جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
اقتصاد فرهنگ
(۱)در بحث اقتصاد فرهنگ، میخواهیم بدانیم غرض از اقتصاد فرهنگ چیست و خاستگاهش در جامعه كجا است. همچنین میخواهیم به تأثیر حوزهی سیاست بر اقتصاد فرهنگ بپردازیم. بنابراین، ابتدا مفاهیم همعرض اقتصاد فرهنگ را مطرح میكنیم. ساختار جامعه دارای سه بُعد اصلی است كه این سه بعد، هویت جامعه را شكل میدهند: سیاست، فرهنگ و اقتصاد. نظیر این سه بعد در هویت انسان هم وجود دارد: روح، فكر و جسم. متناظر روح یا قلب در انسان، سیاست، متناظر فكر در او، مقولهی فرهنگ و متناظر جسم در انسان، اقتصاد در جامعه است. همانگونه كه متغیر اصلی در انسان، روح اوست و فكر به تبع روح، و رفتار نیز به تبع فكر شكل میگیرد، در ساختار جامعه هم یكی از سه بعد سیاست، فرهنگ و اقتصاد متغیر اصلیاند. در ساختار جامعه، سیاست پایگاه همبستگی تمایلات اجتماعی است؛ یعنی زمانی جامعه شكل میگیرد كه میل و طلب اجتماعی حول یك محور جمع شود. وقتی تمایلات انسانها حول یك محور جمع شود، آنگاه اولیت مرحلهی پیدایش جامعه حاصل میگردد. جامعهی اسلامی ما نیز زمانی شكل گرفت كه تمایلات عمومی جامعه از حول محور طاغوت جدا شده بود. مسلم است كه رهبر جامعه نیز باید حول همین محور ایفای وظیفه كند تا به هدف مطلوب، یعنی وحدت و همبستگی برسد. تمایلات اجتماعی برابر با نظام انگیزشی جامعه است؛ یعنی میل اجتماعی همان كیفیت انگیزش جامعه است. همچنین سیاست بیانگر بنیان اخلاقی جامعه است؛ یعنی نوع گرایش افراد نشاندهندهی كیفیت اخلاق آنها است.بنابراین، در نهایت هرگاه اخلاق جامعه رشد كند، وجدان عمومی جامعه نیز به تكامل میرسد. با این توصیف، سیاست در بالاترین سطح ساختار جامعه قرار میگیرد. پس از اینكه تمایلات عمومی جامعه همبستگی لازم را یافت و افراد آن همدل و همفكر شدند، این تمایلات وارد بخش فرهنگی جامعه میشود.پس بُعد اجتماعی دیگری كه در جامعه وجود دارد، فرهنگ است كه برابر فكر در هویت انسان است. فرهنگ مرحلهای است كه در آن پذیرش نسبت به یك گرایش پیدا میشود كه این پذیرش اجتماعی در سه سطح است: ۱) پذیرش نسبت به مفاهیم ارزشی؛ به عنوان مثال، جامعهی اسلامی، عفت و جهاد را ارزش، و خلاف آن را ضدارزش میداند؛ ۲)پذیرش نسبت به مفاهیم نظری: به این معنا كه جامعه نحوهی خاصی از ادراكات نظری و فلسفی را قبول دارد؛ و ۳) پذیرش نسبت به مفاهیم كاربردی؛ به عنوان مثال، پشتوانهی صنعت در جامعه مجموعهای از مفاهیم كاربردی است. بنابراین، حوزهی فرهنگ حوزهی پذیرش است و مادامی كه جامعه امری را نپذیرد، آن امر جزء فرهنگ جامعه محسوب نمیشود. بسیاری از مفاهیم، روابط اجتماعی و ابزارها وارد جامعه میشوند ولی جریان پیدا نمیكنند. فرهنگ جایگاه تفاهم اجتماعی نیز به شمار میآید و به طور قطع، میزان تفاهم جامعه به پایگاه فلسفی و نظری آن بستگی دارد.