جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

یک به علاوه یک می شود چند


یک به علاوه یک می شود چند

مروری بر طرح استخدام نیمه وقت زنان

دولت در هفته‌های اخیر طرحی را پیشنهاد داده است که مضمون آن استخدام دو زن به جای هر زن با این شرط است که دستمزد و ساعات کار دو زن، نصف زن اول فرضی باشد.

من در این یادداشت سعی خواهم کرد آن بخش از مزایا و مضراتی از این طرح را بررسی کنم که هرچند اقتصادی است، اما نیاز چندانی به محاسبات پیچیده ندارد:

● نکته اول: ارزش‌گذاری این طرح برای جایگاه زنان و خانواده

پیش و بیش از هر چیز، ارائه این طرح، صرف‌نظر از کارآمدی یا ناکارآمد بودن آن، نوعی ارزش‌گذاری و اعلام اهمیت وضعیت زنان و خانواده در جامعه است. زنان به عنوان نیمی از ثروت انسانی جامعه، و خانواده به عنوان نهادی که تامین‌کننده‌ سلامت و ثبات روانی جامعه است، بدون شک جای ارزش‌گذاری و توجه بسی بیش از این طرح‌ها را دارند. این قدم می‌تواند امیدبخش برای مراحل بعدی توجه به این مهم باشد.

در نگاه اول چنین به نظر می‌رسد که دولت کار خاصی انجام نداده است، بلکه یک معادل‌سازی ساده صورت داده و این طرح، تنها طرحی شعاری است، بی‌آنکه تاثیری بنیادی بر تولید به عنوان شاخصی مهم در اقتصاد بگذارد. تعداد ساعات کاری هیچ تغییری نکرده است و بودجه‌ای که قرار است دولت به این طرح اختصاص دهد، مساوی با بودجه‌ای است که قرار بود در حالت پیشین یعنی استخدام معمول زنان خرج کند. اما این ساده‌انگاری، مسائلی مهم را از چشم دور داشته است.

● نکته دوم: افزایش نرخ اشتغال

نرخ اشتغال را با تعداد افراد شاغل می‌سنجند نه با تعداد نفرساعات کاری!

بنابراین ممکن است در اقتصاد دو کشور، نفر_ساعت‌های کاری مساوی بوده، اما نرخ اشتغال در یک کشور بیشتر از دومی باشد. در این طرح هر چند به نظر می‌آید در نگاهی خام، تعداد نفرساعت‌های کاری تغییری نکرده است، اما به اشتغال به وضوح افزوده می‌شود. ما به جای هر زن شاغل، دو زن شاغل خواهیم داشت.

در اینجا لازم است توجه کنیم که بحث اشتغال، تماما به تولید بر نمی‌گردد. اشتغال یک مساله‌ روانی، اجتماعی است. اشتغال بیشتر، عموما یعنی امید به آینده‌ بهتر و احساس اعتماد به نفس بیشتر در میان زنانی از این سرزمین که با نرخ بالایی تحصیل کرده‌اند و در غیاب موقعیت شغلی، احساس افسردگی خواهند داشت که عمر خویش بر باد داده‌اند. شادابی، امید و اعتماد به نفس، عناصر روانی، اجتماعی تاثیرگذار در یک اقتصاد سالم است.

● نکته سوم: امکان افزایش دستمزد کارمندان نیمه‌وقت

فرض کنید که یک کار از هشت صبح تا چهار بعدازظهر را به دو قسمت مساوی تقسیم کنیم و هر بخش را به کسی بسپریم. اولا ما گستره‌ افرادی که می‌توانند بالقوه کار را بپذیرند، افزایش داده‌ایم. به عبارت دیگر کسانی که نمی‌توانستند کل این مقدار ساعت را کار کنند و در بخشی از این ساعت‌ها گرفتار بودند، اکنون به جمع متقاضیان بالقوه اشتغال خواهند پیوست. بنابراین دامنه‌ متقاضیان این وضعیت جدید استخدامی، بسیار بالاتر خواهد بود.

به نظر می‌رسد تعداد نفرساعت کاری تغییری نکرده است، پس چرا من مدعی افزایش تولید هستم؟ کافی است به این دقیقه توجه کنیم که یک کارگر در ساعات ابتدایی کار و ساعات انتهایی، تولید یکسانی ندارد. در واقع در این جا ما باید به «تازگی نیروی کار» و «نیروی تازه‌نفس» توجه کنیم. وقتی دو نفر، هشت ساعت کار را بین خود تقسیم می‌کنند، در بسیاری از موارد این امکان وجود دارد که میزان تولید چیزی بیش از دو برابر نصف تولید هر فرد به ازای آن هشت ساعت کار بشود.

این جا به هیچ وجه، جمع و ضرب ساده‌ ریاضیات حاکم نیست. ما در این تقسیم‌بندی با دو نفری روبه‌رو هستیم که چون ساعات کار کمتری دارند، پرانرژی‌تر هستند، دغدغه‌های بیرونی کمتری دارند، به جهت روانی شاداب‌ترند و چه و چه. از دیگر سو، ما با یک زمان آزاد شده‌‌ طرفیم که می‌تواند به امور ارزشمند دیگر و خصوصا تقویت نهاد خانواده پرداخته شود. زنی که تا پیش از این باید هشت ساعت کار می‌کرد، اکنون چهار ساعت وقت اضافه دارد تا به خانواده و خویش برسد. او می‌تواند مسیر پیشرفت انسانی خویش را پی بگیرد و مسیر ارتقای نهاد خانواده را دنبال کند. تامل و آرامش به عنوان دو عنصر اساسی زندگی سالم به تمام زنانی که مشمول این طرح می‌شوند، تزریق می‌شود.

با این وجود، باید توجه کنیم که اگر استدلال فوق بر افزایش تولید درست باشد، نتیجه می‌شود که مجموع دستمزد دو فرد جدید، می‌تواند بیش از دستمزد فرد فرضی قبلی باشد. قاعدتا میزان افزایش سودی که ناشی از افزایش تولید این دو فرد جدید نسبت به فرد فرضی قبلی است را نمی‌توان در ساختار سازمان‌های دولتی محاسبه کرد.

یک ایده خام برای محاسبه‌ این دستمزد جدید، آن است که از وجود بنگاه‌های خصوصی در این زمینه بهره برد. به عبارت دیگر، طرح استخدام نیمه‌وقت زنان می‌تواند به صورت پیشنهادی در برخی بنگاه‌های خصوصی اجرا شود و میزان افزایش سود حاصل از این تغییر تخمین زده شود. با فرض بسیار خام و ساده‌ یکسان بودن افزایش تولید ناشی از این طرح در بنگاه خصوصی و دولت، می‌توان همان افزایش سود را برای دولت نیز در نظر گرفت و بنابراین مقیاسی برای افزایش دستمزد دو فرد جدید نسبت به حالت ساده‌ نصف کردن دستمزد فرد فرضی قبلی در دست داشت.

● نکته چهارم: افزایش یا کاهش ترافیک؟

این مساله‌ای است که باید به صورت تجربی بدان پرداخت. من نمی‌دانم حجم این طرح چه قدر است. یعنی مثلا در شهر تهران، چند زن درگیر این طرح خواهند شد. اما اگر فرض کنیم این حجمی قابل توجه است، می‌توان به تاثیر آن بر ترافیک شهری فکر کرد.

اشتغال دو نفر به جای یک نفر از یک سو حجمی خاص از مسافرت‌ها را دوبرابر می‌کند. پیش از این باید یک زن به محل کار می‌رفت و برمی‌گشت، اکنون با دو زن و چهار سفر طرفیم. اما باز هم کمی عمیق‌تر از محاسبه‌ ساده نگاه کنیم: پیش از این توزیع زمانی سفرها، همان توزیع معمول بود. همان توزیعی که هر صبح و هر عصر در این شهر فاجعه می‌آفریند. اما دو سفر تازه اضافه شده، در میانه‌ این دو دوره‌ زمانی آشوب‌ناک است. بنابراین عموما نباید وضعیت ترافیک را به طور ویژه‌ای تغییر دهد. از سوی دیگر باز هم آن عنصر «روان ناآرام» که بالاخره بخشی از خشونت ترافیکی ما را موجب شده است، تا حدی و حداقل در مورد این گروه خاص مورد نظر ما حذف شده است!

● نکته پنجم: چند نکته‌بینی منفی

وقتی یک سازمان به جای یک نفر با دو نفر مواجه است، بالاخره نیازمند صرف انرژی بیشتر برای تعامل با آن دو خواهد بود؛ مساله‌ای که هزینه‌های مدیریت را افزایش خواهد داد. مدیر و همکاران اکنون باید با دو نفر سر و کار داشته باشند و این خود یک تنظیم روابط و انرژی جدید می‌طلبد. نیاز به درک شرایط دو نفر به جای یک نفر هست و باید با روحیات دو نفر به جای یکی آشنا شد. اینها نکات ریز و عمدتا از چشم پنهانی است که در درازمدت خود را نشان خواهد داد.

بالاخره وقتی وضعیت شغلی جدید با ساعات کاری کمتر و در نتیجه دستمزد کمتری همراه است، موجب می‌شود برخی از متقاضیانی که نیاز جدی‌شان به حداقلی از دستمزد ارضا نمی‌شود از مجموعه‌ متقاضیان کسر شود. این مساله یک بخش منفی طرح است. هر چند تجربه کنونی کشور از بازار کار و دستمزدهای زنان نشان می‌دهد که ما با تقاضاهای کمتری از سوی زنان برای دستمزد طرفیم، اما این پیش‌فرض می‌تواند در درازمدت معضل نابرابری دستمزد زنان (آن بخشی که فرهنگی است و نه مرتبط با محاسبات تولید) را تشدید کند.

آیا این طرح حجم دولت را افزایش می‌دهد؟

از طرف دیگر، نگاه مبتنی بر اقتصاد بازار و اقتصاد رقابتی، یک دغدغه‌ جدی دارد و آن حجم دولت است. آیا این طرح حجم دولت را افزایش

می‌دهد؟

این مساله محل تامل است. اگر حجم را مرتبط با افراد درگیر و نان‌خور دولت بدانیم، در نگاه نخست گویا حجم افزایش یافته است. اما از سوی دیگر ما با شاغلانی طرفیم که کار و دستمزدشان نصف است؛ این افراد وابستگی کمتری به دولت دارند و انعطاف بیشتری برای جدا شدن از بدنه‌ دولت!

می‌‌توان به این طرح به عنوان یک مرحله‌ آمادگی زنان برای ورود به بازار بنگاه‌های خصوصی نگاه کرد. در واقع می‌توان متقاضیان اصلی طرح را زنانی دانست که این، اولین تجربه‌ کاری‌شان است. پس هر چند حجم دولت به جهت تعداد شاغلان بالا رفته است، اما ما با شاغلانی کمتر وابسته به دولت مواجهیم. از دیگر سو، اگر حجم دولت را با میزان بودجه‌ آن محاسبه کنیم، لااقل این طرح در وضعیت نخستین‌ا‌ش، چیزی به بودجه فرضی پیشین نمی‌افزاید. پس گرچه این مساله نیازمند بررسی‌های بیشتر است، در نگاه نخست چنین نیست که محاسبات افزایش حجم دولت را نتیجه دهد.

طرح استخدام نیمه‌وقت زنان و در مقابل دو برابر شدن میزان استخدام زنان در سازمان‌های دولتی، با وجود سادگی ظاهری، می‌تواند جنبه‌های مثبت و منفی متعددی داشته باشد.

کافی است توجه کنیم که بحث اشتغال، تماما به تولید بر نمی‌گردد. اشتغال یک مساله‌ روانی _ اجتماعی است. اشتغال بیشتر، عموما یعنی امید به آینده‌ بهتر و احساس اعتماد به نفس بیشتر در میان زنانی که بخش بزرگی از آنها سال‌های جوانی خود را برای تحصیلات دانشگاهی صرف کرده‌اند و در غیاب موقعیت شغلی، احساس افسردگی خواهند داشت که عمر خویش را بر باد داده‌اند.

همچنین اگر به «تازگی نیروی کار» و «نیروی تازه‌نفس» توجه کنیم، خواهیم دید که وقتی دو نفر، هشت ساعت کار را بین خود تقسیم می‌کنند، در بسیاری از موارد این امکان وجود دارد که مجموع تولید این دو نفر، بیش از تولید یک نیروی کار تمام‌وقت باشد. به این ترتیب به صورت بالقوه امکان افزایش دستمزد ساعتی نیروی کار نیمه‌وقت فراهم خواهد بود.

عکس: آکو سالمی

یاسر میرزایی