جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه رسانه


فلسفه رسانه

سینمای معناگرا همان سینمای فرانگر است که به موازات مطرح شدن در ایران , در سایر نقاط جهان نیز با عناوینی متفاوت ,مطرح شد و در سالیان اخیر ,کوشش های چشم گیری در میان فیلم سازان جهان برای تولید چنین آثاری دیده می شود

سینمای معناگرا همان سینمای فرانگر است که به موازات مطرح شدن در ایران ، در سایر نقاط جهان نیز با عناوینی متفاوت ،مطرح شد و در سالیان اخیر ،کوشش های چشم گیری در میان فیلم سازان جهان برای تولید چنین آثاری دیده می شود.

چنین گرایشی شاید ناشی از تشنگی معنوی جهان امروز است که در سایر رشته های هنری و به خصوص در ادبیات نیز نمونه هایش یه وفور دیده می شود و سینما نیز که "هنر صنعتی "گره خورده با طبع مردم است و ادامه حیاتش در گرو استقبال مناسب مردم و به دست آوردن تماشاگران انبوه است ، به ناچار و برای تجارت هم که شده ،به مفاهیم معناگرایی روی آورده است .

سینمای معناگرا اصطلاحی بود که ابتدا از سوی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ،محمد مهدی حیدریان مطرح شد . در نظر او ، وسعت این سینما به حدی بود که مفاهیم متنوع و قابل اعتنایی را شامل می شد .

این اصطلاح در میان مدیران ارشاد و فارابی و مشاوران سینمایی کشور بحث هایی را دامن زد ، در مورد تعبیر "سینمای معناگرا " چالش های زیادی وجود داشت و حتی در خصوص تعبیر جهانی این مفهوم که بیشتر در زبان انگلیسی جستجو می شد .از سال ۱۳۸۳ به بعد یعنی از زمانی که برای نخستین بار واژه معناگرا مورد استفاده قرار گرفته تاکنون (۱۳۸۶) تحقیات و بحث های کارشناسی بسیاری بر روی سینمای معناگرا ص.رت گرفته است عده ای به دنبال این بودند که اثبات کنند که آیا اساسا استعمال چنین واژه ای درست است یا نه و اگر درست است مگر سینمای بی معنا وجود دارد ؟

و یا عده ای دیگر به دنبال عناصر مفهومی و کاربردی سینمای معناگرا بوده اند که می توان از این میان به آثار تهیه شده در بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد. من در این مقاله ضمن تعریف دقیقی از سینمای معناگرا سهی دارم تا به این سوال پاسخ دهم که آیا سینمای معناگرا همان سینمای دینی است و اگر چنین نیست چه رابطه ای بین سینمای معناگرا و سینمای دینی وجود دارد ،اصلا آیا رابطه ای بین این دو مقوله وجود دارد یا خیر

● معنا :

معنا در مقابل ماده قرار می گیرد ، ماده واقعیتی است در بستر زمان و مکان که قابلیت تغییر و تحول و تکامل دارد و ملموس و محسوس به حواس پنجگانه انسان ( مسلح یا غیر مسلح ) است . بنابراین معنا هر آنچیزی است که خارج از تعریف تحدیدی بالا قرارمی گیرد ، یعنی محدود به زمان و مکان و حواس انسانی نیست و در عین حال وجود دارد سینمای معناگرا در پی گرایشی احساسی و عقیدتی به این موجود است . (دانش ،۱۳۸۴)

● معناگرایی :

چیزی جز بازگشت به فطرت نیست و بازگشت نیز جز با «تأمل» برنمی‌آید و تأمل نیز غالباً در «رازها» کل می‌گیرد و بزرگ‌ترین راز هستی نیز خداست.

● دین :

دین مجموعه ای از معارف است که در ابعاد عقیدتی ، شریعتی ، و عرفانی نمایان می شود.

● سینمای دینی :

سینماتی دینی به درگیری خیر و شر و پیروزی رستگاری و نیکی بر تاریکی و جهل و شر می پردازد.

باید گفت موضوع این مقاله در قالب مطالعات جامعه شناسی سینما می گنجد. سعی من برای استفاده از نظریه ای مرتبط با موضوع مقاله به دلیل تازه بودن موضوع و ابهام بر انگیز شدن آن تنها در جامعه ایران به دلیل شرایط خاص فرهنگی ( دینی بودن کشور و نگاه دینی داشتن )بی نتیجه ماند، بنابراین به ناچار سعی شد از نظریاتی که من باب این موضوع در محافل کارشناسان سینمایی حوزه معناگرا مطرح شده است استفاده کنم.

