دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

جهان بینی و نگاه مسافر با معتاد


جهان بینی و نگاه مسافر با معتاد

کنگره ۶۰ برای اولین بار در دنیا , مثلث درمان اعتیاد راترسیم نمود , یعنی برای درمان اعتیاد سه مولفه و یا سه ضلع را درنظر گرفت

شرکت کنندگان جلسات کنگره ۶۰ پس از آشنایی با وا‍ژگان آن ، عنوان مسافر را کسب می کنند ، علی خدامی ، طی مطلبی در وب سایت" کنگره ۶۰" به نگره های معتادان نسبت به اعتیاد پرداخته است که خلاصه ای از آن را می خوانید :

" کنگره ۶۰ برای اولین بار در دنیا ، مثلث درمان اعتیاد راترسیم نمود ، یعنی برای درمان اعتیاد سه مولفه و یا سه ضلع را درنظر گرفت . در تمام دنیا تا کنون دیده نشده بود که برای درمان اعتیاد سه مولفه و یا سه ضلع در نظر گرفته شود. بسیاری از متد های درمانی دنیا ، بار اصلی اعتیاد را فقط در قسمت جسم می بینند ، بسیاری دیگر اهمیت مسئله را فقط در روان می بینند و عده ای دیگر هر دو را مهم می دانند . کنگره ۶۰ برای اولین بار سه مولفه را در درمان اعتیاد مطرح کرد و معتقد است که بار اعتیاد به صورت مساوی بین این اظلاع تقسیم شده است و هر سه را مهم می داند . جسم ، روان و جهان بینی .

موضوع جهان بینی برای اولین بار در دنیا در حوزه اعتیاد و درمان آن ، توسط کنگره ۶۰ مطرح شده است .

کنگره ۶۰ معتقد است که برای درمان اعتیاد ، نه ترک اعتیاد ، بایستی هر سه ضلع این مثلث یعنی جسم ، روان و جهان بینی به موازات یکدیگر اصلاح شده و به تعادل نزدیک شوند تا عملیات درمانی ما به نتیجه برسد . در غیر اینصورت خبری از درمان نخواهد بود ، درمان نقطه ای است که مصرف کننده مواد مخدر به جایی می رسد که دیگر مواد مخدر مصرف نمی کند ، حالش خوب خوب است . تعادل دارد ، تعادل جسمی ، روانی و جهان بینی ، کوچکترین وسوسه یا میلی به قول متخصصین ، کریوینگ ندارد . مسئله ای به نام برگشت یا عود یا ریپلیس ، دیگر معنا و مفهومی برای او ندارد ، گله و شکایتی ندارد ، نمی گوید برای من کار و امکانات فراهم کنید تا در پاکی یا رهایی بمانم ، دنباله بهانه نیست و توقعی ندارد ، اگر همه دنیا مصرف کننده شوند او دیگر مصرف نخواهد کرد ، اگر در بدترین شرایط اجتماعی و محیطی قرار گیرد هرگز به سمت اعتیاد نخواهد رفت .فراری نیست ، با دیدن صحنه مصرف مواد مخدر یا عکس مواد مخدر یا ابزار مصرف مواد مخدر حالش بد نمی شود . احساسی ندارد ، نسبت به موادمخدر نه عشق دارد و نه تنفر، بی حساب بی حساب است .صفر است . با مردم ، جامعه و خانواده و اطرافیان روابط حسنه دارد به دنبال پیشرفت است ، به دنبال ارتقاء و رسیدن به تعادل بیشتر است . ورزش می کند ، چهره او شاد و بشاش و درخشنده است .

