جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
پنجاه قدم پایین تر!
تو خیابون مرد جوونی یه تیکه کاغذ نشونم داد و با لهجه غلیظی گفت خانوم این آدرسو بلدین؟ رو کاغذ با خط ناخوانایی نوشته بود:
...سر چاررا بپیچ پایین پنجاه قدم که رفتی می رسی به یه چاررای دیگه اونو برو بالا....
راستش نمی دونستم منظور از بپیچ پایین سمت راست بود یا چپ! مرد جوون که تردید منو دید از یه آقای میانسال خیلی قد بلند که داشت رد می شد آدرسو پرسید. آقای قد بلند تا واستاد جواب بده یه پسر جوونی واستاد و زود گفت داداش کجا رو بهت گفتن؟ هر دوشون به آدرس یه نگاهی انداختنو هر دو با هم، یکی سمت راستو و اون یکی هم سمت چپو نشون دادن و گفتن باید بپیچی اینور! بعدشم شروع کردن به بحث با هم در مورد درست بودن مسیر خودشون!
یکی از مغازه دارای اون اطراف بعنوان بلد محلی به کمک اومد وبه آدرس یه نگاهی انداختو با دست به سمت راست اشاره کرد و گفت بپیچ اونور! بحث بالا گرفت. من واقعا گیج شده بودم. گفتم ببخشین چه جوری معلوم می شه که کجای خیابون بالاشه؟ هر کدومشون سمت مورد نظرشونو نشو ن دادن و گفتن بالا اینوره (دو تا شون سمت راستو یکی شونم سمت چپو با دست نشون دادن!!) گفتم اگر خیابون سر بالایی بود میشد گفت بالا کدوم سمته ولی اینجا که خیابون صافه ! یکیشون گفت خانوم نگا کنی می بینی خیابون به اون سمت شیب داره. یعنی اونجا پایین تراز اینجاست!اون یکی گفت نه بابا شیب این خیابون اینوریه. اونجا بالاتر از اینجاست! دوباره بحث شروع شد. طفلک آقایی که آدرس پرسیده بود همونجور منتظر بود تا بقیه به یه توافقی برسن.آخر سر یکیشون گفت اگر آب بریزی زمین می بینی که می ره اونوری. اون یکی گفت نه پدر من; میاد اینوری!!
بعد از کلی بحث قرار شد آب بریزن رو زمین تا نتیجه رو ببینن. من تو کیفمو گشتمو یه کیسه فریزرمچاله شده پیدا کردمودادم بهشون. پسر جوونه کیسه رو از آب توی جوب پر کرد و ریختش رو زمین. هممون به مسیر حرکت آب نگاه می کردیم. خندم گرفته بود. آب همونجا پخش شد نه بالا رفت نه پایین. همه ساکت شدن. پسر جوونه در حالی که می خندید دستاشو کرد تو جیبش. آقای قد بلند در حالیکه همچنان با امید داشت مسیر حرکت آبو نگاه می کرد گفت پدر جان یه کار دیگم می تونی بکنی اول این مسیرو برو اگر نشد بعدش اون یکی مسیرو برو.حساب کردیم دیدیم باید هشت مرتبه راه های مختلفو امتحان کنه! طفلک مرده گفت یعنی باید تا شب همین یه تیکه راهوهی برم و بیام؟!!! همه شروع کردن به خندیدن! خودشم از ناچاری می خندید.
آقای قد بلند گفت والله من همینو که گفتم میدونم و بعدشم خداحافظی کرد و رفت. مغازه داره هم رفت. پسر جوونه در حالی که بازم میخندید سرشو بالا گرفتو اونم رفت. وقتی داشتم از اونجا دور میشدم شنیدم با لهجه غلیظش با صدای مستاصلی ازیکی میپرسید:ببخشین اگه بخوام بپیچم بالا باید برم راست یا چپ؟
نویسنده : نادره پیشداد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر قوه قضاییه یسنا آتش سوزی تهران پلیس بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی سریال شهاب حسینی تلویزیون نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما فیلم سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول خودروهای وارداتی تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی