یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
نگاهی به داستان «انجمن شاعران مُرده»
داستان انجمن شاعران مُرده که در بطن خود نگاهی زنده به پدیدة مرگ به همراه دارد توسط اچ. کلاین بام و بر اساس فیلمنامهای از «تام شولمن» در سال ۱۹۸۹ نوشته شده است.
بر اساس این کتاب؛ فیلمی نیز توسط پیتر ویر در امریکا ساخته شده است که از نظر تجاری و نیز هنری موفقیتهایی کسب کرده است و ضمناً موسیقی تأثیرگذار موریس ژار هم در این موفقیت بیتأثیر نبوده و فیلم ساختهشده جوایزی همچون اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی و همچنین جایزة سزار بهترین فیلم خارجی را از آن خود کرده است. نوشتار حاضر نگاهی است گذرا به مضامین تأملبرانگیزی که در طول داستان یادشده با آن رودررو هستیم.
«آیا شاعران مُرده در بهشت جای دارند. در جایی بهتر از زمینی که انسان در آن زندگی میکند؟»
این عبارت از شاعری به نام جان کیتس است که نام داستان از آن گرفته شده است.
داستان این رمان در سال ۱۹۵۹ و در امریکا میگذرد. خانوادهها برای اطمینان از پذیرفته شدن پسرانشان در مجموعه دانشگاههای IVY League (شامل هاروارد، پرینستون و...) آنها را در دبیرستانی به نام ولتون ثبتنام میکنند. در این دبیرستان قوانین خشک و سختگیرانهای اجرا میشود و اساسنامة آن بر چهار شعار استوار است: «سنت»، «افتخار»، «انضباط» و «سرفرازی».
ماجراهای رمان در صدمین سال تأسیس دبیرستان ولتون واقع شده است. آقای نولان (مدیر سختگیر مدرسه) در گردهمایی شاگردان و والدینشان در شروع سال تحصیلی، جان کیتینگ را، که خود زمانی در همانجا درس میخوانده بهعنوان معلم جدید ادبیات انگلیسی مدرسه معرفی میکند.
معلم جدید قواعد ثابت و یکنواخت مدرسه را به هم میریزد. او در اولین روز کلاسش دانشآموزان را به تالار تشریفات مدرسه میبرد. عکس جوانهایی را که شصت هفتاد سال پیش شاگرد آن مدرسه بودهاند به آنها نشان میدهد و خاطرنشان میسازد که آنها دیگر زنده نیستند. و بدین ترتیب اولین درس خود را آغاز میکند؛ «مرگآگاهی»:
«الان بیشتر اونها خاکِ گُلهای نرگس رو بارور میکنند!» و برای رهایی از فنا و نابودی، کمال بهره بردن از فرصتها را گوشزد میکند:
«گُل غنچههای سرخ را کنون که میتوانی، برچین
اما باز زمانِ سالخورده در گذر است
و همین گُلی که امروز لبخند میزند،
فردا خواهد مُرد.»
(رابرت هریک، شاعر انگلیسی)
کیتینگ در ادامه به معنای عبارت اول این شعر در زبان لاتین اشاره میکند: Carpe Diem «دم رو غنیمت بشمارید. زندگیتون رو خارقالعاده کنید.»
و منظور شاعر را اینگونه توضیح میدهد:
«...ما خوراک کرمها هستیم، چون ما انسانها تعداد محدودی بهار و تابستان و خزان رو تجربه میکنیم. گو اینکه باور کردنش دشواره، اما یه روزی هیچکدام از ما دیگه نفس نخواهیم کشید؛ جسممون سرد خواهد شد و خواهیم مُرد!»
انجمن شاعران مُرده زیستن از ژرفای وجود را القا میکند و اینگونه، راه رهایی از نابودی و مرگ را در زندگی آگاهانه میداند: «...هرآنچه را که زندگی نبود ریشهکن کنم، تا آن دم که مرگ به سراغم میآید، چنین نپندارم که نزیستهام.»
معلم جدید سعی دارد که چگونه لذت بردن از زبان و واژهها را به آنان آموزش دهد و آنها را به این نتیجه برساند که واژگان و اندیشهها، قدرت تغییر جهان را دارند.
«انجمن شاعران مُرده» اسم گردهمایی پنهانی در زمان تحصیل این معلم است که در آن دختران و پسران به دور از چشم مسئولان مدرسه، در یک غار جمع میشدند و اشعار مورد علاقه خود و یا اشعاری را که سروده بودند میخواندند و حال دانشآموزان تصمیم میگیرند که دوباره آن انجمن را بازگشایی کنند. چندی بعد میبینیم که بچهها از رخوت و انفعال حاکم بر مدرسه و خانواده بیرون میآیند و بر اساس دلبستگیهای خودشان زندگی میکنند. آنان دربارة انجمن شاعران مُرده مطلبی را نیز در نشریه دبیرستان به چاپ میرسانند که همین موضوع خشم مسئولان مدرسه را برمیانگیزد و از سوی مدیر مدرسه، که شخصیتی قرون وسطایی و توتالیتر دارد، مورد مؤاخذه قرار میگیرند.
درونمایة رمان، تحلیل روشهای مستبدانهای است که بعضی خانوادهها و مراکز تربیتی بر روحیة فرزندان خود حاکم میکنند و نشان میدهد که چگونه نوجوانان در مقابل اینگونه خواستههای جابرانه دست به تظاهر میزنند و در نتیجه روابط آنها با اجتماع و جنس مخالف غیر شفاف و تودرتو و غیر صادقانه خواهد بود. معلم جدید در این میان سعی دارد که دانشآموزان را به ژرف زیستن و به مکیدن جوهر یا عصارة حیات ترغیب کند و این ضربهای است بر روشهای مستبدانة تربیتی دبیرستان ولتون.
در جایی از داستان معلم جدید، روی میز میرود تا نگاه تازهای را به اطراف نشان دهد؛ تماشای دنیا از زاویهای دیگر. دانشآموزان را نیز به همین کار تشویق میکند تا مکانی را که مطمئن رویش ایستادهاند، خودخواسته ترک کنند و زاویة دیدی را که به سوی دنیا دارند، تغییر دهند. آنگاه بعضی چیزها کوچکتر میشود و بعضی چیزها بزرگتر و این تجربة بینظیری است. عادتهای قدیمی، زندگی بدون تفکر و ابتکار را تثبیت و ذهن انسان را محدود میکنند.
دانشآموزان کلاس کیتینگ یاد میگیرند که مراد خود را از خلافآمد عادت بطلبند و به این باور برسند که هرچه خلافآمد عادت باشد، قافلهسالار سعادت آنها خواهد بود. برای لحظهای هم که شده از عادات همیشگی دست میشویند و آنگونه زندگی میکنند که خودشان میخواهند. ثارو معتقد است که عمر بیشتر انسانها در یأسی خاموش سپری میشود و این اثر بر آن است که خوانندگان خود را از تن دادن به چنین زندگی بیحاصلی رهایی بخشد و آنان را به قدم نهادن در راهی جدید ترغیب کند. در جایی از کتاب به نقل از رابرت فراست (شاعر امریکایی) اینگونه آمده است:
«در جنگل دو راه پیش رویم بود، و من راهی را برگزیدم که رهروان کمتری به خود دیده بود، و همین تمام تفاوتها را موجب شد.»
آنان با راهنمایی معلم جدید، قواعد خشک و ظاهراً خدشهناپذیر اندازهگیری و ارزشگذاری شعر را که در کتاب درسیشان آمده است به کناری میگذارند و به لذت بردن از جوهر و ژرفنای گفتار شعرا و نویسندگان میپردازند.
کیتینگ به دانشآموزان خود میگوید که هیچ حرفی را که در کتابهای درسی راجع به شعر آمده است نباید جدی گرفت. و در واقع آنها را از تنگنظری پرهیز داده و میخواهد که همیشه ذهن خود را برای شنیدن و دیدن چیزهای تازه باز بگذارند.
او از آنها میخواهد که رؤیاهایشان را به فراموشی نسپرند و در جهت تحقق آن حرکت کنند تا تکرار، سرنگونشان نکند:
«هر آن کس که استوار در جهت رؤیاهایش پیش رود، توفیقی را پیشاوری خواهد دید که در لحظههای عادی برایش نابیوسیده است...»
نیل پری، یکی از دانشآموزان دبیرستان ولتون است که پدری سختگیر و مقرراتی دارد. پدرش خیال دارد که از او یک دکتر بسازد و معتقد است که هیچچیز نباید حواس او را از درس و مشق پرت کند، ولی نیل عاشق نمایش و بازیگری است و خود را برای اجرای نمایش «رؤیای شب نیمه تابستان» در جشن دبیرستان آماده کرده است.
نیل پری، وقتی با مخالفت قاطع پدر مواجه میشود، رضایتنامهای جعل میکند تا بتواند در نمایش شرکت داشته باشد. پدر از موضوع خبردار میشود و او را به یک مدرسه نظامی میفرستد. نیل در پایان سرخورده و نومید دست به خودکشی میزند.
در انتهای داستان مسئولان دبیرستان وجود معلم جدید را که راهی متفاوت در پیش گرفته برنمیتابند و نهایتاً آقای کیتینگ از مجموعة دبیرستان حذف و اخراج میگردد.
شاید موضوعی که بتوان بر نویسندة داستان خرده گرفت این است که با وجود تصویر خشن، انعطافناپذیر و قرون وسطایی که از دبیرستان ولتون ارائه شده است ما در روند قصه شاهد آن هستیم که سالن نمایش مجهزی در همین مرکز آموزشی برقرار است که دانشآموزان مستعد و علاقهمند به فعالیتهای نمایشی و هنری از جمله نیل پری، میتوانند آزادانه به فعالیت هنری بپردازند و زمینههای بروز خلاقیت و نوآوری خود را به نمایش بگذارند و این مجال فراهمشده چندان با تصویر مطلقگرایانهای که از مسئولان دبیرستان ارائه شده است سازگار نمیآید.
و آخر اینکه میتوان چکیدة پیامی که انجمن شاعران مُرده برای مخاطب فرهیخته خود فراهم نموده است در این شعر که از زبان یکی از شخصیتهای داستان خوانده میشود خلاصه کرد:
«ما در رؤیای فرارسیدن فرداییم و فردا نمیآید؛
ما در رؤیای شکوه و افتخاری غوطهوریم که خود، نمیخواهیمش
خوابِ روزی نو را میبینیم، غافل از اینکه همین امروز است آن
ما رویگردان از رزمیم، آن دم که باید در آن قدم بگذاریم
و ما همچنان در خوابیم.»
بهرام انجم روز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست