سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ملانصرالدین


ملانصرالدین

در میان شخصیت های مطرح و محبوب در ادبیات جهان, کم تر کسی به اندازه ملا نصرالدین از شهرت و محبوبیت برخوردار است

در میان شخصیت های مطرح و محبوب در ادبیات جهان، کم تر کسی به اندازه ملا نصرالدین از شهرت و محبوبیت برخوردار است. سوای واقعی یا افسانه ای بودن این موجود دوست داشتنی و همه فن حریف که خود جای بحث و کنکاش فراوان دارد، این شخص از چنان جامعیت و گستردگی شخصیتی برخوردار است که توانسته است کوچک و بزرگ، پیروجوان، شهری و روستایی، نواندیش و کهنه باور، همه و همه را مبهوت کارآیی و شهرت جهان گیر خویش کند. در این مقال ، راقم سطور به وسع خود کوشیده است تا از زوایای مختلف در مورد این شخص بحث بگسترد. این که آیا اصولا می توان برای وی شخصیتی حقیقی قایل شد یک طرف بحث است و در سویه دیگر آن مباحثی چون وجه تسمیه ملانصرالدین، سرزمین اصلی وی (در صورت قابل تشخیص و تمییز بودن)، ملیت های گوناگونی که پذیرفته است ، سده ای که در آن به صورت واقعی می زیسته است (اگر اساسا بتوانیم برایش وجود خارجی و حقیقی اثبات نماییم)، آثاری که در موردش به تالیف رسیده است و... قرار گرفته است که به آنها اشاره خواهد شد.

شاید بتوان ملانصرالدین را طنز ترین شخصیت تاریخ بشری به حساب آورد و وی را کسی دانست که یک تنه و به تنهایی در صدر این جدول ایستاده است! وی به نوعی نماد بذله گویی و فکاهی در آیینه ملل گونه گونی ست که به برخی مطالب از این دست در ادامه، اشاره خواهم کرد.

نکته حائز اهمیت این است که بیش تر ملیت ها، ملا را متعلق به خویش می پندارند و در این میان رقابت میان ترک ها، اعراب و ایرانیان، در مورد انتساب وی به خویش، شدیدتر از سایر ملل است. بنابر حکایات منابع عربی "جوحا" اعراب به شکل "حوجا " به زبان ترکی راه برده است و اعراب، نزدیکی شکل و تلفظ این دو واژه را دلیل ادعای خود می شمارند.

احمد مجاهد در مقدمه تحقیق و تالیف بسیار کارگشا و ارزش مند خود در این خصوص معتقد است که نخستین چاپ کتاب ملانصرالدین به نام " نوادر الخوجه نصرالدین افندی الرومی مشهور به حجا "، به عربی در سال ۱۲۸۷ ه.ق - ۱۸۶۰ م در مصر که در آن زمان تحت متصرفات دولت عثمانی بوده، انجام پذیرفته است.

اما بیش تر محققان، نصرالدین را متولد سال ۱۲۰۸ در روستایی به نام هورتو ترکیه می دانند که در سال ۱۲۳۷ به آکشهیر رفته و در سال ۱۲۸۴ هم در آن جا در گذشته است و هم اکنون هم مزارش در شهر آق تپه ترکیه قرار دارد. البته برخی نیز وی را معاصر تیمور لنگ می دانند و حتی بر اساس برخی روایات، ملاقاتی بین این دو نیز صورت پذیرفته است.

برخی دیگر نیز وی را هم عصر با عماد الدین نسیمی در سده پانزدهم میلادی می پندارند که در حلب پوست از تنش کنده شده است.

پترسون، پژوهش گر فنلاندی نیز معتقد است که در فهرست تامپسون، مجموعه داستانی از نصرالدین به تاریخ ۱۳۵۰م موجود است اما وی کهن ترین سند یافته شده از نصرالدین را به سال ۱۵۷۱م می داند که او را خواجه و افندی خوانده اند. مینیاتورهایی از وی نیز مربوط به همین دوره در موزه توپ کافی موجود است، اما همان گونه که ذکر شد، اسناد ایرانی و عربی وی را بسیار پیش تر از این تاریخ می دانند.

محمود کویر در تحقیق خود با توجه به یک سری استدلال ها و دلایلی که خود متقن و قابل اعتماد می شمارد، به اثبات می رساند که ملا نصرالدین، همان خواجه یا جوحی است که در سده چهارم، در خراسان می زیسته است و سپس به هجوم ترکان، عازم ترکیه شده و شروع به سیاحی و جهان گردی کرده است. بد نیست به دلایل کویر بر این مدعا نیز اشاره ای داشته باشم:

۱) نادره ای از ملا نصرالدین و ابو مسلم خراسانی از روزگاری بسیار کهن به جای مانده است.

۲) نام وی برای بار نخست در الفهرست به سال ۳۵۸ هجری ذکر شده است.

۳) عنصری در سال ۴۳۱ هجری ، نامش را آورده است و او را با بوبکر ربابی قیاس کرده است.

۴) منوچهری در کنار بوبکر ربابی از طنز وی یاد کرده است.

اندرین ایام ما بازار طنز است و فسوس

کاژ بوبکر ربابی دارد و طنز جحی

۵) یبغو سلطان در شعر خویش نام او را با طیان مروزی همراه میآورد و طیان نیز از شاعران نام دار سده چهارم هجری می باشد.

۶) شخصیت هایی مانند و هم طراز خواجه در این عصر بسیار بوده اند که نام شان با هم و در کنار هم آمده است. افرادی مانند بهلول، جماز ، عباده.

۷) چون در شرق استبداد مطلق حاکم بوده و تعابیر یک جانبه، افراطی و تند مزاجانه به اضافه ناامنی های حاکم سیاسی، اجازه رشد و ترقی به هنرهای تجسمی نمی داده است، به ناچار، هنرهای کلامی رشدی سریع و چشم گیر پیدا می کند و زبان طنز و خنده در این عصر به مهم ترین ابزار مخالفت ، مبارزه و ایستادگی در برابر ستم و بی عدالتی موجود تبدیل می شود و کسانی چون خواجه و بهلول، پای به صحنه می گذارند.

در غرب، تئاتر و مجسمه سازی روز به روز رشد می کند و در شرق خط و شعر و کاغذ!!!

با این استدلال ها، محمود کویر به این نتیجه می رسد که خواجه پیروز یا همان ملا نصرالدین، شخصیتی ایرانی دارد و چه بسا پیروان دیگری نیز در ملیت های دیگر چون عربی و ترکی نیز یافته است. براساس این منطق، شرایط زیست محیطی و حکومتی ایران در آن سال ها ایجاب می کند که شخصیتی چون نصرالدین به میدان بیاید و مردم با سه عنصر شادی و دانش و عشق، از پستوهای تودرتوی خواری و حقارت ارزش ها به سمت شعف و خودیابی و اعتماد بیش از پیش توده ها به داشته ها و باورهای عقلانی خویش سوق دهد.

به عقیده راقم این سطور البته مقاله جناب محمود کویر با چاشنی خوش بینی زیادی توام گشته است. چه، همین دلایل و شاید بسیار فراتر از آن را نیز ترک ها و اعراب با توجه به موقعیت و جای گاه زمانی و مکانی زیستی مرتبط، در انتساب شخصیت اصلی نصرالدین به خود ارائه کرده اند اما آن چه به نظر حقیر پس از سال ها تحقیق و تامل، صائب تر و معقول تر به نظر می رسداین است که نصرالدین اگر هم شخصیت حقیقی دارد و در یک برهه ای از تاریخ زندگی کرده است، شخصیتی ترکیبی از چندین شخصیت دیگر را تشکیل داده است و به تنهایی نمی تواند یک شخصیت مستقل داشته باشد که در همه ملیت های مورد بحث تبلور یافته باشد و تنها منشا و منبع در یک ملیت خاص را داشته باشد این به حقیقت ذهن بنده نزدیک تر و ملموس تر است.

نویسنده : سالار عبدی