چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اندوه فراقت همیشه با ما خواهد بود


اندوه فراقت همیشه با ما خواهد بود

به مناسبت ۲۸ صفر, سالروز رحلت پیامبر اعظم ص

● نگرانی پیامبر (ص) از بازگشت امتش به گذشته:

در آخرین ساعت های زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آن حضرت با دیدگانی اشک بار و دل های آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آن حضرت آگاه شوند دختر گرامی رسول خدا حضرت فاطمه علیها السلام در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب علیه السلام در وصف آن حضرت سروده بود مشغول شد. چون به این بیت رسید که می گوید: ای صاحب آن چهره نورانی که به احترام آن، مردم از ابرها باران درخواست می کنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوه زنان و درماندگان است، ناگهان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که می گوید: محمد پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز می گردید؟ بدانید هر کس دست به چنین کاری بزند به خدا زیان نمی رساند.

● سخنان علی علیه السلام در سوگ پیامبر (ص):

نقل کرده اند وقتی علی علیه السلام بر طبق وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از رحلت آن حضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شدند درحالی که اشک از دیدگانشان جاری بود با این جمله ها درد فراق پیامبر را تسکین می بخشید: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است. با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام های آسمانی از هم گسست. مصیبت رحلت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمی کردی آنقدر اشک می ریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد با این همه درد جانکاه فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صد البته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است اما چه می شود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگی میسر است و نه می توان مانع وقوع مرگ شد.

● راه رهایی از فتنه ها در کلام رسول خدا (ص):

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمپس از برگشتن از حجه الوداع به مناسبت های مختلف از رحلت خود سخن به میان می آوردند و یاران و پیروانشان را آماده می کردند که اوضاع پس از رحلت پیامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل می کنند در این ایام فراوان خطبه می خواندند و مردم را نصیحت می کردند و از فتنه های پس از خود با خبر می ساختند. از جمله به آنها توصیه می کردند: مبادا پس از من از سنت من دست بردارید و به بدعت گذاری در دین بپردازید. بدانید که بعد از من با فتنه ها و آزمایش های زیادی مواجه خواهید شد. اگر می خواهید در همه این پیشامدها از خطر در امان باشید از کتاب خدا و عترت من دست برندارید. ای مردم، من در بین شما این دو چیز را به یادگار می گذارم و در روز قیامت از آنها سوال خواهم کرد.

● وصیت پیامبر (ص) به حضرت علی (ع):

شیخ مفید می نویسد: پس از آنکه افراد از پیش آن حضرت صلی الله علیه و آله بیرون رفتند فرمود: برادرم علی بن ابی طالب و عمویم را پیش من بیاورید. آن دو را فراخواندند و آنها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله حاضر شدند. آن حضرت رو به عمویش کرد و پرسید: ای عباس، ای عموی رسول خدا، آیا وصیت مرا می پذیری و به وعده هایم عمل می کنی و دیون مرا می پردازی؟

عباس گفت: ای رسول خدا، عموی تو، پیرمردی پا به سن گذاشته و عیالوار است و تو همانند ابری سخاوتمند و کریم بوده ای و ممکن است بر عهده تو وعده ای باشد که عموی تو نتواند آن را انجام دهد! پس از آن پیامبر صلی الله علیه و آله رو به علی علیه السلام کرد و پرسید: ای برادر من، آیا وصیت مرا می پذیری و به وعده هایم عمل می کنی و دیون مرا می پردازی و پس از من به انجام کارهای خانواده ام اقدام می کنی؟

علی علیه السلام فرمود: بله ای رسول خدا.

آن گاه فرمود تا شمشیر، زره و تمام لوازم شخصی و حتی پارچه ای را که در جنگ ها به شکم می بست بیاورند. پس از آنکه این وسایل را حاضر کردند همه آنها را به علی علیه السلام سپرد. سپس انگشترش را از دست بیرون آورد و فرمود: این را هم بگیر و به دست کن. آن گاه علی علیه السلام را در آغوش کشید و سپس فرمود: با نام خدا به منزل برو.

عمار دوباره پرسید: پدر و مادرم به فدایت! اگر این واقعه رخ داد چه کسی بر شما نماز بخواند؟ آن حضرت صلی الله علیه و آله رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: ای پسر ابوطالب پس از آنکه روح از بدنم جدا شد بدنم را به خوبی غسل بده و مرا در این دو پارچه (که پارچه های مستعملی بودند) یا میان پارچه سفید مصری و برد یمانی کفن کن و مرا در پارچه گران قیمت کفن نکن سپس جنازه ام را تا کنار قبرم حمل کنید. در این هنگام اول جبرئیل و میکائیل و اسرافیل همراه ملائکه بسیاری که جز خدای متعال تعداد آنها را نمی داند سپس کسانی که عرش را در بر گرفته اند سپس ساکنان آسمان های هفت گانه یکی پس از دیگری و آن گاه تمام اهل بیتم و زنانم به ترتیب بر من نماز می خوانند. آنها به من اشاره می کنند و بر من سلام می فرستند. پس شما هم با گریه و زاری مرا اذیت نکنید.

● مهمترین موضوع، بیان مقام زمامداری علی (ع):

مهمترین موضوع بیان مقام زمامداری علی (ع) بود که پیامبر تا توانست بدان سفارش کرد و چه بسا همان سفارش ها فرصت طلبان آن روز را به تلاش وا داشت که از این کار جلوگیری کنند. گاهی گفته می شود ای کاش پیامبر (ص) بیش از این مردم را نسبت به حق اهل بیت علیهم السلام و علی (ع) آگاه می ساخت. ولی در همان حد نیز رسول خدا (ص) تحت فشار قرار داشت و معمولا هرگاه فضیلتی از علی (ع) بیان می فرمود برخی خرده می گرفتند که آیا این همه را از جانب خود می گویی یا فرمانی از جانب خداست؟! این خرده گیری حا کی از آن است که از همان ایام پذیرش زمامداری علی (ع) واعتراف به مقام معنوی و اجتماعی او برای برخی چندان هم آسان نبوده است.

