جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
رموز و لمعاتی در نظریه ولایت فقیه محقق نراقی
آیتحق مرحوم ملا احمد نراقی در حکومت ولایی که امروز در فضای آن به سر میبریم سهم به سزایی دارد; زیرا ایشان یکی از شاخصترین کسانی است که مسئله ولایت فقیه را در تمام امور و شئون دینی و اجتماعی مردم در حد حاکمیت فقیه با نظم و نسق خاصی به طور مشروح مطرح کرده و با استدلال جامع روایی، فقهی، علمی و عقلی آن را به اثبات رسانده و آن را منضبط و سامان داده است . خود آن بزرگوار در این مورد مینویسد:
فانی قد رایت المصنفین یحولون کثیرا من الامور الی الحاکم فی زمن الغیبة و یولونه فیهاو لا یذکرون علیه دلیلا و رایتبعضهم یذکرون ادلة غیر تامة و مع ذلک کان ذلک امرا مهما غیر منضبط فی مورد خاص . (۱) من دیدم که فقها و نویسندگان کتب فقهی در کتاب هایشان از ولایت فقیه سخن به میان میآورند و برای فقیه در بسیاری از امور ولایت قائلاند . ولی آن را به طور مستدل ارائه ندادهاند .
ازاین سخن کوتاه مرحوم نراقی چنین استفاده میشود که اگر چه اصل ولایت فقیه در کتب گذشتگان به طوراجمال مطرح بوده، ولی شرح مسئله و احصای دلایل و سامان دهی فقهی و علمی آن از ایشان بوده و او در این امر گوی سبقت را برده و ولایت فقیه را به صورت یک تئوری جامع فقهی، سامان دهی و ارائه نموده است . البته مرحوم نراقی به طرح صرف تئوری اکتفا نکرده، بلکه با عمل و رفتار، پای تئوری خود را امضا نموده و عملا در تحقق آن اقدام کرده است . زمانی که مرحوم آقا سید محمد طباطبایی اصفهانی (داماد علامه بحرالعلوم معروف به مجاهد) در سال ۱۲۴۱ حکم جهاد با سپاه متجاوز روسیه تزار را (که بلاد اسلامی را به تصرف خود درآورده بودند) صادر فرمود و خود وی نیز با گروهی از علمای بزرگ ازعراق حرکت و در ایران به اردوی سپاه اسلام پیوستند روز بعدش مرحوم حاج ملا احمد نراقی هم با جمعی دیگر از علمای اعلام به مجاهدان ملحق شد هم فتوای جهاد را امضا نمود و هم در رکاب صادر کننده اصلی حکم جهاد در جبهه جنگ شرکت نمود و عقیده را با عمل در آمیخت و تئوری ولایت فقیه را در میدان جنگ عملا به مردم آموخت .
والد بزرگوارش عالم ذوالفنون ملا مهدی نراقی نیز در کتاب جامع السعادات از اوصاف و وظائف حاکمان و از تاثیر رفق، مدارا و عدالتحاکمان در جامعه سخن گفته و آنان را با تاکید بیشتر مورد خطاب کتاب اخلاقی خود قرار داده است . دو قرن بعد از این دو فقیه عارف و مجاهد، فقیه عارف و مجاهد دیگری یعنی حضرت امام خمینی (قده) به پا خاسته و با طرح و تبیین بیشتر تئوری ولایت فقیه و با انقلاب اسلامی و الهی خود آن را از مرحله تئوری صرف خارج و به مرحله کاربردی و عمل رسانده و به حاکمیت فقیه در جامعه اسلامی جامه عمل پوشاند . بدین جهت گفتیم که فاضلان نراقی امروز در نظام ولایی حاکم در جامعه اسلامی ما سهم شایستهای دارند .
اصل نظریه ولایت فقیه و تئوری حاکمیت فقیه که مرحوم نراقی آنرا مستند و سامان دهی کرده است معروف و مشهورتر از آن است که دراین مقال و مقام مورد بحث و گفتوگو قرار گیرد جز تکرار مکررات و ذکر واضحات نخواهد بود آنچه دراین مقال مورد نظر من است که مورد توجه قرار گیرد نکات و رموزی است که مرحوم نراقی در بحث ولایت فقیه طی جملات کوتاهی به طور اشاره به آنها پرداخته و در میان کلیات و انبوه مطالب، گم شده و از نظر محققان مغفول مانده و کمتر مورد توجه و بحث و گفت و گو قرار گرفته است در صورتی که این نکات و رموز بقدری مهم و اساسی هستند که اصول و پایههای تئوری ولایت فقیه را تشکیل میدهند و آن را عقلانی، علمانی و کاربردی میکنند و با شرایط روز و جهان منطبق میسازند و بدون توجه به این نکتهها نظریه نراقی در ولایت فقیه ناقص ارائه میشود . بنابراین، برای نمونه چند مورد از این نکات و رموز را از لابلای مطالب عوائد الایام و جامع السعادات استخراج نموده و تحت عنوان «رموز و لمعاتی در نظریه ولایت فقیه نراقی» به طور اجمال و اشاره مورد بحث قرار میدهم .
● احاطه علمی و برجستگی فقهی
مرحوم نراقی در عوائد الایام از ولایت و حاکمیت فقیه سخن میگوید و از اعلمیتیا حدفقاهت او صریحا سخنی به میان نمیآورد، با این حال در آغاز بحث، سخن تعریض گونهای نسبتبه کسانی دارد که بدون داشتن مقام ویژه و عالی علمی، ولایت و حاکمیت را در اختیار دارند . این سخن تعریض گونه از هر سخن صریحی صریحتر و روشنتر است که آن مرد بزرگ مرحله عالی و ویژه علمی و فقهی را شرط ولایت و حاکمیت میداند . در این مورد میفرماید:
«نری کثیرا من غیر المحتاطین من افاضل العصر و طلاب الزمان اذا وجدوا فی انفسهم قوة الترجیح و الاقتدار علی التفریع یجلسون مجلس الحکومة و یتولون امور الرعیة فیفتون لهم فی مسائل الحلال و الحرام و یحکمون باحکام لم یثبت لهم وجوب القبول عنهم . . . من لوازم الریاسة الکبری و تریهم لیس بیدهم فیما یفعلون دلیل و لم یهتدوا فی اعمالهم الی سبیل; (۲) من بعضی از فضلای عصر و طلاب زمان را میبینم که جانب احتیاط را رعایت نمیکنند آن گاه که در خود تا اندازهای قدرت اجتهاد و تشخیص احساس میکنند در مقام حکومت مینشینند و ولایت امور امت را به دست میگیرند و احکام ولایی صادر میکنند آن چنان احکامی که پیروی مردم از آنها در این احکام ثابت نشده است و به شئون ریاست کبرا متعرض میشوند . به نظر من آنان برای این کارشان دلیل ندارند و راه صحیحی را نمیپیمایند .»
بنابراین، علاقه نراقی دراین سخن تعریض گونه کسانی را که از فقه و فقاهت اطلاع ندارند یا کم سواداند مورد خطاب خود قرار نداده بلکه با عنوان «افاضل عصر» ، علما و فضلایی را مورد خطاب و تعریض قرار میدهد که در مرتبهای از علم و فضیلت قرار دارند و از قدرت اجتهاد و تشخیص و توان تفریع احکام تا حد اندکی برخوردارند و آنها را به دقت، احتیاط و خویشتن داری دعوت و از تجری و بی احتیاطی بر حذر میدارد و در پایان این تعریض میفرماید: «این گونه عالمان و فاضلان بی احتیاط با این اعمالشان هم خود را به هلاکت میرسانند و هم ملت را; فیهلکون ویهلکون» (۳) در پایان این فراز میفرماید: «آیا خداوند به آنان چنین اجازهای را داده است و یا بر خداوند افترا میبندند؟ ! «ااذن الله لهم ام علی الله یفترون» . (۴)
● ولایت، وظیفه و مسؤولیت، نه حق و امتیاز
مرحوم ملا احمد نراقی ولایت را برای فقیه یک وظیفه و مسؤولیت میداند نه صرف حق، اختیارات و مقام . این نکته بسیار مهم و اساسی و در عین حال زیبا و ظریف است که در مسئله ولایت فقیه در عوائد الایام بدان اشارت نموده استبه طور کلی در مسئله ولایت فقیه دو تئوری قابل طرح است:
۱) وظیفه بودن ولایت نسبتبه فقیه
۲) حق بودن ولایت نسبتبه فقیه این دو تئوری از نظر مفهوم محتوا و آثار، تفاوت اساسی و ماهوی با هم دارند در تئوری «وظیفه بودن ولایت» ولی فقیه در قبال امور دینی و اجتماعی مردم وظایفی دارد که موظف به انجام آن است و اگر با وجود امکانات و شرایط لازم آن را انجام ندهد یا به خوبی اجرا نکند هم در پیشگاه خداوند مسؤول است که این وظیفه را به عهده او گذاشته است و هم در برابر بندگان خدا مسؤول است که صاحبان حقاند . در واقع ولی فقیه در این تئوری یک مقام خدمت گزار، مسؤول و مامور است . اما در تئوری «حق بودن ولایت» ، ولایت فقیه یک مقام قدسی الهی و غیر قابل نقد و سؤال است; زیرا در این فرض، لایتشعبهای از حقوق الهی است که خداوند به فقیه عطا کرده است و او در برابر مردم، حق فرمان و اطاعت دارد و کسی جز اطاعت از او، حق طلب و سؤال و حق چون و چرا از او را ندارد و او در برابر کسی مسؤول نیست تنها در برابر خداوند که این حق و مقام را به او داده است، مسؤول میباشد .
