شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اگر کارهای کوچک را انجام دادیم، آن‌گاه...


اگر کارهای کوچک را انجام دادیم، آن‌گاه...

همه ما کم‌وبیش درپی حفظ حقوق، منافع و راحتی و آسایش خویش هستیم، اما در بسیاری از مواقع برخی از این حقوق از جانب دیگران ضایع می‌شود و طبعاً ما نیز باید اقدام لازم را برای استیفای …

همه ما کم‌وبیش درپی حفظ حقوق، منافع و راحتی و آسایش خویش هستیم، اما در بسیاری از مواقع برخی از این حقوق از جانب دیگران ضایع می‌شود و طبعاً ما نیز باید اقدام لازم را برای استیفای آن انجام دهیم. اتفاقاً یکی از دلایلی که در برخی از جوامع حقوق افراد کمتر ضایع می‌شود، این است که متجاوز به حقوق دیگران با برخورد و اقدام متقابل مواجه می‌شود و هزینه سنگینی را تحمل می‌کند در نتیجه از ابتدا دور تضییع حقوق دیگران را خط می‌کشد، اما اگر در جامعه‌ای باشیم که افراد آن به هر علتی نتوانند یا نخواهند که از حقوق خود دفاع کنند، به طور عادی انگیزه تجاوز و تعدی به حقوق خود را نیز فراهم کرده‌اند. اکنون این سوال پیش می‌آید که چرا مردم در برخی جوامع نمی‌توانند یا نمی‌خواهند که حقوق تضییع شده خود را استیفا کنند و از آن مهم‌تر اینکه چرا در این جوامع چیزی به نام «حق» به معنای دقیق کلمه وجود ندارد؟

در بروز این وضعیت چند علت موثر است. اما در اینجا فقط به نقشی که فقدان نهادهای مدنی در شکل‌گیری این نابسامانی دارند پرداخته می‌شود. سعی دارم که با ذکر مثال موضوع را روشن کنم. اگر از کسی طلبکار باشیم، یا خسارت کلی مالی یا بدنی به ما وارد کند، در این صورت و به طور معمول اقدام به شکایت رسمی می‌کنیم. خسارت‌زننده مشخص و از افراد عادی است، خسارت وارده هم قابل توجه است و مرجع رسیدگی‌کننده هم علی‌القاعده بی‌طرف است. البته به هر میزان که فرآیند شکایت راحت و کم‌هزینه باشد، مردم هم رغبت بیشتری به استیفای حقوق پیدا می‌کنند و در مقابل وجود فساد در امر رسیدگی یا پیچیدگی‌های فراوان یا قدرتمند بودن متعرض به حقوق شما، موجب می‌شود که خسارت‌دیده و کسی که حقش تضییع شده، خون دل بخورد و عطای شکایت را به لقای آن ببخشد. حالا فرض کنید که کارخانه‌ای در شهر شما وجود دارد که تا حدی شهر و فضای آن را آلوده می‌کند (مثل مورد کارخانه آلومینیوم اراک)، طبیعی است که این کار به نحوی تضییع حق شماست. محروم کردن افراد از هوای پاکیزه و استنشاق هوای آلوده تضییع حق است و به لحاظ حقوقی قابل پیگیری است و از منظر فقهی هم مصداق قاعده لاضرر و لاضرار می‌باشد. اما در اینجا رفتار افراد برای استیفای حق متفاوت از مورد قبلی است. به چند دلیل مشخص. اول اینکه خسارت‌ها به طور معمول زیاد نیست، هرچند در بلندمدت ممکن است عوارض مهمی داشته باشد، اما در هر لحظه مشخص، فرد چنین احساسی ندارد که خسارت وارده خیلی سنگین است. به‌علاوه یک فرد معین نیست که خسارت می‌بیند، هزاران بلکه صدها هزار نفر کم و زیاد متضرر می‌شوند و لذا شاکی واحد و مشخصی ندارد. رفتار و کنش انسانی در این وضعیت از ساختار خاصی پیروی می‌کند.

برخلاف مورد قبلی که شخص متضرر شخصاً باید تصمیم به شکایت بگیرد و استیفای حق کند، در اینجا افراد متضرر می‌توانند منتظر بمانند که دیگران این اقدام را انجام دهند و در صورت موفقیت، اینان هم از نتایج آن بهره‌مند گردند و لذا دلیلی برای اقدام جهت استیفای حق نمی‌بینند و حاضر نیستند شخصاً اقدام کنند تا هزینه زیادی را بپردازند، در حالی که منافع آن نصیب همه افراد ذی‌نفع شود، افرادی که هیچ همراهی و اقدام موثری نمی‌کنند. به‌علاوه طرف شکایت نیز معمولاً افراد صاحب قدرت و ثروت هستند که شکایت علیه آنان معمولاً موجب هزینه‌های فراوان است. به همین دلیل است که نوعی عدم توازن در هزینه‌های شکایت و منافع شخصی آن به وجود می‌آید، ضمن اینکه عدم توازن میان یک شاکی منفرد با مشتکی‌عنه نیز چشمگیر است.

بخشی از حل این مشکل در گرو وجود نهادهای مدنی و اختیاردار بودن آنان در استیفای حقوق مردم و گروه‌های خاص است. نهادهای مدنی از یک سو تک‌تک افراد ذی‌حق را متشکل و قدرتمند کرده و توازن میان شاکی و مشتکی‌عنه را برقرار می‌کنند و از سوی دیگر به نمایندگی از جمع و با هزینه سرانه پرداختی از سوی تمامی آنان و یا حتی منابع مالی اخذ شده از بودجه عمومی و بخشودگی‌های مالیاتی، شکایت را تا رسیدن به نتیجه و استیفای حقوق مردم پیگیری می‌کنند. اگر به اطراف خود نگاه کنیم، ده‌ها مورد تضییع حق را مشاهده می‌کنیم که از فرط تکرار برای ما عادی شده است و هیچکس هم اقدام موثری در برابر آنها نمی‌کند. از وجود چاله در یک خیابان گرفته که طرف آن شهرداری است تا چسباندن برچسب‌های فاضلاب روی درهای منازل و....

استیفای حق کل تجزیه‌ناپذیر است، اگر ما نمی‌توانیم حقوق کوچکی را که از ما پایمال می‌شود، استیفا کنیم و مانع تضییع آنها شویم، به طریقی اولی قادر به دفاع و استیفای حقوق بزرگتر خویش نیستیم. نهادهای مدنی قادرند کارهای کوچک ولی به زمین مانده را انجام دهند. فقط افراد خیالاتی و جوامع غیر طبیعی هستند که فکر می‌کنند قادرند کارهای بزرگی انجام دهند، در حالی که از انجام کارهای ضروری ولی کوچک خود عاجزند.

عباس عبدی