یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

ادبیات امروز آلمان جهانی نیست


ادبیات امروز آلمان جهانی نیست

افزایش تعداد مترجمان زبان آلمانی در ایران و در این سال ها وضعیتی دوگانه برای ترجمه ادبی آلمانی به وجود آورده است از یک سو این افزایش کمیت با افزایش کیفیت همراه بوده و ادبیات آلمانی در ایران معرفی و شناخته شده و از سوی دیگر هم بخشی از این ترجمه ها به فقدان کیفیت دچار هستند و حتی ردی از متن اصلی هم در آنها دیده نمی شود البته در این میان عده ای هستند که خوب ترجمه می کنند اما عده ای هم اصلا مترجم نیستند و نمی دانم کجا چند کلمه ای آلمانی یاد گرفته اند و از قضا مترجم شده اند

۱ افزایش تعداد مترجمان زبان آلمانی در ایران و در این سال‌ها وضعیتی دوگانه برای ترجمه ادبی آلمانی به‌وجود آورده است. از یک‌سو این افزایش کمیت با افزایش کیفیت همراه بوده و ادبیات آلمانی در ایران معرفی و شناخته شده و از سوی دیگر هم بخشی از این ترجمه‌ها به فقدان کیفیت دچار هستند و حتی ردی از متن اصلی هم در آنها دیده نمی‌شود. البته در این میان عده‌ای هستند که خوب ترجمه می‌کنند اما عده‌ای هم اصلا مترجم نیستند و نمی‌دانم کجا چند کلمه‌ای آلمانی یاد گرفته‌اند و از قضا مترجم شده‌اند. از بخت بد، این‌دست مترجمان در همان آغاز کارشان سراغ آثار کلاسیک هم می‌روند و ترجمه‌های نادرست و بی‌کیفیتی از این آثار به‌دست می‌دهند. این افراد احتمالا به این دلیل کلاسیک‌ها را انتخاب می‌کنند که از ممیزی و مسایل مربوط به مجوز عبور کنند. شاید فکر می‌کنند آثار کلاسیک راحت‌تر از سد ممیزی می‌گذرند و انتشارشان ساده‌تر است. به‌تازگی ترجمه‌ای از یکی از داستان‌های هرمان هسه خواندم که ترجمه‌اش شرم‌آور است؛ متنی آنقدر به هم‌ریخته که نشان می‌دهد مترجم حتی ۳۰‌درصد جمله‌ها را هم درست درک نکرده است. اما در مجموع از حدود ۲۰ یا ۲۵سال پیش - یا به عبارت بهتر بعد از انقلاب، برخی از ایرانیانی که در آلمان بودند به کشور برگشتند و شروع به ترجمه آثار آلمانی‌زبان کردند. تا پیش از این دوره ادبیات آلمانی در دست نامادری بود و از ترجمه‌های فرانسوی و انگلیسی و به‌طورکلی از زبان چندم به فارسی ترجمه می‌شد. اما اکنون ترجمه از زبان اصلی صورت می‌گیرد و این اتفاق خوبی است که در این سال‌ها افتاده است.

۲ موضوع دیگری که به اندازه کیفیت در ترجمه‌ها اهمیت دارد، انتخاب اثر است. درباره شیوه انتخاب آثار و استراتژی ترجمه البته نمی‌توان حکم کلی صادر کرد. کسانی به سراغ ادبیات کلاسیک می‌روند و برخی هم ادبیات روز را انتخاب می‌کنند که هیچ اشکالی هم ندارد. اما واقعیت مساله این است که ادبیات کلاسیک آلمان، ماندگار‌تر از ادبیاتی است که در سال‌های اخیر در آلمان نوشته شده و این ادبیات کلاسیک آلمان است که می‌تواند به گنجینه زبان فارسی کمک کند و ایده‌هایی تازه برای نویسندگان زبان فارسی داشته باشد. آثار ادبی قرن نوزدهم و به‌خصوص قرن بیستم، آثاری جاودانه‌ هستند که ترجمه‌شان کار و زمان و زحمت بیشتری نیاز دارد. آثار امروزی معمولا آثار قطوری نیستند و بیشتر می‌توان دو، سه‌ماهه ترجمه‌شان را به سرانجام رساند و از این نظر کار راحت‌تر است. آنقدرها هم نیاز به کوشش و استمرار ندارد. البته این تنها دلیل گرایش به ترجمه ادبیات روز نیست و در نهایت همان سلیقه افراد است که در این انتخاب، نقشی تعیین‌کننده دارد، مثلا ادبیات امروز آلمان چندان مرا جذب نمی‌کند و ترجیح من، ادبیات قرن بیستم است؛ چه ادبیات نیمه‌اول قرن بیستم و چه ادبیات نیمه دومش و من از میان این آثار است که دست به انتخاب زده‌ام و گرچه شناخت دقیقی از آثاری که از ادبیات امروز آلمان ترجمه می‌شود، ندارم اما ترجمه‌هایی که از ادبیات امروز آلمان در ایران منتشر می‌شود، نه آثاری از بهترین نویسندگان امروز آلمان است و نه این نویسندگان نمایندگان واقعی ادبیات حال حاضر آلمان هستند. گرایش امروزی مترجمان ما به سمت نویسندگانی از آلمان است که آثارشان تا حدودی سهل‌الوصول‌تر است و ادبیات چندان قوی و قابل‌اعتنایی نیستند. بگذریم از اینکه اصولا نه‌فقط در آلمان که به‌طورکلی در هیچ‌جای دیگری، خبری از رمان‌نویسان درخشان کلاسیک نیست و ما امروز با سطح نازل‌تری از ادبیات روبه‌روییم. دیگر در ادبیات جهان توماس مان و بالزاکی در کار نیست و این وضعیت کلی ادبیات این روزگار است. به‌هرحال آثار امروزی ادبیات آلمان به فارسی ترجمه می‌شوند اما این آثار، دارای ادبیات چندان پرباری نیستند که بتوانند به نویسندگان و مخاطبان ایرانی چیزی اضافه کنند. در ایران چهار یا پنج‌هزار کتابخوان واقعی داریم که کتاب‌ها را هم می‌شناسند و این دست کارها ابدا آنها را ارضا نمی‌کند. از سوی دیگر، آثار کلاسیک بیشتر به‌کار داستان‌نویسان ما می‌آید. خاصه برای داستان‌نویسان جوانی که زبان هم نمی‌دانند. ترجمه کلاسیک‌ها به نویسندگان و مخاطبان امکان می‌دهد تا با ادبیات جهانی ارتباط برقرار کنند و از این راه مسیرهای تازه‌ای پیش‌روی ادبیات ما باز شود.

۳ اما وضعیت ادبیات روز آلمان در قیاس با ادبیات معاصر ما بیشتر روشن می‌شود. ادبیات امروز آلمان چندان هم برتر از ادبیات امروز ما نیست. حتی برخی از نویسندگان تازه‌کار ایرانی به دلیل حضور در محیطی با این تب و تاب، بهتر از نویسندگان جوان آلمانی می‌نویسند و آنها هستند که باید از ادبیات ما بیاموزند. یادمان باشد آثاری که در ایران منتشر می‌شوند، لزوما همه آثار نوشته‌شده نیستند و تصور من این است که اگر آثار نویسندگان ایرانی مشکل مجوز نداشته باشند، احتمالا آثاری در ایران داریم که فاصله‌ای با ادبیات امروز آلمان ندارند. از این‌رو ترجمه این‌دست آثار چیز زیادی به ادبیات ما اضافه نمی‌کند. ادبیات نویسندگان جوان آلمانی، ادبیاتی جهانی نیست و تنها آثاری است که از آلمان می‌آید. این ادبیات برد و وسعت چندانی ندارد که بیش‌وکم جهانی باشد و مثلا در آمریکا هم پرفروش باشد یا تاثیری بر ادبیات جهان گذاشته باشد. در میان این‌دست آثار، مثلا نویسنده‌ای مثل یودیت هرمان قدیمی‌تر است و آثارش از لحاظ بار ادبی یک سروگردن بالاتر از ادبیات امروز آلمان است. اما از سویی دیگر در ایران گرایش به ترجمه نویسنده‌ای چون پتر هانتکه کمتر دیده می‌شود که البته این از خوش‌شانسی هانتکه هم هست که مترجمان سراغش نمی‌روند. احتمالا دلیلش هم این است که ترجمه آثار او دشوار‌تر است و زمان زیادی می‌برد. مترجمان این سال‌های ما بیشتر به جریانی از ادبیات آلمانی گرایش دارند که شبیه به ادبیات به‌اصطلاح «کارور»ی است. به‌هرحال آثار ترجمه‌شده از ادبیات آلمان همه آن چیزی نیست که امروز در آلمان جریان دارد. این تنها ادبیاتی است که در ایران شناخته شده و سلیقه مترجمان ما بوده که این آثار را انتخاب و معرفی کرده‌اند.

علی‌اصغر حداد

مترجم