سه ماهی

در آبگیر کوچکی، ۳ ماهی زندگی می کردند. ماهی سبز، زرنگ و باهوش بود، ماهی نارنجی هوش کمتری داشت و ماهی قرمز کودن و کم عقل بود.یک روز ۲ ماهی گیر از کنار آبگیر عبور کردند و قرار گذاشتند …

در آبگیر کوچکی، ۳ ماهی زندگی می کردند. ماهی سبز، زرنگ و باهوش بود، ماهی نارنجی هوش کمتری داشت و ماهی قرمز کودن و کم عقل بود.یک روز ۲ ماهی گیر از کنار آبگیر عبور کردند و قرار گذاشتند که تور خود را بیاورند و ماهی ها را بگیرند که در همین موقع ۳ ماهی حرف های ماهی گیران را شنیدند. ماهی سبز که زرنگ و باهوش بود بدون این که وقت را از دست بدهد از راه باریکی که آبگیر را به جوی آبی وصل می کرد، فرار کرد. فردا ماهی گیران رسیدند و راه آبگیر را بستند. ماهی نارنجی که تازه متوجه خطر شده بود پیش خودش گفت، اگر زودتر فکر عاقلانه ای نکنم به دست ماهی گیران اسیر می شوم، پس خود را به مردن زد و روی سطح آب آمد.

یکی از ماهی گیران که فکر کرد این ماهی مرده است، او را از داخل آبگیر گرفت و به طرف جوی آب پرت کرد و ماهی فرصت را غنیمت دانست و فرار کرد.ماهی قرمز که از عقل و فکر خود به موقع استفاده نکرد، آن قدر به این طرف و آن طرف رفت تا در دام افتاد.

مودی