چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

القابی برای عناصر انسانی فوتبال


القابی برای عناصر انسانی فوتبال

حسین افندی تا آقای جادوگر

فوتبالیست های قدیمی القاب بامزه یی داشتند. در سال های ابتدایی تشکیل فوتبال نوین در ایران برای برجسته کردن نام افراد لقبی را پشت اسم کوچک آنها می آوردند. این لقب گذاری ریشه در فرهنگ اجتماعی ایران دارد. از «علی سیاه» و «حسن تارزان» و «حسین شلغم» و... اما در فوتبال همیشه القاب مورد اشاره به نام شخصیت ها، به آنها بار منفی نمی بخشد. در دهه ۱۰ و ۲۰ به حسین صدقیانی اولین سرمربی تاریخ فوتبال ملی «حسین افندی» می گفتند، سایر مردان درجه اول فوتبال آن روزها با نام هایی از این دست نامیده می شدند. به نحوی که عبدالله سعیدایی به خاطر شوت های سنگینش عبدالله شوتی و اکبر حیدری به خاطر حضورش در تیم توفان و احتمالاً بازی های خوبش اکبر توفان نامیده می شدند. عباس تنیده گر بازیکن سیه چرده آن سال ها را نیز «عباس سیاه» می نامیدند. آن گونه که به عزیز اقتدار، «عزیز قبله» و به احمد خطیبی «احمد خوکی» می گفتند. القاب فوتبالیست ها در دهه ۳۰، سیری گذرا داشت. شاید تغییر نظام اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه مهم ترین دلیل این امر بود اما به هر حال این اتفاق عملی شد. در دهه چهل همزمان با تثبیت سلطنت، توجه جامعه به حاشیه ها مضاعف شد. این بار، القاب مثبت بیشتر در جامعه به کار برده شد. در دهه چهل به همایون بهزادی، سرطلایی و به مرحوم حمید شیرزادگان «پاطلایی» می گفتند. در آن سال ها به عزیز اصلی هم به خاطر انعطاف بدنی بالا، عزیز فنر گفته می شد.

در سالیان دهه پنجاه، این روند ادامه دار بود. رضا وطن خواه به خاطر شباهت هایی که با فاکتی مدافع چپ ایتالیایی داشت به رضا فاکتی معروف بود. به قلیچ خانی هم «سردار» می گفتند اما در این میان لقب پرطمطراق «سلطان» ابتدا به علی جباری در میان استقلالی ها اطلاق می شد اما بعدها این لقب به علی پروین اختصاص داده شد و علی جباری از حافظه فوتبالی های آن سال ها پاک شد. این معروف ترین القاب دهه پنجاه بود، در حالی که نمونه القاب در آن سال ها ادامه داشت. به دکتر محمدرضا زادمهر به خاطر گل هایی که در دقایق آخر بازی می زد، گربه سیاه می گفتند و ناصر حجازی را هم به خاطر درخشش فوق العاده و تیزچنگی در مهار توپ ها، «عقاب» می نامیدند. در دهه شصت باز هم اسامی ساده و بعضاً تکراری بود. در این دهه به جای ناصر حجازی به بهروز سلطانی لقب «عقاب آسیا» را داده بودند. علی پروین به «سلطانی» خود در فوتبال می پرداخت. به رحیم میرآخوری از آن جهت که بعد از هر موفقیت دستان را به آسمان بلند می کرد «رحیم خدا» می گفتند. فرشاد پیوس به خاطر گل های بسیاری که در اواخر دهه زد به «فرشاد آقای گل» معروف شد. رفته رفته القاب فوتبالیست ها شباهت های آنها با فوتبالیست های بزرگ دنیا شد اما برخی اوقات این شباهت ها عجیب بی نمک بود. به شکورزاده، شکور مارادونا می گفتند. کرمانی را با به به تو مقایسه می کردند. حتی به میرشاد ماجدی، ماجدی کلینزمان می گفتند که این آخری واقعاً عجیب بود.مشهورترین شباهت در این عرصه به رضا شاهرودی تعلق گرفت که او را شاهرودی مالدینی می گفتند،

سال ۱۳۸۰، وقتی تیم ملی فوتبال ایرلند به تهران آمد، یاران این تیم به علی کریمی لقب «miracle» دادند، از آن زمان در ایران هم نام علی کریمی، به جادوگر تغییر یافت. در بوندس لیگا هم به مهدی مهدوی کیا و وحید هاشمیان دو بازیکن ایرانی لقب موشک و هلی کوپتر را دادند.

القاب بازیکن ها و مربیان رفته رفته کوچه بازاری شد، دیگر به هر هافبک وسطی لقب ژنرال می دادند و به هر مدافع وسطی آقای x باتعصب می گفتند. دیگر این القاب روی آدم ها نمی نشست. از حجازی کاپلو بگیرید تا پروین بکن باوئر، القابی که از ۸۰ سال قبل هویت بازیکن ها شده بود مرد و رفت. این فوتبال دیگر به بازیکن و عناصر انسانی خود لقبی نمی دهد.



همچنین مشاهده کنید