مشکل ترین چاره اندیشی های پیامبر(ص) برای جانشین قرار دادن امام علی (ع) به روزگار پس از غدیر باز می گردد. از غدیر ۱۸( ذیحجه) تا روز رحلت آن حضرت ۲۸( صفر) هفتاد روز بیش فاصله نبود. این زمان کوتاه برای آ نان که در تدارک توطئه ها به سر می بردند زمانی کافی بود تا عده ای را هم عقیده خویش سازند. شاید بهترین کاری که پیامبر می توانست انجام دهد آن بود که از این مردم کسانی را که حضور آنان در مدینه پس از وفاتش برای حکومت علی (ع) مشکل ساز بود از شهر دور سازد. این کار توفیق علی (ع) را برای عهده داری خلافت افزون تر می ساخت و به علاوه با دور شدن مخالفان به موجب بی اطلاعی آنان از اوضاع مدینه راه اندازی هر توطئه و نقشه دیگر را ناممکن می نمود. اما چه باید کرد که پس از فرمان پیامبر (ص) بر گسیل لشکر به سوی شام منافقان به نقشه حضرت پی بردند و بر سرپیچی از این فرمان پای فشاری کردند.

● آشکار شدن توطئه ها:

رحلت پیامبر (ص) گروهی را در سکوت فرو برد و چنانکه حضرتش پیش بینی کرده بود جمعی را نیز به تلاش های مرموز و مخفیانه وا داشت. کسانی که از روزهای شدت یافتن بیماری پیامبر (ص) و احتمال درگذشت ایشان در پی این بیماری، نیاتی برای دستیابی به قدرت در دل داشتند. بی درنگ پس از شنیدن این خبر و هنگامی که هنوز علی (ع)، فضل بن عباس و تنی چند سرگرم تجهیز پیکر پاک رسول خدا (ص) برای دفن بودند، دست به کار شدند. اینان بی توجه به همه آنچه رسول اکرم (ص) فرموده بود به شور نشستند تا شاید پیروان آخرین برگزیده خدا را از بیراهه روی و بی رهبری برهانند. چه به ادعای ایشان آن حضرت رهبری برای امتش برنگزیده یا به پیروی فردی سفارش کرده که محبوبیتی در میان قوم خود نداشته و از عهده کار رهبری بر نمی آمده است.

با این همه نمی توان انکار کرد که حرکات مرموزانه برخی مهاجران عامل مهمی در اقدام انصار بوده است. آن حرکات تا آنجا که از نگاه تاریخ مخفی نمانده به قرار زیر است:

- تخلف بعضی از مهاجران از همراهی با لشکر اسامه به رغم تاکید پیامبر بر اعزام هرچه سریعتر آن، جلوگیری از نوشتن وصیت پیامبر، پیشگویی های پیامبر درباره محروم گشتن انصار از حقوق اجتماعی خود و روی آوردن سیاهی آشوب ها در آینده نزدیک.این امور انصار را وا داشت تا نسنجیده برای حفظ موقعیت و منافع خود به دست خویش زمینه ساز شکل گیری بزرگترین فتنه در سراسر تاریخ اسلام گردند و شکافی در اجتماع مسلمانان پدید آورند که هرگز به هم نیاید.

● نماز بر پیکر مطهر رسول خدا (ص):

مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: عباس پیش امیرالمومنین علیه السلام آمد و عرض کرد: یا علی مردم جمع شده اند تا یکی برای آنها امامت کند و بر جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله نماز بخوانند و او را در بقیع دفن کنند. امیر المومنین(ع) خارج شد و فرمود: ای مردم، رسول خدا (ص) در زمان حیات و مماتش مقدم بر ماست. او فرموده است: من در همان جایی که قبض روح می شوم دفن گردم. از رسول خدا صلی الله علیه و آ له در زمان صحت و سلامتی اش شنیدم که می فرمود: آیه “ ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما” (احزاب:۵۶ " بر من نازل شده است تا پس از آنکه جان به جان آفرین تسلیم کردم بر من خوانده شود. سپس به مردم دستور داد ده تا ده تا به حجره وارد شوند و این آیه را بر حضرت قرائت کنند. آنان وارد شدند و دور جنازه آن حضرت ایستادند و حضرت امیرالمومنین (ع) وسط ایشان ایستاد و آیه فوق را خواند و سپس دیگران این آیه را تکرار کردند تا اینکه اهل مدینه و اطراف آن بر حضرت صلی الله علیه و آله صلوات فرستادند.

● جان کلام:

پیامبر یک حقیقت جاری است و در جریان زمان؛ یک حقیقت جاری که پیامش همیشه جاوید است و همواره شنیده خواهد شد: در ماذنه های معنویت، در معابد شرق و در غارهای تفکر. حتی در خانه های طاغوت و در بتکده های درون و برون، فریاد توحید شنیده خواهد شد. پیامبر یک سرمشق تحریف ناپذیر است که رنگ و بویش کهنه نخواهد شد. تا انسان، انسان است و تا دنیا، دنیا به تازگی خویش خواهد ماند و در جوشش سیال فهم ها و اندیشه ها، خلوص خویش را حفظ خواهد کرد. پیامبر، یک صدای نامیراست که سکوت شرمگین دروغ ها و مغالطه ها ارزش آن را کم نخواهد کرد و پرده ناسپاسی ها از حقیقت و راستی آن نخواهد کاست.

اسدالله افشار