چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

درباره سیدمنصور سیدسجادی


درباره سیدمنصور سیدسجادی

حفاری با كن تور و دلوگاس كه هر دو استادان رشته باستان شناسی در دانشگاه شیكاگو بودند شانس بزرگی بود در آن حفاری تازه فهمیدم هر آنچه در دانشگاه خوانده ام تنها تئوری بوده و دنیای باستان شناسی جای دیگری است

▪ متولد ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ كرج

▪ تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی در كرج مدرسه دكتر مرادیان، دبیرستان های فارابی و دهخدا

▪ دیپلم رشته ادبی ( تهران) ۱۳۴۷

▪ لیسانس در رشته باستان شناسی و هنر از دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ۱۳۵۱

▪ درجه دوتوره (dottore) در رشته خاورشناسی از دانشگاه شرق شناسی ناپل ۱۳۵۷ با درجه عالی

▪ دكتری در ایران شناسی از دانشگاه شرق شناسی ناپل ۱۳۶۸

▪ عضو گروه های بررسی و كاوش در:

ـ تپه قبرستان قزوین، چغامیش خوزستان، حسنلو آذربایجان غربی، ماهیدشت كرمانشاه، ایذه بختیاری، غبیرا كرمان، شهر سوخته، بررسی سیستان،

▪ عضو و معاونت گروه باستان شناسی در:

ـ سیراف ( بندر طاهری) خلیج فارس، بررسی بروجرد، بررسی ایذه و بختیاری.

▪ سخنرانی های متعدد در باره تاریخ و فرهنگ ایران، بویژه شهر سوخته در همایش های ملی و بین المللی در ایران و سایر كشور ها

▪ طرح لزوم كاربرد علوم دیگر در باستان شناسی در سال ۱۳۶۵ برای نخستین بار

▪ انجام مطالعات زیست شناسی، گیاه شناسی و بویژه انسان شناسی به طوری كه در حال حاضر شهر سوخته دارای بزرگترین مجموعه انسانی در سرتاسر ایران است

▪ طرح مسأله انیمیشن شهر سوخته برای نخستین بار

▪ طرح مسأله جراحی جمجمه سر برای نخستین بار

▪ فهرست كتاب ها و مقاله های وی:

ـ ۲۷ مقاله به فارسی۶، كتاب به فارسی۱۲، تك نگاری به فارسی ۲، كتاب ترجمه از انگلیسی و ایتالیایی

ـ ۲ مقاله از انگلیسی و ایتالیایی۲۱، مقاله به انگلیسی۱، كتاب به ایتالیایی درباره قنات۱،. كتاب به انگلیسی. (تنظیم و ترجمه و ویرایش و چاپ كتاب كاوش های شهداد مرحوم علی حاكمی به انگلیسی)۶، مقاله به ایتالیایی،دو مقاله به فرانسه،دو مقاله به روسی،یك مقاله به آلمانی ۴، تك نگاری به انگلیسی

▪ ترجمه كتاب:

- آرمان ایران. گفتاری درباره ریشه ها و اصل نام ایران. نوشته گراردو نیولی ( از انگلیسی)

- كتاب تحقیقات تاریخی در باره سیستان باستان نوشته گراردو نیولی (از ایتالیایی)

▪ مقاله :

- «باستان شناسی بلوچستان»: دایرهٔ المعارف بزرگ اسلامی

- یك مقاله در باره شهر سوخته در یك مجموعه كتاب در باره این شهر ( انگلیسی)

- یك مقاله در باره منابع سنگ لاجورد جیرفت ( انگلیسی)

▪ از مهمترین كار های در دست تألیف یك دوره كتاب در باره كاوش های شهر سوخته:

ـ مقاله های فارسی ۱۳۵۷

ـ «بررسی های باستان شناسی در شمال خوزستان» در :

ـ Archaeological investigations in Northern Xuzestan ۱۹۷۶H.T.

