جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مصرف گرایی و سرمایه سالاری جدید


مصرف گرایی و سرمایه سالاری جدید

ارزش های فرهنگی سنتی جامعه غربی تحت تأثیر عواملی چون سیاست گذاری های متفق و یکدست, تجاری کردن فرهنگ و تأثیر رسانه های جمعی, رو به انحطاط هستند

ارزش‌های فرهنگی سنتی جامعه غربی تحت تأثیر عواملی چون سیاست گذاری‌های متفق و یکدست، تجاری کردن فرهنگ و تأثیر رسانه‌های جمعی، رو به انحطاط هستند. جامعه که اکنون به خود آمده است و از دنیای خیالی که سرگرمی‌های تلویزیونی برای او فراهم آورده بود خارج شده است، خود را عاری از سنت‌های پیشین، محصور در یک ساختار قدرت مستبد و متعهد به تعهداتی منسوخ می‌بیند.

برای بسیاری از مردم، همرنگی با جماعت و مصرف گرایی، جایگزین تجربه‌های فرهنگی یکپارچه و متنوع شده است. عموم مردم آمریکا غرق در مجموعه‌ بی پایانی از کالاها و مناظر تصنعی تلویزیون شده‌اند که آنها را شیفته ایده‌آل‌ها و ارزش‌های مصرف گرایی کرده است.

مصرف گرایی همان داستانی ‌است که در آن فرد تلاش می‌کند، با مصرف کردن به خشنودی و همرنگی با دیگران برسد. بت پرستی عمومی، ایده‌آل‌های مصرف کننده را جایگزین تجربیات فرهنگی، هنری، مذهبی و خانوادگی کرده است که در این هیاهو گم شده‌اند. مصرف کننده با خرید و تملک امتعه مختلف، تمایل خود به سمت تکامل فرهنگی را ارضا می‌کند و برای تجدید حیات روحانی خود، ساخته‌های رسانه‌ای را در شخصیت اجتماعی خود وارد می‌کند. در جریان افسانه مصرف گرایی، تکرار و تجدید حیات وجود ندارد؛ و نیز در آن هیچ نمادی تمثیلی برای زنده کردن حقایق برتر و متعالی به چشم نمی‌خورد.

مصرف گرایی، شادی و خوشحالی را برای مدت زمان کوتاه، آن هم تنها برای کسانی که می‌توانند در رفاه زندگی کنند، فراهم می‌آورد و دیگران را که نمی‌توانند مرفه باشند، از این لذت محروم می‌سازد. مصرف گرایی در قالب یک سیستم ارزشی که به صورت ناقص و نامناسب مهندسی شده، جایگزین یک میراث فرهنگی رو به اضمحلال شده است.

خودمحوری جوامع غربی، آنها را به هدفی سهل برای تبدیل شدن به یک جامعه مصرف‌ گرا تبدیل کرده است. پس از اینکه تبلیغات گمراه کننده و پوچ ‌گرایی آکادمیک، فرهنگ را از دل ارزش‌های درونی شده بیرون کشیدند، مردم به آسانی در مسیر مصرف گرایی قرار خواهند گرفت. آیا آمریکا در خلال این بحران هویت، متوجه فقدان اخلاق و بشر دوستی در این جهان می‌شود؟ جهانی که به جای ارزش‌های هستی شناختی تجربه‌های فرهنگی معنادار، بر مبنای تصاویر رسانه‌‌ای و سرخوشی ‌های زود گذر حاصل از تملیک کالاها شکل گرفته است؟

دلار مقدس جایگزین کم ارزشی برای ارزش ‌های از دست رفته فرهنگی است، که قربانی حرص و تزلزل دنیای پست مدرن آمریکا شده است. ارزش اقتصادی جای ارزش‌ های فرهنگی سنتی را گرفته و به عنوان خودباوری تلقی می‌ شود. خودباوری با معیاری به نام قدرت خرید سنجیده می‌شود. در جوامع مصرف کننده، خرید کردن به خود باوری افراد استحکام می‌بخشد. چنین استحکامی را می‌توانید در رویکرد متکبرانه و طلب ‌کارانه مصرف کننده، هنگامی که در مقابل صندوق‌دار ایستاده است، مشاهده کنید. بیش از این، هیچ هدفی خرید را توجیه نمی‌کند و مصرف کننده، بدون هدف خرید می‌کند.

رسانه ‌های جمعی، افسانه مصرف گرایی را به عنوان یکی از اولویت‌ های کاپیتالیسم جدید، درونی ساخته‌اند. تبلیغات رسانه‌ ها یک تصویر ـ یک جسم تو خالی ـ را می‌فروشند. چیزی جز نیرنگ و فریب وجود ندارد. مصرف کننده به جای استفاده از یک ساعت سوییسی که با چوب حکاکی شده پوشانده شده است، پیشنهاد استفاده از یک نوع بدلی و تراشه کامپیوتری را دریافت می‌کند. چه کسی بر این امور نظارت دارد؟

سیاست شرکت‌ ها در سرکوب عموم، تنها بر فرض استفاده منفعت جویانه از بازار مصرف کننده و منابع طبیعی استوار است. اولویت‌ های شرکت ‌ها و اخلاق تجارت، فی نفسه، بشر دوستانه و دارای حساسیت بومی نمی‌باشد. کارمندان حقوق بگیر در سلسله مراتب شرکت‌ ها، هیچ انگیزه‌ای در سرمایه گذاری کاپیتالیستی ندارند. وابسته بودن اخلاق بشر دوستانه با تجارت ‌های کوچک از بین رفته است. مصرف کننده دیگر در جلب رقابت بنگاه‌ های تجاری کوچک سعی نمی کند. بنگاه‌ های تجاری کوچک توسط شرکت ‌های کاپیتالیستی، به منظور تضمین رقابت کمتر و سود بیشتر، کنار زده شده‌اند.

بنگاه ‌های تجاری بزرگ غالباً دشمن مردم هستند. مصرف گرایی جدای از اینکه منبعی برای سودجویی کاپیتالیسم جدید است، ابزاری است در دست آن که جمعیت خریدار را کنترل می‌کند.

مصرف کنندگان به تازگی به قدرت سیاسی‌ای که به عنوان یک قدرت خرید جمعی در اختیار دارند، آگاهی یافته‌اند. این پتانسیل در مقیاس ‌های کوچک تر، در قالب اتحادیه ‌های اعتصاب کنندگان و تحریم‌ های اقتصادی، آزمایش شده است. انتظار من در آینده، با توجه به عدم رضایت عموم مردم و نیز وعده ‌های پوچ مصرف گرایی، این است که این امر با متوسل شدن به تحریم‌ ها، در مقیاس بزرگ تری بتواند شیوه‌ های توهین آمیز شرکت ها را کنترل کند.

در کاپیتالیسم شرکتی (انحصاری)، مصرف کننده هدف است و تلاش می‌شود روی او تأثیر گذاشته شود. کنترل کردن علایق، فرهنگ را تبدیل به یک کالا کرده و آن را به مردمی که بر تبلیغات رسانه‌ای تکیه کرده‌اند، می‌فروشد. دامنه انتخاب نه به خواسته‌های مردم بلکه به بخش‌ هایی محدود شده است که تنها سهام داران را منتفع سازد. چنین محدودیتی، دسترسی آسان به کالاها، تنوع محصولات و نیز کیفیت آنها را تحت تأثیر قرار داده است. انتخاب ‌ها و آزادی‌ مان تحت تأثیر سیاست‌ گذاری شرکت ‌ها، محدود شده‌اند.

ما به زندگی در کنار تلویزیون عادت کرده‌ایم و دسته جمعی در پی دست یابی به یک تصویر تبلیغاتی رسانه‌ای هستیم، از این رو فرد دیگری جای ما انتخاب می‌کند. انتخاب ما تا سطح نام کالا تنزل یافته است. ما خودشناسی ‌مان را فدای مصرف گرایی می‌کنیم. مصرف گرایی همچون کمونیسم و فاشیسم، یک مذهب سکولار است که آزادی انتخاب را محدود می‌کند.

در زیر نقاب خودبینانه مصرف گرایی، آمریکایی نامطمئن قرار دارد که تلاش می‌کند، تصویر خود را در تبلیغات رسانه ‌ها به نمایش گذارد. خود آگاهی و خود ارزشی تحریف شده است. ما چیزی که می‌پوشیم، هستیم. کاپیتالیسم جدید، بینندگان تلویزیون را فریب می‌دهد، به گونه‌ای که در تمایزات شخصیتی، افراد تنها از طریق تبلیغات موهوم و آرمان ‌های مصرفی تشخیص داده می‌شوند. ما با نقش‌ ها و تصاویری که در رسانه ‌ها به تصویر کشیده می‌شوند، ادغام شده‌ایم. ما به طور بسیار نامحسوسی، جدای از توجیهات مصرف گرایی، بسیاری از توانایی‌ هایمان را از دست می‌دهیم. از جمله از بین رفتن جنبه کیفی روند شخصیتی. توهین تبلیغات رسانه‌ای به ارزش ‌های انسانی، افراد را به مصرف کننده ‌هایی واقعی تبدیل کرده است که از لحاظ شخصیتی بسیار ضعیف هستند.

پس از بی روح سازی و تجاری سازی فرهنگ، ماهیت درک واقعی از میان رفت. درک، پرمایگی خود را از دست داد. فریب و نیرنگ مصرف گرایی و تبلیغات، به خطری بالقوه برای آگاهی تبدیل شده‌اند.