پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

ترک عادت موجب مرض است


ترک عادت موجب مرض است

نگاهی به دو موضوع مضمون و روایت در سریال کلاه پهلوی

کمتر پیش می‌آید سریالی تلویزیونی صرفا با هدف سرگرم کردن مخاطبان ساخته و روانه آنتن شود. حتی اگر این قاعده درباره سریال‌های معاصر و اصطلاحا «سریال‌های روز» حاکم باشد، چنین روندی درباره سریال‌های تاریخی حاکم نیست و این آثار با این نیت ساخته می‌شوند که از ورای پرداختن به یک رویداد تاریخی، به تحلیل آن رویداد پرداخته و متناسب با شرایط امروز جامعه ایران، نکاتی را به مخاطب گوشزد کنند.

در طول سال‌های تولید سریال کلاه پهلوی نیز تحلیل‌های مختلفی درباره اهداف ساخت این سریال شنیده می‌شد. داستان این سریال تلویزیونی مجموعه‌یی از وقایع تاریخ سیاسی ایران در حد فاصل سال‌های ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۱ را مرور می‌کند. داستان از پیش از تاجگذاری رضا شاه آغاز و تا مدتی پس از خروج رضا شاه از ایران ادامه می‌یابد. واقعه کشف حجاب، حضور متفقان در ایران، رفتن گروهی از محصلان ایرانی به فرانسه جهت ادامه تحصیل از سوی رضاخان و... برخی از محورهای داستانی این سریال است اما شخصیت‌های اصلی این سریال گروهی از محصلان ایرانی هستند که در دوره رضاشاه برای ادامه تحصیل به شهر پاریس می‌روند و پس از اتمام تحصیلات به ایران باز می‌گردند و هر یک سرنوشت متفاوتی پیدا می‌کنند. در سال‌های پیش از پخش کلاه پهلوی، هر بار سخنی از کارگردان این اثر بیان می‌شد، به تلاش برای پرداختن به واقعه کشف حجاب نیز اشاره می‌شد و این مساله به عنوان محوری‌ترین اتفاق سریال مورد تاکید قرار می‌گرفت اما در سیزده ماه گذشته که سریال پخش شد، مفهوم دیگری تحت عنوان «تحلیل حضور پدیده مدرنیزم در ایران» نیز به عنوان یکی از اهداف مورد توجه این سریال بیان می‌شد.

البته پرداختن به این دوره تاریخی، اتفاق تازه‌یی در سینما و تلویزیون نیست. سریال و فیلم‌های مختلفی به دوران حکومت رضاخان و پهلوی اول پرداخته‌اند. از مجموعه آثار حسن هدایت گرفته تا دو سریال حسن فتحی ـ شب دهم و مدار صفر درجه ـ این مقطع تاریخی را برای روایت داستان خود انتخاب کرده‌اند اما در کلاه پهلوی برخلاف اغلب آثار اینچنینی، مخاطب نه با تصاویر نوستالژی گونه و زیبا بلکه با واقعیتی تلخ و جدی مواجه می‌شود که قدمتی هفتاد ساله دارد و با وجود گذشت سال‌های طولانی، همچنان به عنوان میراث پهلوی در جامعه ایران حضور داشته و خودنمایی می‌کند. این مساله پدیده «بدحجابی» است که گاهی از آن به عنوان «بی‌حجابی» نیز نام برده می‌شود.

بسیاری از مخاطبان این سریال ـ و حتی نگارنده ـ پیش از پخش اثر تصور می‌کردند در این سریال قرار است مبارزات مردمی علیه بی‌حجابی به تصویر کشیده شود و چگونگی ایستادگی مردم در مقابل این پدیده مورد توجه واقع شود. این مضمون، مناقشه‌برانگیرترین بخش محتوای سریال کلاه پهلوی است و شاید به همین دلیل واکنش‌های تندی را نسبت به این اثر در همان ابتدای پخش به دنبال داشت. پدیده «حجاب بانوان» که امروزه در ایران هم درباره میزان و حدود آن بحث‌های فراوانی است، مهم‌ترین وجه تمایز جامعه ایران از کشورهای دیگر ـ و حتی کشورهای مسلمان ـ است. این حدود از رعایت حجاب در ایران، تقریبا هیچ مشابهتی در کشورهای دیگر ندارد و نخستین نکته‌یی که یک فرد خارجی هنگام ورود به ایران با آن مواجه می‌شود، حجاب بانوان ایرانی است. در سریال کلاه پهلوی نیز به چند شخصیت معدود همچون: فروغ (مریلا زارعی)، فاطمه (نیلوفر خوش خلق) و فخری سادات (آزیتا ترکاشوند) که نسبت به بی‌حجابی واکنش نشان می‌دهند؛ سایر شخصیت‌های زن تقریبا با این مساله کنار می‌آیند. فروغ در مواجهه با بی‌حجابی خانه‌نشین می‌شود، فاطمه در اثر تعقیب ماموران فرزندی که آبستن است را از دست می‌دهد و خودش نیز می‌میرد و فخری سادات چند ساعتی پس از کشف حجاب اجباری، از شدت غصه و خجالت دق کرده و می‌میرد.

اما ظاهرا این میزان از واکنش منفی نسبت به کشف حجاب، مورد پسند برخی مخاطبان واقع نشده و آنها توقع داشته‌اند تا شاهد صحنه‌های زد و خورد، تعقیب و گریز، تیراندازی و کلا اکشن بیشتری در سریال باشند و در نهایت نیز این روند به پیروزی مخالفان کشف حجاب منجر شود حال آنکه چنین اتفاقی در کلاه پهلوی رخ نداده است. شاید یکی از دلایل واکنش‌های خشمگینانه نسبت به این سریال، جزیی‌نگری سریال در پرداختن به نحوه کشف حجاب باشد. کلاه پهلوی در واقع روایت یک شکست و استحاله تاریخی است و سازنده اثر تلاش کرده تا این جریان را به تصویر بکشد و البته مخاطبی که در طول سال‌های گذشته داستان‌هایی حماسی از جنس مختارنامه، در چشم باد و شوق پرواز یا سریال ملودرام یوسف پیامبر را دیده، تحمل اندکی برای دیدن این شکست تاریخی دارد.

● روایتی رمان‌گونه

کارگردان‌های متفاوت در مواجهه با یک اثر، زاویه دیدهای گوناگونی دارند و شکل‌های مختلفی را برای روایت اثر خود برمی‌گزینند. سازنده کلاه پهلوی نیز در روایت قصه خود روایتی رمان‌گونه را انتخاب کرده است، گویی مخاطب در حال خواندن صفحات یک رمان پرحجم است که در آن هر یک از شخصیت‌ها سمبل و نماد گروه‌ها و طیف‌های مختلفی هستند که در آن دوره حضور داشته و هر یک به نوعی تاثیری در مسیر تاریخ داشته‌اند. کلاه پهلوی صرفا به روایت حضور این افراد می‌پردازد و قضاوت درباره آنها را به خود مخاطب واگذار می‌کند. جنس روایت در کلاه پهلوی از جنس اکشن نیست. شروع سریال ملایم است و در ادامه نیز چیزی به مخاطب حقنه نمی‌شود و کشف اطلاعات از درون درام به عهده خود مخاطب است. این نوع روایت در ساخت سریال نیز رعایت شده است. مثلا همه شخصیت‌ها از ابتدای مواجهه با مخاطب، مسیری را در پیش گرفته به مرور رشد می‌کنند و این گونه نیست مخاطب حال آنها را ببیند و سپس به گذشته آنها برود.

در کلاه پهلوی مخاطب با حوادث و رویدادهای متعدد مواجه نیست و اتفاق‌ها به سادگی رخ می‌دهد. داستان تا قسمت سی‌ام روندی آرام را طی می‌کند و به مرور به اوج حادثه می‌رسد اما قطعا چنین روایتی دیگر به کار سریال‌های تلویزیونی امروزی نمی‌آید. مخاطبی که به تماشای سریال‌های هر شبی عادت کرده و از آنجا که طبق ضرب‌المثلی قدیمی «ترک عادت موجب مرض است» مخاطب دیگر به سختی با این جنس از درام ارتباط برقرار می‌کند و بهتر است سازندگان آثار تاریخی به این مساله توجه داشته باشند که لازم است تا در فرآیند خلق قصه، رویدادهایی را بگنجانند تا در طول روند قصه فراز و فرود ایجاد کند و مخاطب را با خود همراه سازد.

البته سریال کلاه پهلوی چند سال قبل پخش می‌شد، این ویژگی به نقطه ضعف آن تبدیل نمی‌شد اما در طول سال‌های گذشته، چیزهای زیادی تغییر کرده و ریتم زندگی تندتر شده و یک اثر هنری، برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب، ملزم به در نظر گرفتن ریتم زندگی مخاطبانش است.

حمیده جهانگیر