شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

چشم ها وگوش ها ابزار خوردن


چشم ها وگوش ها ابزار خوردن

بسیاری از اوقات گمان میکنیم ابزارفیزیکی ما برای تغذیه دهانمان است وتنها طریق ورود غذا به بدنمان دهان ماست اگرچه تا همین جا هم موضوع به این سادگی نیست وما قسمت قابل توجهی از مواد را نیز از طریق تنفس های پوستی خود دریافت می کنیم اما منظور حتی چنین تغذیه ای هم نیست

بسیاری از اوقات گمان میکنیم ابزارفیزیکی ما برای تغذیه دهانمان است وتنها طریق ورود غذا به بدنمان دهان ماست اگرچه تا همین جا هم موضوع به این سادگی نیست وما قسمت قابل توجهی از مواد را نیز از طریق تنفس های پوستی خود دریافت می کنیم اما منظور حتی چنین تغذیه ای هم نیست.

شاید باور نکنید اما بخش بسیار مهم از تغذیه ی ما از طریق چشمهایمان انجام می شود،خیلی بیشتر و مهم تر از دهانمان. گمان می کنم برای همه ی ما بسیار رخ داده که غذایی بسیارساده ومعمولی را در شرایط خوب وهماهنگ ودر آرامش ویا درهمراهی با کسانی که دوستشان داریم چنان با میل ولذت خورده ایم که از بسیاری از غذاهای بسیار پر مخلفات وظاهرا مقوی برایمان بسیار لذت بخش تر و به طبع مفیدتر بوده بالعکس. پس این گمان که خواص مواد غذایی را لیست کرده و آنها را معیار خوب خوردن ومفید خوردن قراردادن اگرچه کارخوبی است اما همه ی کار نیست وچه بسا جزء ناچیزی از آن باشد.

اگر می خواهیم خوب بخوریم به آنچه چشم هایمان درباره ی غذا می گویند احترام بگذاریم چون چشم ما غذا را برای بدنمان معنا میکند. آنچه چشم ما معنا می کند ارتباط مستقیمی با با شعور جسم ما دارد. و این شعور با آنکه آن را به شدت بی اعتنا و منفعل کرده ایم میتواند مانند چوب جادویی عمل کند که قادر است از نمک شیرینی بگیرد ویا نان را به گوشت بدل نماید.باور کنید هیچ اغراقی در میان نیست اما پای معجزه هست آنهم معجزه ی شعور بدنمان!

حتما شما هم شنیده اید که بسیاری از بزرگان غذاهای بسیار ساده چون نان وماست یا نان ونمک ویا سیب زمینی ویا خرما می خورده اند واز بسیاری از اطرافیان خود نیز قوییتر و متعادل تر بوده اند پس چرا همه ی علم تغذیه ی امروز با تخمین زدن دقیق خواص مواد و توصیه ی آنها در سبد غذایی روزانه راه به جایی نمی برد مگر ناچیز.

به این سوال ها توجه کنید:

برای چه قصد وبا چه هدفی غذا می خوریم؟ چون نیاز داریم و گرسنه می شویم؟ برای ارضای هوس وحرص خوردن؟ برای نیروگرفتن ودرنتیجه زنده بودن؟ برای تنوع؟ برای آنکه بتوانیم قصد وهدف بزرگی که در زندگی داریم تحقق بخشیم؟

با چه نگاهی غذایمان را میخوریم؟ و چگونه معنایش می کنیم؟ اینکه غذای بی خاصیت و بی فایده ای است. همین است و بس مجبورم آن را بخورم- این غذا طبق کتب این خواص را دارد پس برای فلان منظور آن را می خورم- همه غذامی خورند خوب من هم میخورم و یا ..

آیا به شعور جسممان وبه تقدیر وسرنوشتمان آن قدر اعتماد داریم که آنچه در دسترسمان برای خوردن قرا ر میگیرد گواراترین و گشاینده ترین مواد غذایی بدانیم تابدین ترتیب بدنمان نیز آنرا به همان چیز مورد نیاز برای بدنمان تبدیل نماید؟ این کار برای یک جسم شعورمند وهوشیار وزنده کار دوری نیست.

چرایی غذا خوردن وقصدهای آن و نگاهی که به غذای خود داریم تأثیراتش کمتر از خاصیت غذایی نیست که خورده می شود.شاید لازم باشد قبل از غذا نه تنها دستها که چشمهایمان را نیز بشوییم!!!