دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سبد احمدی نژاد و سبد هاشمی


سبد احمدی نژاد و سبد هاشمی

گرچه پوپولیسم در دوم خرداد فردی را بر كرسی ریاست جمهوری نشاند كه شعارش جامعه مدنی بود اما همان پوپولیسم در سوم تیر بر خاتمی و شعارش غلبه كرد و خاتمی را كه می خواست با طرح جامعه مدنی به جنگ پوپولیسم برود ناكام گذارد

پوپولیسم انتخابات نهم دو منظر اقتصادی و سیاسی داشت كه منظر اقتصادی آن دور اول و منظر سیاسی آن در دور دوم بروز كرد. منظر اقتصادی این انتخابات آرای غیرقابل پیش بینی مهدی كروبی بود كه با شعار پرداخت پنجاه هزار تومان به هر ایرانی بالای ۱۸ سال آرایی با اختلاف بسیار از آنچه نظرسنجی ها برآورد كرده بودند كسب كرد. طرح این شعار در تلویزیون ملی و پخش تبلیغاتی به شكل ایران چك های پنجاه هزار تومانی در برخی مناطق كشور آنقدر تاثیرگذار بود كه برخی از عشایر و روستائیان براساس گزارش های رسمی اقدام به معامله با آن كرده بودند. منظر دوم این پوپولیسم نیز جنگ ساختگی فقر و غنا بود كه با راه یافتن هاشمی و احمدی نژاد به دور دوم تداعی شد. این منظر نیز گرچه ریشه ای اقتصادی داشت اما با ظاهری سیاسی وارد میدان شد و بار دیگر توفیق یافت.

اما صرفنظر از این فرضیات آنالیز جزئیات آرا در دور اول و دوم نتایجی به دست می دهد كه خود محل تامل دارد. در دور نخست انتخابات از مجموع آرای هفت كاندیدای حاضر در عرصه رقابت قریب به ۲۹ میلیون رای به دست آمد كه سهم اصلاح طلبان با جمع آرای هاشمی رفسنجانی، كروبی، معین و مهرعلیزاده قریب به ۱۶ میلیون و سهم محافظه كاران با جمع آرای احمدی نژاد، قالیباف و لاریجانی قریب به ۵/۱۱ میلیون رای بود. با توجه به ائتلاف جبری اصلاح طلبان و محافظه كاران در دور دوم انتظار می رفت این تناسب آرا حفظ گردد كه نتیجه منطقی آن پیروزی هاشمی رفسنجانی با حداقل چهار میلیون رای در صورت حفظ سقف مشاركت بود. اما اصلاح طلبان پیش از برگزاری دور دوم انتخابات دو نگرانی جدی داشتند. نگرانی نخست حفظ سقف مشاركت مردم در سطح مرحله اول بود و نگرانی بعدی شكنندگی آرای كروبی. به همین خاطر اصلاح طلبان كوشیدند تا با افزودن شعارهایی نظیر پرداخت بیمه بیكاری این بخش را پوشش دهند. اما به رغم آنكه تقریباً سقف مشاركت با اختلاف یك میلیون رای حفظ شد، شاهد نتیجه ای دور از انتظار بودیم بدین معنی هاشمی كه انتظار می رفت با حداقل ۳ میلیون اختلاف با در نظر گرفتن یك میلیون كاهش مشاركت كنندگان در مرحله دوم رئیس جمهور شود با ۷ میلیون اختلاف نتیجه را به رقیب خویش واگذار كرد؟ یعنی نزدیك به ۱۰ میلیون رای در پیش بینی ها انحراف به وجود آمد.

به راستی چرا چنین شد. در پاسخی به این چیستی كوشیده ایم تا با یك روش آماری نتیجه این انتخابات را در تك تك شهرستان ها آنالیز كنیم.

روش كار: در این روش سعی شده تا به طور تقریبی میزان ریزش آرای اصلاح طلبان به سبد احمدی نژاد محاسبه شود زیرا پس از اعلام رسمی نتایج آرا در دور دوم به نظر می رسید كه تركیب آرا بدین شكل صورت گرفته باشد یعنی تمامی آرای محافظه كاران به علاوه آرای كروبی و بخش بسیاری از آرای مهرعلیزاده به سبد احمدی نژاد رفته و آرای معین نیز به طور كامل به سبد هاشمی رفته است اما این روش محاسبه نشان می دهد كه چنین اتفاقی رخ نداده است بلكه تقریباً نیمی از آرای مهرعلیزاده، حدود یك سوم آرای كروبی و كمتر از ۱۰ درصد از آرای معین به سبد احمدی نژاد رفته است.

در این روش آرای هاشمی رفسنجانی با آرای محمود احمدی نژاد در دور اول و دوم در تك تك شهرستان ها مقایسه شده است. با این قیاس شهرستان ها به لحاظ رفتار مشاركت به سه دسته تقسیم شدند.