عدهای از مخالفان سینمابی معناگرا معتقدن که اساس سینمای معناگرا وجود خارجی ندارد بلکه دنباله رو و ادامه همان سینمای دینی است که پس از انقلاب در ایران رشد یافت .یا به عبارتی سینمای معناگرا تعبیر مدرن تر سینمای دینی است که استفاده می شود . در مقابل موافقان سینمای معناگرا چون اسفندیاری ، دانش ، زاهدی و..این نظریه را دارند که سینمای معناگرا اساس چیزی جز سینمای دینی ، اخلاقی و ماورایی است.

سینمای معناگرا نمی تواند صرفا سینمای اخلاقی باشد چرا که مجموعه عناصر اخلاقی از قبیل صداقت ، ایثار ، خوش رفتاری با دیگران و... اگر چه بار معنایی شریفی دارند ولی موجود نیستند و در مقام تجربه و انتزاع و ذهنیات خلق می شوند . موجود معنوی ، واقعیتی زنده است که خصوصیات ماده را ندارد و مفاهیم اخلاقی و انسانی فاقد ویژگی زنده بودن هستند(دانش ، ۱۳۸۴) .سینمای معناگرا هم چنین نمی تواند سینمای دینی باش چون در سینمای دینی غیب نقش محسوسی ندارد ولی در سینمای معناگرا غیب نقش بازی می کند

در ادامه مقاله سعی خواهم داشت تا ضمن معرفی و شرح سینمای معناگرا و سینمای دینی به تفاوت های این دو سینما بپردازم و در پایانبا استفاده از نظریه دانش ثابت کنم که سینمای معناگرا همهن سینمای دینی نیست هر چند که نا مرتبط به هم هم نیستند.

● نسبت میان دین و هنر :

دین‌ تلاش‌ انسان‌ است‌ تا خود را از « خاک‌ » به‌ « خدا » برساند و هنر تلاش‌ انسانی‌ است‌ که‌ از وطن‌ مألوف‌ تبعید و مهجور از خانه‌ مانده‌ است‌ و اکنون‌ به‌ زندانِ خاک‌ (دنیا)، رنگ‌ سرزمین‌ مألوف‌ و مأنوس‌ را می‌زند ‌۰۳۹; به‌ زبان‌ دیگر، هنر و دین‌ تلاشی‌ است‌ از سوی‌ انسان‌ تا خود را از « واقعیت‌ موجود » (دنیا) به‌ آن‌ «حقیقتِ مطلوب "( عقبی )برسانند ، ولی هر کدام با روش خود به این هدف جامهی عمل می پوشانند : دین با برنامه های

عبادی‌ و اخلاقی‌ ما را از خاک‌ به‌ خدا می‌رساند (انا لله‌ وانا الیه راجعون )و هنر به دنیای ما رنگ عقبی می زند ئ تبعیدگاه انسان را به گونه ی خانهی مانوس و مالوف از طریقمعماری ، نقاشی ، صنایع مستظرفه ، شعر ،موسیقی و نمایش بازسازی می کند .

پس از این دیدگاه دین و هنر داری یک هدف مشترکند ولی با روش های متفاوت مار ار از" محسوس" به "معقول" از" بیداری زشت "به آن" ناپیدای زیبا" می رسانند(حبیب امان ، ۱۳۸۶)

● سینمای معناگرا :

سینمای معناگرا سینمایی است که توجه به واقعیت های جاری زندگی بشری را ، عطف به رموز باطنی آن مورد نظر قرار می دهد به این معنی میکوشد از" صفات به ذات پدیده ها "از " صورت به معنا ی آنها " ، از " ظاهر به باطن " ، از " ماده به جان "، از "جسم به روح " و از « شهود به غیب » گذر کند و هیچ یک را نادیده فرونگذاردو هیچ کدام از این دو سوی واقعی بودن را از هم جدا نکند و به هیچ کدام بی توجه نباشد .

و البته چون معنای هستی روی داشتن به کمال است ، لذا سینمای معناگرا ، پرداختن به واقعیت رمز آلود هستی را با گرایش به کمال وجهه همت خود قرار می دهد. لذا ذات و جوهر ارزش های تمدن بشری ، به نحوی که مورد اقبال همه تمدن هی جهان باشد ، موضوع کار سینمای معناگرا است.