بعد از تبیین این دو نظریه در مورد ولایت فقیه و تفاوت اساسی و ماهوی آن دو، وقت آن رسیده که نظر مرحوم نراقی درا ین مورد را جست و جو کنیم . مرحوم نراقی در سراسر بحث مشروح ولایت فقیه حتی یک بار هم از حق بودن ولایتبرای فقیه سخن به میان نیاورده یا تعبیری به عنوان حقوق و اختیارات فقیه به کار نبرده است، بلکه بارها ولایت را برای فقیه به عنوان وظیفه نام برده و بر وظیفه بودن آن تصریح و تاکید کرده است . وی سخن خود را در مورد ولایت فقیه با این جمله آغاز میکند:
فرایت ان اذکر فی هذا العائدة الجلیلة وظیفة الفقها و ما فیه ولایتهم; (۵) مناسب دیدم که در این مبحث ارزشمند، وظیفه فقها را در رابطه با ولایتشان مطرح و بررسی کنم .
بعد از پایان بخش اول بحثیعنی نقل روایات نوزدهگانه ولایت فقیه، بخش دوم را نیز با همین عنوان شروع میکند و میفرماید:
المقام الثانی فی بیان وظیفة العلماء الابرار و الفقهاء الاخیار فی امور الناس و ما لهم فی الولایة; (۶) بخش دوم بحث ما در بیان وظایف علمای والا مقام و فقهای بزرگ در اداره امور مردم و در آن چه ولایت دارند میباشد .
در همین بخش در توضیح گستره ولایت میفرماید:
ان لکل فعل متعلق به امور العباد فی دینهم او دنیاهم و لا بد من الاتیان به و لا مفر منه اما عقلا او عادة . . . او شرعا و لم یجعل الشارع وظیفة لمعین و لا لغیر معین . . . فهو وظیفة الفقیه وله التصرف فیه و الاتیان به; (۷) گستره شعاع ولایت فقیه شامل تمام امور دینی و دنیوی و اجتماعی مردم است که انجام آنها عقلا، عرفا، عادة وشرعا در جامعه مورد نیاز و ضروری میباشد و اداره امور معاد و معاش مردم و نظم و انتظام جامعه منوط به انجام آنها است و شارع مقدس متولی خاص و معین و یا عام و غیر معین برای آنها تعیین نکرده است; انجام و اداره همه این امور وظیفه فقیه است .
و باز آنجا که موارد و مصادیق شاخص ولایت را میخواهد احصا و بیان کند بحث را چنین آغاز میکند:
ثم نقول: ان الامور التی هی وظیفة الفقهاء و منصبهم ولهم الولایة فیه، کثیرة; (۸) اموری که انجام آنها مشخصا از وظایف فقها است و [در روایات به طور موردی به آن تصریح شده] فراوان است» . سپس دوازده مورد را شرح میدهد .
● تفاوت اساسی این دو فرضیه و آثار آن
قبل از ورود در این بحثباید به این نکته توجه داشت که منظور از تئوری وظیفه بودن ولایت این نیست که فقیه هیچ نوع حق و حقوق و اختیاراتی ناشی از ولایت ندارد و کلمه حق را در مورد ولایتبه هیچ معنا نمیتوان به کار برد; زیرا اگر فقیه حق و حقوق و اختیاراتی در رابطه با ولایتخود نداشته باشد و حق فرمان و اطاعت نداشته باشد نمیتواند ولایتخود را اعمال کند و وظایف ولایی خود را انجام دهد . پس طبیعتا فقیه باید حقوق و اختیاراتی را داشته باشد و باید از او اطاعتشود تا بتواند سؤولیتسنگین و وظیفه مقدس ولایی خود را انجام دهد و پاسخگوی وظایف و مسؤولیت هایش باشد . بنابراین، منظور نفی حق بطور کلی از فقیه نیستبلکه منظور این است که اصل و هدف اصلی در ولایت، وظیفه است . و حق و حقوق و اختیارات ناشی از آن، وسیله و ابزار انجام این وظایف است و در هر مورد که ولایتبا عنوان حق مطرح شده استبه همان معناست و به عنوان حق واسط در مسیر اجرای وظیفه است نه حق امتیاز و برتری; یعنی ولایت، صرف حق به معنای اختصاصی و انتفاعی آن نیست که برای فقیه صرف مقام، حق، امتیاز و اختیارات بدون چون و چرا و فوق مسؤولیتباشد، بلکه ولایت در اصل، وظیفهای استبر دوش فقیه و حقی است تبعی در مسیر انجام وظایف و از آن مردم و برای مردم و در جهت اصلاح امور دینی و دنیوی مردم است نه حق انتفاعی و اختصاصی فقیه و برای فقیه در جهت منافع و حاکمیت او که اگر این حق و اختیارات را در مسیر ایفای وظایف به کار بندد یا از آن استفاده نامطلوب و غیر مسؤولانه بکند هم در پیش خدا (اعطا کننده حق) و هم در پیش خلق خدا (صاحبان اصلی حق) مسؤول است .
اما در تئوری حق بودن ولایت، ماهیت امر به طور کلی تفاوت میکند; در این فرض، حق و اختیارات فقیه اصالت و موضوعیت پیدا میکند و ولایتیک مقام قدسی و حق اعطایی برای فقیه میباشد که با داشتن چنین حق و مقام قدسی و الهی کسی جز خدا حق سؤال و بازخواست از او ندارد و به عنوان جانشین خدا بر روی زمین از او نتوان سؤال کرد، حال آنکه او میتواند از همه سؤال و همه را مؤاخذه کند در این صورت مصداق (لا یسال عما یفعل و هم یسالون) (۹) . خواهد بود .
جان کلام در تفاوت این دو نظریه ولایت، اینکه نظریه اول بر اساس وظیفه محوری است و نظریه دوم بر اساس قدرت محوری; چنان که حاکمیت کلیسا در قرون وسطی، بر اساس قدرت محوری استوار بود که به رنسانس و جدایی دین از سیاست منتهی شد و سکولاریزم، لاییزم و پروتستانتیزم و . . . از آن زاییده شد که مرحوم استاد شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری و کتاب سیری در نهج البلاغه مشروحا بدان پرداخته و مینویسد:
سومین علت گرایش به مادی گری (لاییزم و سکولاریزم و . .). اینکه عدهای به نام دین، طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حاکم حقی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حاکم قائل شدند وظیفه و تکلیف بود و مردم را در برابر حکومت و حکومت را در برابر خدا مسؤول دانستند و معتقد شدند که مردم حق ندارند حاکم را بازخواست کنند . (۱۰)
و باز مینویسد:
درست در همان موقعی که در اروپا حق حاکمیت مردم و تنفر از استبداد و اختناق به اوج خود رسیده و مردم تشنه آن بودند از طرف کلیسا این فکر عرضه میشد که مردم فقط تکلیف و وظیفه تبعیت از حاکم و حکومت دارند نه حق . و این امر مردم را نه تنها فقط علیه کلیسا بلکه به ضد دین و خدا به طور کلی برانگیخت . (۱۱)
«به پولس نسبت داده شده است که او میگوید: . . . حاکم در برابر مردم مسؤولیتی ندارد و پاسخ گوی اعمال خود در برابر ملت نیست تنها در برابر خدا مسؤول است» . (۱۲)
ژاک بوسوئه روحانی عالی مقام فرانسوی به عنوان خطیب مقدس در کتاب سیاست متخذ از کتاب مقدس میگوید: قدرت حاکم و زمامدار ناشی از قدرت خداست (و حق او است) به کسی نباید حساب پس بدهد . (۱۳)
● نظریه اسلام در مشروط بودن حکومت و ولایت
چنان که گفته شد کلیسا در قرون وسطی برای حاکم و زمامدار حق مطلق و غیر مسؤولانه قائل بود که منتهی به ظهور و پیدایش سکولاریزم گردید ولی در اسلام و در نظام ولایت، طبق تئوری وظیفه محوری مرحوم نراقی، داستان درستبه عکس آن است که حاکم و ولی فقیه پیش از آن و پیش از آنکه دارای حق باشد حامل وظیفه و مسؤولیت است، یار و خدمت گزار مردم است نه بار و وبال بر دوش آنان . در برابر مردم مسؤول و بدهکار است نه ذی حق و طلب کار، حافظ منافع و مصالح دین خدا و بندگان خدا است نه مصالح و منافع خویشتن، حقوق و اختیاراتش نیز در جهتخدمتبه امت و انجام وظایفش میباشد نه در مسیر صرف حاکمیت و فرمان روایی، امیرمؤمنان علی (ع) نیز ولایت را وظیفه و خدمت میداند نه حق حکومت و وجوب اطاعت او را مشروط به انجام وظائف و ایفای حقوق مردم میداند نه مطلق یعنی حکومت اسلامی مشروطه است نه مطلقه و در این مورد میفرماید:
۱) «ولا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع; (۱۴) هرگز نگو که من صاحب حق و فرمان روایم دستور میدهم باید اطاعتشوم» .
۲) «فاذا فعلت ذلک و جببت لله علیکم النعمة ولی علیکم الطاعة; (۱۵) هرگاه من به وظایف ولایی خود عمل کردم این ولایتبرای شما نعمت از سوی خدا میشود درا ین صورت حفظ آن برای شما واجب و اطاعت من برای شما لازم خواهد بود» .
یعنی نعمتبودن ولایتبرای مردم در صورتی است که والی آن را برای خود وظیفه بداند و برای انجام وظایفش قیام کند و اطاعتش مشروط به انجام وظایفش میباشد .
۳) «و اخرجوا الی الله فیما افترض علیکم من حقه و بین لکم من وظائفه . . . ; (۱۶) بکوشید از عهده مسؤولیتی که خداوند به عنوان حق خود بر دوش شما نهاده استبه درستی برآیید و وظایفی که به شما محول نموده استبه نیکی انجام دهید در این صورت من در قیامتبه نفع شما گواهی میدهم و یاریتان میکنم» .
۴) «و لکل علی الوالی حق یقدر ما یصلحه و لیس یخرج الوالی من حقیقة ما الزمه الله من ذلک الا بالاهتمام و الاستعانة بالله; (۱۷) همه اقشار و لایههای جامعه تا اصلاح امورشان و سامان یافتن کارشان حقی بر گردن والی دارند و او نمیتواند از زیر بار این وظایف و مسؤولیتهای سنگین که خداوند بر دوشش نهاده استبا سرافرازی بیرون بیاید، مگر با کوشش و تحمل مشقات توان فرسا و استعانت از پروردگار و پای بندی به حقوق بندگان خدا» .
