شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

آشفته‌ترین رودم و از خویش گریزان


آشفته‌ترین رودم و از خویش گریزان

کتاب نخست یک شاعر همیشه نکات جالبی را دربردارد. این‌که ببینی شاعر از کجا شروع کرده و به کجا دارد می‌رود. این‌که مثلا سلیقه‌اش در چینش شعرها چه بوده؟ اول سراغ بهترین و جدیدترین …

کتاب نخست یک شاعر همیشه نکات جالبی را دربردارد. این‌که ببینی شاعر از کجا شروع کرده و به کجا دارد می‌رود. این‌که مثلا سلیقه‌اش در چینش شعرها چه بوده؟ اول سراغ بهترین و جدیدترین شعرهایش رفته یا این‌که ترتیب زمانی را لحاظ کرده و...

محمدرضا طاهری ، گمانم، موفق‌ترین شعرهایش را برای شروع این مجموعه که توسط نشر فصل پنجم منتشر شده است در نظر گرفته است:

کسی پای دلم را ابتدای راه می‌گیرد

زبانم در ادای ذکر بسم الله می‌گیرد

به نظر من، به عنوان یک مخاطب و نه بیشتر، دو شعر نخست مجموعه کم نقص، کاشفانه، جذاب و نوید بخش حضوری درخشان و شاعرانه‌اند. حدود ۱۰ شعر بعدی رگه‌هایی از این حضور را دارند و باقی کتاب نیز اینجا و آنجا جرقه‌هایی از آن درخشش شاعرانه را به تماشا می‌گذارد.

برای مقایسه شاید ذکر یکی دو بیت بد نباشد:

در دو شعر نخست به این نمونه دقت کنید و زبان دلچسب شاعر و بیان روان و کشف‌های دلپذیرش را ببینید:

به دست من بده ساکت‌ترین الفبا را

که پر کند غزلم گوش‌های دنیا را

من آن خلیل به آتش نشسته‌ام که خدا

دریغ کرده از او رنگ و بوی گل‌ها را

تبر به دوش به دنبال خویش می‌گردم

که بشکنم مگر این «لات» بی‌سرو پا را

تصویر زیبای بیت اول که از دل یک متناقض‌نما بیرون آمده است، در کنار تعابیر تازه شاعر از تلمیحات دینی در بیت‌های ۲و۳ که در هر دو حاصل نوعی بازی زبانی و استفاده بجا از کنایات زبان روزمره است، سبب می‌شود ابیاتی به یادماندنی را خوانده باشیم. حالا مثالی از دسته دوم شعرهای شاعر:

کجا بگریزم از تردیدهای گاه و بی‌گاهم

تو را می‌خواهم اما با تو بودن را نمی‌خواهم ...

رهایت می‌کنم یک روز با اکراه و با اندوه

کنارم می‌گذاری، من از این تقدیر آگاهم

تو شاتوت درشت شاخه بالایی و هر بار

تاسف می‌خوری بر خیزش دستان کوتاهم

جفا کن، خنجر از هر سو که می‌خواهی بزن، غم نیست

دعاگوی توام، هرگز نمی‌گیرد تو را آهم

بیت اول حضور یک اندیشه عاشقانه شعر را برمی‌افروزد و به خصوص مصراع دوم را با یک آشنایی‌زدایی جالب رنگ‌آمیزی می‌کند.

بیت دوم مثال (که در واقع بیت سوم غزل است)، کاملا بدون اتفاق سپری می‌شود و می‌توان گفت در مصراع اول آن دو قید «بااکراه» و «با اندوه» زبان شعر را هم دچار مشکل می‌کنند.

در بیت بعد دوباره حضور تصویری پرتلألو و نیز زبانی روان و در عین حال محکم رخ می‌نمایاند.

بیت آخر اما با همان شروعش ـ «جفا» ـ کلا فضای بیت قبل را بر هم می‌زند و در ادامه نیز با حضور واژگان و لحن قدمایی و نیز عدم ارائه پرداختی تازه از این فضا، شعر را به سمت رکود می‌برد.

چنان که می‌بینیم شعر یکدست نیست و فرازهای دلنشین و فرودهای دلگیر دارد.

و برای نمونه از شعرهای دسته سوم و جرقه‌های شاعرانه:

آشفته‌ترین رودم و از خویش گریزان

آواره آغوش تو دریا ! .... بغلم کن!

سردار و سپهدار به زلف تو گرفتار

جهدی کن و سرحلقه مردان یلم کن

این دو بیت در غزلی آمده است که ابیاتش بیشتر از جنس بیت دوم‌اند و نه بیت اول. بیت اول بیتی عالی ست چه در زبان چه در تصویر. بیت دوم اما نه زبانش بایسته است و نه تصویرش شایسته.

کوتاه سخن آن که هر چند معتقدم این کتاب شاید کمی زود منتشر شده و نیاز به سختگیری بیشتری در انتخاب اشعار داشته است، اما روزهای پیش رو، به شهادت همان رگه‌ها و جرقه‌ها و مهم‌تر از آن دو سه غزل درخشان آغازین کتاب، برای محمدرضا طاهری بسیار درخشان‌تر از این خواهد بود.

سیامک بهرام پرور