۱۰-Ann Arbore, ۱۹۷۹,PP ۱ (ed. ) Wrigth ۱۳۶۲

▪ «نگاهی به فرهنگهای ناشناخته نیمه شرقی فلات ایران: شهر سوخته» در: فروهر۱ ( شماره پیاپی ۲۷۶)، تهران ص۸۶-۱۰۹

وقتی «ریچارد فرای»، باستان شناس آمریكایی در پی مطالعات باستان شناسی خود به سیستان و بلوچستان رسید، این استان را بهشت باستان شناسان خطاب كرد. شاید فرای به خاطر تعدد محوطه های تاریخی و تمدنی كه در این منطقه وجود داشته چنین نامی برای سیستان و بلوچستان انتخاب كرده است، اما دور از ذهن نیست كه او با دیدن «شهر سوخته» تصمیم به دادن لقب بهشت باستان شناسان در یكی از شرقی ترین مناطق فلات ایران را گرفته است.

شاید بی تردید بتوان گفت امروز نام شهرسوخته به عنوان یكی از مهمترین محوطه های باستانی كشور شهرتی جهانی دارد و هر ناآشنای باستان شناسی نیز نام این محوطه و شهر پیش از تاریخی شهر سوخته را شنیده است. شهر سوخته در شمال شرق استان سیستان و بلوچستان و در فاصله ۵۰ كیلومتری زابل واقع شده است.

در این نقطه جغرافیایی و در امتداد جاده ترانزیتی زابل - زاهدان تپه های عظیمی دیده می شود كه به شكل منظمی در هم تنیده شده است. وسعت این محوطه باستانی حدود ۱۵۱ هكتار است و یكی از بزرگترین محوطه های باستانی كشور محسوب می شود. تپه های در هم تنیده شده یادآور رازی بزرگ و مدفون هستند كه شاید انتظار باستان شناسی را می كشیدند كه پرده از راز چندین هزارساله آن ها بردارد.

داستان شهر سوخته داستان كاوش های باستان شناسی سید منصور سید سجادی است. شاید پیش از انقلاب هیأتی متشكل از باستان شناسان ایتالیایی كاوش های شهر سوخته را آغاز كردند اما بی تردید آنچه سجادی در این محوطه باستانی دنبال كرد منجر به شناخته شدن شهر سوخته شد.

سجادی تا به شهر سوخته برسد مسیری طولانی را دنبال كرده است، شاید آن كودك ۱۱ ساله كه نخستین مطالعه جدی خود را با رمان بینوایان ویكتور هوگو؛ كه از دایی خود هدیه گرفته بود آغاز كرد، هرگز باور نمی كرد روزی سرپرست هیأت باستان شناسی محوطه ای شود كه یكی از كهن ترین و بزرگترین تمدن های شرق فلات ایران است.

ادبیات، تاریخ و جغرافیا موضوع هایی بودند كه به شكلی غریزی سجادی را مجذوب خود می كردند. علاقه بیش از حد سجادی به این موضوع ها باعث می شد تا در دوره دبستان و دبیرستان نیز او این قبیل موضوع ها را دنبال كند و نمرات خوبی از آن ها بگیرد. در كلاس ششم نقش انسان های ماقبل تاریخ و جانوران عظیم الجثه روی كتاب تاریخ و جغرافیای آن دوران توجه سجادی نوجوان را به خود جلب كرده بود و خودش می گوید، این نخستین تماس وی با عالم باستان شناسی بود. او در رشته ادبیات و علوم انسانی دیپلم گرفت و به عنوان دانشجوی رشته ادبیات وارد دانشكده ادبیات دانشگاه تهران شد.

روانشناسی و ادبیات انگلیسی و فارسی و برخی دروس عمومی نخستین تماس او با این رشته بودند، اما زندگی سجادی از زمانی مسیر خود را تغییر داد كه او موفق نشد نمرات كافی برای رفتن به رشته جامعه شناسی و روانشناسی را كه در آن زمان، تحصیل در این رشته ها میان دانشجویان ادبیات «مد» شده بود را پیدا كند. البته سجادی شیفته تاریخ و جغرافیا بود و شاید با رفتن به رشته جامعه شناسی و روانشناسی خیلی دوام نمی آورد و دوباره به سوی علایق خود می رفت. سجادی تا آن زمان نمی دانست در دانشگاه رشته ای به نام باستان شناسی هم وجود دارد. او در سال ۱۳۴۷ برای تعیین رشته خود با این نام آشنا شد و از میان رشته های روزنامه نگاری و باستان شناسی، به گفته خودش خیلی تصادفی وارد رشته باستان شناسی شد.

