سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
چند شعر کوتاه از زینب محمودآبادی
![چند شعر کوتاه از زینب محمودآبادی](/web/imgs/16/96/pnv181.jpeg)
بسیاری از بزرگان، پیشکسوتان و نظریهپردازان شعر امروز ایران و حتی جهان معتقدند زبان و دایره وسیع واژگانیاش هیچ کلمه غیرشاعرانه ندارد و نمیتوان با قاطعیت گفت فلان کلمه در شعر به طور کل جایگاهی ندارد اگر چه همین عزیزان برای ورود کلمه و واژه بر شعر اما و اگرهای فراوانی دارند که در همین رابطه نقل است که روزی یکی از شاعران همدوره نیما یوشیج به سراغ او میرود و میگوید من پیش از تو کلمه «لکوموتیو» را در شعرم آوردهام و نیما هم در پاسخ میگوید «لکوموتیو» را در شعرت آوردهای اما شاعرانه نشده است.
در همین یک جمله بالا نکتهای نهفته است که در روزگار ما بسیار اهمیت دارد؛ روزگاری که شعر شبیه یک دکان سمساری از کلمات و کالاهای مختلف ایرانی و فرهنگی پر شده است.
رجعت به این جمله نیمای بزرگ که در عین گشادهدستی در استفاده از کلمات متعدد بر حد و مرزی شاعرانه بوده است برای شاعران جوان امروز که در آغاز راه سعی میکنند به هر بهایی متفاوت و متمایز بسرایند قطعا راهگشا خواهد بود.
این مقدمه کوتاه بهانهای بود برای خواندن چند کار کوتاه از زینب محمودآبادی که امروز میهمان او در ستون «آینههای روبهرو» هستیم.
محمودآبادی در برخورد با زبان شعر کاملا گشادهدست و کمی بیدقت و شلخته است و دروازههای شعر را کاملا به روی هر تصویر، هر کلمه و هر مضمونی بیهیچ فیلتر و نگهبان شاعرانهای باز گذاشته است و شاید اگر او کمی وسواس بیشتری در برخورد با کلمات شعرش و انتخاب آنها داشت شعری بسیار قویتر از او میخواندیم. دیگر نکتهای که درباره شعرهای محمودآبادی باید یادآور شد مفهومی به نام «ایجاز» است یعنی حداکثر محتوا در حداقل کلمات به عبارتی شاعر پس از پایان سرایش باید تاثیر حضور یا فقدان تکتک کلماتش را در ساختار کلی شعر ارزیابی کند. به عنوان مثال در اکثر شعرهای محمودآبادی ضمیرهای مستقل فراوانی مانند من، تو و... وجود دارد که حضورشان کاملا حشو است و ضمیر متصل به فعل همان نقش را ایفا میکند.
به هر حال با هم چند کار کوتاه از زینب محمودآبادی را در ادامه میخوانیم:
سفر
قطار سوت میکشد
بیخیال و سبک
در میان دو دست مهربان ریل
در این سطرها
شما دلتان سفر میخواهد
اما «من اشک میریزم» را
به قرینه غرورم
حذف کردهام
برف
زمستان
پاورچین پاورچین
دارد میرود
در گوشهای از دل من
در تمام فصول
بیوقفه
برف میبارد
عملا!
شعر فضایی سوررئال است
مثل این که تو الان بیایی
و ناگهان مرا در آغوش بگیری
آنقدر محکم
که نوک مدادم
روی این کاغذ بشکند
شعر فضایی سوررئال است
مثل این که دست تو
دستان مرا نوازش کنند
و دستان خجالتی من
عملای کلماط را
فراموش کنند!
مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 پزشکیان ایران جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مناظره انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ مناظره انتخاباتی
وزارت بهداشت هواشناسی قتل تهران قوه قضاییه آتش سوزی شهرداری تهران آموزش و پرورش خانواده سلامت سازمان هواشناسی پلیس
قیمت دلار قیمت طلا خودرو دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت خودرو قیمت سکه بورس دلار بازار سرمایه حقوق بازنشستگان الکامپ
علیرضا قربانی تلویزیون سینما رسانه ملی تخت جمشید سینمای ایران کنسرت کتاب شهید دفاع مقدس
دانشگاه تهران دانش بنیان حوزه علمیه وزارت علوم دانشگاه آزاد اسلامی ماهواره وزیر علوم
آمریکا اسرائیل روسیه رژیم صهیونیستی غزه فلسطین فرانسه ترکیه جنگ غزه جو بایدن دونالد ترامپ لبنان
یورو 2024 فوتبال استقلال پرسپولیس کریستیانو رونالدو باشگاه استقلال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات علیرضا بیرانوند بازی نقل و انتقالات استقلال
هوش مصنوعی نمایشگاه الکامپ سامسونگ موبایل اپل ایرانسل ربات گوگل وزیر ارتباطات
کاهش وزن سرطان ویتامین لاغری لوازم آرایشی ورزش آلزایمر سکته مغزی