۱- شهرستان هایی كه آرای هاشمی رفسنجانی از آرای احمدی نژاد در مرحله اول بیشتر است اما در مرحله دوم عكس آن صادق می شود. در این شهرستان ها ابتدا اختلاف درصد آرای این دو كاندیدا را در مراحل اول و دوم به دست آورده و با یكدیگر جمع كردیم و ضریب به دست آمده را با درصد آرای پنج كاندیدای بازمانده در مرحله اول مقایسه كردیم. همچنین با توجه به میزان آرای احمدی نژاد در مرحله دوم فرض گرفتیم كه تقریباً كلیه آرای قالیباف و لاریجانی به سبد احمدی نژاد رفته است لذا پس از محاسبه مجموع درصد آرای این دو كاندیدا در شهرستان مفروض اختلاف ضریب به دست آمده از جمع اختلاف آرای هاشمی و احمدی نژاد در مراحل اول و دوم را با جمع درصد آرای قالیباف و لاریجانی محاسبه كردیم و فرض گرفتیم كه هر یك از این كاندیداها در شهرستان مذكور آرای بیشتری كسب كرده باشد می تواند آرای بیشتری را به سبد احمدی نژاد ریخته باشد. لذا براساس این فرض سهم هر یك از این سه كاندیدا را محاسبه و سپس با كسر آن از آرای صحیح به دست آمده در مرحله اول آرای تقریبی هر كاندیدا را كه به سبد احمدی نژاد رفته است محاسبه كردیم. به طور مثال در شهرستان مفروض در مرحله اول هاشمی رفسنجانی با كسب ۴۰ درصد آرا از رقیب خویش یعنی احمدی نژاد با ۲۵ درصد آرا پیشی گرفته است اما در مرحله دوم آرای احمدی نژاد ۶۵ درصد و هاشمی ۳۰ درصد است. از سوی دیگر مهدی كروبی ۱۵ درصد، قالیباف ۱۳ درصد، معین ۱۱ درصد، لاریجانی ۱۱ درصد و مهرعلیزاده ۲ درصد آرا در مرحله اول به خود اختصاص داده اند. شیوه محاسبه به شرح ذیل است.

ضریب اختلاف آرا

۴۰= (۳۰-۶۵)+(۲۵-۴۰)

ضریب آرای اصلاح طلبان

۲۲= (۵+۱۳)-۴۰

آرای ریخته شده كروبی به سبد احمدی نژاد= یك درصد آرای صحیح شهرستان مفروض در مرحله اول* ۱۵

آرای ریخته شده معین به سبد احمدی نژاد= یك درصد آرای صحیح شهرستان مفروض در مرحله اول * ۷

در این شهرستان مفروض چون آرای كروبی از سایر اصلاح طلبان بیشتر است كلیه آرای وی به علاوه میزانی از آرای معین كه بتواند ضریب ۲۲ را تكمیل نماید محاسبه كردیم.

۲- شهرستان هایی كه آرای احمدی نژاد هم در مرحله نخست و هم در مرحله دوم از هاشمی بالاتر است. در این شهرستان نیز ابتدا اختلاف آرا در مراحل اول و دوم جمع و سپس از یكدیگر كسر كردیم و پس از كسب ضریب به دست آمده به همان شیوه بالا عمل كردیم.

۳- شهرستان هایی كه آرای هاشمی هم در مرحله اول و هم در مرحله دوم از احمدی نژاد بالاتر است. در این شهرستان ها عمدتاً یا ریزش آرایی وجود نداشته است یا چنانچه هم وجود داشته باشد به قدری ناچیز است كه در نتیجه محاسبه تاثیرگذار نخواهد بود. با محاسبات انجام گرفته نتیجه گرفتیم كه از مجموع آرای مهدی كروبی در مرحله اول به طور تقریبی ۰۰۰/۶۰۰/۱ رای، محسن مهرعلیزاده ۰۰۰/۶۳۰ رای و مصطفی معین ۰۰۰/۳۳۰ رای به سبد احمدی نژاد رفته است كه مجموع آن ۰۰۰/۵۰۰/۲ رای است یعنی به طور تقریبی ۰۰۰/۵۰۰/۲ رای از مجموع آرای اصلاح طلبان یعنی آرای كسانی كه در مرحله دوم از هاشمی رفسنجانی حمایت كردند به سبد رئیس جمهور منتخب رفته است.

مجموع آرای كروبی و مهرعلیزاده نشان می دهد كه آرای این دو كاندیدا كمكی به آرای هاشمی نكرده است و تنها آرای معین به سبد هاشمی رفته است گرچه این فرض نیز محتمل است كه دو سوم دیگر آرای كروبی نیز به سبد هاشمی رفته باشد و آرای معین به سمت هاشمی سوق نیافته باشد. اما هرچه است نزدیك ۳ میلیون رای در دور دوم وجود دارد كه آرایی منفعل نام گذاری می شوند و به یك معنا آرایی است كه برخلاف انتظار به رغم حضور در مرحله اول در مرحله دوم پای صندوق نرفته اند. با این فرض باید اذعان كرد كه در مرحله دوم افراد جدیدی با انگیزه های جدید وارد بازی انتخابات شده اند و در نیمه دوم این رقابت نتیجه را به نفع احمدی نژاد رقم زدند. اما قدر مسلم نمی توان تصور كرد بیش از رقم ۰۰۰/۵۰۰/۲ رای از سبد اصلاح طلبان به سبد احمدی نژاد رفته باشد.

با قبول فرض نخست نتیجه این انتخابات به دو موضوع اساسی گره خورده است. موضوع نخست آرایی است كه اصلاح طلبان به سبد احمدی نژاد ریخته اند. اتفاقی كه اگر عكس آن روی می داد یعنی براساس تصور اولیه از ائتلاف این آرا به سبد هاشمی می رفت اختلاف آرای هاشمی و احمدی نژاد به حداقل ممكن می رسید. این اتفاق به خوبی نشان داد كه مفاهیم حزبی و ائتلاف های سیاسی در ایران پدیده های تازه و امتحان پس نداده است. در ایران برای نخستین بار بود كه شاهد یك رقابت جدی چند قطبی در انتخابات ریاست جمهوری بودیم كه انتخابات را به دور دوم كشاند. بنابراین نباید انتظار می داشتیم كه ائتلاف ها همچون جوامعی كه سال ها این قواعد را تمرین كرده اند نتیجه دهد.

اما موضوع دوم اهمیتی به مراتب بیش از موضوع نخست دارد یعنی بررسی همان آرای منفعل یا آرایی كه به اصلاح طلبان تعلق داشت ولی در دور دوم به پای صندوق رای حاضر نشدند. مقصود از این آرا كه به طور تقریبی سه میلیون رای است كسر مجموع آرای كروبی، معین و مهرعلیزاده در مرحله اول از مجموع آرایی است كه این سه كاندیدا در مرحله اول و دوم به سبد احمدی نژاد و هاشمی ریخته اند و همچنین كسر میزان شركت كنندگان در مرحله اول از مرحله دوم است. اما عدم حضور این افراد، پیامد دیگری دارد و نشان می دهد در مرحله دوم سه میلیون رای جدید كه در مرحله اول انتخابات حضور نداشته است وارد بازی و معادله شده است، سه میلیونی كه اگر بی طرف می ماند و حداقل آنكه پای صندوق رای حاضر نمی شد با احتساب عدم ریزش آرای اصلاح طلبان به سود احمدی نژاد نتیجه انتخابات را به سود هاشمی رقم زده بود. بنابراین شناخت این طیف و شناخت انگیزه های آن باید حائز اهمیت باشد.

خلاصه باید گفت كه سه حالت برای شناخت این طیف و انگیزه هایشان متصور است كه ما فقط بدان اشاره كرده و قضاوت را بر عهده خوانندگان می گذاریم.

حالت نخست آن كه این سه میلیون رای صرفاً به خاطر دلخوری از هاشمی رفسنجانی به سبد احمدی نژاد رفته است یعنی همچنان كه برخی از اصلاح طلبان چنین عنوان می كردند كه انتخاب هاشمی به احمدی نژاد ارجح است در میان برخی از توده های مردم باور متفاوتی وجود داشت. برخی هنوز هم معتقد بودند كه هاشمی هزار دستان نظام است و حتی در ایام تبلیغات انتخاباتی در دور دوم بر این باور بودند كه هاشمی خود فضایی به وجود آورده است تا با رای بالا رئیس جمهور شود. بخش دیگری نیز به هرحال وابسته به جریانی بودند كه از میان روحانی و مكلا، مكلا را برگزیدند. در واقع می توان گفت كه محافظه كاران برخلاف ۸ سال پیش كه اصرار داشتند كاندید آنها روحانی باشد و یك روحانی سكان ریاست جمهوری را در دست گیرد در این دوره كاملاً متفاوت عمل كردند و با شناخت بهتر از افكار عمومی عمدتاً كاندیداهایی را وارد رقابت كردند كه هم به لحاظ میانگین سنی جوان بودند و هم وارث نقد جامعه بر عملكرد روحانیت از انقلاب اسلامی نبودند. اما برعكس اصلاح طلبان دو كاندیدای روحانی با پاشنه آشیل بالا و میانگین سنی بالا وارد عرصه انتخابات كردند.

حالت دوم نیز این ادعا را طرح می كند كه رای رای دهندگان جدید به اصطلاح «رای خلف» بوده است یعنی این افراد از موضع نقد به نظام به احمدی نژاد رای داده اند زیرا به زعم خویش وی موجب بی ثباتی و هاشمی موجب تثبیت نظام می شد و حالت سومی نیز وجود دارد كه آن احتمال بروز تخلفاتی است كه بعضاً ادعاهایی نیز بر آن مترتب است.

اما اگر بخواهیم در این زمینه قضاوتی نماییم بهتر است بگوییم جز این سه حالت، توصیف دیگری در رفتار رای دهندگان دور دومی نمی توان تصور كرد. همچنین می توان پذیرفت این سه حالت هر یك به سهمی در این سه میلیون آرا شریكند و به ترتیب از حالت اول تا سوم سهم بیشتری را به خود اختصاص می دهند.

محمدرضا سرداری