چهره او را نگاه می کنی رویت را بر نمی گردانی ، زیرا موج او مثبت است چشمانش می درخشد . تجلی نور ایمان و عمل سالم و صالح بودن را در سیمای او می بینی ، اثری از اعتیاد درچهره ، گفتار و کردار او دیده نمی شود . باور نمی کنی او روزی مصرف کننده بوده است اینها خلاصه ای از خصوصیات مصرف کننده ای است که در کنگره ۶۰ به درمان می رسد ، یعنی مسافر ، یعنی اعتیاد را درمان کرده است نه ترک ، یعنی جسم ، روان و جهان بینی او به تعادل رسیده است . اگر مصرف کننده ای را دیدید که دیگر مواد مخدر مصرف نمی کند و این خصوصیات در او صدق نمی کند و یا بر عکس است ، بدانید درمان نشده است ، فققط ترک کرده است و روزی دوباره برگشت خواهد کرد . زیرا درمان یعنی رهایی تمام بندهای اعتیاد . رهای رها ، دیگر بندی نیست که روزی او را برگرداند .

ما در کنگره ۶۰ از واژه رهایی و آزادی استفاده می کنیم نه ترک و پاکی ، رهایی یعنی دیگر بند و پیوندی بین او و اعتیاد نیست .

برای رسیدن به این نقطه ، یعنی درمان و رهایی از اعتیاد بایستی هر سه ضلع مثلث درمان به تعدل برسند و این تعادل به حرف و سخن نیست در صحنه آزمایش های زندگی است که تعادل آن ، معنا و مفهوم پیدا می کند ....

در ادامه مطلب آمده است :"جهان بینی همانگونه که از واژه آن پیداست یعنی چگونه دیدن جهان ، هستی و زندگی و خودمان ، این چگونه دیدن ، نقش بسیار بسیار مهمی درحالات ما و نقش و پایگاه درونی و بیرونی ما در جامعه و هستی دارد .

آنچه که جایگاه ما را تعیین می نماید ، جهان بینی و به تبع آن عملکرد ماست .

ممکن است سوال شود که خوب ، جهان بینی یک مصرف کننده مواد مخدر به چه صورت است ، چه اتفاقی در آن به خاطر اعتیاد و مصرف مواد مخدر افتاده است و حالا چه باید کرد ؟

درپاسخ به این سوال می گوییم . برای مصرف کننده مواد مخدر ، مصرف مواد اهمیت خاصی دارد تا جایی که شاید در زندگی او چیزی مهم تر از آن نباشد مصرف مواد مخدر در صدر تمام خواسته ها و اولویت های اوست . هر مسئله ای که برای او مهم باشد ، در زمان نیاز مصرف ، مصرف مواد مهمتر و در اولویت است . به دلیل همین اهمیت خاص و از سوی دیگر وابستگی بسیار شدید که اگر مواد نباشد یعنی مرگ و پایان زندگی و بودن مواد و مصرف مواد یعنی اینکه زندگی بر وفق مراد است حتی در بدترین شرایط و از سوی دیگر نبود مواد و عدم مصرف یعنی جهنم و نابودی حتی اگر در بهشت سایر خواسته ها باشد ، و از سوی دیگر فرماندهی مواد مخدر بر شهر وجودی او ، از جسم گرفته تا روان و جهان بینی به گونه ای که در بست در خدمت خواست مواد و مصرف مواد است ، به نحوی که هر کجا مواد بگوید می رود و هرکجا که مواد نگوید نمی رود ، حتی غذا خوردن او تحت تاثیر خواسته مصرف مواد مخدر است که کدام غذا را بخورد و کدام غذا را نخورد . به مجموعه این حالات ما می گوییم جهان بینی افیونی ، یعنی نگرش ، احساس ، ادراک و برداشتی که تحت تاثیر مواد مخدر و مصرف آن به وجود آمده است و فرد ، خود ، زندگی و تمام هستی را از دریچه مواد مخدر ، مصرف و نشئگی می بیند .

در این وضعیت یعنی جهان بینی افیونی و به تبع آن انحراف و فاصله گرفتن از اصول صحیح تفکر سالم ، آرام آرام جو و فضای منفی و وارونه بر نگرش او حاکم می شود و به دنبال آن رفتار او نیز تحت تاثیر قرار می گیرد و زندگی دستخوش نابسامانی و در ادامه طوفان های سهمگین و ویرانگر می شود .

البته شدت این وضعیت بسته به نوع ماده مصرفی تفاوت دارد یعنی شدت و ضعف دارد ، به عنوان مثال جهان بینی یک مصرف کننده مواد مخدر که تریاک مصرف می کند با فردی که شیشه مصرف می کند از یمین تا یسار متفاوت است هر دو مصرف کنند اند اما این کجا و آن کجا . شاید بتوان گفت که مخرب ترین نوع جهان بینی در بین مصرف کنندگان مواد مخدر ، متعلق به دوستان شیشه ای باشد .

زیرا بشر از بدو خلقت تا کنون چنین تفکرات وحشتناکی را در مصرف هیچ نوع ماده مخدری ندیده است . نیروهای شیطانی نیز از قافله تکنولوژی و فن آوری عقب نماند اند و پا به پای پیشرفت علوم و تکنولوژی ، آنها نیز مواد جدیدتر و مخرب تر را عرضه می کنند که شیشه در حال حاضر سر آمد تخریب شیطانی است .

برای اصلاح و به تعادل رساندن جهان بینی افیونی بایستی چند اصل مهم و اساسی را در نظر گرفت . اول ، اصل آموزش است ، یعنی ابتدا به ساکن ، مصرف کننده وارد چرخه آموزش می شود و با یادگرفتن و آگاهی از علم اعتیاد و شناخت صورت مسئله اعتیاد ، بلافاصله دیدگاه او نسبت به بیماریش و اعتیاد تغیر می کند ، در ادامه نیز آموزش هایی می بیند و اطلاعاتی که کسب می کند آرام آرام دیدگاه و نگرش او نسبت به همه چیز در معرض اصلاح و تعادل قرار می گیرد ، در کنار آموزش ، حرکت هایی که در درمان و به تعادل رسیدن جسم و روان صورت می گیرد به طور مستقیم و در تکمیل آموزش ها و به تعادل رساندن ساختارهای نگرش ، تفکر و جهان بینی نقش دارد .

همانگونه که جهان بینی ، بستر تعادل جسم و روان است ، جسم و روان نیز بسترتعادل جهان بینی است و بدون در اختیار داشتن تعادل نسبی در قسمت جسم ، کارکردن روی مقوله جهان بینی و به تعادل رساندن آن ، هیچ معنا و مفهومی ندارد . خیلی ساده بگوییم فردی که خمار است و هزاران درد و ناخوشی به سراغ او آمده است ، صحبت کردن از آموزش و جهان بینی برای او امری مضحک است ، ابتدا بایستی شرایط مطلوب جسمی و روانی را برا ی او فراهم کنیم تا نوبت به مقوله آموزش و جهان بینی برسد و فرد حوصله و پذیرش این مسائل را داشته باشد .

در طول یازده ماه سفر اول یا دوره درمان ، با کاهش تدریجی و پله ای مصرف ، قرار گرفتن در جمع و گروه ، مشارکت های جمعی ، خدمت و دریافت آموزش ها و عمل به آن ها ، فرد را در وضعیتی قرار می دهد که اضلاع مثلث درمان اعتیاد او پا به پای یکدیگر و به موازات یکدیگر به تعادل نزدیک می شوند . جسم ، روان و جهان بینی به تعادل نزدیک شدن آن ها ، فقط در یک کلمه خلاصه می شود . حال خوش.

یکی از مشکلات خاص حوزه اعتیاد و مواد مخدر ، واژه هایی است که بار بسیار سنگین منفی دارند و در بعضی شرایط ، فعالیت را در این حوزه بسیار سخت می کنند . مثل کلمه معتاد . کلمه معتاد در جامعه ما بار بسیار منفی با خود دارد و هر کس که این کلمه در مورد او صدق می کند هزار و یک مسئله منفی دیگر به او نسبت داده می شود . چه بسیارند افرادی که ناخواسته گرفتار مصرف مواد و اعتیاد شده اند ، اما انسان های درست و شریفی نیز هستند و به همین دلیل یعنی به کار بردن کلمه معتاد درمورد آنها وضعیتی را به وجود آورده که از ترس آبروی خود از مراجعه به مراکز درمانی خودداری می کنند .

