یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

معضلات زندگی در دو کره


معضلات زندگی در دو کره

کره ای بودن چه شمالی, چه جنوبی آسان نیست, اما مردم کره جنوبی دست کم این آزادی را دارند که رویاهای خود را در سر بپرورانند

در سال ۲۰۰۴ کیم گوانگ ایل از مرز مشترک چین با کره شمالی عبور کرد، مسافرتی که او بیش از ۳۰ بار ظرف سه سال اخیر انجام داده بود تا کالا مبادله کند.

این بار اما او دستگیر و به یکی از کمپ‌های مشهور کره شمالی فرستاده شد که هنوز ده‌ها هزار زندانی در آن زندگی می‌کردند. در بازداشتگاه به او پستی پر استرس داده شد.

زندانیان در آنجا به دو دسته ضعیف و قوی تقسیم می‌شدند و معیار این تقسیم‌بندی هم این بود که نگهبانشان با مشت زدن بر پهلویشان، می‌فهمید که لاغرند یا چاق. ضعیف‌ها از کارهای سنگین معاف می‌شدند، اما در عوض سهم کمتری از سوپ ذرت می‌گرفتند. کیم می‌گوید که همه بر سر پیدا کردن مار و خوردن آن با هم رقابت می‌کردند. زندان آنقدر شلوغ بود که وقتی زندانیان به پهلو می‌خوابیدند، پایشان به سر زندانی دیگر بر‌خورد می‌کرد.

وی پس از رهایی از آنجا به کار پیشخدمتی مشغول شد تا اینکه مادرش چشم از جهان فروبست. سپس او برای آخرین بار از مرز عبور کرد و در فوریه ۲۰۰۹ از راه چین و تایلند به کره جنوبی گریخت. در مقایسه با سرنوشت وحشتناکی که در کره شمالی پشت سر گذاشته بود، فکر می‌کند که کره جنوبی سرزمین سعادت است.

او می‌گوید: «برخی (از عیب‌جویان) بیش از حد بلندپروازند و توقع زیادی دارند.» اما او راضی است، گر چه کیم هنوز برزخی از قسمت‌های زندگی در کره جنوبی را هم «ترسناک» می‌داند، به خصوص «رقابت نفس‌گیر» آن را. او می‌گوید: «همه رقبای شما هستند و این چیزی است که با کره شمالی متفاوت است.» این شکایت مشترکی است که همه فراریان از کره شمالی مطرح می‌کنند. خانم پارک اون در سن ۱۹ سالگی و در سال ۲۰۰۶ به کره جنوبی آمد و در همان ابتدا مورد بازجویی یکی از اعضای سازمان اطلاعات ملی کره جنوبی قرار گرفت. به وی گفته شد:

«فکر می‌کنی می‌توانی اینجا بیایی و ثروتمند شوی؟ پیدا کردن شغل بسیار سخت است.» گر چه این خانم اکنون به استخدام دانشگاه یون‌سی درآمده‌است و تنوع زندگی در کره جنوبی را مورد تمجید قرار می‌دهد؛ اما به این موضوع اذعان می‌کند که زندگی در این کشور «واقعا پر استرس» است.

او می‌گوید: «وقتی در کره شمالی بودم همه آنچه باید درباره‌اش فکر می‌کردم این بود که چگونه غذا به دست آورم. خیلی آسان بود.» فقط عیب‌جویان نیستند که کره جنوبی را کشوری پر استرس می‌دانند. ریچارد بابز، که به مدت ۶ سال به موسسه جهانی مک‌کنزی در سئول اعزام شد، می‌گوید کار کردن در این دفتر دشوارتر از کار کردن در هر یک از دیگر دفاتر این موسسه در سرتاسر جهان است؛ او می‌گوید کار مشاوره برای کره‌ای‌ها دشوار است، زیرا آنها استانداردهای بالایی دارند. او می‌افزاید: «اما من ترجیح می‌دهم که به آنها مشاوره دهم نه اینکه تلاش کنم که با آنان به رقابت بپردازم.»

کره جنوبی به شدت رقابتی است و علت آن تا حدودی به این موضوع مربوط است که همه اهدافی متعالی دارند: یک شغل با درآمد خوب و دارای امنیت شغلی در یک شرکت بهتر است تا یک شغل خطرناک در یکی از عرضه‌کنندگان مواد به آن شرکت. دلیل دیگر این است که مردم اعتقاد دارند می‌توانند با تلاش خودشان به موفقیت دست یابند یا دست کم اگر نتوانند موفق شوند، خودشان را مورد ملامت قرار می‌دهند.

این کمال‌گرایی حتی به ظاهر فیزیکی آنها هم تسری یافته است. بسیاری از زنان و تعداد روزافزونی از مردان زیر تیغ جراحی می‌روند؛ البته نه فقط برای علایق شخصی بلکه به‌عنوان پاسخی عمل‌گرایانه به انتظارات اجتماعی.

آن‌طور که کیم با اغماض و ملاحظه می‌گوید: کره شمالی متفاوت است. این کشور جامعه‌ای به شدت طبقاتی دارد، اما افراد نمی‌توانند جایگاه خود را با تلاش ارتقا دهند. کیم به طور برگشت‌ناپذیری محکوم شده بود که در دسته «متخاصم» طبقه‌بندی شود؛ چون پدرش در زمان آزادسازی کره در ژاپن تحصیل می‌کرد و تا سال ۱۹۵۸ در کره ساکن نشد.

حتی ازدواج کیم با زنی که بستگان نظامی داشت کمکی به او نکرد. وقتی که او هنگام عبور از مرز چین دستگیر شد، محکومیت شدیدتری را متحمل شد و آن‌طور که خودش می‌گوید: به سعی خانواده همسرش در زندانی سخت‌تر حبس شد؛ چون آنها همیشه از وصلت با فردی از طبقه او ناراضی بودند.

موفقیت‌های کره جنوبی عمیق اما محدود بود. تقریبا نیمی از جمعیت این کشور در سئول زندگی، کار و رقابت می‌کند. ساختار حرفه‌های آن هم محدود است. تعداد حرفه‌های کره جنوبی تنها دو سوم تعداد حرفه‌های ژاپن و فقط ۳۸ درصد تعداد حرفه‌های آمریکاست. این آمار تکان‌دهنده توسط دولت کره جنوبی گم نشده است ( این اتفاق برای برخی آمار دیگر رخ داده است). گفته می‌شود که قرار است ۵۰۰ حرفه جدید از جمله پرستار دامپزشکی، ماساژ درمانگر و کارآگاه خصوصی ایجاد شوند.

تیلر کاون، اقتصاددان دانشگاه جورج میسن زمانی اعلام کرد که آمریکا بیش از ۳۰۰۰ تالار مشاهیر دارد که در آنها از افراد مختلفی از ورزشکاران گرفته تا حسابداران تجلیل شده است. اگر افراد نتوانند در یک حرفه به پله‌های بالایی نردبان ترقی برسند، می‌توانند نردبان دیگری را امتحان کنند؛ اما در کره جنوبی افراد تعریف مشترکی از موفقیت دارند. همه برای بالا رفتن از یک نردبان تقلا می‌کنند، برای به دست آوردن یک پاداش در تلاشند و از یک شکست می‌هراسند. آنهایی که می‌گویند برای چیز دیگری می‌کوشند، باور نمی‌شوند. یک روزنامه‌نگار در این مورد نوشته است: «مردم ترجیح می‌دهند به جای آنکه سر یک مار باشند، دم یک اژدها باشند.»

والدین در کره جنوبی تا زمانی که مطمئن نشده‌اند که منابع لازم برای به موفقیت رسیدن فرزندشان را در اختیار دارند، حتی فکر بچه‌دار شدن را هم از ذهن نمی‌گذرانند. در نتیجه کره جنوبی با کمبود طبقه متوسط شاد، مبارزان فرهنگی، افراد بیکار، ترک تحصیلی‌ها و افرادی متفاوت از دیگران مواجه است.

چنین افرادی هرگز متولد نمی‌شوند. این تلقی محدود کره‌ جنوبی‌ها از موفقیت تبعاتی عجیب در پی دارد. شرکت‌های بزرگ، استعدادها را چنان جذب خود می‌کنند که سایر بخش‌های اقتصاد که باید در واقع به کسب و کارهای کوچک‌تر تخصیص داده شوند از آن استعدادها محروم می‌مانند. بنابراین بخش‌های عظیمی از اقتصاد کره جنوبی غیرمولد باقی می‌مانند و ابعاد فعالیتشان بیش از حد کوچک و دانش آنها بسیار محدود است. امروز ایده‌آل‌های مردم کره جنوبی در گنگنام واقع در همسایگی سئول تجلی یافته است. این شهر مهد جراحی‌های پلاستیک، آپارتمان‌های گران‌قیمت و رستوران‌های دارای سبک شده است. اما حقیقت این است که مردم کره جنوبی باید در مورد اینکه چه مولفه‌هایی یک زندگی خوب را تشکیل می‌دهند، ایده‌آل‌های خود را مورد بازبینی قرار دهند.

مترجم: شادی آذری