شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

دنیا به مثابه یك دیوانه خانه


دنیا به مثابه یك دیوانه خانه

دو سال پیش نمایش كسی از روی آشیانه فاخته پرید در لندن به روی صحنه رفت و موفقیت زیادی كسب كرد و آنچه در قیاس با آن مرتبه محفوظ و ثابت مانده و تكرار شده, حضور مجدد كریستین اسلیتر در رل كاراكتر اصلی یعنی یك یاغی و چهره غیرمتعارف اجتماعی به نام رندل مك مورفی است اسلیتر در آن سال بازی بسیار خوبی را در نقش مك مورفی ارائه كرد كه هر چند با بازی جادویی جك نیكلسون بزرگ در فیلم فورمن اصلاً برابری نمی كرد اما در جای خود تجلی جالبی از آن كاراكتر بود

● پرواز دوباره «فاخته» بر صحنه تئاتر

۳۱سال پس از فیلم فراموش نشدنی میلوش فورمن و بازی فراموش نشدنی تر جك نیكلسون یك اجرای جدید تئاتری از رمان مشهور «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» سئوالات جالب تازه ای را پیرامون دنیا و انسان ها مطرح كرده است. «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» چنان داستان جذابی است كه اجرای مجدد آن و بردن چندباره اش به صحنه تئاتر نیز چیزی از ارزش ها و تاثیرگذاری آن نمی كاهد.

این اتفاقی است كه به تازگی در «وست اند» یعنی صحنه اصلی تئاتر لندن روی داده و یك بار دیگر هم با استقبال تماشاگران و هنردوستان مواجه شده است. شاید هم هنوز مهمترین و موفق ترین و خبرسازترین اقتباس هنری صورت گرفته از روی داستان كن كیسی فیلم سینمایی ای باشد كه میلوش فورمن چكی به سال ۱۹۷۵ از روی این قصه در هالیوود ساخت و با آن جوایز اصلی اسكار آن سال را تصاحب كرد. اما چه پیش و چه پس از آن نسخه های تئاتری متعددی نیز از روی داستانی كه اسم كامل و صحیح آن «كسی از روی آشیانه فاخته پرید» است ساخته و ارائه شده است.

دو سال پیش نیز این نمایش در لندن به روی صحنه رفت و موفقیت زیادی كسب كرد و آنچه در قیاس با آن مرتبه محفوظ و ثابت مانده و تكرار شده، حضور مجدد كریستین اسلیتر در رل كاراكتر اصلی یعنی یك یاغی و چهره غیرمتعارف اجتماعی به نام رندل مك مورفی است. اسلیتر در آن سال بازی بسیار خوبی را در نقش مك مورفی ارائه كرد كه هر چند با بازی جادویی جك نیكلسون بزرگ در فیلم فورمن اصلاً برابری نمی كرد اما در جای خود تجلی جالبی از آن كاراكتر بود.

● از پزشك تا پرستار

این بار ایفای كاراكتر زن اصلی قصه یعنی پرستار راچر با الكس كینگستون است كه تماشاگران سریال ها و فیلم های تلویزیونی در آمریكا و اروپا او را بیشتر به خاطر بازی اش در مجموعه «.R.E» و در رل یك پزشك زن می شناسند اما اینجا همان پرستار سرسخت و مجری قانون در دل داستان كن كیسی است.