این سینما محدود به وجوه رحمانی و تعالی بخش هستی نمی شود ، بلکه وجوه شیطانی و موانع تعالی انسانی را هم در بر می گیرد. مشروط بر آن که معانی رحمانی در سایه معانی شیطانی و نفسانی قرار نگیرد. اما این وجود در حدی و به نحوی مورد توجه قرار می گیرد که اثر گذاری تعالی بخش آن را نفی نکند و « معنی رحمانی » در سایه « معانی شیطانی » و « معانی نفسانی » قرار نگیرد.

به تعبیر دیگر سینمای معناگرا سینمایی است که "صفات را از ذات پدیده ها " جدا نداندو در عین دیدن صفات به ذات آنها نیز توجه کند . در عین حال که به "صورت "متوجه است ، "معنا " را در می یابد و بدون این که "ظاهر "را نفی کند ، "باطن " را بنگرد و بی آن که ماده را هیچ انگارد ، "جان " آن را جستجو کندو عالم "سهود و غیب" را در آمیختگی با هم وجدان نماید.در سینمای معناگرا نشانه ها و اشارات به طور جدی مورد استفاده قرار می گیرند . به نحوی که "نشانه گذاری "و آیات شناسی " و استفاده از "نمادها " ویژگی عمومی و گاه غالب سینمای معناگراست.(اسفندیاری ۱۳۸۴)

● سینمای معناگرا به چه موضوعاتی می پردازد؟

روح ، آخرت ، ذهن و عین ، نیروهای غیرعادی بشری ، شفابخشی ، کشف و کرامات ، رویا و کابوس ، معجزه و امدادهای غیبی ، شیاطین و فرشتگان ، جن و جن زدگی ،شاعرانگی و شهود و ارتباط با مردگان از مواردیست که در سینمای معناگرا موضوع پرداخت قرار می گیرد.

● آیا سینمای معناگرا یک ژانر است ؟

سینمای معناگرا یک ژانر ، نوع یا گونه در سینما نیست ، سینمای معناگرا نوعی رویکرد محتوایی است که ممکن است در هر گونهای از ژانر های سینمایی نمود پیدا کند.

برای یا پاسخ به عده ای که مطرح می کنند مگر سینمای بی معنا نیز وجود دارد که سینمای معنا گرا داشته باشیم باید گفت :

همه فیلم ها معنا دارند اما همه در جستجوی معنا نیستند و سینمای معنا گرا در جستجوی معنا است و گرایش به معنا ، گرایش به جان جهان است.

سینمای معناگرا سینمایی است که انسان را در مقابل پیچیدگیها و رازهای برملا نشده خود بگذارد و به‌نوعی او را به‌سوی هستی خود رهنمون سازد. از دیدگاه ایشان، معناگرایی دارای مفهومی عام و فراگیر است که می‌تواند حتی در یک فیلم که گویای یک داستان ساده است رخ دهد، لذا طبقه‌بندیهای خاص در این حیطه، رنگ می‌بازد و تنها چند و چون تلاقی نگاه انسان و اثر هنری است که معناگرا بودن یا نبودن آن اثر را نسبت به مخاطب، تعیین می‌کند.

● سینمای دینی :

در تعریف سینمای دینی نباید به ظواهر دینمی بسنده کرد از این رو فیلم یکه در آن نماز بخوانند و به زیارت بروند، روزه بگیرند ،صدقه بدهند ئ از این قبیل فرایض دینی انجام دهند ، صرفا فیلم دین یتلقی نمی شود .فیلم دینی باید توانایی آن را داشته باشد ، که توجه تماشاگر را نسبت به مبدا و معاد برانگیزد و او را از دام تعلقات به کثرت و ظواهر دنیوی نجات دهد. پس سینمای دینی تماشاگرش را از چاه ویل طاغوت ها و شیاطین و هواهای نفسانی وا می رهاند.(اسفندیاری ۱۳۸۳)

سینمای دین یه درگیری خیر و شر و پیروزی رستگاری و نیکی بر تاریکی و جهل و شر می پردازد. نخستین رویکرد سینمای دینی پرداختن به روایت تصویری مفاهیم دینی و ایمان انسان به عالم معناست .البته اگر فیلمی فقط زندگی پیامبری را روایت کند لزوما سینمای دینی محسوب نمی شود .فیلم ها می توانند هر روایت تاریخی یا داستانی دیگری را به همین صورت به تصویر در آورند و حتی آن را تحریف کنند ولی اگر موضوع فیلم مفاهیم دینی باشد می توان آنرا سینمای دینی اطلاق کرد. در واقع سینمای دینی می تواند نوعی سینمای اخلاقی یا آرمانی باشد که شاخه های بی شماری از اندیشه را در بر می گیرد .

● ساختارشناسی‌ سینمای‌ دینی‌ چگونه‌ ممکن‌ است‌؟

اگر نتوانیم‌ ساختار سینمای‌ دینی‌ را تعریف‌ و جنبه‌های‌ ثبوتی‌ آن‌ را معرفی‌ کنیم‌، حداقل‌ قادریم‌ که‌ بگوییم‌ سینمای‌ دینی‌ چه‌ نیست‌. در یک‌ کلام‌، سینمای‌ دینی‌، سینمای‌ ظواهر و رعایت‌ آداب‌ و احکام‌ ظاهری‌ و بیرونی‌ دینی‌ نیست‌؛ زیرا در این‌ وادی‌ دغل‌کاری‌ و ارزان‌فروشی‌ و عوام‌فریبی‌ بسیار بوده‌ است‌ (برای‌ مثال‌، تطبیق‌ سینمای‌ استالونه‌ و بروس‌ لی‌ با ظواهر به‌ اصطلاح‌ شرعی‌).

سینما و درام‌ دینی‌ را نباید با معیارهای‌ ظاهری‌ شرع‌ تعریف‌ کرد، بلکه‌ ساختار و هیئت‌ متشکله‌ی‌ آن‌ باید جوهر تفکر دینی‌ را آشکار سازد. چگونه‌؟ ما یک‌بار در معماری‌، بار دیگر در نقاشی‌ و زمانی‌ در شعر و سرانجام‌ در تعزیه‌ موفق‌ به‌ ایجاد و ابداع‌ و انشای‌ هنر و نمایش‌ دینی‌ شده‌ایم‌. آیا در سینما نیز می‌توان‌ از تجربیات‌ موفق‌ گذشته‌ سود جست‌؟ در یک‌ کلام‌، به‌ لحاظ‌ ساختار، دینی‌بودن‌ یعنی‌ به‌ لحاظ‌ بصری‌، جوهره‌ی‌ دین‌ را آشکارساختن‌؛ زیرا سینما یک‌ هنر بصری‌ است‌؛ همان‌طور که‌ معماری‌ ایرانی- اسلامی‌ به‌ لحاظ‌ تجسمی‌، جوهره‌ی‌ دین‌ را عیان‌ می‌سازد؛ یعنی‌ ما به‌ قول‌ بوکهارت‌ در یک‌ مسجد، به‌ناگهان‌ و بدون‌ واسطه‌ در محضر خداوند قرار می‌دهد. در معماری‌ مساجد، خودِ فضا و مکان‌ و حجم‌ بیان‌گر جوهر دین‌ و معنوی‌بودن‌ مکان‌ است‌. درواقع‌، مسجد تحقق‌ و تجسم‌ عینی‌ و عملی‌ جهان‌بینی‌ توحیدی‌ اسلام‌ است‌ و آوردن‌ آیات‌ و احادیث‌ نقش‌ تزئینی‌ و تأکیدی‌ دارد و نه‌ نقش‌ ساختاری‌.

▪ معیارها و مصادیق‌ سینمای‌ دینی‌ کدام‌اند؟

شاید مهم‌ترین‌ معیار برای‌ سینما و نمایشی‌ دینی‌ همانی‌ باشد که‌ در مورد قبلی‌ گفته‌ شد. نمایش‌ سینما و نمایش‌ دینی‌ به‌ لحاظ‌ ساختار، دینی‌ است‌؛ به‌خصوص‌ در سینما که‌ هنری‌ بصری‌ و دیداری‌ است‌، جوهره‌ی‌ اندیشه‌ دینی‌ خود را به‌ صورت‌ بصری‌ و دیداری‌ آشکار می‌سازد و نه‌ به‌ لحاظ‌ داستان‌ و شخصیت‌ و موضوعِ دینی‌ که‌ می‌تواند گمراه‌کننده‌ و عوام‌فریبانه‌ نیز باشد.

مصادیق‌ نمایش‌ و سینمای‌ دینی‌ را در تنگنای‌ زمانه‌ی‌ حاضر، در ظهور جوهره‌ی‌ اندیشه‌ی‌ دینی‌ به‌ صورت‌ تصویری‌ و بصری‌ در آثار کسانی‌ همچون‌ درایر، بره‌سون‌، برگمن‌ و تارکوفسکی‌ یافته‌اند. برای‌ مثال‌، در آثار آندرِی‌ تارکوفسکی‌، تالاب‌ها و آبگیرهای‌ فراوانی‌ به‌ لحاظ‌ بصری‌ دیده‌ می‌شود که‌ پیوسته‌ تصویر آسمان‌ در آن‌ها افتاده‌ است‌. تو گویی‌ در تبعیدگاه‌ انسان‌ و در حقیرترین‌ و بویناک‌ترین‌ وجوه‌ پدیده‌ها، تصویری‌ از ملکوت‌ رخ‌ نمایانده‌ است‌ و این‌ می‌تواند معنی جوهر تفکر دینی‌ را به‌ لحاظ‌ بصری‌ و ساختاری‌ نشان‌ دهد

▪ سینمای دینی از نظر شرق وغرب

سینمای‌ دینی‌ شرق‌ رو به‌ سوی‌ حقیقت‌ دارد و جست‌وجو را با رمز و راز نشان‌ می‌دهد. . ‌حقیقت‌ در این‌ نوع‌ سینما، مربوط‌ به‌ عالم‌ ماورا و ملکوتی‌ است‌ در حالی‌ که‌ سینمای‌ دینی‌ غرب‌ در جست‌وجوی‌ حقیقت‌ عینی و کاربردی‌ برای‌ زندگی‌ است . به همین دلیل سینمای‌ دینی‌ غرب‌ با نوعی‌ رُمانتیسم‌ درآمیخته‌ است‌ و سینمای‌ دینی‌ شرق‌ با نمادگرایی‌ وسمبولیسم . سینمای‌ دینی‌ غرب‌ درنهایت‌ انسان‌ را به‌ سوی‌ خداشناسی‌ رهنمون‌ می‌کند و سینمای‌ دینی‌ شرق‌ به‌ سوی‌ خودشناسی‌ به‌ موازات‌ خداشناسی.

سینمای دینی غرب را می توان به مثلثی تشبیه کرد که هر ضلع آن به یکی از سه زاویه "خداوند " ، "بشر"و شیطان منتهی می شود . در حالی که سینمای دینی شرق ، نه مثلث بلکه دایره ایست که در مرکز آن پروردگار و در محیط آن تمامی مخلوقات جهان قرار دارند و یا پاره خطی است که انسان را در کوتاهترین فاصله به خالقش می رساند .در واقع سینمای دینی غرب دارای سه بعد است : بعد اول نمایش پروردگار ، بعد دوم نمایش بشر ، و بعد سوم نمایش شیطان یا مانع و سد رابطه پروردگار و بشر .در حالی که سینمای دینی شرق ، هم چون نقاشی و مینیاتور شرقی ، دو بعدی است : بعد اول تمثیلی از پروردگار و بعد دوم تمثیلی از تمام مخلوقات جهان هستی است .

مهم ترین تفاوت سینمای دینی شرق و غرب در این است که سینمای دینی غرب پاسخی برای ناامیدی و جست و جو گری های انسان است که بهترین نوع آن سینمای فیلم ساز سوئدی اینگمار برگمن است .اما سینمای دینی شرق به منزلهی تجلیل و عبادت جهان و یا درک طبیعی هستس است . سینماگر شرقی از طریق سینما راهی برای یاتفتن امید و یا ایمان جستجو نمی کند ، زیرا ایمان و امید را در قلب خویش دارد و اکنون با ابراز هنرش ، درک عابدانه و ستایش گرانه خودرا از جهان هستی بیان می کند .(یثربی ۱۳۸۴)

▪ غیب و راز :

موجود معنوی نزد جریان های معناگرا با عبارت غیب عنوان می شود ، غیب همان امور پنهان از حس بشر است که از قلمرو ابزار آگاهی های طبیعی اش خارج است . این امور یا به موجودات ماورای حس او اطلاق می شود (مانند خدا ، فرشتگان ،ارواح ، شیاطین ، اجنه و...)یا به حوادث و وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده رخ خواهد دادو شخص بدون ارتباط محسوس با آن حوادث ، نسبت به آنها وقوف پیدا می کند.