یکی از حرکت های بسیار زیبای کنگره ۶۰ ، فرهنک سازی و واژه سازی در این حوزه است تا این دسته از افراد بتوانند با نگرانی کمتری برای درمان اعتیاد خود مراجعه کنند .

یکی از این حرکت ها استفاده از کلمه مسافر است که اعضای کنگره ۶۰ در معرفی خود از آن استفاده می کنند ، افرادی که به کنگره ۶۰ مراجعه می کنند بعد از گذراندن سه جلسه مخصوص تازه وارین و انتخاب راهنما و آغاز نمودن سفر اول ، در معرفی ، خود را مسافر معرفی می کنند . سلام دوستان ... هستم یک مسافر . این کلمه زیبای مسافرکه نه تنها بار منفی ندارد ، بلکه دنیایی از مفاهیم مثبت را درخود حمل می کند ، شرایط بسیار مطلوبی را برای فرد به وجود می آورد تا دوره درمان خود را سپری کند .

یکی دیگر از حرکت های کنگره ۶۰ در این حوزه ، استفاده از واژه مصرف کننده مواد مخدر است که به جای کلمه معتاد از آن استفاده می شود . کنگره ۶۰ واژه معتاد را از تمامی متون و نوشتارهای خود حذف کرده است و حتی برای افرادی که گرفتار اعتیاد هستند و خیال درمان و رهایی را نیز ندارند ، از واژه مصرف کننده استفاده می کند .

از آن جایی که هنوز در دنیا این موضوع جا نیفتاده است و اغلب از کلمه معتاد استفاده می شود ، لاجرم برای بیان تفاوت های فردی که درمان شده با فردی که فقط مصرف مواد را قطع کرده و به اصطلاح ترک کرده است ، از کلمه معتاد و مسافر استفاده می کنیم .

● فرق نگاه معتاد و مسافر

منظورمان از معتاد فردی است که با روش اشتباه ، فقط مواد خود را قطع کرده و یا هنوز مصرف می کند و منظور از مسافر ، فردی است که در کنگره ۶۰ با استفاده از متد صحیح ، دوره درمان را سپری می کند و یا به درمان و تعادل رسیده است .

می خواهیم دیدگاه و فرق نگاه این دو شخصیت را خیلی خلاصه در حوزه اعتیاد و درمان و در ادامه ، در مورد زندگی مقایسه کنیم . قدر مسلم وقتی صحبت از فرق نگاه می کنم ، اهمیت موضوع جهان بینی در این دیالوگ ها ، بیش از پیش مشخص می شود ، هرچند جسم و روان نیز در فرق نگاه بسیار بسیار مهم است .

معتاد می گوید :

دیگران من را معتاد کردند ، دوست ، رفیق ، خانواده ، جامعه ، آن ها باعث شدند تا من گرفتار اعتیاد شوم . علت اعتیاد من آن ها هستند .

مسافر می گوید :

علت اعتیاد من ، جهل و نادانی و خواست خودم بود ، هیچ کس باعث نشد تا من گرفتار اعتیاد شوم ، خودم باعث بودم .

معتاد می گوید :

اعتیاد درمان ندارد ، مرخصی دارد ولی ترخیص ندارد ، لبت که خورد به وافور ، شسته میشه با کافور ، حتی اگر مصرف نکنی باز هم معتادی ، تا آخر عمر معتادی .

مسافر می گوید :

اعتیاد درمان دارد ، درمان قطعی دارد ، طوری درمان می شوی و رها میشوی که اثری از اعتیاد درتو نباشد ، از روز اولت خیلی خیلی بهتر خواهی شد ، طوری درمان می شوی و رها می شوی و به تعادل می رسی که هیچ کس باور نکند تو روزی مصرف کننده بوده ای .صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است.

معتاد می گوید :

حالم خراب است ، وسوسه دارم ، اگر یک مصرف کننده ببینم حالم خراب می شود ، اگر مثلاً یک سرنگ ببینم حالم خراب می شود ، چه کار کنم که نزنم ؟

مسافر می گوید :

نه ، من حالم خوب است . خوبِ خوب ، هیچ وسوسه ای هم ندارم ، هیچ میلی ندارم ، دیدن این صحنه ها هم که تو می گویی ، حال مرا خراب نمی کند ، جنس و تفکر من عوض شده است ، این جور چیزها روی من اثر ندارد . هیچ وقت هم قرار نیست که بروم و بزنم تا دنیا دنیاست من دیگر مصرف نمی کنم ، زور نمی زنم که نزنم . چون درمان شده ام و به تعادل رسیده ام .

معتاد می گوید :

من مدتهاست که پاکم اما هنوز حالم خوب نشده است ، چهره ام هنوز درست نشده و مثل زمان مصرف هستم ، شبها راحت نمی خوابم و روزها هم تا ظهر خوابم ، خسته ام ، زود عصبانی می شوم و در مسائل زناشویی مشکل دارم .

مسافر می گوید :

ولی من مشکلی ندارم ، چهره ام کاملاً درست شده طوری که کسی باور نمی کنه من یه موقعی اعتیاد داشتم ، شبها راحت می خوابم و صبح زود بیدار می شوم ، زود عصبانی نمی شم و در مسایل زناشویی هم مشکلی ندارم ، تازه ورزش هم می کنم ، هفته ای سه روز ساعت ۶ صبح استخر هستم .

معتاد می گوید :

همه حالشون خرابه ، منو درک نمی کنند ، همه بد هستند .

مسافر می گوید :

نه ، همه حالشون خراب نیست ، همه حالشون بد نیست ، آدم وقتی حالش خراب باشه ، حالش بد باشه ، همه دنیا رو حال خراب و بد می بینه . من باید آن ها را درک کنم تا مرا درک کنند ، من باید خوب باشم تا همه را خوب ببینم ، اگر صاف باشی همه را صاف می بینی و اگر کج باشی ، همه دنیا و آدمهاش رو کج می بینی .

معتاد می گوید :

تو این دنیا نمی شه زندگی کرد ، چرا به من کمک نمی کنند ؟ چرا به من کار نمی دهند ؟ چرا به من احترام نمی گذارن ؟ حالا که من ترک کرده ام همه دنیا باید در خدمت من باشند و همه جور امکاناتی برای من فراهم کنند تا من نروم و نزنم . باید به من اعتبار بدهند ، خانواده باید هر چی که می خوام به من بده والا می رم و می زنم .

مسافر می گوید :

تو این دنیا میشه زندگی کرد ، خوب هم میشه زندگی کرد ، اگر درست باشی و در صراط مستقیم باشی ، همین دنیا برای تو می شود بهشت . از کسی نباید توقع کمک داشته باشی ، باید خودت تلاش کنی ، باید کار پیدا کنی ، اگه می خوای بری و بزنی ، برو بزن ، بهانه نگیر ، رفتی مواد مصرف کردی ، کلی خراب کاری کردی ، به خودت ، خانواده و جامعه آسیب رسوندی ، کلی رنج ، گرفتاری برای همه درست کردی ، طلب کار هم هستی ؟! هیچ کس در خدمت تو نیست ، خودت باید در خدمت خودت باشی ، خودت خراب کردی خودت هم باید درست کنی ، اگه بخواهی و تلاش کنی هم کار پیدا می کنی ، همه اعتبار از دست رفتت رو به دست میاری ، هم اینکه امکاناتی رو که گفتی می تونی برای خودت فراهم کنی . برای انسان هیچی نیست جز سعی و تلاش خودش.

معتاد می گوید :

هیچ کس مرا دوست ندارد .

مسافر می گوید : خودت را دوست داشته باش ، دیگران را دوست داشته باش ، در صراط مستقیم باش ، تا دنیا و همه آدم هاش تو رو دوست داشته باشند .