۵) «ان الله فرض علی ائمة الحق ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس; (۱۸) خداوند بر والیان، حاکمان و پیشوایان حق فرض و واجب نموده است که زندگی خود را با قشر ضعیف و محروم امتشان تطبیق دهند» .
۶) «علی ائمة الحق ان یتاسوا باضعف رعیتهم حالا فی الاکل و اللباس; (۱۹) بر والیان و پیشوایان حق است که از حال و احوال و زندگی ضعیفترین قشر جامعه خود تبعیت کنند و وضعشان را در خوراک و پوشاک با آنها منطبق سازند» .
آیا چنین زندگی کردن و زندگی خود را با ضعیفترین قشر جامعه و با محرومترین افراد امت منطبق ساختن، حق استیا وظیفه؟ ! قدرت و حاکمیت استیا مسؤولیت و خدمتگزاری؟ !
همچنین سخنان مختلفی از پیامبر اسلام (ص) به این نکته اشاره دارد که ولایت، وظیفه است نه حق، برای نمونه دو مورد را ذکر میکنیم:
▪ «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته فالامام یسئل عن الناس . . . ; (۲۰) همه شما نگهبان و پاسدارید و همه شما در مورد رعیت و زیر دستانتان مسؤول هستید پس امام نیز در چگونگی اداره مردمش مورد سؤال و بازخواست قرار خواهد گرفت .»
▪ «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته فالامیر علی الناس راع و هو مسؤول عن رعیته; (۲۱) همه شما حافظ و نگهبانید و همه شما نسبتبه زیر دستانتان مسؤولید پس حاکم و والی نیز پاسبان مردم هستند، مسؤول و پاسخگوی وضعشان! !» .
● نظریه حضرت امام
تئوری حضرت امام نیز در ولایت فقیه با آن عظمت و گستردگی که دارد بر اساس «وظیفه محوری» است نه «قدرت محوری» که شرح سخن و رویه حضرت امام در این مورد، کتاب قطوری را میطلبد . در اینجا به چند نمونه اکتفا میشود:
۱) «اگر من پایم را کنار گذاشتم و کج گذاشتم ملت موظف است که بگوید پایت را کج گذاشتی متوجه باش و خودت را حفظ کن همه باید مراعات این مسئله را بکنیم» . (۲۲)
۲) «اگر من طلبه وقتی آزاد شدم به دوستان خود و به زیر دستان خودم تعدی کردم و بر خلاف مسیر نهضت و بر خلاف مسیر ملت عمل کردم من به این آزادی که خدای تبارک و تعالی داده استخیانت کردهام .» (۲۳)
۳) «به من اگر خدمت گزار بگویند بهتر از این است که رهبر» . (۲۴)
۴) «اگر من پایم را کج گذاشتم شما مسؤولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی، باید هجوم کنید باید نهی کنید، چرا؟ .» (۲۵)
۵) «اینجا آرای ملتحکومت میکند; اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و این ارکانها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملتبرای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد» . (۲۶)
۶) «ما مسؤولیم همه مسؤولیم نه مسؤول برای کار خودمان، مسؤول کارهای دیگران هم هستیم «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیه» همه مسؤولاند و مسؤولیت من و آقایان زیادتر از شماست .» (۲۷)
۷) «شما از ولایت فقیه نترسید فقیه نمیخواهد به مردم زور گویی کند اگر یک فقیه بخواهد زورگویی کند این فقیه ولایت ندارد» . (۲۸)
۸) «دولتها خدمت گزار مردم هستند نه فرمان فرما» . (۲۹)
۹) «اگر آن طوری که اسلام طرح دارد راجع به حکومت و راجع به ملت و حقوق ملت . . . نه مردم از حکومت میترسند . . . نه حکومت فرمان فرمایی میخواهد بکند، حکومت هم خدمت میخواهد بکند مسئله خدمت گزاری دولتبه ملت است نه فرمانفرمانی» . (۳۰)
۱۰) «ما تابع آرای ملت هستیم ملت ما هر طوری رای دادند ما هم از آنها تبعیت میکنیم، ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیامبر اسلام به ما حق نداده است که به مسلمانان یک چیزی را تحمیل کنیم» . (۳۱)
● مصلحت مبنای اعمال و احکام ولایت
سومین نکته و رمزی که در تئوری ولایت فقیه نراقی به کار رفته اصل مصلحت گرایی، یعنی اصالت و محوریت مصالح در امور و احکام ولایی است که فقیه باید در اداره امور جامعه و در ایفای وظایف ولایت در تمام موارد مصالح را معیار و مبنا قرار دهد و بر اساس آن عمل کند و حکم نماید; هر عمل و سخنی خارج از دایره صلاح و مصلحت، خارج از شعاع ولایت است و تنها نبودن ضرر و مفسده کافی نیست; یعنی ولایت فقیه بدین معنا نیست که چون فقیه صاحب حق است، میتواند حق خود را هر طور که بخواهد به اجرا بگذارد و حقوق خود را استیفا کند . بلکه وظیفهای است که بر اساس عمل به مصالح عامه در ولایت عامه، مانند سرپرستی جامعه وعمل به مصلحتخاص در ولایتخصوصی، مانند ولایتبر ایتام، در همه این موارد عام و خاص، فقیه باید در مقام اعمال ولایت، مصلحتیابی کند و از طریق فحص و تتبع و کارشناسی، مصالح را احراز و بر آن اساس، ا عمال ولایت نماید . البته مرحوم نراقی فصل مستقلی بر این موضوع نگشوده زیرا سیاق بحث نراقی در مورد ولایت فقیه در عوائد، پرداختن به جزئیات و فروعات مسئله نیست، بلکه سیاق آن جمع آوری دلایل ولایت و تعیین موارد و مصادیق آن و بیان وسعت و گستره ولایت است، لذا برخی از فروع و جزئیات را در لابه لای مطالب با جملات کوتاهی اشاره کرده است که باید آن رموز و اشارات را یافت تا نظریه آن بزرگوار کامل و جامع ارائه شود و کاربردی گردد .
مرحوم نراقی به مسئله شرطیت مصالح در ولایت، در بحث ولایتبر ایتام اشاره کرده و میفرماید: «هل یکفی عدم المفسدة او یشترط وجود المصلحة؟ الظاهر الثانی; در حفظ و تصرف فقیه در اموال یتیم آیا عدم وجود ضرر و مفسده کافی استیا وجود مصلحتشرط است؟ [از ادله چنین استفاده میشود] که ظاهرا مصلحتشرط است» .
مرحوم نراقی نه تنها عدم ضرر و مفسده را کافی نمیداند و مصلحت را شرط و مبنا قرار میدهد، بلکه بالاتر از آن در صورت تعارض دو مصلحت رعایت اصلح را لازم میداند و میفرماید:
هل یکفی تحقق المصلحة او یجب مراعات الاصلح مهما امکن . . . الظاهر الثانی; آیا فقیه به مجرد اینکه مصلحت را رعایت کرد کافی استیا باید هر چه میتواند اصلح و بیشترین خیر و مصلحت را ملاک قرار دهد؟ ظاهرا رعایت اصلح لازم باشد .
آنجا که به نظر مرحوم نراقی در یک امر جزئی و موردی مانند ولایتبر ایتام رعایت غبطه و مصالح، شرط و ضروری باشد، در ولایت عامه و عالیه که با سرنوشتیک ملت در ارتباط است از ضرورت بیشتر برخوردار بوده و خروج از دایره غبطه و مصالح خروج از دایره ولایتخواهد بود .
● دیدگاه امام خمینی
حضرت امام اگر چه برای فقیه اختیارات مطلقه و وسیع قائل است، ولی او را در چارچوب مصالح محصور و محدود میداند و در تمام امور بر مصالح تاکید میکند . ایشان در این مورد سخنان فراوان دارد، از جمله اینکه:
۱) «در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر همه چیز است و همه باید تابع آن باشیم» . (۳۲)
۲) «اصل اولی در هر ولایتی این است که مقید به مصلحتباشد» . (۳۳)
۳) «نعم للوالی ان یعمل فی الموضوعات علی طبق صلاح المسلمین و لاهل حوزته و لیس ذلک استبدادا بالرای بل هو علی طبق الصلاح فرایه تبع للصلاح کعمله; (۳۴) بلی والی و حاکم وظیفه دارد که در موضوعات بر اساس مصالح مسلمین و کشور و ملتخود عمل کند و این نوع حاکمیت استبداد در رای نیست، بلکه پیروی از مصالح و منافع ملت و مسلمانان است . پس بنابراین اصل، رای حاکم مانند عمل حاکم هر دو تابع مصالح میباشند» .
۴) «للامام علیه السلام و والی المسلمین ان یعمل ما هو صلاح المسلمین; (۳۵) بر امام و حاکم مسلمانان واجب است که بر اساس صلاح و مصالح مسلمانان عمل کنند» .
۵) «و الظاهر اعتبار المصلحة فی تصرفه و لا یکفی عدم المفسدة; (۳۶) ظاهرا در تصرفات او مصلحتشرط است; نبودن ضرر و مفسده کافی نمیباشد» .
۶) «مصلحت نظام از امور مهمهای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز میگردد» . (۳۷)
۷) «مصلحت نظام و مردم از امور مهمهای است که مقاومت در مقابل آن موجب شکست اسلام پابرهنگان و پیروزی اسلام آمریکایی مستکبران میگردد» . (۳۸)
۸) «تذکری پدرانه به اعضای شورای نگهبان میدهم که خودشان قبل از این گیرها، مصلحت نظام را در نظر بگیرند . . . خودتان سعی بنمایید که خدای نکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد» . (۳۹)
۹) «سیاست این است که (حکومت ولایت) جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چه صلاح ملت هست، صلاح افراد هست» . (۴۰)
۱۰) «ما و شما مصلحت اسلام را میخواهیم و هم مصلحت این اشخاص را که در دارالاسلام زندگی میکنند (غیر مسلمانان) اسلام اقتضای این را میکند که مصالح همه در نظر گرفته شود . . . باید مصالح همه مملکت را در نظر بگیرند . (۴۱)
● اصل فحص کارشناسی و احراز مصلحت
از اصل سوم، یعنی اصل «مصلحت محوری» اصل دیگری متفرع میشود که در کلام مرحوم نراقی نیز بدان اشاره شده و من آن را اصل فحص کارشناسی مینامم . و منظور از آن این است که فقیه برای تشخیص مصالح واقعی (که مبنای اعمال و احکام ولایت است) از نظرات کارشناسان و صاحب نظران آن قدر فحص، تتبع، کاوش و جست و جو کند که مصالح واقعی برای او محرز گردد و اطمینان کامل حاصل شود، به طوری که شک و شبههای در عرصه کارشناسی باقی نماند; که آنرا فحص تام و یا استقرا و استقصا در کارشناسی مینامند زیرا ملاک و مبنا در امور ولایت و احکام و اعمال ولایی، مصالح عامه واقعی و مصلحتیابی است نه مصلحت دانی و مصلحتبینی که من چنین مصلحت میدانم و چنین مصلحت میبینم و چنین میاندیشم! ! چه آنکه امور یک امتبزرگ و سرنوشت اسلام و مسلمین را که نمیتوان با شک و شبهه و با ظن و گمان و کارشناسیها سلیقهها و گزینشی اداره و سرپرستی کرد، چرا که گاهی با یک اشتباه به سوی سقوط و نابودی میرود . چگونه ممکن است که برای پی بردن به اینکه تیمم یک ضربت ستیا دو ضربت . فحص و کاوش تام از ادله لازم است . اما در تشخیص مصالح عامه و سرنوشتیک امت، بلکه اسلام فحص و کاوش تام و کامل ضروری نباشد و به مصلحتبینی اکتفا شود؟ این را نه عقل میپسندد و نه شرع میپذیرد . بنابراین، ولی فقیه باید در اجرای ولایتخود در تمام امور، مصالح را احراز کند، آن هم از طریق فحص و استقرای کامل در کارشناسی که نظرات آزادانه کارشناسان مخالف و موافق، دیدگاهها و سلیقههای مختلف را بگیرد تا مصالح محرز گردد و اطمینان به طور کامل حاصل شود و شک و شبهات از بین برود . این امر با کارشناسیهای صوری یا سلیقهای یک سویه و گزینشی و یک جانبه حاصل نمیشود و فحص در کارشناسی نامیده نمیشود و نمیتواند مبنای احکام و اعمال ولایتباشد .
چنانکه فقیه در مقام افتا و صدور فتوا باید در ادله احکام و مسائل جانبی آن، آن قدر فحص، تتبع، تحقیق، تفحص و جست و جو کند که برای او اطمینان حاصل شود که دلیل معتبر و قابل توجهی مخالف فتوای او وجود ندارد . اگر بدون فحص یا با فحص ناقص و مطالعه گذرا فتوا صادر کند ارزش علمی و اجتهادی ندارد و بر خلاف روش و سیره اجتهاد و بلکه مخالف مفهوم و فلسفه اجتهاد است; زیرا اجتهاد به معنای نهایتسعی و کوشش و بذل جهد در رسیدن باحکام واقعی الهی از طریق ادله میباشد; یعنی در تشخیص و یافتن حکم الهی و صدور فتوا، فحص تام، استقرا و استقصا در ادله، شرط استبه همین منوال در تشخیص و یافتن مصالح و موضوعات نیز فحص تام در کارشناسی شرط و لازم میباشد زیرا هر دو از وظایف فقاهت و ولایت است و فتوا نیز از شئون و مصادیق ولایت است و ملاک هر دو یکی است فقط راهها متفاوت است که راه تشخیص احکام، ادله است و راه تشخیص مصالح و موضوعات کارشناسی است و در هر دو مورد فحص، تتبع و استقرای کامل و تام لازم است که این خود یک امر عقلی، شرعی و فقهی است . لذا مرحوم نراقی در بخش افتا که یکی از شئون مهم ولایت است میفرماید: «و امرنا بالفحص عنها فحصا تاما بمعنی انا امرنا بالفحص عن احکام الرسول بل وجوب هذا الفحص مما یحکم به العقل القاطع; (۴۲)
ما به فحص و جست و جو در ادله ماموریم، فحص تام و کامل; بدین معنا که ما از سوی خداوند مامور شدهایم برای یافتن احکامی که به وسیله پیامبرش به ما ابلاغ شده است، فحص تام، کاوش و جست و جوی کامل بکنیم و این وجوب نه تنها شرعی استبلکه عقل قاطع بر آن حکم میکند» .
باز میفرماید: «ثم ان الفحص قد یکون بالفحص عن مآخذها و مدارکها و استنباطها منها بعضهم المراد منها و علاج معارضاتها و رفع اختلافاتها و رفع شبهاتها و نحو ذلک، و اخری بالفحص عمن فعل ذلک; (۴۳)
این فحص و کاوش و جست و جو که واجب عقلی و شرعی استیک بار از طریق فحص در ادله، مدارک و منابع احکام و استنباط حکم از آن مدارک و منابع و جمع بین ادله و رفع اختلاف و تعارض در میان آنها و برطرف کردن شبهات و حصول اطمینان به احراز حکم واقعی و نهایتسعی و کوشش در این امور، حاصل میشود و گاهی نیز از طریق تقلید، تبعیت و اطاعت از کسی که چنین فحص تام و کامل را انجام میدهد» .
