بهر نجات امت مظلوم کن قیام

روزی شود بیاری ای انتقام جو آری تو آب رفته اسلا م را بجو
بشتاب که پرده دین مبین درید زود آکه به سوزن مژگان کنی رفو
عالم دگرتوان تحمل ندارد از تیری که از عداوت اعدارسدبراو
آوخ …

روزی شود بیاری ای انتقام جو آری تو آب رفته اسلا م را بجو

بشتاب که پرده دین مبین درید زود آکه به سوزن مژگان کنی رفو

عالم دگرتوان تحمل ندارد از تیری که از عداوت اعدارسدبراو

آوخ که هتک حرمت دین گشت از یهود باید که ریخت از این فتنه آبرو

در عرصه ای که لشکر اسلا م کرد فتح گردیده با سپاه سیه رو روبرو

خواهد به زعم قلعه خیبر کند ستیز تسخیر ملک می کندش هردم آرزو

بروادی مقدس و سینا و کوه طور دعوی کند که خاک یهود است کو بکو

افسوس از آنکه بین مسلمان نمانده است از مومنین اخوه به جز حرف و گفت وگو

ورنه به تیغ وحدت اسلا م میدریم از بیخ و بن بنای یهود گزافه گو

ای خضر راه خیز که جای رسیدن است برخیز حکم جنگ بدین مفسدان بگو

وی یوسف عزیز که پنهانی از نظر یعقوب وار بهر توخلقی به جست وجو

برخیز ای سلا له موعود کن شتاب افکن نقاب غیبت از آن چهره نکو

بهرنجات امت مظلوم کن قیام گرد مذلت از رخ دین کن تو شست وشو

برخیز زانکه قدرت اسلا م را دگر جز برق تیغ توکس نتواند دهد شکو

برخیز کز ظهور توهر روز بگذرد گستاخ و خیره سرشود آن یاوه گوعدو

برخیز و بین زهجرتو ابنا روزگار چون زال قدخمیده شدند و سپید مو

برخیز میرکاروان که هرلحظه هجرتو تیری بود به چشم دل ما رود فرو

چون چشمه لقای تو مرآب زندگی است (مردوخ) چشم به راه بود ای سرور مکو

نویسنده : ناصر یمین مردوخی کردستانی