دو سال پیش این نقش را فرانسیس باربر هنرپیشه بریتانیایی بازی كرده بود و آنچه كینگستون بر آن افزوده همان حضور و نمایش آهنینی است كه در بازی لوئیز فله چر طی فیلم فورمن دیده می شد و جایزه اسكار برترین بازیگر زن سال را نصیب وی ساخت و او را به همان افتخاری رساند كه جك نیكلسون در قسمت مردان به دست آورده بود. یك وجه از شخصیت راچر كه در بازی لوئیز فله چر در نسخه سینمایی فورمن كاملاً آشكار بود سردی بیش از حد و حصر و بی رحمی آزاردهنده او در قبال بیماران حاضر در كلینیك روانی محل وقوع اتفاقات قصه بود. فرانسیس باربر همان خصلت ها را در نوع بازی اش آشكار می ساخت، ولی آنچه الكس كینگستون به آن افزوده نوعی جوشش درونی است و او در قیاس با نمایی كه از بازی باربر برمی خاست اضطراب بیشتری را به بیننده های این اثر منتقل می كند كه منطبق بر كاراكتر پرستار راچر و عین تعریف و توصیف موجود از وی است.آنچه مربوط به مك مورفی می شود تقریباً همانی است كه دو سال پیش نیز در اجرای قبلی «فاخته» در وست اند از او دیده بودیم و البته قدری از قاطعیت آن كاسته شده است. بیننده همیشه حس كرده مك مورفی مثل جانوری است كه هر قاعده اجتماعی را نفی می كند و حتی اگر تمام قواعد را عوض و یك سری را از نو وضع كنید، او باز به مخالفت برخواهد خاست اما داستان كیسی در اصل از زرنگی های او می گوید. مك مورفی به این خاطر به دیوانه خانه می آید كه از زیر خلاف و قانون شكنی ای كه اخیراً صورت داده است فرار كند و با زدن خود به دیوانگی در دادگاه محل محاكمه اش، دادستانان را به این نتیجه غلط رسانده است كه عقل درست و حسابی ندارد و چون ندارد، بهتر است به جای مجازات و پشت میله های زندان به یك بیمارستان روانی برود و آنجا بازسازی شود.

● بسكتبال با یك شورشی

وقتی مك مورفی به آنجا وارد می شود، با روح آزادی خواه اش و كاراكتر جالبی كه دارد خیلی ها را جذب خود می كند و از دید سایر بیماران روانی مستقر در آنجا تبدیل به یك شورشی و نماد مقاومت در برابر قواعد بیش از حد خشكی می شود كه پرستار راچر وضع كرده و پیوسته مشغول اجرای آن است.آن كلینیك با چنان قواعدی تبدیل به یك پادگان نظامی شده و تنها كسی كه می تواند آن وضع را بی اثر كند مك مورفی است. او دیوانه هایی را كه بسیاری از آنها به پای خود و به طور داوطلب به آنجا آمده اند به حیاط بزرگ كلینیك می برد و با آنها بسكتبال بازی می كند و حتی یك بار به طور غیرقانونی به دریانوردی می برد و این چنین است كه رودررویی های او و راچر عمیق تر و شدیدتر می شود و به پایان تلخ قصه منجر می شود كه سرپرستار به دست یكی دیگر از بیماران خفه و هلاك می شود و مك مورفی نیز بر اثر شوك های برقی كه در چند نوبت به وی وارد شده كاملاً بیهوش و حواس و به یك شیء گیاه مانند تبدیل می شود و برای دوست نزدیكی كه در بیمارستان پیدا كرده است (سرخ پوستی كه او را «رئیس» صدا می زنند) چاره ای نمی ماند جز اینكه او را خفه و هلاك كند و خاطره اش را به شكل قوی و به عنوان یك مرد قدرتمند در ذهن سایرین باقی بگذارد و نه فردی كه بر اثر فشار حملات و بی رحمی های مسئولان تیمارستان درهم شكسته و دیگر هم مك مورفی شوخ طبع و نویددهنده زندگی نیست.