● نظر حضرت امام
حضرت امام نیز در این مورد تاکیدات فراوان دارد که از جمله میفرماید:
۱) «این میزان نیست (که خودم این طور میفهمم) هر مسئلهای، هر مطلبی کارشناسی لازم دارد . اگر یک مریضی بگوید که من چه کار دارم به نسخه، من خودم میخواهم خودم را معالجه کنم این میمیرد» . (۴۴)
۲) «تا آنجا که اسلام کوشش دارد برای . . . رای متخصص که در احکام عادی هم در احکام شرعی هم، متخصصتر را میزان قرار داده است» . (۴۵)
۳) «در مسائل . . . محتاج به کارشناسان متخصص در رشتههای مختلف است نمیتوان به طور سطحی نظر داد و بدون توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی و انعکاس داخلی و خارجی آن با سلیقه شخصی اظهار نظر کرد و چه بسا چنین نظرهایی ولو از چند نفر در سرنوشت امت تاثیر منفی گذارد» . (۴۶)
۴) «در امور مهمه با کارشناسان مصلحت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید» . (۴۷)
۵) «ثم ان ما ذکرنا من ان الحکومة للفقهاء العدول قد ینقدح فی الاذهان الاشکال فیه بانهم عاجزون . . . لکن لا وقع لذلک . . . بل الامور جرت علی ایدی المتخصصین فی کل فن; (۴۸)
شاید در اینکه گفتیم حکومتحق فقیهان عادل است اشکالی به ذهن ما خطور کند که فقیه نمیتواند از مسائل پیچیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و نظامی روز سر در بیاورد و آنها را اداره کند این اشکال بر آن چه ما گفتیم اصلا وارد نیست; زیرا همه امور کشور بر اساس نظر کارشناسان، صاحب نظران و اهل فن هر فن اداره میشود» مانند همه کشورهای آزاد و مترقی که در راس آن یک نفر قرار دارد و با امور و تخصصهای مختلف آشنایی ندارد و امور جامعه و کشور با کارشناسیها و نظر کارشناسان و صاحب نظران اداره میشود .
۱) ملااحمد نراقی، عوائدالایام، چاپ بصیرتی، ص۱۸۵ .
۲) همان .
۳) همان .
۴) همان .
۵) همان، ص۱۸۵ .
۶) همان، ص۱۸۷ .
۷) همان .
۸) همان، ص۱۸۹ .
۹) انبیا (۲۱)، آیه ۴۳ .
۱۰) علل گرایش به مادیگری، ص۲۰۱ .
۱۱) سیری در نهج البلاغه، ص۱۲۰ .
۱۲) دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص۶۳ .
۱۳) همان، ص۶۴ .
۱۴) نهج البلاغه، نامه ۵۳ .
۱۵) همان، نامه۵۰ .
۱۶) همان، خطبه ۱۷۶ .
۱۷) همان، نامه ۵۳ .
۱۸) همان، خطبه ۲۰۹ .
۱۹) نهج السعادة، ج۲، ص۴۹ .
۲۰) المیزان، ج۸، ص۱۲ .
۲۱) مجموعه ورام، ص۶ .
۲۲) صحیه نور، ج۸، ص۴ .
۲۳) همان، ص۳۸ .
۲۴) همان، ج۱۲، ص۴۵۶ .
۲۵) همان، ج۸، ص۴۸۷ .
۲۶) همان .
۲۷) همان .
۲۸) همان، ج۱۰، ص۱۷۰ .
۲۹) همان، ج۹، ص۱۱۸ .
۳۰) همان .
۳۱) همان، ج۱۰، ص۱۸۱ .
۳۲) همان، ج۲۱، ص۱۱۲ .
۳۳) کتاب بیع، ج۲، ص۵۲۶ (چاپ اسماعیلیان) و مجله حوزه، ش۸۵، ص۲۳۷ .
۳۴) کتاب بیع، ج۲، ص۲۶۱ .
۳۵) تحریر الوسیله، ج۲، ص۶۲۶ .
۳۶) همان، ج۱، ص۵۱۲ .
۳۷) صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۶۲ .
۳۸) همان، ج۲۰، ص۴۶۴ .
۳۹) همان، ج۲۱، ص۶۱ .
۴۰) همان، ج۱۳، ص۴۴۲ .
۴۱) همان، ص۱۰۳ .
۴۲) عواید الایام، ص۱۹۱ .
۴۳) همان .
۴۴) صحیفه نور، ج۱۱، ص۶۷ .
۴۵) همانج۱۴، ص۳۵۸ .
۴۶) همان، ج ۱۹، ص ۱۳۵ .
۴۷) همان، ج ۸، ص ۷ .
۴۸) کتاب البیع، ج ۲، ص ۴۹۸ .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست