شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

منتهای عرفان


منتهای عرفان

بسیاری از عارفان نام آور تاریخ ایران از امام حسین ع چونان قطب عالم عرفان و به مثابه انسان کامل یاد کرده اند

در تاریخ دیرین و پرفراز و نشیب کهن دیار ایران، کم نبوده‌اند بزرگانی که در سیر الی‌الله، شیفته و شیدا شده و آسیمه‌سر، گام در طریق عرفان نهاده تا با فناء فی‌الله، نه تنها خود را از قید و بند زندگی مادی وارهانند، بلکه با روی برتافتن از آن طعم و لذت وصل جاودانه معشوق را دریابند. از منظر این عارفان، پی و زیرساخت عرفان بر تبیین و تعریف دو مفهوم توحید و موحد بنیان گرفته و از این رهگذر تلاش داشته‌اند دو پرسش بنیادین را پاسخ گویند؛ توحید به چه معناست و ویژگی‌های فرد موحد چیست؟

نگارنده را در این کوتاه جستار مجالی برای تشریح کامل این دو پرسش و پاسخ‌های احتمالی آن فراهم نیست. مع‌الوصف چون بسیاری از عارفان نام‌آور در آثار خویش به یادکرد نمونه‌هایی عینی از فرد موحد یا همان انسان کامل و قطب عالم عرفان پرداخته‌اند، تلاش می‌ دارد به اختصار به واگویی چند و چون سوال دوم بپردازد و یکی از نمونه‌های برجسته انسان کامل از دیدگاه رهپویان طریقت را معرفی کند.

به باور عارفان، موحد راستین یا انسان کامل انسانی است که مراتب کمال را به تمامی پیموده و مظهر کامل صفات عالی شده باشد. حلاج و بایزید بسطامی از نخستین متصوفه‌ای هستند که ویژگی‌های انسان کامل را برشمرده‌اند، اما درحقیقت، نخستین صوفی‌مسلکی که اصطلاح انسان کامل را ابداع کرد، ابن‌عربی بود که در کتاب فتوحات مکیه خویش از این عنوان بهره جست. پس از ابن‌عربی، عزیزالدین نسفی، با نوشتن کتاب «انسان کامل» این مفهوم را به طور رسمی وارد ادبیات عرفانی کرد. بعد از نسفی، شمار فراوانی از پیروان طریقت چون شمس تبریزی، مولوی، عبدالکریم جیلی و... به برشمردن ویژگی‌ها و صفات انسان کامل دست یازیدند. خلاصه نظرات اینان آن بود که انسان برای شناخت خداوند راهی به جز آگاهی و آشنایی دقیق با اسماء و صفات الهی ندارد. انسان کامل، انسانی است که مظهر جمیع اسماء پروردگار است و از این رو خداوند را به وسیله او می‌‌توان شناخت. به تعبیر دیگر، با شناخت انسان کامل به معرفت حق می‌‌توان دست یافت.

چنان که پیشتر نیز گفته آمد، شمار بسیاری از عارفان پرآوازه به معرفی برخی نمونه‌های عینی پرداخته‌اند که اطلاق عنوان انسان کامل به آنها به سبب دارا بودن ویژگی‌هایی چند شایسته می‌‌نمود. از این رهگذر عارفان گوناگون به تناوب پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع)، ائمه دوازده‌گانه(ع)، برخی شخصیت‌های اسطوره‌‌ای، شماری از شخصیت‌های قرآنی و... را به مثابه انسان کامل معرفی کرده‌اند.

واکاوی و کنکاش در آثار بسیاری از این پویندگان و شیفتگان عشق الهی، که ادبیات پارسی نیز پرمایه بودن خویش را تا حد زیادی مدیون و مرهون آنان است، نشان می‌دهد شمار فراوانی از این عرفان‌پیشگان نامی، جدا از هرگونه دسته‌بندی مذهبی، جلوه حق را در چهره حسین‌بن‌علی(ع) متجلی دیده و از این رو در آثار خویش، حضرت سیدالشهدا(ع) را به عنوان یکی از مظاهر و تجسم راستین آن انسانی که به تمام معنی کامل است، معرفی کرده‌اند. از جمله می‌ توان به این عارفان اشاره کرد:

سنایی غزنوی: ابوالمجد مجدود‌بن آدم سنایی غزنوی که در سده ششم هجری می‌زیست و او را می‌توان کاروان‌سالار شعر آیینی در زبان پارسی برشمرد، در آثار خود بویژه کتاب «حدیقه‌الحقیقه»، بکرات سجایای امام‌حسین(ع) را برشمرده است. روایت او از عاشورا و وقایع پس از آن نیز بسیار تراژیک و غمبار است. البته غم‌انگیز بودن ماجرای کربلا مشخصه اصلی باور سنایی نیست، بلکه عمده توجه او معطوف به اندیشه امام‌حسین(ع) است. سنایی، حسین‌بن علی(ع) را الگو برمی‌شمرد و منش و روش ایشان را شایسته تقلید. او شهادت امام‌حسین(ع) را مانند نمونه منحصر به فردی در پیش روی رهپویان طریق حق معرفی می‌کند که در تاریخ جهان همانندی برای آن یافت نمی‌‌شود: سراسر جمله عالم پرشهید است‌/‌ شهیدی چون حسین کربلا کو

با تمام این اوصاف، سنایی تقلید از حسین(ع) را تنها به سبب فداکاری جانانه یا شهادت آن امام بزرگوار جایز نمی‌پنداشت، بلکه از دید او آنچه این مهم را بایسته‌تر می‌‌ساخت جهاد جانانه امام با نفس و پیروزی نهایی ایشان در این آوردگاه جانفرساست. در واقع، از منظر سنایی تقلید از آن حضرت بدان معناست که مدعیان پیروی باید به جهاد اکبر، یعنی مبارزه با نفس بپردازند و مرگ نفس خویش را پیش از مرگ واقعی ببینند؛ چرا که هرگاه نفس انسانی بمیرد، زان پس مرگ راستین معنایی جز حیات ندارد. بدین روی، سنایی امام حسین(ع) را خود دین می‌‌خواند و هرکس را که تلاش نکند حسین‌وار زندگی کند با یزید و شمر همسان می‌‌کرد: دین حسین توست آز و آرزو خوک و سگ است‌/‌ تشنه این را می‌ کشی و آن هر دو را می‌پروری.

ژنده‌پیل: شیخ احمد‌بن ابوالحسن جام ملقب به القابی چون ژنده پیل و قطب‌الاوتاد، عارف شهیر سده‌های پنجم و ششم با آن‌که پیرو تسنن بود، بسان سنایی، امام حسین(ع) را انسانی کامل می‌دانست. وی که اذعان می‌‌داشت همچون کلب افتاده‌ام بر آستان بوالحسن‌/‌ خاک نعلین حسین بر هر دو چشمم توتیاست، دلبسته مهر خاندان علی(ع) بود و از این رو حسنین(ع) را می‌‌ستود و آنان را گنجینه معرفت و خاک درگاه‌شان را آب حیات می‌‌نامید: به خلق و خوی حسن آن شاه زمین و زمان‌/‌ که گنج معرفتی بود در خداخوانی‌/‌ به آتش جگر خسته حسین شهید‌/‌ که خاک درگه او بود آب حیوانی

ژنده پیل رمز و راز رستگاری را در یاری جستن از خاندان علی(ع) بویژه امام حسین(ع) می‌دانست و در این راه حتی به ترغیب و تشویق مردمان به شرکت در مراسم عزای امام حسین(ع) می‌پرداخت.

عطار: جایگاهی که امام حسین(ع) از منظر شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، عارف مشهوری که در قرن هفتم گرفتار یورشگران چشم‌تنگ و نابخرد مغول شد و جان باخت، بس خیال‌انگیز می‌نماید. وی حسین(ع) را پرتوی از نور خورشید اسرار می‌‌دانست و وجود ایشان را موجبی برای روشنایی راه: چه گویم مدح میر دین حسن را‌/‌ دگربار آن حسین پاک تن را‌/‌... دو شمع از پرتو خورشید اسرار‌/‌ جهان از نور ایشان شد پدیدار

گفتنی است در آموزه‌های عرفانی عطار، زندگانی امام حسین(ع) نقطه اوج عرفان عملی به شمار می‌‌آمد. وی به مریدان خویش سفارش می‌کرد، چونان حسین(ع) نفس خویش را فدا سازند و با فنای خود به وصل خدا رسند:

ورکشتن تو دهند فتوی‌/‌ در کشتن خود به تاختن باش‌/‌ مانند حسین بر سر دار‌/‌ در کشتن و سوختن حسن باش‌/‌ انگشت زن فنای خود شو‌/‌ و انگشت نمای مرد و زن باش

مولوی: سیمای امام‌حسین(ع) و واقعه جانسوز عاشورا در تفکر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی که از اعاظم شاعران پارسی‌سرا و از نام‌آورترین عارفان ایران‌زمین در گستره‌ای زمانی به وسعت تمام تاریخ است نیز فراز و رفعتی والا دارد. مولوی در کتاب، «فیه‌مافیه»، در تشبیهی زیبا نه تنها این امام همام را دل و کانون حقیقت می‌‌نامد، بلکه بزرگ‌ترین دشمن ایشان، یزید‌بن معاویه را بر جایگاهی که فرسنگ‌ها دور از حقیقت می‌‌نماید، می‌‌نشاند: دل است همچون حسین و فراق همچون یزید‌/‌ شهید گشته دوصد ره به دشت کربلا

به باور مولوی، آن کس که به راستی رهرو راه حق است باید از حسین(ع) تقلید کند و خود را آماده فدا و فنا ساختن بهر حق نماید. مدعیان مقلدی حسین‌بن علی(ع) باید چون ایشان رفتار کنند.

شاه نعمت‌الله ولی: این عارف مشهور سده نهم هجری نیز در سروده‌های خود مهر افزون خویش به حسین‌بن علی(ع) را نمایان ساخته و این امام بزرگوار را بسان انسانی کامل معرفی کرده است. از منظر او هر آن کس که می‌‌خواهد گام در طریق محمد(ص) نهد، باید کردارش حسینی باشد، زیرا راه حسین(ع) و محمد(ص) هر دو یکی است:

هر دل به ذوق سرمدی خواهد بود‌/‌ در دایره محمدی خواهد بود‌/‌ آن یار که مذهب حسینی دارد‌/‌ او طالب سر احمدی خواهد بود

به باور شاه نعمت‌الله، فنا کردن خود همچون حسین(ع) رستگاری جاودانی در پی خواهد داشت:

...بی‌فنا دار بقا را دوست نتوان یافتن‌/‌ گربقای جاودان خواهی فنا را دوست دار‌/‌ چون شهید کربلا در کربلا آسوده است‌/‌ همچو یاران مولای کربلا را دوستدار

امیر نعمتی لیمائی