پنجشنبه, ۲۹ شهریور, ۱۴۰۳ / 19 September, 2024
دور از حرکات آکروباتیک و نمایشی
● به مناسبت شصت ویکمین سال درگذشت «حبیب سماعی»
برای نوشتن از حبیب سماعی می توان به دوگونه و از دو منظر به گسترش موضوع پرداخت. یکی از منظر تاریخی و بررسی نقش مهم این نوازنده بزرگ سنتور در حیات و دوام و بقا این ساز و دیگر از منظر هنری و جایگاهی که به لحاظ هنری برای این استاد مسلم می توان دانست. اما پیش از هر چیز باید از زندگی هنری او مختصری یاد کنیم و اینکه او در چه فضایی و در معاشرت با چه استادانی حیات هنری خود را آغاز کرده است.
● سماع حضور استاد و پدر حبیب سماعی
(۱۳۲۵-۱۲۸۴) خود مردی هنرمند و صاحب فضایل اخلاقی و به لحاظ هنری از بزرگان موسیقی دوران قاجار بود. او در زمره استادانی بود که به دلیل مقام بالای هنری خود در دربار ناصرالدین شاه رفت وآمد داشت. سخن از سماع حضور البته مجالی دیگر طلب می کند اما در وصف احوالات او فعلاً همین مقدار کافی است که بگوییم مردی باایمان، قوی بنیه و در سلسله دراویش نعمت الهی بود. در اواخر عمر بدون وضو دست به ساز نمی برد زیرا موسیقی را وسیله ای برای تزکیه نفس می دانست.
در همان اواخر عمر کمتر برای کسی ساز می زد و به جهت آنکه به عقیده او کار موسیقی بیشتر به «مطربی» کشیده بود، از نواختن ابا داشت و تنها به اصرار آن هم در خلوت دوستان دستی به ساز می برد. سال های پایانی عمر را معتکف به بارگاه حضرت امام رضا(ع) شد و تا زمان مرگش در همان جا ماند و عاقبت در سال ۱۳۰۰ شمسی درگذشت. حبیب الله سماعی فرزند بزرگ چنین مردی بود و از چهار سالگی تحت تعلیم پدر قرار گرفت.
حبیب سماعی در ابتدا با ساز پدر ضرب می گرفت و به این طریق با یکی از مهمترین ارکان موسیقی یعنی «وزن» - که امروز به آن ریتم می گویند- آشنا شد. در شش سالگی پدر کم کم حبیب را با ساز سنتور آشنا تر می سازد و او را تحت تعلیم قرار می دهد. می گویند در ده سالگی ساز حبیب کاملاً شنیدنی بوده و استادان زمان او را تحسین می کرده اند. او در دوازده سالگی با استادان معروف موسیقی زمان خود مثل آقا حسین قلی و نایب اسدالله در یک مجلس ساز می نواخت و اهل هنر موسیقی می دانند که این نیازمند مقام بسیار بالایی در هنر آن زمان بوده است.
همین توصیف مختصر از محیط اطراف حبیب و آموزش های دوران کودکی اش و نیز حضور او در میان هنرمندان بزرگ می تواند نشانگر زمینه ای کاملاً مساعد برای رشد و بروز استعدادهای حبیب باشد و او را بی تردید در تداوم سنت سنتورنوازی ایران قرار دهد.
حبیب سماعی البته در زمانی قرار دارد که موسیقی تلفیقی و مساله مکتوب کردن موسیقی در ایران در حال شکل گیری است. او به مدرسه موسیقی سالار معزز نیز سری می زند و در آنجا با نت نویسی نیز آشنا می شود اما هرگز از آموخته هایش برای ثبت موسیقی و معلومات خود استفاده ای نمی کند و در واقع آنها را به هیچ می گیرد.
این البته موضوع بسیار مهمی است که چرا یک موسیقیدان بزرگ و بامعلومات و آگاه به ریزه کاری های موسیقی و نوازندگی که در شرایط تاریخی دشواری هم قرار دارد، آموخته هایش را با مکتوب کردن ثبت نمی کند.
شرایط زمان حبیب سماعی بسیار خاص است. او تنها شاگرد یکی از آخرین استادان ساز سنتور بوده است و در واقع در زمان حیات وی هیچ نوازنده سنتور دیگری دیده نمی شود. ساز سنتور در معرض انقراض است به طوری که بعدها وقتی ساز حبیب از رادیوتهران پخش می شد، عده ای به شوق نوازندگی این ساز اقدام به ساخت ناشیانه سنتور می کنند که در حد یک کار درودگری ساده بتوانند سازی برای خود دست و پا کنند. هیچ کس سنتوری نمی سازد و نمی نوازد و حبیب با معلومات و سازی که به ارث برده است یکه و تنها قلندرانه شیوه ای از سنتورنوازی را روایت می کند که حاصل تداوم یک سنت بسیار قدیمی در نوازندگی این ساز است.
پس از این مقدمه می توانیم از شرایط تاریخی زمان حبیب و نقش او بیشتر و بهتر سخن به میان آوریم. همانطور که گفتیم حبیب سماعی تنها راوی سنت و هنر سنتورنوازی ایران در زمان خود است. طبق تحقیقات آقای مجید کیانی نوازنده سنتور و پژوهشگر موسیقی ردیف دستگاهی ایران ویژگی ها و اصل و نسب سنتورنوازی حبیب سماعی را تا پنج نسل قبل از او می توان دنبال کرد. این پنج نسل آنانی هستند که از ایشان صفحه ای به یادگار مانده است.
قبل از آن البته به دلیل نبود منابع صوتی نمی توانیم خط سیر سنت موسیقی حبیب سماعی را دنبال کنیم اما همین پنج نسل تداوم و انتقال ویژگی ها و پایه های اصلی هنر آن استادان در ساز حبیب سماعی کافی است تا توجه ما را به اهمیت نقش و جایگاه هنری این استاد متوجه سازد. شیوه گرفتن مضراب، نوع مضراب، شیوه نشستن، کوک کردن، واژه ها و جمله بندی ها، گردش نغمات و اوزان موجود در سنتور حبیب سماعی درست در تداوم نسل های پیشین است و تغییر اساسی در آن رخ نداده است.
تفاوت ساز حبیب با استادان قبلی وی یک تفاوت کاملاً طبیعی و از جنس همان تحولاتی است که در زبان فارسی رخ می دهد. می توان گفت ساز حبیب سماعی در اصول نوازندگی کاملاً در مسیر استادان قبل است و در فروع نوازندگی نشان دهنده شخصیت، روحیه، شرایط زمان و مکان و عوامل دیگری است که این استاد در آن می زیسته است. آن استادان پیش از حبیب هم البته هر یک با دیگری در اصول مشترک هستند ولی در فروع کار تفاوت دارند و این همان عاملی است که به ساز هر استاد در زمان خود طراوت و تازگی می بخشد.
تازگی و طراوتی از جنس طبیعت و از جنس زمان. درست مانند طبیعت که در تجلی زیبایی های الهی، در آن تکرار محض و مطلق راه ندارد ولی با ثابت ماندن برخی عوامل و تغییر برخی عوامل دیگر نوعی سرزندگی و نشاط درونی در آن متجلی می شود. زمانه حبیب سماعی البته از طرفی زمانه هجوم تحولات تند ناشی از غربی شدن و مدرن شدن در ایران هم هست. تحولاتی که اکنون می دانیم بسیاری از آنها شتابزده و بی محتوا بوده اند.
در موسیقی ایرانی یک نگاه متجددگونه شکل می گیرد و خلاصه آن این است که موسیقی ایرانی با موسیقی فرهنگ غالب یعنی غرب درآمیزد و نو شود و تحول یابد و بالاخره از آن حالت قدیمی و کهنه، به زعم استادانی که البته آنها هم ایرانی بودند و چه بسا حسن نیت هم داشتند، به درآید؛ اما به دلایل گوناگون که به اندازه کافی از آن دلایل گفته اند و نوشته اند در این کار اشتباهات بسیاری رخ داد.
حبیب سماعی اما کاری به این کارها نداشت و سبک نوازندگی او کاملاً اصیل و بدون آلودگی و آغشته شدن به سبک های دیگر باقی ماند. او البته نه تنها سبک خود را حفظ کرد بلکه کوچک ترین علامتی را که نشان از توجه درونی او به موج جدید موسیقی ایران باشد نیز از خود بروز نداد و علاوه بر اینها گاه به مسوولان موسیقی رادیو و... هم اعتراض های شدید و تند می کرد که «شما دارید موسیقی ما را از بین می برید...»حبیب سماعی علاقه ای به ثبت آثارش چه به صورت مکتوب و چه به صورت مصوت نداشت و همواره از این کار دوری می جست.
او تنها یک بار آن هم شاید به دلیل حفظ شدن صدای یکی از خوانندگان زمانش یعنی «پروانه» به پر کردن صفحه تن داد. از او همین صفحه ها باقی مانده اند که مجموع زمان آنها به یک ساعت هم نمی رسد. در موارد دیگر حبیب حتی یک بار نواری را که از او ضبط شده بود به لطایف الحیل به دست می آورد و آن را از بین می برد. اگر چه دلیل این کار را خود حبیب به صراحت به ما نمی گوید اما اکنون می دانیم در موسیقی ای که حبیب راوی آن بود شرایط و زمان و مکان اجرای موسیقی بسیار مهم است و در شکل گیری اثر نقش دارد. از این دیدگاه هر اثر ضبط شده تنها تصویری یک بعدی از موسیقی است که ویژه همان زمان ضبط است.
حتی اگر بلافاصله صفحه دیگری ضبط شود با صفحه قبل تفاوت خواهد داشت چون زمان در حال گذر است. اصولاً در فرهنگ ایرانی تکرار بدون تغییر امری پسندیده نیست. در فرهنگ غربی است که تکرار بدون کوچک ترین تغییر مطلوب و گاه ضروری است. در شرق- دنیای قدیم- هر اثر هنری باید با دیگری فرق کند تا باطراوت باشد و اصولاً بتوان به آن هنر گفت.
زیبایی در شرق به صورت های گوناگون و بدون تکرار دقیق متجلی می شود و این همانی است که ناخودآگاه حبیب با آن درگیر است. استادان دیگری هم در موسیقی سنتی ایرانی همچون حبیب از ثبت مکتوب یا مصوت آثارشان شانه خالی می کردند و اگر چه با نت نویسی و ضبط آثار مخالفت نداشته اما همواره آنها را روش های خوبی برای انتقال موسیقی از نسلی به نسل دیگر نمی دانسته اند.
حبیب سماعی البته ویژگی دیگری هم داشت که قدری فهم آن بر ما دشوار است. در تربیت شاگرد نظم و پیوستگی لازم را نداشت و شاگرد نمی توانست مدت زیادی با او دوام بیاورد. طرح و سرفصل درس از پیش تعیین شده ای نداشت و با توجه به حال خود و شرایط زمانی که شاگرد در محضرش حضور داشت گوشه ای را انتخاب می کرد و همان را نیز با حالت های مختلف اجرا می کرد و اهل فن می دانند که با این روش چه دشواری هایی برای شاگرد پیش می آید. به هر حال این روحیه حبیب بود.
اما با این همه شاگردانی داشت که با او بیشتر دوست بودند تا اینکه شاگردش باشند. این عده اگر چه به عنوان شاگرد در کلاس او رفت و آمد داشتند اما بنا به ادعای یکی از آنها فقط می رفتند که حبیب را ببینند و سازش را بشنوند چرا که با شیوه ای که حبیب در کارش داشت چیزی به عنوان آموزش - به معنای رسمی آن - شکل نمی گرفت.
اما پس از سال ها رفت وآمد به محضر حبیب آن شاگردان- و در واقع دوستان- حبیب، هر یک کم کم با موسیقی حبیب آشناتر شدند و البته صاحب نظر. از بین شاگردان حبیب سماعی، نورعلی برومند، مرتضی عبدالرسولی، قباد ظفر، مهدی ناظمی و ابوالحسن صبا مشهورترین ها هستند. حبیب خود همواره از برومند، عبدالرسولی و قباد ظفر به عنوان شاگرد یاد می کرد و دیگران را چندان دل سپرده به این کار نمی دید.
نورعلی برومند البته در این بین دوستی دیرینه با حبیب و خانواده سماعی داشت زیرا منزل پدری آقای برومند محل رفت وآمد استادان زمان از جمله سماع بود و در آن روزگار حبیب هم به منزل پدری آقای برومند رفت وآمد داشت. برومند، نوازنده تار و سه تار، ردیف دان و مردی آگاه نسبت به موسیقی و از شاگردان درویش خان، به مدت دوازده سال با حبیب همراه بود و مضراب های او را به خوبی در ذهن داشت. اصولاً شیوه کار حبیب سماعی در ذهن برومند نقش بسته بود. مزیت بزرگ برومند این بود که کاملاً به موسیقی ایرانی آشنا بود و البته روحیه تربیت شاگرد هم داشت و بسیار منظم تر و پیگیرتر به انتقال دانش و هنر خود اهتمام می ورزید. او بود که در زمان تاسیس دپارتمان موسیقی دانشگاه تهران به عنوان استاد این رشته تا سال ها به تدریس می پرداخت که این نیز خود حکایتی بس طولانی دارد.
علی شادکام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست