شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
تفاوت «ولایت » با «وکالت »
معنای ولایت و وکالت و نیز تفاوت آن دو را در چند بند ذیل میتوان دریافت:
۱) هر کاری را که یک فاعل، به صورت مستقیم و مباشرتا انجام میدهد، یا درباره شخص خودش میباشد و یا درباره دیگری. در فرض اول، هیچ گونه اعتبار و جعل و قراردادی از ناحیه غیر، وجود ندارد; زیرا در این صورت، تنها رابطه فعل با فاعلش، همان پیوند تکوینی و واقعی است و اگر فعل مزبور از سنخ کارهای تشریعی و قانونی است، فاعل، آن کار را به نحو اصالت(نه ولایت و نه وکالت) انجام میدهد. غرض آنکه، فاعل مختار، برای تامین نیازهای خود، کارهایی را بدون دخالت دیگران به نحو اصالت انجام میدهد. در فرض دوم که فاعل، کاری را مربوط به دیگری و برای تامین مصالح او انجام میدهد، این کار، یا بر مبنای وکالت از دیگری است و یا بر اساس ولایتبر دیگری.
۲) اگر فاعل، کاری را بر اساس وکالت از دیگری انجام دهد، اصالت رای و تصمیمگیری از آن همان دیگری است و حدود کار فاعل، بستگی دارد به تشخیص موکل(وکیلکننده) و به محدوده وکالتی که موکل به او داده است; ولی اگر فاعلی، بر اساس ولایتبر دیگری، کاری را برای تامین مصالح او انجام دهد، اصالت رای و تصمیمگیری و تشخیص، از آن خود فاعل(ولی) است و او بر اساس محدوده ولایتی که از ناحیه خداوند به او داده شده است عمل میکند.
۳) از آنجا که معیار تصمیمگیری در ولایت، تشخیص ولی و سرپرست است، اما در وکالت، تشخیص موکل(وکیلکننده) معتبر است; پس جمع ولایت و وکالت در مورد واحد، ممکن نیست; یعنی ممکن نیست که یک شخص، در یک کار خاص، هم ولی بر دیگری باشد و هم وکیل از سوی او.
۴) اصل اولی درباره رابطه انسانها با یکدیگر، «عدم ولایت» است; یعنی هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت ندارد; مگر آنکه از سوی خدای سبحان تعیین شده باشد و از اینرو، ولایت داشتن هر انسان معصوم و یا غیرمعصوم بر انسانهای دیگر، نیازمند تعیین و جعل بیواسطه و یا بواسطه ولایت از سوی خداوند است. امامان معصوم(علیهمالسلام) که از سوی خداوند به عنوان اولیاء جامعه بشری منصوب شدهاند، میتوانند افراد واجد شرایط را از سوی خود ولی و رهبر جامعه قرار دهند که در این صورت، منصوبین از سوی امامان معصوم، ولایتبر جامعه اسلامی را از خداوند گرفتهاند، اما با واسطه امامان; و لذا این منصوبین، نسبتبه معصومین(علیهمالسلام) وکیلند; گرچه نسبتبه جامعه انسانی، ولی(والی) میباشند.
۵) هر انسانی میتواند در اداره امور خود، برخی از کارهای وکالتپذیر را به دیگری بسپارد و در این صورت، آن شخص وکیل، نازل منزله موکل خویش است و به جای او مینشیند و در دایره وکالتی که از او گرفته، به انجام کارهای او میپردازد. بدیهی است که وکالت، تنها در مواردی صورت میپذیرد که آن موارد، به طور کامل در اختیار وکیلکننده باشد و لذا هیچ کس نمیتواند امر مشترک میان خود و دیگران را بدون اجازه از آنان، به صورت وکالت تام و مستقل به شخص سومی تفویض نماید.
۶) نصب و تعیین ولایت، نمیتواند همانند وکالت، از سوی خود انسانها باشد; یعنی یک انسان عاقل و بالغ و... نمیتواند اختیار و اراده خود را به دیگری واگذار کند و بگوید من حق حاکمیتبر خود را به تو واگذار میکنم و تو را «قیم تامالاختیار» خود قرار میدهم و خود را «مسلوبالاختیار تام» میگردانم. بنابراین، آنچه که یک شخص برای خود معین میکند، تنها در محور وکالت و توکیل است نه در محور ولایت و تولیت.
تذکر: چون «ولایت فقیه» بهمعنای ولایت فقاهت یعنی ولایت مکتب تام و کامل و جامع اسلامی و الهی است، بازگشت چنین ولایت و قیومیتی، به ولایتخداوند و قیوم بودن اوست و مسلوبالاختیار بودن بنده در برابر خداوند، مقام تسلیم اوست که نهایت کمال انسان محسوب میشود.
۷) یکی دیگر از تفاوتهای وکالت با ولایت آن است که عقد و قرارداد وکالت، تابع موکل است و با مرگ او برطرف میشود و وکیل نیز معزول میگردد زیرا در این حال، دیگر کسی وجود ندارد که شخص وکیل، جانشین او در عمل باشد اما در ولایت چنین نیست و با مرگ ولایتگذار و ناصب(نصبکننده)، ولایت ولی، نسبتبه مولیعلیه، از میان نمیرود و تا ولایتگذار دیگر آن را باطل نکند، برقرار خواهد بود و از اینجا دانسته میشود که اگر فقیه جامعالشرایط، از سوی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم یا یکی از امامان معصوم(علیهمالسلام) به عنوان ولی جامعه اسلامی منصوب گردید، این سمت، تا آن زمان که ولایت او توسط یکی از ائمه بعدی مورد نقض و نفی قرار نگرفته باشد، ثابتخواهد ماند و این، بر خلاف آن مواردی است که امام معصوم، کسی را به عنوان وکیل خود در امری قرار میدهد; زیرا پس از شهادت یا رحلت آن امام معصوم(علیهالسلام)، آن شخص وکیل، وکالت نخواهد داشت.
۸) شخص وکیل، پیش از وکیل شدن از سوی دیگران، حقی بر آنان ندارد که به موجب آن حق، وظیفهای برای آنان در وکالت دادن به آن شخص ایجاد شود و لذا آنان مختارند که او را وکیل خود کنند یا نکنند; اما در ولایت، شخص ولی، پیش از آنکه مردم ولایت او را بپذیرند، از سوی خداوند دارای حق ولایت است که چنین حق مجعول از ناحیه خداوند، وظیفه پذیرش ولایت را بر دیگران ایجاب میکند.
محسن گلستان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست