شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
کار فیلسوف چیست

امروزه در کشورهای پیشرفته دنیا از فلسفههای علوم مختلف یعنی فلسفههای کاربردی نظیر فلسفه علم، فلسفه حقوق، فلسفه هنر، فلسفه روانشناسی، فلسفه زیست شناسی، فلسفه ریاضیات ، فلسفه آموزش و پرورش و... و حتی از تدریس فلسفه برای کودکان برای تقویت و پرورش قوه خلاقیت آنها سخن میگویند. این در حالی است که در کشور ما زمزمههایی مبنی بر تجدید نظر کلی در برخی از رشتههای علوم انسانی از جمله فلسفه شنیده میشود، البته این مسئله، مسئلهای مستحدث نیست و در طول تاریخ تفکر، اینگونه نگرشها به فلسفه وجود داشته است که حاصل افراط و تفریط و دوری از انصاف و عدالت بوده است.برخی به نام تعبد یا از موضع عرفان به برهان و استدلال عقلی تاختهاند و فلسفه را «کندی و سفاهت» و مایه ضلالت و گمراهی و «تلبیس ابلیس شقی» دانسته و حتی تا مرز تکفیر فلاسفه نیز پیش رفتهاند. برخی دیگر نیز فلسفه را کعبه آمال و غایت قصوای خود فرض کرده اند و به راه افراط رفتهاند.
واقعیت این است هر دو گروه از طریق اعتدال خارج شده اند و راه میانه و حد وسطی نیز وجود دارد. به اعتقاد نگارنده اگر بخواهیم از تعابیر کانتی استفاده کنیم عقل و فلسفه در حکم تز (وضع) ، عرفان و عشق به مثابه آنتی تز( وضع مقابل) و وحی و دین سنتز (وضع مجامع) هر دو است. در معرفت بشری ، عقل و عشق و وحی سه اصل اساسی و بنیادی است و هیچیک را نمیتوان انکار یا رد کرد و یا به دیگری ارجاع نمود. به هر حال بحث از حقانیت مابعد الطبیعه و لزوم آن موضوعی مجزاست که در این یادداشت مجال پرداختن به آن را نداریم، اما در فرایند آموزش و تعلیم و تعلم فلسفه باید اصول پنجگانه زیر را در نظر داشته باشیم:
۱) همانگونه که کانت ، متفکر آلمانی قرن نوزدهم میلادی اذعان داشته است هدف از آموختن فلسفه ، آموختن اندیشیدن است نه آموختن اندیشهها. مراد از اندیشیدن همان قوه نطق است که فصل ممیز انسان از سایر حیوانات است. از همین جهت است که منطقیون انسان را به حیوان ناطق تعریف کردهاند، چرا که بشر ذاتاً متفکر است و حقیقت او به تفکر اوست و این صفت به هیچ وجه از ذاتش قابل انفکاک نیست. لذا عزل نظر از فلسفه به معنای چشم پوشیدن از تفکر است.زیرا آدمی تا وقتی وجود دارد که فکر می کند و موجودی که حقیقتش تفکر است یا فکر میکند و هست و یا فکر نمیکند و نیست. به قول مولوی:
« ای برادر تو همان اندیشهای
مابقی خود استخوان و ریشهای»
در نتیجه فلسفه عنصر جدایی ناپذیر حیات انسانی است.لذا در فرایند آموزش فلسفه آنچه اولاً و بالذات اصالت دارد به کار انداختن قوه استدلال و برهان است و تجزیه و تحلیل اندیشههای متفکران مختلف در ادوار گوناگون، به همین منظور و در همین راستا صورت میپذیرد و بالذات ارزش و اهمیتی ندارد.
۲) فلسفه را باید در تاریخ فلسفه جستوجو کرد. به تعبیر اتین ژیلسون « آن گونه که تاریخ فلسفه با فلسفه مرتبط است تاریخ علم با علم گره نخورده است». دانشجوی رشته فلسفه نمیتواند بدون اینکه درک درستی از فلسفه یونان پیش از سقراط داشته باشد به مطالعه فلسفه نیچه، هگل و یا هایدگر بپردازد و نباید توقع داشت که دانشجوی رشته فلسفه بدون مطالعه دقیق و درست فلسفه قرون وسطی به تجزیه و تحلیل فلسفه عصر نوزایی بپردازد.
۳) رسالت فلسفه فقط طرح سؤالات ویژه و خاص است نه ارائه پاسخهای قطعی و متقن. به تعبیر برتراند راسل:«اگر جواب دادن به این گونه مسائل کار فلسفه نباشد، باری مطالعه آنها کار فلسفه خواهد بود». لذا انتظار پاسخ از فلسفه انتظاری نامعقول و غیر منطقی است چرا که کار فیلسوف فقط و فقط طرح سؤال و حیرت و تردید است.
به عنوان مثال هنر تالس به عنوان آغازگر فلسفه در معنی خاص یعنی جهانبینی عقلانی ، در طرح سؤال از منشأ واحد کثرات و ماده المواد اشیاست. هرچند او در پاسخ سؤال خود به« آب » اشاره میکند اما اهمیت وی در تاریخ فلسفه به طرح سؤالش باز می گردد نه در جوابی که به سؤال خویشتن میدهد. البته فیلسوف در قبال اسرار و رموز هستی و پیچیدگی های خلقت انسان پاسخی جز «نمی دانم» ندارد و صد البته عدم دستیابی به پاسخهای قطعی نیز موجب عزل نظر از طرح و بررسی اینگونه مسائل نیست. اگر روزی انسان بتواند از طرح چنین سؤالاتی درباره هستی خود، خدا و جهان عزل نظر کند یا پاسخ قطعی و یقینی به آنها بدهد آن روز، روز مرگ فلسفه است.
۴) نگرش فلسفی، نگرشی است که با شک آغاز می شود و همه چیز را زیر سؤال میبرد. فیلسوف برای رسیدن به یقین باید در همه چیز شک و حیرت کند و از وجود همه چیز عزل نظر کند . به تعبیر هوسرل، فیلسوف باید همه چیز را اپوخه کند و حتی وجود اشیا را در پرانتز و بین الهلالین قرار دهد.برهمین مبنا فیلسوف هیچ پیش فرض و راه حل از پیش تعیینشدهای را نمیپذیرد.
۵) ابزار شناخت فلسفه، عقل است. عقل با همه محدودیتها و نقصهایش در آغاز راه و در حکم تز (وضع) به عنوان راهنمای انسان و ابزار شناخت پدیدارها و نمودها به انسان کمک بسیار زیادی میکند و تخطئه آن به هیچ وجه منطقی و عاقلانه نیست.
۶) حال با توجه به نکات پیش گفته چقدر در دانشگاههای ما به دانشجویان فلسفه، اندیشهورزی و روش مواجهه فیلسوفانه با مسائل آموخته میشود؟ شاید با توجه به این سؤال است که بحث بازنگری در دروس علوم انسانی و تجدیدنظر در سیستم آموزش علوم انسانی طرح میشود.
کامران کریمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست