یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

برای دولت‌ها شانس مهم‌تر است یا توانایی؟


برای دولت‌ها شانس مهم‌تر است یا توانایی؟

«اقتصاد، نادان!» این شاه کلید استراتژیک ستاد انتخاباتی بیل کلینتون بود که در محافل خصوصی هربار بحثی پیش می‌آمد مطرحش می‌کردند و سرانجام هم یکی از مشهورترین تکیه کلام‌های سیاسی …

«اقتصاد، نادان!» این شاه کلید استراتژیک ستاد انتخاباتی بیل کلینتون بود که در محافل خصوصی هربار بحثی پیش می‌آمد مطرحش می‌کردند و سرانجام هم یکی از مشهورترین تکیه کلام‌های سیاسی شد. بوش اول در کوران یک بحران اقتصادی توسط رای‌دهندگان از کاخ سفید بیرون انداخته شد و کلینتون به عنوان چهل و دومین رییس‌جمهور آمریکا برجای او نشست.

این پدیده‌ای شایع است. با برخی استثنائات، رای‌دهندگان معمولا دولت‌هایی را که کارنامه‌ اقتصادی ناموفق دارند دو بار انتخاب نمی‌کنند. پیروزی باراک اوباما بی‌شک دین زیادی به بحران اقتصادی دارد ـ نباید فراموش کرد که تا قبل از ورشکستگی لمان برادرز مک کین در اکثر نظرسنجی‌ها پیش بود. بعد از سقوط نورثرن راک گوردون براون هم ابتدا دستپاچه شد و بعد تصمیم گرفت با توجه به وضعیت افتضاح اقتصاد با برگزاری انتخابات زودهنگام مقابله کند. البته از بدشانسی او، بعد از آن زمان نه تنها اقتصاد بهتر نشد، بلکه محبوبیت او هم نزول کرد.

اما آیا این واکنش رای‌دهندگان عادلانه است؟ اولین دفاع گوردون براون این بود که ما با یک رکود جهانی روبه‌رو هستیم و تبعا نامساعد بودن اوضاع تقصیر او نیست. اما رقبا هم همین را علیه او گرداندند و گفتند پس معلوم می‌شود روزهای رونق هم حاصل سخت‌کوشی آقای براون و همکارانش نبوده‌اند.

در هردوی این دعاوی حقیقتی نهفته است. اکثر رکودهای داخلی یک جزو خارجی هم دارند. رابرت موگابه را شاید بتوان برای فروپاشی اقتصاد زیمبابوه سرزنش کرد، اما سخت است که تارو آزو را مسوول نزول ۴‌درصدی اقتصاد ژاپن در مثلا فصل اول ۲۰۰۹ بدانیم.

سوال این است که آیا رای‌دهندگان می‌توانند دولت‌های نالایق را از دولت‌های بدشانس تمییز دهند؟ آندرو لای، اقتصاددانی از دانشگاه ملی استرالیا، بر این عقیده است که خیر نمی‌توانند. او اخیرا در مقاله‌ای در بولتین اقتصادی و آماری دانشگاه آکسفورد به بررسی ۲۶۸ انتخابات در سرتاسر جهان طی سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۹ پرداخته است. او کوشیده برآورد نماید که چه میزان از عملکرد اقتصادی یک کشور محصول جنبش‌های اقتصاد جهانی است و چه مقدار از آن محصول توانایی دولت ـ و اینکه آیا رای‌دهندگان می‌توانند آن را تشخیص دهند؟

نتایج می‌گویند که هر دو عامل مهم است، اما تا آنجا که به رای‌دهندگان مربوط می‌شود دولت‌ها باید دعا کنند بیشتر خوش شانس باشند تا با لیاقت. برای مثال، یک‌درصد افزایش رشد اقتصادی جهان معادل است با افزایشی ۷درصدی در شانس انتخاب مجدد هیات حاکم. در حالی که عملکرد خیره‌کننده داخلی و پشت سر گذاشتن سرعت رشد اقتصادی جهان به مقداری بیش از یک‌درصد تنها به‌اندازه‌ ۳‌درصد شانس انتخاب مجدد را بالا می‌برد.

چرا رای‌دهندگان این‌قدر ناسپاس اند؟ پاسخ معقول این است که بگوییم تمییز دادن دولت خوش شانس از دولت با کفایت دشوار است و به علاوه ـ این یکی کمتر آشکار است ـ رای‌دهندگان انگیزه کمی برای تلاش در این راه دارند. همه می‌دانیم که سرنوشت انتخاب‌ها تقریبا هیچ وقت به یک رای منفرد گره نمی‌خورد، پس هرکدام از رای‌دهندگان این حق را دارند که تصور کنند رای آنها اهمیتی نخواهد داشت.

ما به دلایل مختلفی رای می‌دهیم ـ احساس وظیفه، میل به مشارکت و غیره ـ اما هیچ کدام این‌قدر متوهم نیستیم که فکر کنیم سرنوشت انتخابات به رای ما گره خورده است و اگر نتایج به یک رای خاص بستگی نداشته باشد، تلاش انفرادی برای بررسی آخرین گزارش صندوق بین‌المللی پول به منظور تشخیص شانس یا لیاقت دولت آخرین سرگرمی آخر هفته است که ممکن است به فکر کسی برسد.

یک نکته‌ دیگر: آندرو لای به یافته‌ کوچکی رسیده که نشان می‌دهد کشورهای با گردش بالاتر روزنامه بخت بیشتری دارند که رای‌دهندگان‌شان قادر به تمایز میان شانس و لیاقت باشند. رادیو چنین نقشی ندارد و تلویزیون هم تنها کار را خراب‌تر می‌کند. این هم یک دلیل دیگر که تلویزیون‌تان را همین الان خاموش کنید و روزنامه‌ ما را بخوانید.

تیم‌هارفورد

مترجم: گلچهره پاکدل