● ادوات شكنجه

نقش جوانی كه راچر را خفه می كند و بیلی بیبیت نام دارد را در این نسخه جدید تئاتری به پل ردی سپرده اند و او درست نقطه مقابل كریستین اسلیتر در قالب مك مورفی است و هرچه این خلافكار فراری از زندان فرصت طلب است ردی لرزان و شكننده است و جانش را روی همین قضیه می گذارد. طراحی صحنه را كیتی تاكسفورد انجام داده و او یك پس زمینه تیره را انتخاب كرده و همچنین سقفی را كه دائماً می لرزد و شرایط به گونه ای درمی آید كه ماشین های شوك الكتریكی شبیه به ادوات شكنجه در فیلم های ترسناك می شوند. نورپردازی صحنه با كریس دیوی است و از این عامل نیز به خوبی برای ایجاد ترس نزد بیننده ها استفاده شده است. موسیقی كابوس گونه مت كلیفورد نیز به موضوع و وقایع به خوبی می خورد. نمایش را دیل واسرمن كه خود یك نمایشنامه نویس معروف است، از روی رمان كن كیسی نوشته و كارگردانی با تری جانسون و تامارا هاروی بوده است و مجموعه توان و ذوق آنان به خوبی به كار گرفته شده است.آنچه كیسی در كتابش گفته و فورمن به طرز بسیار تاثیرگذاری در فیلم سینمایی ۳۱سال پیش خود به تصویر كشیده و امروز در این اجرای جدید تئاتری هم جلوه دارد، فرقی است كه قرار است بین سالم ها و دیوانگان وجود داشته باشد اما در متن قصه و در رفتار آدم ها هرچه بیشتر می گردید، آن را كمتر می یابید.بدترین وجه قصه این است كه بسیاری از این به اصطلاح دیوانگان به اجبار به آنجا نیامده اند و خطای بزرگ هم نداشته و به پای خود آمده و به این نتیجه رسیده اند كه باید درمان شوند.

ورود مك مورفی به ماجرا دیدگاه همه آنها را عوض می كند. كیسی به ما می گوید او نماینده و مرد اعزامی سالم ها به درون جامعه دیوانگان است اما بلافاصله با زبان بی زبانی می پرسد كه آیا مك مورفی دیوانه اصلی نیست و آیا سالم هایی كه هر روز برای كلاس روانكاوی راچر دور او حلقه می زنند، سالم های اصلی ماجرا نیستند؟ آیا این تیمارستان نماد دنیای كنونی نیست و آیا كیسی و اینك دیل واسرمن نمی خواسته اند دنیا را به مثابه یك دیوانه خانه برای ما بشكافند و ترسیم كنند؟

● دنیای لجام گسیخته

آنها می گویند كه سیستم پرورش انسان ها در یك غرب فاقد اصول و لجام گسیخته چقدر بی رحمانه و دیوانه ساز است و چگونه می تواند روح بشر را بكشد و از آدم هایی كه قبل از آمدن به كلینیك سالم بوده اند، یك هیولا بسازد. تری جانسون و تامارا هاروی به خاطر ترسیم و اجرای خوب این تم و مطرح كردن هوشیارانه این سئوال ها قابل تمجیدند و حیف است اضافه بر بازیگرانی كه نام شان پیشتر آمد، از اوون اونیل، براندان دمپسی، گاوین رابرتسون و الكس جیانینی به عنوان دیگر بازیگران موفق نمایش نام نبریم و به تمجید از آنها نپردازیم.از همه جالب تر دوام و دیرپایی قصه كن كیسی است. وقتی میلوش فورمن در سال ۱۹۷۵ آن فیلم تماشایی را از روی رمان وی ساخت عده ای آن را حد كمال تصویرسازی از روی یك قصه به شدت درون گرا توصیف كردند و حقیقت نیز چیزی جز این نبود، اما حتی پس از گذشت این همه سال و عوض شدن ایده های مردم و ورود به اواسط بهار ۲۰۰۶ این اجرای تئاتری جدید نیز همان قدر تاثیرگذار است و تنها كمبودهای بزرگ ماجرا بازی شگرف جك نیكلسون در فیلم سینمایی است كه اسلیتر به رغم درخشش محسوس اش قادر به تكرار آن در نسخه تئاتری نیست و حتی كرك داگلاس مشهور هم در اوایل دهه ۱۹۷۰ با آن برابری نكرده بود.در غیر این صورت پرواز دوباره فاخته همان قدر پرشكوه و «به روز» و مدرن نشان می دهد.

وصال روحانی

منبع: Herald Tribune