سینمای معناگرا با واقعیات سرو کار دارد واقعیت هایی توام با رمز و راز .راز وجه دیگری از سینمای معناگرا ست که در کنار پردازش غیب نقشی اساسی دارد ممکن است همه رازها از جمله مجهولات انسان باشند ،اما هر مجهولی راز نیست .

● مصداق های معنوی راز :

۱) مبدا و منتهی امور

۲) امور پشت پرده

۳) نفع و ضرر پنهان در وقایع دنیا و رفتار آدمیان

۴) مکانیسم های پنهانی که در عالم در کارند(مانند دعا )

۵) امور بی چون و چرا مثل خدا ، قضا و قدر و...

۶) اموری که آشکار شدنشان نظام عالم را بر هم می زند و غفلت ها را می شکند

۷) تجربه هابی عرفانی

۸) ماهیات و حقایق امور و...تجلی پیدا می کند .

این راز آلودگی معنادار نوعی شان و مقام به عالم غیب می دهد که آن را نزدیک به تعالی و تقدس می کند . به عبارت دیگر در سینمای معناگرا امر متعالی و مقدس از خلال واقعیت های مادی ظاهر می شود و به این وسیله ،شی مادی علاوه بر اینکه چیزی دیگر می شود در عین حال صورت خود را محفوظ باقی می دارد .

سینمای معناگرا در مقام نمایش همین تداخل دو ساحت غیب و شهود است (دانش ،۱۳۸۴)

اینکه چطور در لابلای پیکره های مادی و واقعیت های دنیایی ، غیب در آمد و شد بسر می برد و می آید و می رود .مثلا ظهور یک فرشته یا موجود غیبی بر انسان ، از راز آمیزترین و پیچیده ترین تداخل های این دو ساحت است .

آیا تلازم غیب و تقدس در سینمای معناگرا به معنای هم ردیف دانستن اینگونه سینما با سینمای دینی است ؟

خیر اینگونه نیست سینمای دینی همان سینمای معناگرا نیست .بلکه با آن رابطه دارد .

● تفاوت سینمای معناگرا با سینمای دینی :

تفاوت این دو حوزه قبل از هر چیز به تفاوت غیب و دین بر می گردد .

گفتیم که دین مجموعه ای از معارف است که در ابعاد عقیدتی ،شریعتی و عرفانی نمایان می شود . در بسیاری از این معارف و ابعاد ، غیب نقش محسوسی ندارد و بیشتر بر مبنای فلسفه و کلام وحقوق و فقه استوار شده است و اگر این بخش از معارف دینی ، درسینما به عنوام موضوع اصلی پرداخته شود ،قطعا سینمای دین هست ، اما سینمای معناگرا نیست . مثلا اگر در فیلمی ، موضوعاتی از قبیل نماز و روزه و جهاد و یا داستان زندگانی یک الگوی دینی فارغ از جنبه های غیبی مد نظر قرار گیرد ، آن فیلم دینی است ، ولی به دلیل فقدان عنایت به عالم غیب ، معناگرا نیست .

بنابر این بخشی از سینمای دینی خارج از حیطه سینمای معناگراست . به عبارت دیگر هر فیلم دینی ،معناگرا نیست و هر فیلم معناگرایی هم دینی نیست .

می دانیم که جوهره هر دینی در مفهوم خدا تجلی پیدا می کند . دین بدون خدا دین نیست ، ولو اینکه آیین و مراسم داشته باشد . در تعریف دین قبل از هر واژه ای ، معنای خدا می باید وجود داشته باشد . از همین رو سینمای دینی موضوعاتی را در بر دارد که مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباط با قادر متعالی هستند که با عنایت به صفات کمالیه و ثبوتیه و سلبیه مندرج در تعالیم دین ،خدا نام دارد ، اما سینمای معناگرا لزوما چنین نیست . در سینمای معناگرا با غیب و راز آلودگی و تعالی و تقدس سر و کار داریم که مجموعا معنویت را شکل می دهند و ممکن است در این گستره اشاره ای به خدا نشود .

بنابر این رابطه بین سینمای معناگرا و سینمای دینی ، اگر بخواهیم با زبان علم منطق بیان کنیم رابطه عموم و خصوص من وجه است ، مانند دو دایره متداخل که در بخشی مشترک و در بخش هایی جدا از هم هستند.(دانش ۱۳۸۴)

● نتیجه گیری:

▪ سینمای معناگرا سینمایی است که عمدتا در عین حرکت در بستر رئالیسم(رئالیسم از این جهت که تاکید بر واقعیت و نه خیالی بودن عالم غیب کند )گوشه چشمی نیز به ذهنیت گرایی مندرج در سورئالیسم و تا حدی اکپرسیونیسم دارد و در این مسیر از نماد پردازی نیز بهره فراوان می جوید .

▪ سینمای معناگرابه لحاظ مضمونی با سه عنصر عالم غیب، راز و تقدس پیوند دارد.

▪ سینمای معنا گرا به لحاظ فرمی عمدتا در حرکت بین سه حوزه رئالیسم ،ذهنیت گرایی و نماد پردازی در حال نوسان است.

▪ سینمای معناگرا ، با سینمای دینی و اخلاقی رابطه عموم و خصوص من وجه دارد .

▪ تعامل هنر و معنویت ، لزوما و منطقا به تلازم فیلم سینمایی با معناگرایی منتهی نمی شود.

▪ در سینمای معناگرا با غیب و راز آلودگی و تعالی و تقدس سر و کار داریم که مجموعا معنویت را شکل می دهند و ممکن است در این گستره اشاره ای به خدا نشود .

▪ توجه به راز آلودگی رمزهای هستی و زندگی بشری در سینمای معناگرا ، البته لزوما به رمزگشایی منجر نمی شود ، چرا که : رموز هستی به سادگی گشودنی نیست ، لیکن اشاره و نشانه گذاری بر رمزهای جاری در زندگی بشری و واقعیت های روزمره جهان خوود توجه دادن به معنای باطنی و جان جهان است . لذا در سینمای معناگرا نشانه ها و اشارات به طور جدی مورد استفاده قرار می گیرند . و البته از اقیانوس بی کران معارف دینی و ادبیات جهان برای رسیدن به مقصود بهره می گیرد تا با استفاده سینمایی از زبان « اشارات و نماد ها » و « رمزهای موجود در ادبیات » به غنای سینمای معناگرا و رهیافت درست به مقصود کمک نماید.

رابطه سینمای معناگرا با سینمای دینی مانند دو دایره متداخل است که در بخش های از هم جدا و در بخش ه ایی با هم مشابه هستند یعنی یک فیلم هم می تواند دینی باشد ئو هم معناگرا ولی چنیین نیست که هر فیلم دینی معناگرا باشد و هر فیلم معناگرایی هم لزوما دینی باشد.

http://philo-shahgholi.blogfa.com

منابع :

۱- اسفندیاری ، عبدالله ،۱۳۸۴ ،نامه های معنوی ، در آمدی بر سینمای معناگرا،تهران ، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی ص۴۸ -۵۴

۲- اسفندیاری ،عبدالله ،۱۳۸۴، نامه های معنوی ، مصادیق موضوعی سینمای معناگرا ، تهران ، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی ص ۳۸-۴۸

۳- اسفندیاری ،عبدالله ،۱۳۸۴، نامه های معنوی ، سینمای معناگرا چیست ؟ تهران ، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی ص ۳۴- ۳۸

۴- دانش ، مهرزاد ، ۱۳۸۴، نامه های معنوی ، مقدمه ای بر تبیین سینمای معناگرا ، تهران ، انتشارت بنیاد سینمایی فارابی ص ۱۴۴-۱۴۹

۵- دانش ، م ، معنازدگی ، معناگرایی در فیلم های ایرانی ، ماهنامه سینمایی فیلم ش ۳۲۹(اسفند ۱۳۸۳)صص ۳۴-۳۳

۶- زاهدی ، تورج ، ۱۳۸۴ ، نگاهی به سینمای معناگرای ایران ، تهران ، انتشارات بنیاد سینمای فارابی ص ۱-۲۱

۷- علوی طباطبایی ، ابوالحسن ،۱۳۸۴، نامه های معنوی ، سینمای معناگرا و تبیین عالم هستی ، تهران ، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی ، ص ۱۲۵-۱۴۱

۸-مصلح حیدر زاده ، علی ، نکته ها ، سینمای معناگرا و آینده ، ماهنامه سینمایی فیلم ، ش ۳۲۶ (دی ماه ۱۳۸۳ )ص ۳۴ .

یثربی ،چیستا ،۱۳۸۴ ، نامه های معنوی ، ریخت شناسی تطبیقی سینمای دینی شرق و غرب ، تهران ، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی ، ص - ۶۵-۷۷