٔ تجردیه، از قبیل ملائكه و اصناف آن، از اعلی مراتب جبروت اعلی و ملكوت اعلی تا اخیرهٔ ملكوت اسفل و ملائكه ارضیه و جنود حق جل و علا، و علم به انبیا و اولیاء و مقامات و مدارج آنها، و علم به كتب منزله و كیفیت نزول‌دهی و تنزل ملائكه و روح، و علم به نشئه آخرت و كیفیت رجوع موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها، و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. متكفل این علم پس از انبیاء و اولیاء(ع)، فلاسفه و اعاظم از حكما و اصحاب معرفت و عرفان هستند و علومی كه راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلكات خلقیه است، یعنی، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شكر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوی دو دیگر از محاسن اخلاق، و علم به كیفیت تحصیل آنها و اسباب حصول آنها و مبادی و شرایط آنها، و علم به نتایج اخلاق، از قبیل حسد و كبر و ریا و حقد و غش و حبّ ریاست و حبّ دنیا و نفس و غیر آن و علم به مبادی وجود آنها و علم به كیفیت تنزه از آنها، و متكفل این نیز پس از انبیاء و اوصیاء(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضات و معارف‌اند، و علوم كه راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است علم فقه و مبادی آن و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مُدُن، كه متكفل آن علمای ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیاء و اوصیاء. ۱۳

گرچه مطلب قدری به درازا كشید ولی برای منظوری كه این تحقیق به دنبال آن است ضروری بود. در اینجا اگر بخواهیم بر اساس مشی علمای سلف و حكمای قدیم، در تقسیم‌بندی علوم بپردازیم باید بگوییم كه این تقسیم‌بندی امام خمینی اشاره به همان تقسیم‌بندی علوم به حكمت نظری و حكمت عملی دارد. یعنی قسم اول را حكمت نظری و قسم دوم و سوم را حكمت عملی بنامیم، البته آنچه كه با دقت نظر در این تقسیم‌بندی بدست می‌آید آن است كه تمایز بین حكمت نظری و حكمت عملی، وجود ندارد بلكه «در هر دو عمل لازم است و عقل نظری به عقل عملی برمی‌گردد».۱۴

در ادامه بحث به تقسیم‌بندی حكمت عملی و نظری در اندیشه امام خمینی پرداخته می‌شود ولی قبل از آن به ادامه تفصیل امام خمینی درباره حدیث پیامبر گرامی(ص) می‌پردازیم.

امام خمینی در چهل حدیث با اشاره به حدیث فوق می‌نویسد:

«بدانكه «آیه محكمه» عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه و «فریضهٔ عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفیهٔ قلوب. و «سنت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه».۱۵

امام خمینی در جای دیگر به این حدیث شریف كافی اشاره می‌كند كه علم را منحصر در سه چیز می‌داند در آنجا از «آیه محكمه» تعبیر به «علم عقاید» می‌كند. ۱۶

امام خمینی معرفت الله و حصول حقیقت توحید را اصل و اساس همه معارف می‌داند و «جمیع علوم شرعیه را مقدمه معرفت الله» می‌داند... غایت امر آن كه بعضی مقدمه قریبه و بعضی بعیده و بعضی بلا واسطه و بعضی مع‌الواسطه است۱۷ علم فقه، مقدمه عمل است و اعمال عبادی، خود مقدمهٔ حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است۱۸ و آن شعبه از علم فقه، كه در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عباد است، نیز مقدمهٔ آن اعمال است كه آنها دخالت تام و تمام در حصول توحید و معارف دارند كه تفصیل آن از حیطهٔ این مختصر خارج است. ۱۹ و به همین نحو، علم به منجیات و مهلكات در علم اخلاق، مقدمه [است] برای تهذیب نفوس، كه آن مقدمه است برای حصول حقایق معارف و لیاقت نفس برای جلوهٔ توحید. ۲۰

پی‌نوشتها:

۱. عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چاپ دوم، تهران: خوارزمی، ۱۳۶۵، ص ۱۷ ـ ۱۶.

۲. همان، ص ۱۷ ـ ۱۶

۳. سوره احزاب، آیه ۲۱

۴. اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص ۱۸ ـ ۱۷.

۵. شجاعی زند، علیرضا، مشروعیت دین و دولت و اقتدار سیاسی دین، چاپ اول، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، ۱۳۷۶، ص ۱۱۴.

۶. اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص ۵۶ ـ ۵۵.

۷. هانتر، شیرین، آینده اسلام و غرب، ترجمه همایون مجد، چاپ اول، تهران، نشر فروزان، ۱۳۸۰، ص ۶۹.

۸. در این مقاله به تئوری دوم و سوم پرداخته نمی‌شود. تئوری دوم در جهان اسلام سابقه تاریخی ندارد و می‌توان آنرا به اندیشمندانی چون علی عبدالرازق در كتاب «الاسلام و اصول الحكم» و مهندس بازرگان در كتاب «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء» نسبت داد

۹. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، چاپ ۲۳، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۰، ص ۳۸۵.

۱۰. همان، ص ۳۸۶.

۱۱. همان، ص ۳۹۶.

۱۲. همان، ص ۳۸۶.

۱۳. همان، ص ۳۷۸.

۱۴. اردبیلی، عبدالغنی، تقریرات درس فلسفه امام خمینی، ج ۳، ص ۳۴۱.

۱۵. چهل حدیث، پیشین، ص ۳۹۱.

۱۶. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چاپ ۵، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۰، ص ۸.

۱۷. همان، ص ۱۰.

۱۸. همان.

۱۹. همان.

۲۰. همان.

۲۱. تقریرات درس فلسفه امام خمینی، چاپ اول، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۱، ص ۳۴۱.

۲۲. همان، ص ۳۵۴.

۲۳. شرح چهل حدیث، پیشین، ص ۵۲۷.

۲۴. تقریرات فلسفه، ص ۳۵۰.

۲۵. همان، ص ۳۵۱.

۲۶. همان، ص ۳۵۱.

۲۷. همان، ص ۳۵۲.

۲۸. چهل حدیث، پیشین، ص ۲۳۷.

۲۹. تقریرات فلسفه، ج ۳، ص ۳۶۶ ـ ۳۶۵.

۳۰. همان، ص ۳۴۶.

۳۱. همان.

۳۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۱۴.

۳۳. همان، ج ۶، ص ۴۳ ـ ۴۲

۳۴. همان، ج ۶، ص ۲۰۱.

۳۵. همان، ج۱۳، ص ۴۳۱.

۳۶. بشیریه، حسین، آموزش دانش سیاسی (مبانی علم سیاست نظری)، چاپ دوم، تهران: مؤسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۰.

۳۷. صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۲۷.

۳۸. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه، چاپ ۱۰، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۹، ص ۱۳.

۳۹. همان، ص ۱۴

۴۰. صحیفه امام، پیشین، ج ۱۳، ص ۴۳۱.

۴۱. ولایت فقیه، پیشین، ص ۶۳.

۴۲. همان، ص ۶۵.

۴۳. همان، ص ۶۳.

۴۴. همان، ص ۶۴.

۴۵. ولایت فقیه، پیشین، ص ۵۵ ـ ۵۴.

۴۶. همان، ص ۵۱.

۴۷. ولایت فقیه، ص ۶۵ ـ ۶۴.

۴۸. صحیفه امام، ج ۲، ص ۳۲۶؛ لازم به توضیح است كه این چند سطر از پیام قبل از اینكه زیر چاپ برود به دستور حضرت امام از پیام حذف شده است برای توضیح بیشتر به همین آدرس در پاورقی صحیفه امام مراجعه شود.

۴۹. صحیفه امام، ج ۲، پیشین، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۰.

۵۰. همان، ج ۵، ص ۵۰۷.

۵۱. همان، ص ۵۰۸

۵۲ همان، ج ۱۳، ص ۴۳۳ ـ ۴۳۱.

۵۳. همان، ج ۱۵، ص ۲۱۵.

۵۴. همان، ج ۱۵، ص ۲۱۷ ـ ۲۱۶.

۵۵. همان، ج ۱۷، ص ۲۰۴.

۵۶. همان، ج ۱، ص ۲۷۰.

۵۷. همان، ج ۱۷، ص ۲۰۴.

۵۸. ولایت فقیه، ص ۲۲

۵۹. صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۵۸.

۶۰. همان، ج ۱۰، ص ۱۸.

۶۱. عنایت، حمید، مفهوم نظریه ولایت فقیه از دیدگاه امام خمینی، ترجمه سعید محبی، كیان، سال ششم، شماره ۳۴، دی و بهمن ۱۳۵۷، ص ۸، به نقل از نامه‌ای از امام موسوی كاشف‌الغطا، ص ۱۷۴.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.