«در آن زمان دانشجویانی كه نمرات كافی از دروس عمومی نمی گرفتند برای ادامه تحصیل و داشتن مدرك لیسانس به رشته باستان شناسی می آمدند. البته دراین میان بودند كسانی مثل من كه بر حسب علاقه این رشته را انتخاب می كردند. در میان دانشجویان این رشته بودند كسانی كه در سنین بالاتری بودند و برای ارتقای شغلی و مقامی ،رشته باستان شناسی را انتخاب می كردند تا با گرفتن لیسانس به اهداف خود برسند. خلاصه رشته باستان شناسی در آن زمان چنین وضعی داشت. »

تا پیش از سال ۱۳۴۸ دانشجویان رشته باستان شناسی به حفاری اجباری نمی رفتند به همین دلیل لیسانس گرفتن در این رشته آسان تر از دیگر رشته ها بود. اما ورود سجادی به رشته باستان شناسی همزمان با آمدن دكتر یوسف مجیدزاده از آمریكا به ایران شد و از سر اتفاق پس از ملاقات با سجادی جوان كه تازه باستان شناسی را در دانشگاه آغاز كرده بود، او را با خود به تپه «چغامیش» در خوزستان برد. این نخستین باری بود كه سجادی یك سایت باستانی را از نزدیك می دید و روی آن حفاری باستان شناسی انجام می داد. در این حفاری خانم كن تور و آقای دلوگاس، دو باستان شناس مطرح آمریكایی حضور داشتند و سجادی به مدت ۲۵ روز همراه این هیأت در تپه چغامیش مشغول حفاری شد.

«حفاری با كن تور و دلوگاس كه هر دو استادان رشته باستان شناسی در دانشگاه شیكاگو بودند شانس بزرگی بود. در آن حفاری تازه فهمیدم هر آنچه در دانشگاه خوانده ام تنها تئوری بوده و دنیای باستان شناسی جای دیگری است. »

برگشت سجادی به دانشگاه پس از یك دوره حفاری درست زمانی بود كه گذراندن ۲۰ واحد درسی به صورت حفاری از سوی دانشكده برای دانشجویان رشته باستان شناسی اجباری شد. این ایده دكتر نگهبان بود كه در آن زمان رئیس گروه باستان شناسی دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بود. پیش از این دكتر نگهبان كاروانسرای سگزآباد را از ژاندارمری گرفته بود و به همراه دانشجویان رشته باستان شناسی به مرمت و آماده سازی این كاروانسرا پرداخت. هیچ یك از باستان شناسان نمی دانستند آماده سازی این كاروانسرا به منظور آماده سازی محلی برای سپری كردن حفاری اجباری است. در آن زمان نگهبان سجادی را مأمور كاوش در محل سردر كاروانسرا كرد. سجادی می گوید: «كار عبثی بود. خاكی كه روی سر در را گرفته به صد سال اخیر مربوط می شد و باید آن را تا رسیدن به كف دوره صفوی برمی داشتم. اما از خوش روزگار یك سكه دوره صفوی در سردر پیدا كردم و همین باعث شد تصویر و نام من در كتاب ۵۰ سال باستان شناسی ایران دكتر نگهبان برود. در آن كتاب نگهبان از من به عنوان دانشجوی سابقه دار یاد كرده است. »

سال ۱۳۴۹ نخستین سال حفاری اجباری برای باستان شناسان بود و به همین دلیل مورد اعتراض برخی از دانشجویانی قرار گرفت كه تنها برای گرفتن لیسانس به دانشگاه آمده بودند. اعتراض آنان به جایی نرسید و نگهبان همه را برای حفاری اجباری به تپه قبرستان سگزآباد قزوین برد. سجادی در حفاری تمام نمرات خود را الف گرفت و پس از فارغ التحصیلی از رشته باستان شناسی راهی خدمت سربازی شد. در این مدت شاید او از دنیای باستان شناسی فاصله گرفت اما در واپسین روزهای سربازی او متوجه شد مركز باستان شناسی برای استخدام تعدادی باستان شناس امتحان ورودی در نظر گرفته است. سجادی به همراه ۱۲ یا ۱۳ نفر دیگر در این امتحان ورودی شركت می كند و جزء نفرات اول تا چهارم شده و به استخدام مركز باستان شناسی كشور درمی آید. نخستین مأموریت اداری او به عنوان نماینده دولت به همراه هیأت باستان شناسی آمریكایی به سرپرستی «دایسون» در تپه حسن لو آذربایجان غربی بود. «من باستان شناس خوش شناسی بودم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.