پس فرهنگ بیانگر بنیان نظام فكری جامعه است و اگر بخواهیم سطح فرهنگ جامعهای را بدانیم، باید میزان تفاهم اجتماعی را در آن جامعه در نظر بگیریم. به این ترتیب، هویت نظام فكری آن جامعه هم نمایان میشود. اگر منطق یك جامعه منطق توسعهیافتهای نباشد، قطعاً سطح تفاهم در آن جامعه ضعیف است.منطق روشی است كه انسان را برای تصرف در عینیتها یاری میدهد؛ حال این عینیت میتواند طبیعت باشد و یا ذهن انسان. امكان دارد فرهنگ بهسرعت به ساختار اجتماعی جامعه تبدیل نشود؛ پس تا زمانی كه فرهنگ به جامعه منتقل نشود، در حالت انزوا به سر خواهد برد و در این شرایط، افراد آن جامعه نیز انسانهایی منزوی خواهند بود. منزویشدن فرهنگ در یك جامعه علل مختلفی دارد، از جمله: توسعهنیافتن آن جامعه و یا عدمتوسعهی اعتقاد و فرهنگ در آن جامعه. البته ممكن است فرهنگ جامعهای قوی و غنی باشد امّا ابزارهای منطقی برای انتقال آن به جامعه طراحی نشده باشد. ثمرهی حوزهی فرهنگ همفكری اجتماعی است. پس فرهنگ میتواند نظام ارتباطات جامعه را توسعه دهد. حوزهی سیاست هم جهتها را معلوم میكند، خواه آن جهت به سوی پرستش خدا باشد، خواه به سوی پرستش دنیا. فرهنگ هم بر اساس جهتدهی حوزهی سیاست به توسعهی ساختار خود و تعیین منظقش میپردازد. به این ترتیب، جامعه تا حدی تكامل یافته است، زیرا هم به وسیلهی سیاست، افراد آن هممحور شدهاند و هم به وسیلهی فرهنگ، جامعهی همفكر را به وجود آوردهاند. ولی تا هنگامی كه آن جهتگیریها و گرایشها به عینیت نرسند و بروز پیدا نكنند، هنوز آن جامعه، جامعهای تكاملیافته نخواهد بود. حوزهی اقتصاد سومین بعد در ساختار جامعه است. در این حوزه، فرهنگ در قالب ابزارهای عینی خودنمایی میكند. حوزهی اقتصاد دایرهی وسیعی است كه با تمامی ابعاد جامعه ارتباط دارد. در واقع، كارآمدی جامعه و فنآوری در حوزهی اقتصاد معناپذیر میشود.البته این فنآوری میتواند مربوط به حوزهی سیاست، فرهنگ و اقتصاد هم باشد.بنابراین، اقتصاد پایگاه تعاون اجتماعی است و علاوه بر آن برابر با نظام تجربههای كاربردی انسان به حساب میآید. بنابر آنچه گفته شد، اگر سه بُعد سیاست (در جهت همدلی جامعه)، فرهنگ (در جهت همفكری جامعه) و اقتصاد (در جهت مشاركت افراد) در جامعه تحقق پیدا كنند، جامعه به تكامل خواهد رسید. امّا اگر جامعه نتواند تفكر خود را به كارآمدی برساند، نمیتواند به آرمانهایش عینیت ببخشد. بهفرض، اگر فرهنگ جامعهای بر پایهی دین معنا شود، اقتصاد آن بر پایهی سرمایه و سیاست آن بر مبنای دیگری شكل گیرد، طبیعی است كه آن جامعه هیچگاه به وحدت نمیرسد و دچار تشتت میشود. پس مهم است كه هر یك از این سه حوزه از مبنای واحدی نشأت گرفته باشند، زیرا آن مبنای واحد میتواند ضامن وحدت كل جامعه باشد. با توجه به آنچه پیش از این گفته شد، میتوانیم موضوعات قابلبررسی در جامعه را، به نحوی كه دربردارندهی تمام موضوعات باشد، به ۹ دسته تقسیم كنیم: ۱) سیاستِ سیاست، ۲) سیاستِ فرهنگ، ۳) سیاست اقتصاد، ۴) فرهنگ سیاست، ۵) فرهنگ فرهنگ، ۶) فرهنگ اقتصاد، ۷) اقتصاد سیاست، ۸) اقتصاد فرهنگ و ۹) اقتصاد اقتصاد.
(۲) پیش از اینكه به موضوع «اقتصاد فرهنگ» بپردازیم، لازم است نكتهای را در مورد اقتصاد عرض كنم.خاستگاه اقتصاد در بینش الهی بر پایهی توسعهی اخلاق است؛ یعنی اصل در اقتصاد توسعهی اختیار و اخلاق است. در صورتی كه در نظامها مادی، اقتصادی بر پایهی توسعهی سود و سرمایه معنا میشود. در تعریف اقتصادِ فرهنگ، سه سطح را میتوان ملاحظه كرد: سطح محوری، سطح كلان و سطح خُرد. اقتصاد فرهنگ در سطح خرد یعنی تخصیص منابع مالی به مقدورات و فعالیتهای پژوهشی، آموزشی و تبلیغیای كه در جامعه صورت میگیرد. نكتهی بسیار مهم در اقتصاد فرهنگ این است كه باید برای تخصیص منابع به این گروه از فعالیتها از الگوی مناسبی پیروی كرد و برای هر یك از حوزهها به تناسب همان حوزه هزینه صرف نمود. امروزه، شاید یكی از دلایلی كه باعث شده ما در مقولهی فرهنگ و برنامهریزی فرهنگی دچار نابسامانی شویم همین مسئلهی تخصیص هزینهها در فرهنگ جامعه باشد، به این علت كه فعالیتهای فرهنگی در جامعهی ما بر اساس یك الگوی مناسب اولویتبندی نشدهاند تا بر اساس آن الگو، امكانات مناسب را در اختیار گیرند. در این شرایط، تفاهم موجود در جامعه كه باید از سوی فرهنگ ناشی شود، از بین میرود و به حوزهی فرهنگ زیانهای بسیاری وارد میشود. بنابراین، در نگاه ما به اقتصاد فرهنگ، نظامی كه بر آن مبنا اولویتبندی صورت میگیرد، اهمیت بسزایی دارد. درنتیجه، مبنا و خاستگاهی كه برای اولویتها در بخش فرهنگ در نظر گرفته میشود نیز بسیار مهم است. اگر اولویتبندیها بر مبنای نظام سرمایهداری سامان یابد، قطعاً ماحصل آن درست عكس آن نتیجهای است كه در ابتدا مدنظر بوده است؛ یعنی اگر در الگوی تخصیصی، نظام ارزشی را اصل قرار ندهیم، فعالیتهای فرهنگی به فعالیتهای ضدارزشی تبدیل خواهند شد. برای مثال، ممكن است سفارشهای كالاهای فرهنگی از سوی بخش اقتصادی صورت گیرد؛ یعنی هنر در خدمت اقتصاد شكل بگیرد و ابزاری در دست بنگاههای اقتصادی باشد تا آنها بتوانند سود و سرمایهداری خود را توسعه دهند. ولی میدانیم كه این اولویتبندی با نظام ارزشی جامعه تناسبی ندارد. در ابتدا، هدف فرهنگی جامعهی ما ترویج مصرفگرایی نبود، بلكه بنا بود فرهنگ و امكانات آن در جهت توسعهی اختیار انسانها و رشد كرامت آنها مصرف شود. امّا اینگونه نشد. بنابراین، چنانچه جامعه حول محور توسعهی سرمایه حركت كند، اقتصاد فرهنگ هم در آن جهت طی طریق خواهد كرد و امكانات فرهنگی به صورت ناهمگون هزینه خواهد شد. در این صورت، آیا در بخش پژوهشی، هدفگیریها در جهت رفع معضلات فرهنگی جامعه طراحی شده است؟ آیا اقتصاد فرهنگی برای رفع شبهات امروز جوانان جامعهی اسلامی هزینه میشود؟ بهراستی سمتوسوی تحقیقات فرهنگی جامعه به كدام سمت است؟ آیا تحقیقات میدانی حول شبهاتی كه نسبت به حكومت اسلامی و اعتقادات دینی وارد میشود، صورت میگیرد؟ آیا مقدورات فرهنگی را به صورت بهینه مصرف میكنیم؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست