چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

عقاب گرسنه بر فراز خلیج فارس


نفت در اقتصاد سیاسی ایران و دیگر كشورهای عضو اوپك, همواره نقش دوگانه ای داشته است از یك سو مهم ترین منبع درآمد کشورهای عضو اوپک است به گونه ای كه اقتصاد این كشورها به آن وابسته شده و نوعی چسبندگی در بخش های مختلف اقتصادی به وجود آورده است و از سوی دیگر, مبنای سیاست های خارجی قوی و تعامل میان تولیدكنندگان و مصرف كنندگان را ایجاد كرده است

از جنگ سرد، مفهوم «مشروعیت سرزمینی» در منطقه خاورمیانه پدید آمد و شاید بتوان از این پدیده به عنوان یكی از علت های كاهش روند رشد و توسعه اقتصادی كشورهای منطقه در مقایسه با كشورهای آسیای جنوب شرقی، نام برد. این پدیده از اتصال دو عامل مشروعیت و سرزمین به وجود می آید، یعنی نفت كه یكی از منابع سرزمینی است، پایه كسب مشروعیت برای حكومت ها می شود. پس از آغاز جنگ میان اعراب و اسراییل در اكتبر 1973 برای اولین بار تحریم نفتی (از سوی اعراب) صورت گرفت و نفت به ابزاری مهم و تاثیر گذار در تحولات منطقه تبدیل شد و در این راستا سیاست های ژئو پلیتیكی خاورمیانه با خلیج فارس گره خورد و منطقه به لحاظ ژئو پلیتكی توسعه یافت.با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، بحث خاورمیانه بزرگ مطرح شد و خزر نیز به دلیل وجود ذخایر غنی نفت در این ناحیه، در نقشه ژئو پلیتیك خاورمیانه قرار گرفت. بنابراین می توان دید كه چگونه نفت از سیاست داخلی كشورها به سیاست های منطقه ای نفوذ كرد و زمینه و فضای رقابت ابرقدرت ها كه از هنگام استخراج نفت آغاز شده بود، گسترش یافت و با جانشینی نفت و زغال سنگ، سوخت و موتور محركه صنایع كشورهای در حال توسعه آن زمان نیز تغییر كرد و حتی استفاده از نفت در صنایع نظامی سبب تبدیل این ماده به یك كالای استراتژیك بین الملی شد.طرح ایجاد نظم نوین در جهان پس از جنگ سرد از سوی بوش پدر و تكمیل این بحث با حمله به عراق از سوی بوش پسر، نشان داد كه نفت نقش اساسی در به وجود آوردن این نظم در جهان دارد. وابستگی مناطق مختلف جهان در دودهه گذشته و نیاز به واردات روزافزون انرژی دركشور های مصرف كننده عمده جهان مانند ایالات متحده آمریكا، چین، هند، اتحادیه اروپا، روابط انرژی میان كشور ها را بیش از پیش سیاسی كرده است.با توجه به كاهش روند تولید نفت، رقابت میان مصرف كنندگان از گذشته بیشتر شده است كه این مسئله بر روابط سیاسی كشورها تاثیر می گذارد. این مسئله نشان می دهد كه خلیج فارس به عنوان بزرگ ترین منبع تامین انرژی دنیا، نه تنها از رقابت های سیاسی كشور ها در امان نخواهد بود، بلكه اهمیت این ناحیه تا 20 سال آینده افزایش می یابد.گفتنی است كه امروزه تامین نیاز مصرف كنندگان برای تولید كنندگان اجبار است، زیرا مصرف كنندگان در تصمیم گیری های بین المللی نقش موثر تری دارند و اگر نیاز دنیا به انرژی برآورده نشود، این مسئله در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح و با اعمال زور حل می شود. زیرا نفت نقدینگی لازم برای ایجاد زمینه های انتقال و شناخت فناوری های برتر را فراهم می آورد. تامین بودجه و اعتبارات ضروری حتی در بخش های غیرنقدی و وام نیز با تكیه بر اعتبار بخش نفت، شدنی است و هرگونه چالش در اعتبار این بخش، در حقیقت مانعی سخت فراروی رشد اقتصادی و تامین نیازهای اساسی و حتی امنیتی- سیاسی كشور به شمار می رود. بنابراین می توان گفت كه امروزه حاكمیت كشورها بر منابع طبیعی شان نه مانند گذشته كه بر اساس تفاهم برای تامین نیاز مصرف كننده است.

چندی پیش، مجله اشپیگل آلمان در مقاله ای، منبع جنگ عراق را به نفت و نقش آن برای آمریكا اختصاص داد و به نقل از «هنری كیسینجر»، وزیر امور خارجه سابق آمریكا، نوشت: «نفت بسیار مهم‌تر از آن است كه بتوان اختیار آن را به اعراب واگذار كرد».خلیج فارس منبع تامین نیاز رو به رشد مصرف كنندگان است، زیرا 65 درصد از ذخایر دنیا را در اختیار دارد. 50 درصد از منابع دنیا در سه كشور عربستان سعودی، ایران و عراق و 15درصد دیگر در امارات، كویت و قطر است. بنابر پیش بینی های كارشناسان، تا 20 سال آینده خلیج فارس باید 40 درصد از نفت مورد نیاز جهان را تامین كند.

تولید روزانه نفت ایالات متحده سالیانه 250 هزار بشكه كاهش می یابد، این در حالی ا ست كه تقاضای روزانه نفت این كشور سالانه 250 هزار بشكه افزایش می یابد. در واقع نیاز آمریكا به واردات نفت در هر سال، 500 هزار بشكه اضافه می شود. به این ترتیب هر چهار سال یک کشور اوپکی، در حد و اندازه کویت، باید تمام نفت خود را به آمریکا صادرکند تا نیاز فزاینده این کشور تامین شود. پس از بحران سال 1980 و كاهش تولید نفت ایران، حضور نظامی ایالات متحده در خلیج فارس تشدید شد. این كشور همچنین پس از درگیری میان كویت و عراق توانست برخی از كشورهای عربی را برای حضور نظامیان آمریكا در این كشورها متقاعد و پایگاه نظامی خود را در جنوب خلیج فارس مستحكم كند. به طور كلی نخبگان آمریكایی، به ویژه محافظه کاران جدید، كشورهای حاشیه خلیج فارس را اصلاح ناپذیر می دانند و ایالات متحده آمریكا را مسئول سازمان دهی و ایجاد نظم، حتی با توسل به زور نظامی، در این منطقه می دانند. 27 سال قبل هنری كسینجر گفته بود: «جنگ های گسترده علیه ایران، عراق و عربستان سعودی در پیش است». در واقع سیاست مداران آمریکا از سال ها پیش می دانستند که روزی فرا می رسد که ثبات سیاسی كشورهای این منطقه تحت شعاع امنیت عرضه انرژی به آمریكا قرار خواهد گرفت.