سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اثربخشی تقلید و الگوپذیری در تعلیم و تربیت کودکان


اثربخشی تقلید و الگوپذیری در تعلیم و تربیت کودکان

بارها مشاهده کرده اید که کودکی به پیروی از پدر یا مادرش ـ که در حال نماز خواندن و یا کار دیگری اند ـ حرکاتی را انجام می دهد

بارها مشاهده کرده‌اید که کودکی به پیروی از پدر یا مادرش ـ که در حال نماز خواندن و یا کار دیگری‌اند ـ حرکاتی را انجام می‌دهد. دیده‌اید که کودکتان پس از تماشای یک فیلم ورزشی یا سینمایی، به تکرار مشاهداتش می‌پردازد و تمامی سعی خود را برای انجام بهتر و دقیقتر آن به کار می‌برد، توجه کرده‌اید که چگونه همانند مادری مهربان به مراقبت از عروسکش می‌پردازد. همچنین ملاحظه کرده‌اید که بسیاری از اوقات، رفتاری را به دلیل این که از فلان همبازی یا همکلاسی‌اش دیده است، انجام می‌دهد و نیز نوجوان یا جوانی را می‌بینید که با اهتمام زیاد خود را به هیأت فلان دانشمند یا قهرمان و یا هنرپیشه درمی‌آورد.

و بالاخره دانش‌آموزی که تکیه کلام‌ها و حرکات معلّم خود را در زندگی روزمره به کار می‌برد اینها و هزاران نمونه دیگر، همگی جلوه‌هایی از تقلید در انسان هستند.

کودکان از کوچکترین رفتار پدر و مادر و مربی خود تقلید می‌کنند. بهترین راه آموزش دادن و تربیت، الگو بودن است. والدین و مربیان باید الگو باشند و با رفتار و اعمال خود به کودکان آموزش بدهند و آنها را تربیت کنند و گرنه پند و اندرز اگر هم چیزی یاد بدهد، در سنین بالا است و یا اینکه درجوار تقلید است که می‌شود گاهی وقت‌ها سخنانی پندآمیز و با زبان در خور فهم بچّه‌ها و به صورت محبّت‌آمیز به آنها عرضه کرد، ولی عمده همین الگو بودن است که نباید در دوران زندگی فراموش شود.

● تقلید چیست؟

تقلید یکی از جنبه‌های روابط انسانی به شمار می‌رود که طی آن یک فرد پس از ادراک و دریافت رفتار یا حالتی از فرد دیگر، آن را تکرار می‌کند. در تعریف تقلید گفته‌اند تقلید (imitatin) عبارت است از تولید مجدد فعال کیفیات و خصوصیات ادراک شده موجود دیگر. قسمت عمده یادگیری‌های انسان از طریق تقلید صورت می‌گیرد. از این رو تمامی افراد اعم از کودک، جوان، میانسال و بزرگسال با تقلید سروکار دارند. کودک در تمامی زمینه‌ها، از سخن گفتن و آداب زندگی، معاشرت تا عقاید و افکارش را غالباً از پدر و مادر و سایر اطرافیان فرا می‌گیرد.

کودک هر رفتاری را که می‌بیند اگر بر مذاق او مطلوب آید مورد توجه و عمل قرار می‌دهد. خواه آن رفتار محبت‌آمیز باشد و خواه خشونت‌آمیز. گاهی ممکن است کودک چیزی را ببیند و در همان ایام قادر به تقلید آن نباشد، با این حال انجام رفتار ناروا در برابر او روا نیست، زیرا ذهن او از آنچه که در دور و برش می‌گذرد، عکس برمی‌دارد و این عکس‌ها در مراحلی از رشد تجزیه و تحلیل می‌شوند و مورد عمل قرار می‌گیرند.

والدین و مربیان و هر یک از اطرافیان کودک می‌توانند با رفتارهای نیکوی خود خصلت‌های صداقت، امانت‌داری، وفای به عهد و حق‌جویی را در وجود او پرورش دهند و یا با رفتارهای ناپسند و انحراف‌آمیز موجب کج‌رفتاری و انحراف شخصیت وی ‌شوند.

تبعیت و تقلید کودک تمامی جوانب زندگی را شامل می‌شود. از تقلید زبانی صرف و سعی در ادای کلمات به همان طریق که مادر ادا می‌کند گرفته تا آداب معاشرت، نحوه غذا خوردن، برخورد با دیگران، اندیشه‌ها و تمایلات، کتابخانه رفتن، مطالعه کردن، همگی متأثر از رفتارهای آنان است. والدینی که در برابر دیدگان کودکان خود مطالعه می‌کنند، حتماً کودکانی اهل مطالعه خواهند داشت. از این رو والدین و مربیان و دیگر اطرافیان کودک باید دقیقاً متوجّه اعمال و کردار خود باشند، چرا که زیر ذره‌بین کودک قرار دارند و کوچکترین عمل آنها مورد تقلید قرار خواهد گرفت.

از هنگام کودکی، افراد رفتار، افکار و احساسات خود را از طریق تقلید و همانندسازی با رفتار، افکار و احساسات دیگران شکل می‌دهند که این امر موجب پیدایش تدریجی تصویر خود به تصویر ایده‌آلی و احساس ارزش می‌شود.

آن‌گاه که از دریچه روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی به تقلید نظر افکنیم، روشن می‌شود که تقلید، مجرای آموزش‌هایی است که فرد ازجامعه فرا می‌گیرد.

براساس تحقیقات و بررسی‌های دانشمندان علوم اجتماعی تقلید یک واقعه اساسی اجتماعی است و قوانینی وجود دارد که طبیعت و اثر تقلید را تشریح و توصیف می‌کند. تحول اجتماعی نیز از همین جهت ممکن است و افراد از آنچه تازه و خیره‌کننده است تقلید می‌کنند.

خلاصه اینکه، جامعه بدون تقلید قابل تصور نیست دیدگاه فوق که در مورد تأثیرپذیری افراد از جامعه بیش از هر چیز به عامل تقلید اهمیت می‌دهد، در برابر دیدگاهی قرار دارد که تأثیر جامعه را بر فرد، قهری و جامعه‌پذیری و فرهنگ‌پذیری انسان را امری غیرارادی می‌شمرد.

«دورکیم» در رأس معتقدان به این نظریه قرار دارد که برای فرد، فقط به عنوان عضو جامعه موجودیت قائل است. امّا مطالعات و تحقیقات روان‌شناسان ثابت کرده است که تأثیر جامعه در فرد، جبری و قهری نیست و تقلید فقط یکی از عوامل جامعه‌پذیری و فرهنگ‌پذیری است.

جامعه‌پذیری، عبارت است از روند اجتماعی شدن انسان و آشنایی با آداب، رسوم، سنت‌ها و ارزش‌های جامعه و پذیرش آنها، که پس از طی مراحلی از رشد صورت می‌گیرد. انطباق و سازگار شدن با سازمانها، نهادها، هنجارها و روابط گوناگون آنها، جامعه‌پذیری انسان را ممکن می‌کند. دراین انطباق و فرهنگ‌پذیری، تقلید بیش از هر عامل دیگری به چشم می‌خورد.

تبعیت ازعقاید، جامعه، عمل بر طبق ارزش‌ها و رعایت هنجارها، جلوه‌هایی از تقلید در خدمت فرهنگ‌پذیری هستند. فرد در روند جامعه‌پذیری با مشاهده رفتارها، برخوردها و حالات افراد جامعه که هر یک دارای جایگاه و نقش اجتماعی ویژه هستند هنجارها و رفتارهای مطلوب و شیوه زندگی شایسته را می‌آموزد و نیز حالات و رفتارهایی را که جامعه پذیرای آنها نیست به عنوان پدیده‌ای نابهنجار و ضدارزش می‌شناسد تا از آنها احتراز کند.

● دیدگاه‌های مختلف، پیرامون ماهیت تقلید

از نظر روان‌شناسی قدیم، تقلید یکی از غرایز اساسی دانسته شده است و دیدگاه غریزی نخستین نظریه پیرامون ماهیت تقلید محسوب می‌شود. بیشتر روان‌شناسان آغاز قرن حاضر و آنهایی که در چارچوب روان‌شناسی کلاسیک کار کرده‌اند، تقلید را هم مانند هر مسأله دیگر روانی، یک مسأله غریزی می‌دانند.

«ویلیام جیمز» و «بالدوین» از جمله این دانشمندان هستند، مطابق بررسی‌های جدید بسیاری از روان‌شناسان معتقدند تقلید امری غریزی و ذاتی نیست که همچون امور غریزی دیگر از ابتدا تا انتهای حیات ملازم انسان بوده باشد.

از دیدگاه این گروه، وقتی که مسائل مربوط به تقلید را بخصوص در آغاز زندگی مورد بررسی قرار می‌دهیم، می‌بینیم که جنبه غریزی و خودکاری در تقلید وجود ندارد. یعنی تقلید، یک مکانیزم از پیش داده شده نیست و از همان ابتدا می‌توان از هماهنگی‌هایی که جنبه عقلانی در آنها مؤثر است صحبت کرد.

با این همه به نظر می‌رسد که هرچند بسیاری از تقلیدها، عاری از جنبه غریزی است، امّا باید ریشه و اساس تقلید را غریزی دانست. بدین معنی که آنچه از ابتدای زندگی به عنوان سرشت تقلید در نهاد کودک وجود دارد، نوعی غریزه است امّا به تدریج جنبه عقلانی و انسانی می‌یابد. بنابراین تقلیدهای دوران پس از کودکی غریزی نیستند.

نکته حائز اهمیت در این باره آن است که ملاک تمیز عقلانی یا غریزی بودن تقلید را می‌توان در نوع بهره‌ای که کودک (و یا هر مقلد) از تقلید می‌گیرد جستجو کرد. آن جا که تقلید دارای جنبه غریزی است، مقلد به نوعی التذاذ غریزی دست می‌یابد. بدون آن که از پیش هدفی مشخص و مفید را مدنظر قرار داده باشد. امّا در تقلیدی که جنبه عقلانی دارد، بهره مقلد، رسیدن به هدفی مشخص و از پیش تعیین شده است که قبل از تقلید نیل به آن را از طریق تقلید میسر دانسته است.

دیدگاه دیگر درباره ماهیت تقلید، نظریه برون‌سازی است. فرد در برخوردهای خود با محیط معمولاً چیزی را کسب می‌کند، یعنی با فراهم کردن تصویری از یک موقعیت آن را در رفتار خود منعکس می‌کند. این جریان را «برون سازی» می‌نامند. از این نظرگاه، برون‌سازی فعالیتی است که به انطباق با شرایط محیط می‌انجامد و تقلید از این قسم است. «ژان پیاژه» روان‌شناس معروف،‌ در نظام روان‌شناختی که برای تحول روانی انسان ترسیم کرده است، تقلید را از مقوله برون‌سازی می‌شمرد.

● نتیجه‌گیری

تقلید عبارت است از انجام یک رفتار براساس یک الگو، امّا الگوها برای کودکان متعدد و متنوعند. کودکان در تمامی زمینه‌های زندگی اعم از آموزشی، پرورشی، معنوی، اقتصادی و اجتماعی از بزرگترها الگو می‌گیرند و رفتار و اعمال آنها را مورد تقلید قرار می‌دهند.

کودکان همچون دوربین فیلمبرداری هستند. هرچه را که می‌بینند یا می‌شنوند، ضبط و بعداً آن را عیناً اجرا می‌کنند. به ویژه اگر فیلم را از اعمال کسانی که دوستشان دارند ضبط کرده‌ باشند. روشن است که والدین و مربیان ‌به‌خصوص آنانی که از نظر او قهرمان به حساب می‌آیند، در او تأثیر می‌گذارند و او از عمل آنها سرمشق می‌گیرد و الگو و نمونه‌برداری می‌کند. چه خوب و چه بد، از این جهت بزرگ‌ترها اعم از والدین، معلّمان، مسئولان مدارس، اطرافیان کودک و غیره باید متوجه این موضوع بوده و در این رابطه احساس مسئولیت کنند و بکوشند که الگوی خوبی برای کودکان باشند.

غلامرضا آتش‌دامن

آموزشگاه زرّین

شوشتر

منابع:

۱ـ قائمی، علی (۱۳۸۲) خانواده و دشواری‌های رفتاری کودکان، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چاپ هشتم، تهران

۲ـ گاربر، استیفن (۱۳۸۱) چگونه با کودکم رفتار کنم، ترجمه شاهین خزعلی و دیگران، انتشارات مروارید، چاپ هشتم، تهران

۳ـ ترکمان، منوچهر (۱۳۶۹) هفت گفتار درباره آموزش قبل از دبستان (دفتر دوم) انتشارات دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی، چاپ اوّل، تهران

۴ـ رضا، کرُمی نوری و دیگران (۱۳۷۰) روان‌‌شناسی تربیتی

۵ ـ عباسی مقدم، مصطفی (۱۳۷۰) مقاله نقش الگوها در تربیت نشریه پیوند، شماره‌های ۱۴۳ـ۱۴۲ـ۱۴۱