چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فرشته مرگ
بونوئل، در این فیلم موقعیتی را بیان می کند برای به سخره کشیدن تمدن،مدرنیته،اخلاق بورژوایی و انسانیت پرمدعا...
او داستانی ساده و قصه گو را برای بیان موقعیتی خاص برمی گزیند.
تنها نقطه ی سورئال و فراواقعی فیلم که نمی توان برای آن علت و دلیل منطقی یافت،حبس شدن ناگهانی میهمانان در خانه می باشد.
داستان فیلم چنین است که سران مملکتی و افراد سرشناس،شبی در خانه ی یکی از بزرگان شهر دعوت شده و در میهمانی به بحث های روشنفکری و فرهنگی و... می پردازند.
پیانو به عنوان نماد تمدن و هنر غرب نواخته شده و همگان با دقت گوش فراداده و لذت می برند اما هنگام خروج هیچ یک نمی توانند از خانه خارج شوند.
این وضعیت دو روز ادامه می یابد. در این دو روز،افراد ثروتمند و مدعی اخلاق و هنر و تمدن، هر لحظه بدوی تر شده و جنگ و دعوا و وحشی گری بیشتری از خود نشان می دهند. زمانی که در این وضعیت یکی از حضار پیانو می زند همه به او هجوم آورده و...
میهمانان این فیلم در مقیاس وسیع تر بیان گر تمدن و اشرافیت و انسانیت عصر مدرن می باشند که در خلال دو جنگ جهانی به خوبی توخالی بودن این اخلاقیات و خوی بدوی انسان گردید.
بونوئل،انسان های بزرگ منش را کنار هم حبس می کند و ناخواسته به خودشناسی و واکاوی من و دیگری دست می زند.
من و دیگری در فلسفه های پدیدارشناسی و روان کاوی شخصیتی بحثی مهم می باشدکه در بازشناسی خویشتن و هویت یابی مطرح می شود.
دیگری باعث شناخت و هستی بخشی به آدمی ست. دیگری که در ساحت وجودی آدمی نهادینه شده است. این دیگری تشکیل شده از ساختارهای اجتماعی و ارزش های عرفی و... می باشد. این بعد وجود، بعدی ست غیر قابل دسترس از آدمی. من نه تنها عبارتم از هستی که بودم و هستی که باید باشم بلکه همچنین عبارتم از هستی که برای دیگری هستم. (بلاکهام)
این وضعیت حبس شدگی و نزول اخلاقیات در میهمانان منی ست که در بی پرده ترین شرایط خود را برای دیگری آشکار می کند.
همچنین به یادآورنده ی جمله ای از ژان پل سارتر : جهنم، دیگری ست.
نام فیلم نیز به همین نکته اشاره می کند: در این وضعیت که آدمی در جهنمِ دیگری گرفتار شده ،تنها مرگ است که می تواند همچون فرشته ای او را نجات دهد.
در نهایت،یکی از مهمانان معتقد است برای رهایی باید همه چیز به حالت اول بازگردد و این اتفاق نیز می افتد و همه نجات می یابند.این رهایی اشاره به دور و تسلسلی ست که بی هیچ منطقی،آدمیان را در تمدن ساختگی و انسانیت تو خالی و رفتارهای بی هدف گرفتار کرده است.
در صحنه ی آخر زمانی که میهمانان برای شکرگذاری به کلیسا رفته اند،ورود دسته ای گوسفند را به کلیسا می بینیم. بونوئل در این صحنه میان انسان های بی فکر و پرمدعایی که بدون هیچ علت و منطق و به طور سطحی نگرانه، مذهب ،اخلاق و...را پذیرفته اند و گوسفندان شبیه سازی می کند.
این فیلم در سال ۱۹۶۲ نامزد نخل طلای جشنواره ی کن شد.
راضیه مهدی زاده
کارشناسی ارشد مطالعات سینما،دانشکده سینما تئاتر
دانشگاه هنر تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست