چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

قدرت سیاسی امامیه در دوره ی سلطنت سلجوقیان


قدرت سیاسی امامیه در دوره ی سلطنت سلجوقیان

شیعیان امامی مذهب كه در دوره ی سیطره خاندان بویه از آسایش نسبی و اقتدار حكومتی برخوردار بودند در پی یورش سلجوقیان سنی به بغداد و بر افتادن حاكمیت بوئیان, دوران سختی را تجربه كردند

شیعیان امامی مذهب كه در دوره‏ی سیطره خاندان بویه از آسایش نسبی و اقتدار حكومتی برخوردار بودند در پی یورش سلجوقیان سنی به بغداد و بر افتادن حاكمیت بوئیان، دوران سختی را تجربه كردند. سلجوقیان، آنان را از مناصب اداری راندند، پیشوای دینی آنان - شیخ طو سی - مجبور به ترك بغداد شد و در پی سركوب شورش بساسیری شیعیان ساكن شهر كرخ، مورد حمله سنیان قرار گرفتند. اما این وضع پایدار نماند و در طی سلطنت سلجوقیان، شیعیان به تدریج مواضع قدرت را مجدداً اشغال كردند. در این مقاله با اشاره به وجود امیران و وزیران شیعی مذهب در ایران و با تفصیل بیشتر در مورد خاندان مزید به عنوان حاكمان شیعی مذهب مناطقی از عراق كه در ایران كنونی كمتر شناخته شده‏اند، به دلایل سیاسی این تغییر وضع و عوامل آن پرداخته شده است.

برافتادن حاكمیت سیاسی بوئیان بر بغداد و دستگاه خلافت و روی كار آمدن سلجوقیان به عنوان حاكمان سنی مذهب هوادار خلافت، موجب شد كه امامی مذهبان یعنی شیعیان معتقد به امامت دوازده امام به عنوان جانشینان بلافصل پیامبر و باورمندان به غیبت امام دوازدهم،۲ نه تنها در عرصه‏ی سیاست بلكه در حیطه‏ی اجتماع نیز با دشواری‏های فراوان روبرو گردند.

هنوز دیر زمانی از ورود طغرل، بنیانگذار سلسله‏ی سلجوقی، به بغداد نگذشته بود كه ابوجعفر طوسی، شیخ الطائفه و پیشوای شیعیان، مجبور به ترك این شهر گردید. وی به نجف هجرت كرد (سال ۴۴۸ ق) و به سال ۴۴۹ قمری خانه‏ی او در محله‏ی كرخ بغداد مورد هجوم قرار گرفت، غارت شد و كتب او را سوزاندند.۳

در همان سال ۴۴۸ قمری به فرمان ابن مسلمه وزیر القائم بامر الله خلیفه‏ی عباسی (خلافت ۴۲۲ - ۴۶۷ق) ابوعبدالله بن جلاب پیشوای پارچه فروشان در محله باب الطاق بغداد، به جرم آشكار كردن باورهای شیعی خود به دار كشیده شد.۴

سخت‏گیری‏های آلب ارسلان، جانشین طغرل و دوّمین سلطان سلجوقی (سلطنت ۴۵۵ - ۴۶۵ق) بر شیعیان نیز در سیاست نامه‏ی خواجه نظام الملك بازتاب یافته است. به نوشته‏ی این وزیر، چون سلطان شنید كه یكی از سرداران ترك وی، «دهخدا یحیی»، یك تن از شیعیان را به دبیری خود گم اشته، سردار را به دشمنی با خود متهم كرد و به رغم توضیح سردار كه حضور دبیری شیعی در نزد خود را واجد ارزش توجه سلطان ندانست، سلطان، دبیر را احضار كرد و خطاب بدو گفت: «ای مردك، تو باطنی‏ای و می‏گویی خلیفه‏ی خدا حق نیست؟» دبیر توضیح داد كه باطنی نیست بلكه «ش اعی» و «رافضی» است. سلطان، «مذهب روافض» را بدتر از كیش باطنیان شمرده «چاووشان را فرمود تا چوب در آن مردك نهادند و نیم مرده‏ی او را از سرای بیرون كردند.»۵

به نوشته صاحب فضائح الروافض این سختگیری‏ها در «روزگار سلطان سعید ملكشاه» (سلطنت: ۴۶۵ - ۴۸۵ق) نیز ادامه یافته است و به تحریك خواجه نظام الملك، عالمان امامی مذهب ساكن ری را «به منبرها بردند، سرها برهنه كرده به بی حرمتی و استخفاف كه می‏كردند بر ایشان و می‏ گفتند شما دشمنان دینید و سابقان اسلام را لعنت می‏كنید و شعارتان، شعار ملحدان است، ایمان بیاورید تا اگر خواستند و اگر نه، ایمان می‏آوردند و از مقالت رفض بیزار می‏شدند.»۶

همو از دشواری وضع شیعیان در عهد محمد بن ملكشاه (سلطنت: ۴۹۸ - ۵۱۱ ق) اینگونه یاد می‏كند كه در روزگار محمد «اگر امیری كدخدای رافضی داشتی، بسی رشوت به دانشمندان سنی دادی تا بگفتندی كه او رافضی نیست سنی است یا حنفی»۷ و گزارش می‏كند كه در زمان سلطنت محمود بن محمد بن ملكشاه (۵۱۱ - ۵۲۵ق) شیعیان با «قتل و صلب» روبرو شدند، «روی علمای رفض سیاه كردند و منبرهایشان شكستند و از مجلس دانشمندان منع كردند.»۸

با توجه به این گزارش‏ها، به نظر می‏رسد كه نمی‏توان از قدرت سیاسی امامی مذهبان در عصر سلجوقی سخن گفت اما واقع تحقق یافته‏ی تاریخ این است كه در همان روزگاری كه آن سخت‏گیری‏ها بر شیعیان تحمیل می‏گردید، امیران امامی مذهب بر بخش‏هایی از عراق و ایران حكومت می ‏كردند. افزون بر این، از همان دوران اقتدار نظام الملك، نفوذ دیوانسالاران شیعی در دستگاه سلطنت آغاز شده بود و در گذشت زمان به حدی رسید كه بسیاری از وزیران سلاطین سلجوقی و حتی خلفای عباسی، امامی مذهب بودند. بربنیاد وجود آن امیران و حضور این وزیران است كه م ی‏توان از قدرت سیاسی شیعه امامی در عصر سلجوقی سخن گفت و معرفی اجمالی امیران و وزیران را در این مقاله پی‏گرفت.

● خاندان مَزْیَدْ

در بین امیران امامی مذهب حاكم بر مناطقی از عراق، از خاندان مزید باید نام برد كه بطنی از قبیله‏ی عرب نژاد بنی اسد بودند. آغاز كسب قدرت این خاندان به میانه‏ی سده‏ی چهارم هجری و هنگامی باز می‏گردد كه ابومحمد مهلبی وزیر معزالدوله‏ی بویی (امارت در عراق ۳۳۴ - ۳۵۶ق)، ابوالحسن علی بن مزید را مأمور حفاظت از شهر سورا در عراق و مناطق اطراف آن كرد.۹ در طی دوران دراز حكومت علی هم برقدرت خود افزود و هم پایه‏های قدرت خانواده‏ی خود را محكم كرد. وی سرانجام در ذیقعده سال ۴۰۸ قمری درگذشت‏۱۰ و پس از كشمكش بر سر جانشی نی او، فرزندش نورالدوله دُبیس به قدرت رسید.

دبیس شصت و شش سال حكومت كرد و چون در هشتاد سالگی به سال ۴۷۴ قمری درگذشت‏۱۱ توانسته بود هم در كشمكش‏های سیاسی آن روزگار، قدرت سیاسی خود را حفظ كند و هم خاندان مزید را به حدی از توان برساند كه به عنوان یكی از بازیگران اصلی در صحنه‏ی سیاست عراق به شمار آین د.

جانشین وی، فرزندش بهاءالدوله منصور بود. وی به نزد ملكشاه رفت و موافقت او را با امارت خود به دست آورد. از خلیفه نیز خلعت امارت گرفت و به سال ۴۷۷ قمری به همراه وزیر خلیفه در لشكركشی بر ضد امرای عُقَیلی شركت كرد. امرای عقیلی در شمال عراق، امیرنشین مستقلی ت شكیل داده بودند و وزیر خلیفه با سپاهی كه ملكشاه در اختیار او قرار داد به نبرد با آنان پرداخت. رفتار بهاءالدوله منصور در این لشكركشی، انسانی بود و وی با بذل مال، بسیاری از مردان و زنان اسیر شده‏ی خاندان عقیل را، رهایی بخشید و مایحتاج زندگی داده روانه‏ی سر زمین‏های خود ساخت. او به سال ۴۷۹ قمری درگذشت و چون خبر مرگ وی به نظام الملك رسید، خواجه از مرگ «بزرگِ دستاربندان» اظهار تأسف كرد و خلیفه مقتدی (۴۶۷ - ۴۸۷ق) نقیب علویان را نزد فرزند و جانشین او صدقه فرستاده تسلیت گفت.

سیف الدوله صدقه، قدرتمندترین امیر خاندان مزید بود. وی پس از مرگ پدر، به اصفهان نزد ملكشاه رفته خلعت گرفت و اجازه یافت كه فرمانروای نواحی زیر سلطه پدرش باشد.۱۲

در ذیحجه سال ۴۷۹ قمری ملكشاه به بغداد رفت. سیف الدوله صدقه نیز عازم آن شهر شد و سلطان را به میهمانی خود دعوت كرد. شكوه و تجمل این میهمانی را ستوده‏اند و گفته شده كه وی هزار قوچ و صد شتر برای این میهمانی سربرید، بیست هزار من شكر مصرف كرد، صورت‏های پرندگا ن و درندگان از شكر ساخته شده و بر سر سفره‏ی سلطان گذاشته شد، از ملكشاه در خیمه‏ای ابریشمی پذیرایی شد و پس از پایان پذیرایی، خیمه، پانصد ظرف نقره‏ای موجود در آن و مبلغ بیست هزار دینار، پیشكش سلطان گردید.۱۳

برگزاری آن میهمانی و تقدیم این پیشكشی از سوی سیف الدوله، آن هم در آغاز حكومت او، نشانگر آنست كه سیف الدوله ثروت بسیار داشت. افزون بر این از گزارش‏های موجود چنان بر می‏آید كه وی در مناطق حكومت خود آزادی عمل كامل داشت. نوشته‏اند كه به سال ۴۷۹ قمری خلیفه م قتدی دستور داد در سرزمین‏های زیر سلطه‏ی مزیدیان نیز به جای «حی علی خیر العمل» شعار «الصلوهٔ خیر من النوم» سر دهند. به سال ۴۸۰ قمری نیز خلیفه خواست كه یهودیان ساكن در مناطق زیر سلطه بنی مزید، بر لباس خود غیار دوزند تا از مسلمانان، متمایز شوند اما ظاهراً به این دستورات، اعتنا نمی‏شد چرا كه به سال ۴۸۴ قمری فرمانی مشابه از سوی خلیفه صادر گردید.۱۴

توان نظامی سیف الدوله چندان بود كه خلیفه و سلطان خود را نیازمند یاری وی می‏دیدند. هم خلیفه برای ایجاد آرامش در بغداد كه بر اثر نزاع شیعه و سنی، وضعی آشفته یافته بود، از صدقه كمك گرفت و هم سلطان خواهان همراهی او با شحنه بغداد شد كه برای ارزیابی خسارات وا رده به بصره در پی هجوم اعراب بنی عامر، بدان شهر اعزام شده بود. (سال ۴۸۳ق) در هر دوی این موارد، امامی بودن صدقه نیز در نظر گرفته شده بود. اهمیت این ویژگی به هنگام دخالت او برای سركوب نزاع فرقه‏ای در بغداد، آشكار است. در مورد بصره نیز از آن‏رو از وی یاری خ واسته شد كه اعراب بنی عامر، مهاجمین به بصره، سر سپرده‏ی منجمی بودند كه ادعای مهدویت می‏كرد. این مدعی سرانجام در سال ۴۸۴ قمری دستگیر شد. او را به بغداد بردند و به دار كشیدند.۱۵

در جنگ‏های میان فرزندان ملكشاه كه بر سر جانشینی پدر صورت گرفت. سیف الدوله نخست از بركیارق حمایت می‏كرد اما چون وزیر بركیارق در صدد برآمد خراج چندین ساله از وی بگیرد، امیر مزیدی به مخالفت پرداخت، از بركیارق گسست، نام وی را از خطبه انداخت و كوفه را نیز تص رف كرد و به نام محمد برادر بركیارق خطبه خواند.۱۶

سیف الدوله در مخالفت با بركیارق از تأیید خلیفه المستظهر بالله (۴۸۷ - ۵۱۲ ق) برخوردار بود و هواخواهی این خلیفه از محمد چندان بود كه یك بار وی اعلام كرد محمد را بر همه مناطق به جز خانه‏ی خود خلیفه، ولایت داده است.۱۷ هواخواهی سیف الدوله نیز از محمد بن ملكش اه چندان ادامه داشت كه به سال ۴۹۸ قمری چون بركیارق درگذشت و در بغداد به نام فرزند او ملكشاه خطبه خوانده شد، سیف الدوله صدقه با جانشینی پسر بركیارق نیز مخالفت كرده فرزندان خود دبیس و بدران را به موصل فرستاد و از محمد كه آن شهر را در محاصره گرفته بود خواست به بغداد بیاید. محمد چنین كرد و با سفر به بغداد، قدرت را در این شهر به دست گرفت.۱۸ صدقه نیز در بغداد حضور یافت و پس از ترك این شهر از سوی محمد، وی نیز به پایگاه خود شهر حله بازگشت كه آن را در سال ۴۹۵ قمری بنیاد نهاده بود و از همین روی حلّه سیفیه خوانده می‏شود. حلّه در گذر روزگار به یكی از مهمترین پایگاه‏های تشیع امامی در عراق مبدل گردید.۱۹

چون محمد از صدقه خواسته بود مانع حمله قبایل عرب به كوفه گردد، در طی دو سال بعد، صدقه درگیر حل و فصل منازعات قبایل عرب گردید اما افزون بر آن بصره و قلعه تكریت را تصرف كرد، اگر چه به فرجام به سبب هجوم قبایل متحد عرب به بصره مجبور شد این شهر را رها كند.۲۰

در سال ۵۰۰ قمری سیف الدوله صدقه كه «ملك العرب» خوانده می‏شد از قدرت بسیار برخوردار بود. خانه‏ی او در بغداد پناهگاه مظلومان و مغضوبین خلیفه و سلطان بود و همین ویژگی فرجام او را رقم زد. سلطان محمد سلجوقی بر ابودلف سرخاب بن كیخسرو حاكم ساوه و آبه خشم گرفته بود. او به پناه صدقه رفت، صدقه نیز بدو پناه داد و خواسته محمد برای تحویل دادن او را رد كرد. محمد به عراق لشكر كشید و صدقه نیز به رغم مصلحت اندیشی پسرش دبیس كه او را به تقدیم هدایا و جلب نظر سلطان تشویق می‏كرد، آماده جنگ شد. صدقه نیرویی پرتوان فراهم آورد . وی توانست بیست هزار سوار و سی هزار پیاده بسیج كند. چون تلاش میانجیگران به نتیجه نرسید، بین سلطان و صدقه جنگ در گرفت. صدقه شكست خورد و به قتل رسید. فرزند وی دبیس و نیز سرخاب دیلمی به اسارت محمد درآمدند و همسرش گریخت. محمد سلجوقی، همسر صدقه را به بغداد خ واست و در دیدار با وی از قتل صدقه اظهار تأسف كرد، آن گاه، دبیس را آزاد كرد اما به وی اجازه بازگشتن به حلّه نداد.۲۱ دبیس تا هنگام مرگ محمد در اردوگاه او به سر می‏برد.

به رغم تحویل ابوالحسن، اختلاف میان دبیس با خلیفه پابرجا ماند. در سال ۵۱۳ قمری دبیس منابر موجود در مرقد امیرمؤمنان و مشهد حسینی را در هم شكست و اعلام كرد كه در این دو محل، نماز جمعه برگزار نخواهد شد و به نام كسی خطبه خوانده نمی‏شود.۲۵ اتخاذ این موضع از س وی دبیس، شگفت‏آور است و به نظر می‏رسد كه معلول بی‏اعتنایی خلیفه به خواست دبیس مبنی بر آزاد كردن ابوالحسن بوده است. افزون بر این دبیس از درگیری میان محمود و مسعود دو پسران سلطان محمد سود جسته با لشكر خود خلیفه را به تصرف بغداد تهدید می‏كرد.

نویسنده: محمدحسین منظور الاجداد

پی‏نوشت‏ها:

۱. استادیار گروه تاریخ - دانشگاه تربیت مدرس.

۲. تبیین مفهوم امامیه و درستی به كارگیری آن برای شیعیان دوازده امامی در دوره‏ی سلجوقی در مقاله‏ی دیگر نگارنده صورت گرفته كه با ویژگی‏های زیر به چاپ رسیده است: «پیشینه‏ی تشیع و تطور آن در نخستین سده‏های تاریخ اسلامی»، تحقیقات اسلامی، سال چهاردهم، شماره‏ه ای ۱ و ۲ و سال پانزدهم، شماره‏ی ۱، ص ۲۱۵ - ۲۵۰.

۳. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۵، ص ۱۳۵.

۴. ابن جوزی، المنتظم فی تواریخ الملوك و الامم، ج ۹، ص ۳۸۵.

۵. خواجه نظام الملك طوسی، سیاست نامه (سیر الملوك)، ص ۱۹۵ - ۱۹۹.

۶. عبدالجلیل رازی قزوینی، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، ص ۵۱، ۱۰۵.

۷. همان، ص ۸۱.

۸. همان، ص ۵۲.

۹. ابن جوزی، همان، ج ۱۰، ص ۱۸۷.

۱۰. همان، ج ۹، ص ۱۵۷.

۱۱. همان، ص ۵۷۰؛ ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۱۰، ص ۱۲۱.

۱۲. ابن اثیر، همان، ص ۱۳۴ - ۱۳۷.

۱۳. ابن جوزی، همان، ج ۹، ص ۶۰۳ - ۶۰۴.

۱۴. همان، ص ۶۳۵.

۱۵. همان، ص ۶۳۱، ۶۳۵، ۶۳۷؛ ابن اثیر، همان، ج ۱۰، ص ۱۸۳ - ۱۸۴.

۱۶. ابن اثیر، همان، ج ۱۰، ص ۳۰۸.

۱۷. ابن جوزی، همان، ج ۱۰، ص ۶۲.

۱۸. همان، ص ۷۸.

۱۹. یدالله نصیریان، «سیف الدوله امیر نامدار بنی مزید و حوزه علمیه حلّه سیفیه»، بررسی‏های تاریخی، دفتر ۶۵، ص ۱۷۰ - ۱۸۰.

۲۰. ابن اثیر، همان، ج ۱۰، ص ۴۱۱، ۴۱۹ - ۴۲۰.

۲۱. همان، ص ۴۴۰ - ۴۴۹.

۲۲. برای اعلام مخالفت وزیر شیعی، انوشیروان بن خالد، با تصمیم محمود. ر.ك: فتح بن علی بنداری، تاریخ دولهٔ آل سلجوق، ص ۱۱.

۲۳. ابن جوزی، همان، ج ۱۰، ص ۱۴۸ - ۱۴۹.

۲۴. در مورد اعتراض دبیس به زندانی شدن ابوالحسن و پیامدهای آن. ر.ك: همان، ص ۱۵۵ - ۱۵۷.

۲۵. همان، ص ۱۵۷.

۲۶. همان، ص ۲۰۷ - ۲۰۸.

۲۷. این نامه در نیمه رمضان سال ۵۲۷ قمری نوشته شده است و برای آگاهی از متن كامل آن ر.ك: عباس اقبال، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ص ۳۱۲.

۲۸. ابن جوزی، همان، ج ۱، ص ۲۳۴ - ۲۳۵. دبیس، اتابك فرزند محمود بود و این پسر كه فرخشاه نام داشت به دست عمادالدین زنگی افتاد و ظاهراً چون نایب زنگی را به قتل رساند، به فرمان او كشته شد. بنگرید به: بنداری: همان، ص ۱۸۷ - ۱۸۸.

۲۹. ابن جوزی، همان، ج ۱۰، ص ۲۵۰.

۳۰. همان، ص ۲۵۶.

۳۱. همان، ص ۲۶۰ - ۲۷۶.

۳۲. همان، ص ۲۸۱.

۳۳. عماد كاتب، خریدهٔ القصر و جریدهٔ العصر، ج ۱، ص ۳۰.

۳۴. برای نمونه در لشكركشی عمادالدین زنگی و دبیس به بغداد و جنگ آنان با خلیفه، سپاه پیروزی را در دسترس خود می‏دید كه خلیفه با لباس سیاه و شمشیر كشیده از خیمه خارج شد. هم آنان كه در آن جنگ بودند و پدر ابن اثیر با آنان سخن گفته، به او گفته‏اند به محض دیدن خلیفه بیم و دهشت بر آنان چیره شد، نزدیك بود سلاح از دست آنان بیفتد و بدون اینكه بفهمند رو به فرار گذاشته‏اند. ر.ك: ابن اثیر، التاریخ الباهر فی الدولهٔ الاتابكیه، ص ۴۵ - ۴۶.

۳۵. بنداری، همان، ص ۱۶۲.

۳۶. ابن جوزی، همان، ج ۱۰، ص ۲۸۱.

۳۷. همان، ص ۳۰۳، ۳۴۰.

۳۸. همان، ص ۵۱۱.

۳۹. شرح مستوفایی در مورد این خاندان در مقاله‏ی زیر هست: صادق سجادی، «آل باوند»، دائرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱، ص ۵۹۵ به بعد.

۴۰. برای نمونه امیر معزی شاعر از تقرب علاءالدوله امیر علی فرامرز به ملكشاه یاد می‏كند و او را ندیم خاص و داماد سلطان و كسی كه «حرمت تمام داشت و گستاخ بود در آن دولت» می‏شناساند. ر.ك: نظامی عروضی، چهار مقاله، ص ۸۳ .

۴۱. عبدالجلیل رازی، همان، ص ۷۹؛ همان، ص ۲۰۷، ۲۰۸.

۴۲. نجم الدین ابوالرجای قمی، تاریخ الوزارء، ص ۱۴.

۴۳. said amir arjomand, the shadow of god and the hidden imam, chicago, the university of chicago press, ۴۸۹۱, p ۷۵ - ۸۵.

۴۴. عبدالجلیل رازی، همان، ص ۸۱.

۴۵. در مورد این شورش و پیامدهای آن به مقاله‏ی دیگر نگارنده بنگرید كه با این ویژگی‏ها به چاپ رسیده است: «شورش بساسیری و پی آمدهای آن برای شیعیان بغداد»، مجله‏ی دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، شماره ۳۵ - ۳۹، ص ۸۷ - ۱۱۱.

منابع:

- ابن اثیر، التاریخ الباهر فی الدولهٔ الاتابكیه، تحقیق عبدالقادر احمد كلیمات (قاهره، دارالكتب الحدیثه، ۱۳۸۳ / ۱۹۶۳).

- - ، الكافی فی التاریخ (بیروت، دارصادر و داربیروت، بی‏تا) ج ۱۰.

- ابن جوزی، المنتظم فی تواریخ الملوك و الامم، حققه و قدم له الاستاذ الدكتور سهیل زكار (بیروت، دارالفكر، ۱۴۱۵ ق / ۱۹۹۵م) ج ۹.

- ابن حجر، عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، (مطبعه لبس دائرهٔ المعارف نظامیه، ۱۳۳۱) ج ۵.

- ابوالرجای قمی، نجم الدین، تاریخ الوزراء، به كوشش محمد تقی دانش‏پژوه (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳).

- اقبال، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به كوشش محمدتقی دانش‏پژوه و یحیی زكاء (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۸).

- بنداری، فتح بن علی، تاریخ دولهٔ آل سلجوق، به كوشش سید محمد عزاوی (قاهره، دارالرائد العربی، ۱۹۷۴ م).

- رازی قزوینی، عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، به كوشش سید جلال‏الدین حسینی ارموی (تهران، ۱۳۳۱).

- سجادی، صادق، «آل باوند»، دائرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، (تهران، ۱۳۶۷) ج ۱.

- طوسی، خواجه نظام الملك، سیاست نامه (سیر الملوك)، به كوشش دكتر جعفر شعار (تهران، شركت سهامی كتاب‏های جیبی، ۱۳۷۰).

- كاتب، عماد، خریدهٔ القصر و جریدهٔ العصر، به تصحیح محمد بهجهٔ الاثری و دكتر جمیل سعید، القسم العراقی، الجزء الاول (بغداد، مطبعه مجمع العلمی العراقی، ۱۳۷۵ / ۱۹۵۵) ج ۱.

- منظورالاجداد، سید محمد حسین، «پیشینه تشیع و تطور آن در نخستین سده‏های تاریخ اسلامی»، مجله‏ی تحقیقات اسلامی، سال چهارم، شماره‏های ۱ و ۲، سال پانزدهم، شماره‏ی ۱.

- - ، «شورش بساسیری و پی‏آمدهای آن برای شیعیان بغداد»، مجله‏ی دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، شماره ۳۵ - ۳۹ (زمستان ۱۳۸۱).

- نصیریان، یدالله، «سیف الدوله امیر نامدار بنی مزید و حوزه علمیه حلّه سیفیه»، مجله‏ی بررسی‏های تاریخی، دفتر ۶۵ (تابستان ۱۳۷۸).

- نظامی عروضی، چهار مقاله، به كوشش دكتر معین، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۴).

- said amir arjomand, the shadow of god and the hidden imam, chicago, the university of chicago press, ۴۸۹۱, p ۷۵ - ۸۵.

منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ،‌شماره ۱۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.