دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

همسفر با مهدی هاشمی در آفریقا


همسفر با مهدی هاشمی در آفریقا

پیشنهاد فیلم «فرزند چهارم» به مهدی هاشمی از آن دست تجربیاتی بود که به یک تجربه و البته تنوعی بزرگ تبدیل شد پذیرش هنرنمایی در «فرزند چهارم» مترادف شد با سفر به آفریقا «سرزمین خاص» تعبیری است که مهدی هاشمی از این دیار می کند

در زندگی همه انسان‌ها تجربیات متفاوت هستند که باقی می‌مانند و در واقع در جان آدم رسوب می‌کنند. تجربه‌هایی که ناغافل در بلبشوی زندگی می‌آیند و یکنواختی را تبدیل به یک تنوع بزرگ می‌کنند. پیشنهاد فیلم «فرزند چهارم» به مهدی هاشمی از آن دست تجربیاتی بود که به یک تجربه و البته تنوعی بزرگ تبدیل شد.پذیرش هنرنمایی در «فرزند چهارم» مترادف شد با سفر به آفریقا. «سرزمین خاص» تعبیری است که مهدی هاشمی از این دیار می‌کند و با وجود اینکه بنا به گفته خودش خیلی اهل سفرهای خارجی نیست اما این یکی آنقدر متفاوت بوده که با هیجان خاصی از تکه‌تکه‌ اتفاقاتش تعریف می‌کند و با تکمیل این پازل در نهایت می‌گوید: «در‌ آفریقا واقعا به من خوش گذشت.» گفت‌وگو با مهدی هاشمی نه تنها گپی دوستانه با یک هنرمند است بلکه می‌توان تجربیات سفر او و آنچه از این تجربیات می‌گوید، مترادف دانست با یک نوع ویکی‌پدیای سفر به آفریقا. بخوانید و لذت ببرید. سفر به کنیا و سومالی به مهدی هاشمی بسیار خوش گذشته است. او از خاطرات سفر و نیز همسفرانش مهتاب کرامتی و حامد بهداد می‌گوید.

● آفریقای محبوب من

من به سفر رفتن علاقه دارم. معمولا خستگی‌ام را با سفر رفع می‌کنم اما مسافرت داخلی، خیلی اهل مسافرت‌های خارجی نیستم. چند باری که به خارج از کشور سفر کرده‌ام، قرار بوده یک ‌ماه بمانم اما بعد از ۲ هفته برگشته‌ام. هر بار که از ایران رفته‌ام برای بازی در فیلم یا تئاتر بوده است اما در سفر به آفریقا به من خوش گذشت. آنجا آفریقا بود، یک سرزمین خاص، جایی متفاوت با اروپا و ایالات‌متحده که خیلی دوستشان ندارم.

● آدم‌های سرزمین مهربان

در کنیا و سومالی تازه متوجه شدم که چرا آفریقا برای تمام جهان زیباست. مرم آنجا هنوز بدوی‌‌ هستند و از دور طبیعت نشده‌اند. با وجود اینکه (کنیا) کشوری که ما در آن ساکن قبلا بودیم مستعمره انگلیس بود و هنوز انگلیس‌ها بر آنها نفوذ داشتند، مردمان آن خطه انسان‌های منعطف و مهربانی بودند. نمی‌دانم این تربیت‌شان تحت تاثیر استعمارگرهاست که به هر حال انسان‌های تربیت‌شده‌ای هستند یا خودشان طبق آیین و سلوکی که از قدیم داشته‌اند اخلاق و رویه آرامی دارند. البته در کنیا اینطور بود ممکن است بقیه نواحی آفریقا اینطور نباشد. شاید خلق و خوی آرام مردم این ناحیه بر‌گردد به آب و هوای آنجا؛ درجه حرارت هوا بین زمستان و تابستان فقط ۸-۷ درجه بالا و پایین می‌شود. تابستان و زمستان دمای هوا ۲۴ تا ۲۸ درجه است.

● بی‌عجله، بی‌غذا!

مردم کنیا هیچ عجله و شتابی برای انجام هیچ کاری ندارند. به آهستگی زندگی می‌کنند و اغلب آنها در فقر به سر می‌برند. یک روز دیدم یک ردیف از ماشین‌های ارتشی داخل شهر شدند و کنار جاده برای روستاییانی که هیچ چیز نداشتند غذا و آب پرت می‌کردند. جز برخی از شهرنشین‌ها که کار می‌کنند بقیه مردم کنار جنگل‌ها و حومه شهر فقیر هستند و به سختی زندگی می‌کنند و تنها درآمد و ثروت آفریقایی‌ها از توریست‌های آنجاست.

● از سومالی تا کنیا

در سومالی شعبه‌هایی مثل گروه «الشباب» که شاخه‌هایی از «القاعده» هستند، منطقه را به محل تاخت و تاز خودشان تبدیل کردند. همه اسلحه دارند، کسی که می‌خواهد مغازه‌اش را باز کند چهار تفنگچی همراهش است. در کل سومالی کشور به هم ریخته‌ای است اما کنیا هنوز حاکمیت مرکزی خودش را حفظ کرده و امنیت دارد. در عین حال مردمانش بسیار متمدن و بافرهنگ هستند.

● خوش به حال حیوانات

جایی که ما سکونت داشتیم به حیات وحش آن منطقه نزدیک بود. یک‌بار نزدیک بود یک زرافه را زیر بگیریم، دو طرف جاده‌های جنگلی کنیا هم پر از آهو و بچه‌آهو بود. فیل‌هایی را می‌دیدی که از جاده رد می‌شدند. جدا از اینها مناطقی هم بود که حیوانات وحشی مثل پلنگ، ببر و شیر در آن پرسه می‌زدند که البته فرصت نشد به آنجا سر بزنیم اما حیواناتی مثل کروکودیل را هر روز می‌دیدیم. مردم در آنجا فرهنگ زندگی کنار حیوانات را آموخته‌اند و از این بابت خوش به حال آن حیوان‌ها.

● رابطه گردنبند وتعداد خواستگار

درکنیا خانم‌ها انواع و اقسام علائم و نشانه‌ها را به گردن می‌اندازند. هر کدام از این نشانه‌ها معنایی دارد. پرسیدیم این خانم که دور گردن حلقه‌های قرمز و رنگارنگ انداخته چرا حلقه‌های بزرگ‌تری نسبت به آن یکی دارد؟ گفتند این خانم نسبت به آن یکی خواستگار بیشتری دارد. دیگری نامزد دارد و آن یکی ازدواج کرده است. هر کدام از این حلقه‌ها معنایی خاص داشت و از آیین‌های قرون خیلی گذشته با آنها بوده و نکته جالب این است که به هیچ وجه دوست ندارند از آیین‌‌های خودشان دور شوند.

● حامد بهداد، حافظ مولانا

در فیلم «فرزند چهارم» با حامد بهداد و مهتاب کرامتی بازی داشتم. در مدتی که در کنیا بودیم احساس کردم به حافظ احتیاج دارم اما دیوان او را با خود نیاوردم. نکته جالب این بود که حامد بهداد اغلب اشعار حافظ را حفظ بود و به کمک من آمد.از ظاهر حامد بهداد اصلا پیدا نیست که این همه اطلاعات و دانش از فرهنگ عارفانه ایرانی داشته باشد. تعجبم از این بود که حامد به مولانا، حافظ و بیشتر فرهنگ عارفانه ما آشنا بود. او راجع به هر چیزی نظر قطعی داشت. در مورد همه بازیگران کشور ما و جهان نظر قاطع داشت و صدای آنها را خوب تقلید می‌کرد، گوش موسیقایی قوی‌ای هم داشت. بیشتر ترانه‌هایی که از قدیم از خواننده‌های مختلف شنیده بودم را درست مثل خود آنها می‌خواند چه بسا خوش‌صداتر! حضور حامد در این سفر برای من خیلی خوشایند بود. نکته این است که هر کسی راجع به حامد بهداد یک نظری دارد. او گاهی بی‌پروایی‌هایی دارد که ممکن است نظر دیگری برای خیلی‌ها ایجاد کند؛ در کل بهداد در این سفر ۲ماهه یک همراه و هم‌صحبت خوب بود.

● زندگی خوب در جمع آدم‌حسابی‌ها

من از رفتن به آفریقا واقعا خوشحال شدم. اینکه در یک کار گروهی مشغول به کاری و در این جمع ۳۰،۲۰ نفری، یک نفر هم آدم ناحسابی نیست، یعنی یک زندگی خوب. زندگی در امنیت جمع دوستانه، جدا از این فکرش را نمی‌کردم آفریقا اینقدر برای من جالب باشد. وقتی آنجا بودم با خودم فکر می‌کردم ای کاش من می‌توانستم آفریقایی باشم، آنقدر حس خوبی به آنها داشتم که به تدریج فراموش کردم که پوستشان سیاه است. رنگ آنها برای من حذف شده بود، آنها را بی‌رنگ می‌دیدم. وقتی با مردم صحبت ‌کردم، متوجه شدم ارنست همینگوی مدت‌ها در ۸۰ کیلومتری آنجا زندگی می‌کرده. انواع و اقسام زیبایی‌ها در این منطقه وجود داشت تا بتوانیم از لحظه لحظه آنجا بودن لذت ببریم و این خاطره خوش تا همیشه در ذهن همه ما باقی بماند.

● مردمی که«خ» ندارند

مردم کنیا به دلیل مستعمره بودن همه انگلیسی می‌دانند و هر کسی که کم و بیش زبان بداند، می‌تواند با آنها صحبت کند. خودشان به لهجه و زبانشان می‌گفتند زبان سواحیلی که بسیار زبان نرم و لطیفی بود. چندین سال پیش با یک آدم خارجی صحبت می‌کردم، به او گفتم زبان فارسی زبان نرمی است، زبان اهالی ایالات‌متحده انگار که چند تخته را به هم می‌زنند و زمخت است؛ چرا باید زبان انگلیسی در جهان مسلط باشد و فارسی، نه. مرد خارجی پرسید شما هم «خ» زیاد دارید؟ گفتم: نه، حرف بیخودی می‌زنی! گفت همین الان گفتید بیخود. (می‌خندد) راست می‌گفت زبان ما «خ» زیاد دارد اما زبان کنیایی‌ها هیچ‌کدام از این تیزی‌ها و حروف خشن را نداشت، نمی‌دانم این موضوع به روحیه لطیف‌شان برمی‌گردد یا نه، همه حروف آنها نرم بود. یک مهربانی در زبان آنها وجود دارد که خشونت گاوچران‌های اهالی ایالات‌متحده را ندارد اما چون اینها مستعمره بودند این زبان جهانی نشده است.

● وقتی مورد حمله تروریستی قرار گرفتیم

ما برای فیلمبرداری «فرزند چهارم» در ابتدا به سومالی رفتیم اما آنجا امنیت لازم برای ادامه کار را نداشت. یک روز پلیس آمد و به ما گفت: ممکن است مورد حمله تروریسی «الشباب» قرار بگیریم و حتی در آن روز یک پلیس جوان در آن منطقه کشته شد. ما مجبور شدیم از آنجا فرار کنیم با اینکه لوکیشن آن منطقه مناسب فیلمبرداری ما بود. به هر حال بخشی از وقت ما صرف پیدا کردن لوکیشن مناسب شد. کارگردان گروه، آقای موساییان آنقدر با همت و چالاک بود که در نهایت آنچه را که می‌خواست به دست می‌آورد.

● کشور توریستی

کنیا کشوری است که برای توریست‌های تمام دنیا جالب است اما هنوز ایرانی‌ها چندان با آن مناطق آشنا نیستند، البته از فرودگاه ایران پرواز مستقیم به کنیا نداریم. ما هم از طریق قطر و دبی به مومباسا رسیدیم و ۳ هفته در آنجا فیلمبرداری کردیم. ساحل سفید مومباسا مرکز توریست‌های جهان و بسیار زیباست، اگرچه بعد از بالا رفتن قیمت دلار هزینه سفر به آن مناطق برای ایرانی‌ها مقرون به صرفه نیست. اما آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها دچار این مشکل نیستند و کنیایی‌ها از حضور این توریست‌هاست که می‌‌توانند زندگی‌شان را سپری کنند.

من یکسری پارچه و مجسمه به عنوان سوغات برای همسر و دخترم خریداری کردم اما نتوانستم زیاد خرید کنم، چون با دلار ۲هزارتومانی به این سفر رفتم اما یکدفعه قیمت آن به ۴ هزارتومان رسید، بنابراین نتوانستم آنطور که باید خرید کنم و سوغاتی که تهیه کردم، هدیه‌های کوچک و ارزان‌قیمت بود.

● شهروند درجه یک یا ۲؟

انرژی کنیا را می‌توان با اردیبهشت‌ماه تمام مناطق ایران یا اوایل پاییز شمال کشورمان یکی دانست. سفرم به آفریقا، شرق آسیا و کشورهایی مثل هند را دوست دارم. اینها مناطقی هستند که همیشه جالبند و می‌توان از هرگوشه آنها لذت برد. یک دانشجو را آنجا دیدم که می‌گفت قبل از کنیا در پاریس درس می‌خواندم. گفتم چطور شد به کنیا آمدی؟ گفت یک دلیلش این است که دانشگاهی که اینجاست، شعباتی از همان دانشگاه‌های اروپایی است. اما دلیل دوم این است که وقتی پاریس بودم من را شهروند درجه ۲ می‌دیدند اما الان که آفریقا هستم حس دیگری دارم. به هر حال این مسئله را نمی‌توان کتمان کرد که مردم اروپا و ایالات‌متحده از بالا به مردم کشورهای دیگر نگاه می‌کنند.

خارجی‌ها رؤسای مرکز تولید آنها هستند و آفریقایی‌ها کارگرهای آنها و فکر می‌کنم خود آفریقایی‌ها با این مسئله کنار آمده‌اند تا حدی که اگر مستعمرگی کشورشان از بین برود، مردم کنیا بیچاره می‌شوند و فکر نمی‌کنم استقلال باعث خوشبختی آنها شود چون از آن به بعد کنیا هم مثل سومالی دست یک عده تفنگدار می‌افتد

● ایالات‌متحده را دوست ندارم

من به چند کشور اروپایی سفر کرده‌ام. به ایالات‌متحده نرفته‌ام البته شاید اواخر اسفندماه برای اکران فیلم ضدگلوله ۸-۷ روزی آنجا بروم. واقعیت این است خیلی کشش و شوق سفر به این کشورها را ندارم و خیال می‌کنم اروپا و آنجا را در فیلم‌ها دیده‌ام. از بس که ما فیلم ساخت آنها را دیده‌ایم، فکر می‌کنم بخشی از تهران مثل آنجاست. اما آفریقا هنوز تبدیل به اروپا و ایالات‌متحده نشده است. چین و ژاپن هم درست است که کشورهایی هستند که از لحاظ تمدن و فرهنگ پیشرفته‌اند، با این حال اصالت‌های خودشان را حفظ کرده‌اند و فرهنگ‌شان را از دست نداده‌اند. «میشیما»، نویسنده بزرگی که در ۴۴سالگی جایزه نوبل دریافت کرده، اعتراض بزرگ خود را ابراز کرد. در همان سال‌ها با ۱۰۰ نفر به کاخ امپراتوری حمله و در اعتراض به اینکه چرا ژاپن دارد شبیه کشور ایالات‌متحده می‌شود، خودکشی کرد.

● خانم کرامتی، بانوی کامل

خانم مهتاب کرامتی یک بانوی متین و به تمام معناست، یعنی اخلاق و رفتار عالی دارد. زبان انگلیسی خوب او در سفر به ما خیلی کمک کرد. من به خانم کرامتی می‌گفتم: کارگردان کناری. آقای موساییان کارگردان پروژه بودند و خانم کرامتی کسی بودند که نکته‌های ریز را به من گوشزد می‌کردند. البته او در این سفر کمی احساس خستگی می‌کرد شاید دلیل آن برمی‌گردد به طول کشیدن سفر. از ابتدا قرار بود فیلمبرداری ما ۲۵ روز طول بکشد اما ۲ ماه و نیم زمان برد. به خصوص که در تهران هم قرار کاری داشتند و از ماندگار شدن ما در آفریقا اذیت شدند. به هر حال در سفرهای خارج از کشور آقایان نسبت به خانم‌ها راحت‌تر هستند.

● حامد بهداد پسر من شد

قبل از رفتنم به کنیا و سومالی به من گفته بودند که با حامد بهداد همسفر شدن کار آسانی نیست. گفتم من سنم زیاد است و آنقدر ظرفیت دارم که با سختی‌ها کنار بیایم یا در خودم حل کنم تا مشکلی پیش نیاید. وقتی آنجا رسیدم گفتم خیال می‌کنم حامد پسرم است و هرقدر بخواهد سر ناسازگاری با من بگذارد، می‌گویم فرزندم است و با او کنار می‌آیم. اما مدتی که گذشت دیدم که خیلی از او خوشم آمده است، به عنوان یک فرد بسیار باهیجان که عاشق ادبیات است و صحبت‌های مشترک داریم. یک روز به من گفت: آقای هاشمی! اجازه می‌دهید من پسر شما باشم. برایم خیلی جالب بود که حامد هم همان حسی را داشت که من نسبت به او داشتم و رابطه خیلی خوب و زندگانی جالبی را با هم در این ۲ماه گذراندیم.

● کارگردانی که کوتاه نمی‌آمد

من در کنیا می‌شنیدم که تهیه‌‌کننده‌های فیلم می‌‌گویند، فیلمبرداری را تمام کنید بعد برگردید و عجله نکنید. در عین حال می‌دیدم که کارگردان ما یک تلاشگر غریب است و از هیچ چیز کوتاه نمی‌آید. لوکیشنی را که می‌خواهد باید پیدا کند و اگر به جای ۲ روز، ۱۰ روز طول بکشد تا آن فضا را بیابد، دست از تلاش برنمی‌دارد.به آقای موساییان گفتم اگر ۳ ماه دیگر هم کار ما ادامه پیدا کند از جانب من مشکلی نیست، فکر می‌کنم فیلم باید خوب از آب دربیاید. ما یک‌بار به آفریقا آمده‌ایم و باید اجازه دهیم کارگردان کارش را انجام دهد. در کل از لذت سفر و بودن در فیلمی که همه عوامل آن در تلاش بودند که کار خوب پیش برود، لذت می‌بردم.

● تخفیف ۹۹دلاری

روزهای اول فروشندگان کنیا به نظرم خیلی عجیب رفتار می‌کردند، آنها یک شیء مثل مجسمه آفریقایی را می‌آوردند و می‌گفتند ۱۰۰ دلار اما در نهایت می‌توانستی با یک دلار آن جنس را خریداری کنی! به نظرم فاصله بین ۱۰۰ دلار تا یک دلار دروغ زیادی نهفته است. اگر خرید نمی‌کردیم بیشتر فروشنده‌ها به ما می‌گفتند پس یک پولی بدهید ناهار بخوریم، انگار این فقر و گرسنگی از قرن‌ها پیش در آنها نهادینه شده است. طوری رفتار می‌کنند که گمان می‌کنی اگر روزی همه آنها پولدار شوند، باز گرسنه هستند و این گرسنگی تاریخی آنها کاملا به چشم می‌‌آید. برخلاف ایرانی‌ها که اگر گرسنه هم باشند (جز گداها) نیازشان را ظاهر نمی‌کنند. آنها با اینکه می‌دیدیم ناهار هم دارند، فقرشان را به ما نشان می‌دادند. خارجی‌ها رؤسای مرکز تولید آنها هستند و آفریقایی‌ها کارگرهای آنها و فکر می‌کنم خود آفریقایی‌ها با این مسئله کنار آمده‌اند تا حدی که اگر مستعمرگی کشورشان از بین برود، مردم کنیا بیچاره می‌شوند و فکر نمی‌کنم استقلال باعث خوشبختی آنها شود چون از آن به بعد کنیا هم مثل سومالی دست یک عده تفنگدار می‌افتد.

● حضور توریست به نفع آنهاست

همه مردم کنیا اهل رشوه و پول گرفتن بودند انگار آنجا قبح این مسئله ریخته بود، تا حدی که در جاده‌ها که رفت و آمد می‌کردیم به راحتی بعضی از پلیس‌ها از ما رشوه می‌گرفتند البته به مبلغ خیلی کم هم راضی بودند. با همه این مسائل، مردمان خیلی خوش‌خلق، نرم و نیک‌رفتاری بودند. آن راننده‌هایی که ۲ ماه ما را همراهی ‌کردند، تا روز آخر با ادب، نزاکت، صبر و حوصله بسیار کنار ما بودند. به نظرم کنیا کشوری است که هر خارجی به آنجا برود به نفع اهالی آن کشور است، چه استعمارگر چه توریست‌ها و چه کسانی که برای فیلمبرداری به آن منطقه می‌روند.

● مثل ایران

غذای اصلی مردمان آنجا بیشتر گیاه بود و گاهی گوشت بز. من آنجا یاد گرفتم که صبحانه جدا از نان و پنیر باید مخلوطی از میوه‌‌ها هم داشته باشد. بدون استثنا در همه هتل‌ها به اندازه تمام غذاها میوه هم وجود دارد. نکته جالب اینجاست که گرانی در این کشور به چشم نمی‌آید، منظورم این است مثلا در کشوری مثل انگلیس همه مردم مجبور هستند با اتوبوس رفت‌وآمد کنند چون هزینه تاکسی خیلی بالاست اما کنیا مثل ایران است و مردم می‌توانند به راحتی با تاکسی و آژانس رفت‌وآمد کنند.

● سفیدهای بومی شده

اختلاف طبقاتی به دلیل مستعمره بودن مردم آن کشور مشهود است همچنین مزارع بزرگ در دست اسکاتلندی‌ها و انگلیسی‌ها بود که به دلیل حضورشان از قرن‌های پیش دیگر کنیایی به حساب می‌آمدند اما سفیدپوست بودند. هندی‌ها هم در آنجا به دلیل استعمار انگلیس نفوذ داشتند. در کنیا خیلی از فروشگاه‌ها و سینماها به هندی‌ها تعلق دارد. آفریقایی‌های با استعداد در امور اقتصاد هم بودند که با هندی‌ها کار می‌کردند و وضع مالی بهتری داشتند. اما اغلب مردم کنیا فقیر بودند.

● تور خوانندگان ایده‌آل به آفریقا همراه با چهره‌های سینمایی

«همسفر» شوید، با بهداد و دیگران!

همزمان با اکران «فرزند چهارم» باشگاه «ایده‌آل- آفریقا» راه‌اندازی شد

باید پیش‌بینی می‌کردیم که این سرزمین عجیب و غریب، دل توریست‌هایش را می‌برد. کافی است یک قدم به آفریقا نزدیک شوید تا گوشه‌ای از دل‌تان را جا بگذارید و برگردید. «فرزند چهارم» بهانه خوبی دست‌مان داد تا از این اشتیاق سفربازهای حرفه‌ای به آفریقا آگاه شویم؛ فیلمی که در این منطقه فیلمبرداری شد و ستاره‌هایش را میان سیاهپوستان، درخشان کرد. ستاره‌های این فیلم، در فرصت‌هایی که داشته‌اند، از زیبایی و شگفت‌انگیزی آفریقا گفته‌اند.

مهدی هاشمی به ایده‌آل گفت: «در سفر به آفریقا به من خوش گذشت. آنجا آفریقا بود. سرزمینی خاص. جایی متفاوت با اروپا و ایالات‌متحده. در کنیا و سومالی تازه متوجه شدم که چرا آفریقا برای تمام جهان زیباست. مردم آنجا هنوز بدوی هستند و از طبیعت دور نشده‌اند. من از رفتن به آفریقا واقعا خوشحال شدم. وقتی آنجا بودم با خودم فکر می‌کردم ای کاش من می‌توانستم آفریقایی باشم. آنقدر حس خوبی به آنها داشتم که به تدریج فراموش کردم پوست‌شان سیاه است. رنگ آنها برای من حذف شده بود. آنها را بی‌رنگ می‌دیدم...‌.»

در جایی دیگر حامد بهداد، دیگر بازیگر این فیلم نتوانست ارادتش به این سرزمین را پنهان کند و گفت: «خاطرات سفر به کنیا و آفریقا برای من فراموش‌نشدنی است...‌.» و در برنامه هفت هم گفت: «رفتن به آفریقا فقط یک بار برای آدم پیش می‌آید. سرزمین عجیبی است...‌.»

مهتاب کرامتی هم به کرات از شگفت‌انگیز بودن سرزمین رنگ و آفتاب گفت و حسین محب‌اهری، دیگر بازیگر «فرزند چهارم» مفصل در این‌باره اظهارنظر کرد: «عالی، محشر، هوا سبک و تمیز است. اقیانوس شفاف است. طبیعت پرگل و سبزتر از شمال خودمان. آفریقا به درد این می‌خورد که اگر بیماری‌ای داری، بروی و سالم شوی از این آب و هوای تمیز. آنجا جانوران عجیب و غریب و کمیاب دارد که در پارک‌های حفاظت شده قابل تماشا هستند. بناهای قدیمی هم دارد...‌. آدم‌های آنجا هیچ نسبتی با مقوله‌هایی مثل ستیز و جنگ و تصرف ندارند. اهل صلح‌ هستند و اصلا انگار نمی‌دانند جنگ و کشورگشایی یعنی چه. ساده ساده‌اند...‌.»

غیر از بازیگران این کار که به واسطه یک پروژه سینمایی سر از آفریقا درآورده‌اند، چهره‌های دیگری هم بوده‌اند که به آفریقا رفته‌اند و دل‌شان را جا گذاشته‌اند. مهناز افشار یکی از آنهاست؛ کسی که از آفریقا به عنوان منطقه‌ای یاد کرده که «همه رنگ‌های دنیا در آن جمع شده‌اند». رویا نونهالی از دیگر چهره‌هایی است که به واسطه مجموعه مستند «اینجا آفریقاست» که از تلویزیون رسمی ایران هم پخش شد، مدتی را در آفریقا گذراند و همیشه از ابهت آنجا حرف زد. منصور ضابطیان، طی سفرهای رنگارنگش به کشورها و شهرهای مختلف، سفر به آفریقا را هم تجربه کرد و از لذت عجیب این سفر در ایده‌آل خودمان هم گفت.

● ثبت‌نام در تور ایده آل- آفریقا

با اوصافی که از زبان چهره‌های محبوب شنیده‌ایم به نظر می‌رسد بد نیست یک تور همراه با ستارگان سینما به آفریقا داشته باشیم. ایده‌آل در تلاش است توری با حضور ستاره‌ها به مقصد آفریقا فراهم کند تا لذت کشف این سرزمین در کنار چهره‌های آشنا و دوست‌داشتنی، دوچنـدان شود. خوانندگان ایده‌آل به این تور دعوتند. شگفت انگیزترین عکس، متن، روایت، سفرنامه، کاریکاتور و... که از آفریقا دیده‌اید، برای ما بفرستید. تمام کسانی که آثار را ارسال کنند، عضو باشگاه «ایده‌آل- آفریقا» خواهند شد. در شماره‌های بعد با جزئیات این تور مسافرتی بیشتر آشنا خواهید شد.